البقره
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
٢٨٢. ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ [ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻗﺮﺽ ﻳﺎ ﻧﺴﻴﻪ] ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ ﺷﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺮﺁﻣﺪﻱ ﻣﻌﻴّﻦ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻳﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻋﺪﻝ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺁﻥ ـ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ـ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﻳْﻦ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ (ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ) ﺑﺮ ﻭﻱ ﺍﻣﻠﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﻛﻴﻔﺮ ﺧﺪﺍ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ، ﺑﺘﺮﺳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺍﻣﻠﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻜﺎﻫﺪ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩَﻳْﻦ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ، ﻛﻢ ﺧﺮﺩ ﻳﺎ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻳﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺘﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺭﺍ ﺍﻣﻠﺎ ﻛﻨﺪ، ﻭﻟﻲِّ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻋﺪﻝ ﺍﻣﻠﺎ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﻧﻮﺷﺘﻦِ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﺘﺎﻥ ﺩﻭ ﺗﻦ ﺭﺍ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺍﺯ ﮔﻮﺍﻫﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪ (ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ) ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻢ ﺁﻥ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ [ﺍﺩﺍﻱ] ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦِ ﺩَﻳْﻨﻲ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﺁﻣﺪﺵ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻳﺪ ـ ﭼﻪ ﻛﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺯﻳﺎﺩ ـ ﻣﻠﻮﻝ ﻧﺸﻮﻳﺪ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻟﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺼﻮﻥ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺁﺭﻱ، ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺩﺍﺩﻭﺳﺘﺪﻱ ﻧﻘﺪﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﻟﺎ ﻭ ﺑﻬﺎﻱ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻛﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻭﻟﻲ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﻭ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﺯﻳﺎﻧﻲ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﻴﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺣﻜﺎم ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
٢٨٢. ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ [ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻗﺮﺽ ﻳﺎ ﻧﺴﻴﻪ] ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ ﺷﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺮﺁﻣﺪﻱ ﻣﻌﻴّﻦ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻳﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻋﺪﻝ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺁﻥ ـ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ـ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﻳْﻦ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ (ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ) ﺑﺮ ﻭﻱ ﺍﻣﻠﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﻛﻴﻔﺮ ﺧﺪﺍ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ، ﺑﺘﺮﺳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺍﻣﻠﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻜﺎﻫﺪ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩَﻳْﻦ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ، ﻛﻢ ﺧﺮﺩ ﻳﺎ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻳﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺘﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺭﺍ ﺍﻣﻠﺎ ﻛﻨﺪ، ﻭﻟﻲِّ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻭ ﻋﺪﻝ ﺍﻣﻠﺎ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﻧﻮﺷﺘﻦِ ﺳﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﺘﺎﻥ ﺩﻭ ﺗﻦ ﺭﺍ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺍﺯ ﮔﻮﺍﻫﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪ (ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ) ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﻢ ﺁﻥ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ [ﺍﺩﺍﻱ] ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻦِ ﺩَﻳْﻨﻲ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﺁﻣﺪﺵ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻳﺪ ـ ﭼﻪ ﻛﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺯﻳﺎﺩ ـ ﻣﻠﻮﻝ ﻧﺸﻮﻳﺪ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻟﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺼﻮﻥ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺁﺭﻱ، ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺩﺍﺩﻭﺳﺘﺪﻱ ﻧﻘﺪﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﻟﺎ ﻭ ﺑﻬﺎﻱ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻛﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻨﻮﻳﺴﻴﺪ، ﻭﻟﻲ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﻭ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﺯﻳﺎﻧﻲ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﻴﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺣﻜﺎم ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.
تجربهٔ تفکر
البقره يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ…
جالب توجه اینکه این آیه، بلندترین آیه قرآن است و موضوعش کتابت قراردادها و معاملات است.
به نام خدا
چند واژه با پسوند -گار/ -کار/ -گر/ -کر در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، محمد حسندوست
روزگار
فارسی میانه: rōč-kār: زمان، موسم (اصلاً: کار روزانه؟)
جزء دوم این لغت ممکن است به لغات سغدی kar° در nwkr "این زمان، اکنون" kry' "زمان، دفعه" [....] و سنسکریت kālá "زمان، دوره؛ سرنوشت؛ مرگ" مربوط باشد.
نیز قس. -گار در آزگار "پیاپی، کامل، تمام"
یادگار
فارسی میانه: ayyātkār "یادگار" (لفظاً: کار یادآوری، کاری که موجب یادآوری است)
فارسی میانه ترفانی: [aßyādgār] "یادآوریکننده، بهیادآورنده، یادآور" [aßyādgārīft] "یادگاری" [aßyādgar] "بهیادماندنی"
-گار
(پسوند) "کننده"؛ در کلماتی نظیر پرهیزگار، ستمگار
فارسی میانه: kār/ gār ["کننده، گار"] <ایرانی باستان: kāra "کننده"
-گر
(پسوند) "کننده" مثلاً در خنیاگر، دادگر، کارگر، لابهگر.
فارسی میانه: kar/ gar <ایرانی باستان: kara "کننده، -گر" از ریشۀ kar "کردن"
قس اوستایی: maoδanō-kara "شهوتران" (لفظاً: خوشیکننده، شهوتگر)
فارسی باستان: dāraniya-kara "زرگر".
سنسکریت: divā-kará "مهر، خورشید" (اصلاً: روزکننده، روشنگر).
چند واژه با پسوند -گار/ -کار/ -گر/ -کر در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، محمد حسندوست
روزگار
فارسی میانه: rōč-kār: زمان، موسم (اصلاً: کار روزانه؟)
جزء دوم این لغت ممکن است به لغات سغدی kar° در nwkr "این زمان، اکنون" kry' "زمان، دفعه" [....] و سنسکریت kālá "زمان، دوره؛ سرنوشت؛ مرگ" مربوط باشد.
نیز قس. -گار در آزگار "پیاپی، کامل، تمام"
یادگار
فارسی میانه: ayyātkār "یادگار" (لفظاً: کار یادآوری، کاری که موجب یادآوری است)
فارسی میانه ترفانی: [aßyādgār] "یادآوریکننده، بهیادآورنده، یادآور" [aßyādgārīft] "یادگاری" [aßyādgar] "بهیادماندنی"
-گار
(پسوند) "کننده"؛ در کلماتی نظیر پرهیزگار، ستمگار
فارسی میانه: kār/ gār ["کننده، گار"] <ایرانی باستان: kāra "کننده"
-گر
(پسوند) "کننده" مثلاً در خنیاگر، دادگر، کارگر، لابهگر.
فارسی میانه: kar/ gar <ایرانی باستان: kara "کننده، -گر" از ریشۀ kar "کردن"
قس اوستایی: maoδanō-kara "شهوتران" (لفظاً: خوشیکننده، شهوتگر)
فارسی باستان: dāraniya-kara "زرگر".
سنسکریت: divā-kará "مهر، خورشید" (اصلاً: روزکننده، روشنگر).
به نام خدا
سلام
به نظر من با خواندن این اشعار به نگاه تازهای به شعر خواهید رسید.
https://www.iranketab.ir/book/75907-ali-moallem-damghani
سلام
به نظر من با خواندن این اشعار به نگاه تازهای به شعر خواهید رسید.
https://www.iranketab.ir/book/75907-ali-moallem-damghani
Forwarded from رضا موسوی طبری (رضا موسوی طبری)
🔸احتراز از تشبّه به یهود؟
ظاهراً کمیسیون اجتماعی مجلس بالاخره تعطیلی شنبه در عوض پنجشنبه را مقرون به صواب تشخیص داد. لذا رغم همۀ اختلاف نظرها، در صورت تصویب در صحن علنی مجلس و شورای نگهبان، این طرح به زودی اجرا خواهد شد.
عمدۀ مخالفتها ناظر به اجتناب از تشبّه به یهود است. آقایان میگویند چون یهودیها شنبه تعطیلاند ما نباید باشیم. میگویند مسأله تمدنی و فرهنگی است. در مقابل، موافقان اعلام نگرانی میکنند که با تعطیلی پنجشنبه چهار روز در هفته از ارتباط با دنیا محروم میشویم چرا که غالب کشورها شنبه و یکشنبه تعطیلاند و ما پنجشنبه و جمعه. تنها سه روز مفید جهت ارتباط با سایر کشورها میماند که برای اقتصاد ما زیانبار است.
این در حالی است که تقریبا تمام ممالک مسیحی و مسلمان هم شنبه را تعطیل کردهاند و مقصود موافقان طرح هماهنگی با قاطبۀ دول دنیاست نه آن کشور نصفه-نیمه که گاه بیم یا امیدِ زوالش میرود. اگرچه بدیهی است که تعطیلی یک روز در هفته آن هم شنبه ریشه در آیین یهود دارد و روایتی توراتی از آفرینش است.
بدان که ایام هفته که او را ایام الاسابیع خوانند عادت اهل شام و اهل مغرب بوده است که پیغامبران (ص) خبر دادند از اسبوع اول که عالم در او موجود شد و اندر توریت این معنی مذکور است. (گیهانشناخت، ص ۱۸۵)
کدام معنی؟ اینکه بنا بر روایت تورات در سِفر پیدایش خداوند عالم را در شش روز آفرید و روز هفتم استراحت کرد. در قرآن هم عبارتی مشابه دیده میشود: خلق السموات والارض فی ستة ایام (آیۀ ۳ سورۀ یونس) الّا اینکه از منظر اسلام خستگی و از پی آن نیاز به استراحت در خدا راه ندارد.
حالا چطور روز هفتم میشود شنبه؟ بخوانیم:
و عرب چون این سخن از جهودان میشنیدند در میان ایشان نیز عام شد و نام ایام هفته این است: یوم الاحد، الاثنین، الثلاثا، الاربعا، الخمیس، الجمعه، السّبت. (همان)
پس شنبه آخر هفته بوده است نه اوّل آن. چنانکه ابوریحان بیرونی هم در کتاب التفهیم مینویسد:
"چون روز یکشنبه اول روزهای هفته است از نخستین ساعات او آغاز کردند" (التفهیم، ص ۳۶۲)
در مأثورات ائمه (ع) هم (مثلا در مفاتیح الجنان، ملحقات صحیفۀ سجادیه) دیده شده که دعاهای هفته را از یکشنبه آغاز میکردند.
شاعران فارسی زبان ما نیز (مثل مسعود سعد و فضولی و دیگران) که دستور روزهای هفته را به نظم کشیدهاند از یکشنبه شروع و به شنبه ختم کردهاند.
لابد خواهید گفت این دلیل نمیشود که شنبه تعطیل باشد.
عرض میکنیم بله، اما توجه داشته باشید که به یک اعتبار در گذشته جمعه هم تعطیل نبوده است. تعریف ما از تعطیلی امروز به کلی متفاوت است با گذشته.
مشهور است که پیامبر فرمود: "سَیِّدُ الایّام یَوم الجُمعَه" و برای این روز مناسکی در نظر گرفت که اهمّ آن گردهمایی مسلمانان است. در آیین یهود نیز برای شنبه (همان سبت یا شبّات) احکامی هست که به این قوم میگوید در این روز آشپزی، شستشو، شکار، آتشافروختن، نمک زدن به گوشت و... حرام است و یک یهودی معتقد از انجام این اعمال پرهیز میکند. در حالی که ما ایرانیان در روزهای تعطیل به احتمال قوی همۀ این کارها را صورت میدهیم و تعطیلی برای ما صرفاً به معنی انجام همین اعمال است.
مع هذا اگر به هر قیمتی بناست تشبّه به یهود صورت نبندد بهتر است همواره محاسن خود را بتراشیم و اَشکالی از دعا و تلاوت قرآن هم نداشته باشیم و کودکان خود را ختنه نکنیم و... چرا که منشأ همۀ اینها آیین یهود است.
نیاز به یادآوری نیست که چه مقدار از قرآن با عبارات و مفاهیم تورات مشترک است.
کاش کسی به این بزرگواران ماجرای صفیه همسر پیامبر را بگوید که وقتی از طعن دیگرهمسران پیامبر نسبت به خود غمگین بود و نزد ایشان از آنها به سبب فخرفروشیشان گله کرد، پیامبر به او گفت: به آنها بگو پدر من هارون و عمویم موسی بن عمران است.
کاش کسی به آنها نهیب بزند که اگر میخواهید مثل بعضی یهودیان نباشید (نوشتم "بعضی" تا حساب یهودیان شریف و پاکدل و آزاده را جدا کنم) عوض این ادا و اطوارها خانه و کاشانۀ دیگران را مصادره نکنید. بیجهت شهروندان ایرانی را در کشور خودشان در خیابان بازداشت نکنید. با دروغ و دغل مردم داخل و خارج را فریب ندهید. خود را قوم برگزیده و محبوب خدا تصور نفرمایید. اینهاست که قبیح است و باید از آن اجتناب کرد وگرنه تعطیلی شنبه کراهتی ندارد که هیچ، به حال ملک و ملت مفید و بالتبع عملی خداپسندانه است.
ضمناً مگر شما نمیگفتید با یهودیت عداوت نداریم و مشکل ما با صهیونیسم است؟ خب، این فرصت و بهانهای است تا صداقت خود را در این موضوع به همه نشان دهید. ممالک اسلامی هم که شنبه را تعطیل کردهاند. خود را به دست خویش کسی حبس میکند؟
البته اگر مراودهای با جهان ندارید همان بهتر که درک کودکان را از این مصراع صائب و موارد مشابه در تاریخ مختل نسازید:
فکر شنبه تلخ دارد جمعۀ اطفال را
https://t.me/rezamousavitabari
ظاهراً کمیسیون اجتماعی مجلس بالاخره تعطیلی شنبه در عوض پنجشنبه را مقرون به صواب تشخیص داد. لذا رغم همۀ اختلاف نظرها، در صورت تصویب در صحن علنی مجلس و شورای نگهبان، این طرح به زودی اجرا خواهد شد.
عمدۀ مخالفتها ناظر به اجتناب از تشبّه به یهود است. آقایان میگویند چون یهودیها شنبه تعطیلاند ما نباید باشیم. میگویند مسأله تمدنی و فرهنگی است. در مقابل، موافقان اعلام نگرانی میکنند که با تعطیلی پنجشنبه چهار روز در هفته از ارتباط با دنیا محروم میشویم چرا که غالب کشورها شنبه و یکشنبه تعطیلاند و ما پنجشنبه و جمعه. تنها سه روز مفید جهت ارتباط با سایر کشورها میماند که برای اقتصاد ما زیانبار است.
این در حالی است که تقریبا تمام ممالک مسیحی و مسلمان هم شنبه را تعطیل کردهاند و مقصود موافقان طرح هماهنگی با قاطبۀ دول دنیاست نه آن کشور نصفه-نیمه که گاه بیم یا امیدِ زوالش میرود. اگرچه بدیهی است که تعطیلی یک روز در هفته آن هم شنبه ریشه در آیین یهود دارد و روایتی توراتی از آفرینش است.
بدان که ایام هفته که او را ایام الاسابیع خوانند عادت اهل شام و اهل مغرب بوده است که پیغامبران (ص) خبر دادند از اسبوع اول که عالم در او موجود شد و اندر توریت این معنی مذکور است. (گیهانشناخت، ص ۱۸۵)
کدام معنی؟ اینکه بنا بر روایت تورات در سِفر پیدایش خداوند عالم را در شش روز آفرید و روز هفتم استراحت کرد. در قرآن هم عبارتی مشابه دیده میشود: خلق السموات والارض فی ستة ایام (آیۀ ۳ سورۀ یونس) الّا اینکه از منظر اسلام خستگی و از پی آن نیاز به استراحت در خدا راه ندارد.
حالا چطور روز هفتم میشود شنبه؟ بخوانیم:
و عرب چون این سخن از جهودان میشنیدند در میان ایشان نیز عام شد و نام ایام هفته این است: یوم الاحد، الاثنین، الثلاثا، الاربعا، الخمیس، الجمعه، السّبت. (همان)
پس شنبه آخر هفته بوده است نه اوّل آن. چنانکه ابوریحان بیرونی هم در کتاب التفهیم مینویسد:
"چون روز یکشنبه اول روزهای هفته است از نخستین ساعات او آغاز کردند" (التفهیم، ص ۳۶۲)
در مأثورات ائمه (ع) هم (مثلا در مفاتیح الجنان، ملحقات صحیفۀ سجادیه) دیده شده که دعاهای هفته را از یکشنبه آغاز میکردند.
شاعران فارسی زبان ما نیز (مثل مسعود سعد و فضولی و دیگران) که دستور روزهای هفته را به نظم کشیدهاند از یکشنبه شروع و به شنبه ختم کردهاند.
لابد خواهید گفت این دلیل نمیشود که شنبه تعطیل باشد.
عرض میکنیم بله، اما توجه داشته باشید که به یک اعتبار در گذشته جمعه هم تعطیل نبوده است. تعریف ما از تعطیلی امروز به کلی متفاوت است با گذشته.
مشهور است که پیامبر فرمود: "سَیِّدُ الایّام یَوم الجُمعَه" و برای این روز مناسکی در نظر گرفت که اهمّ آن گردهمایی مسلمانان است. در آیین یهود نیز برای شنبه (همان سبت یا شبّات) احکامی هست که به این قوم میگوید در این روز آشپزی، شستشو، شکار، آتشافروختن، نمک زدن به گوشت و... حرام است و یک یهودی معتقد از انجام این اعمال پرهیز میکند. در حالی که ما ایرانیان در روزهای تعطیل به احتمال قوی همۀ این کارها را صورت میدهیم و تعطیلی برای ما صرفاً به معنی انجام همین اعمال است.
مع هذا اگر به هر قیمتی بناست تشبّه به یهود صورت نبندد بهتر است همواره محاسن خود را بتراشیم و اَشکالی از دعا و تلاوت قرآن هم نداشته باشیم و کودکان خود را ختنه نکنیم و... چرا که منشأ همۀ اینها آیین یهود است.
نیاز به یادآوری نیست که چه مقدار از قرآن با عبارات و مفاهیم تورات مشترک است.
کاش کسی به این بزرگواران ماجرای صفیه همسر پیامبر را بگوید که وقتی از طعن دیگرهمسران پیامبر نسبت به خود غمگین بود و نزد ایشان از آنها به سبب فخرفروشیشان گله کرد، پیامبر به او گفت: به آنها بگو پدر من هارون و عمویم موسی بن عمران است.
کاش کسی به آنها نهیب بزند که اگر میخواهید مثل بعضی یهودیان نباشید (نوشتم "بعضی" تا حساب یهودیان شریف و پاکدل و آزاده را جدا کنم) عوض این ادا و اطوارها خانه و کاشانۀ دیگران را مصادره نکنید. بیجهت شهروندان ایرانی را در کشور خودشان در خیابان بازداشت نکنید. با دروغ و دغل مردم داخل و خارج را فریب ندهید. خود را قوم برگزیده و محبوب خدا تصور نفرمایید. اینهاست که قبیح است و باید از آن اجتناب کرد وگرنه تعطیلی شنبه کراهتی ندارد که هیچ، به حال ملک و ملت مفید و بالتبع عملی خداپسندانه است.
ضمناً مگر شما نمیگفتید با یهودیت عداوت نداریم و مشکل ما با صهیونیسم است؟ خب، این فرصت و بهانهای است تا صداقت خود را در این موضوع به همه نشان دهید. ممالک اسلامی هم که شنبه را تعطیل کردهاند. خود را به دست خویش کسی حبس میکند؟
البته اگر مراودهای با جهان ندارید همان بهتر که درک کودکان را از این مصراع صائب و موارد مشابه در تاریخ مختل نسازید:
فکر شنبه تلخ دارد جمعۀ اطفال را
https://t.me/rezamousavitabari
Telegram
رضا موسوی طبری
پارههایی از مکتوبات و منشورات نگارنده در ادب و تاریخ و سیاست
@mousavitabari
@mousavitabari
این روزها بحث انتشار عکس کتابخانه رهبری پربسامد شده.
به گمان من ارتباط رأس حاکمیت با متفکران کلاننگر (که گاهی فیلسوف خوانده میشوند) بسیار مهم است.
متفکرانی که به دور از غوغای آمار و گزارشهای رسمی، جهتگیری کلی فعلی و بایسته کشور را رصد کنند.
در این بین از مهمترین افرادی که میشناسم استاد رضا داوری اردکانی است که گویا جای کتابهایش در این بین خالی است.
این انتقاد من به رهبری شامل معرفی کتابهای ایشان هم میشود که اغلب در قالب تقریظ منتشر میشود.
نشانی عکس مذکور :
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/56302/B/14030220_0156302.jpg
به گمان من ارتباط رأس حاکمیت با متفکران کلاننگر (که گاهی فیلسوف خوانده میشوند) بسیار مهم است.
متفکرانی که به دور از غوغای آمار و گزارشهای رسمی، جهتگیری کلی فعلی و بایسته کشور را رصد کنند.
در این بین از مهمترین افرادی که میشناسم استاد رضا داوری اردکانی است که گویا جای کتابهایش در این بین خالی است.
این انتقاد من به رهبری شامل معرفی کتابهای ایشان هم میشود که اغلب در قالب تقریظ منتشر میشود.
نشانی عکس مذکور :
https://idc0-cdn0.khamenei.ir/ndata/news/56302/B/14030220_0156302.jpg
سلام
داخل سلمانی نشسته ام.
حدود ساعت ١٣:٣٠ وارد شدم و سلمانی گفت چه بموقع آمدید،
من باید ساعت ١۴ بروم ناهار.
این مشتری را (که کودکی ۸ ساله است) راه بیندارم تا ساعت ١۴ کار شما هم تمام میشود و میروم ناهار.
(منظورش این بود که برخی بیشعور اند و دیروقت میآیند برای اصلاح سر)
الان ساعت ١۴:٠٢ دقیقه است و هنوز دارد به سر آن کودک میرسد.
کار من کی تمام شود خدا میداند.
با تعلل خودش مرا هم جزو بیشعوران قرار داد. 😩😁
داخل سلمانی نشسته ام.
حدود ساعت ١٣:٣٠ وارد شدم و سلمانی گفت چه بموقع آمدید،
من باید ساعت ١۴ بروم ناهار.
این مشتری را (که کودکی ۸ ساله است) راه بیندارم تا ساعت ١۴ کار شما هم تمام میشود و میروم ناهار.
(منظورش این بود که برخی بیشعور اند و دیروقت میآیند برای اصلاح سر)
الان ساعت ١۴:٠٢ دقیقه است و هنوز دارد به سر آن کودک میرسد.
کار من کی تمام شود خدا میداند.
با تعلل خودش مرا هم جزو بیشعوران قرار داد. 😩😁
به نام خداوند جان و خرد
یادداشتی کوتاه دربارۀ معنای نمس (νόμος) در یونان باستان
منبع:
A History of the nomos empsychos idea (Dissertation submitted in partial fulfilment of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy). Ákos Tussay. Pázmány Péter Catholic University. Budapest. 2022, p. 26-27:
اولین استفاده ثبت شده از νόμος در اعمال و ایام هسیُد (مصاریع 276-280) رخ میدهد، جایی که میگوید:
τόνδε γὰρ ἀνθρώποισι νόμον διέταξε Κρονίων
ἰχθύσι μὲν καὶ θηρσὶ καὶ οἰωνοῖς πετεηνοῖς
ἐσθέμεν ἀλλήλους, ἐπεὶ οὐ δίκη ἐστὶ μετ᾽ αὐτοῖς·
ἀνθρώποισι δ᾽ ἔδωκε δίκην, ἣ πολλὸν ἀρίστη
γίγνεται·
«زیرا پسر کرُنُس برای آدمیان این قانون [یعنی گوش دادن به عدالت و فراموش کردن خشونت به کلی] را مقرر کرده است
حالآنکه ماهیان، ددان و مرغان بالدار
یکدیگر را میبلعند، زیرا در میان آنها عدالت نیست.
اما او عدالت را برای آدمیان قائل شد که اکثراً اشرف اند.(1)
در اینجا، νόμος دقیقاً معنای ابتدایی دادهشده در بالا را دارد: «نظم زندگی، شیوهای از زندگی که زئوس به انسانها داده است»(2) استوالد در رسالۀ خطشکنانۀ خود به طور کاملاً متقاعدکنندهای نشان میدهد که ویژگی تعیینکننده کاربردهای اولیۀ نُمُس این است که بدون استثنا، «عملکردهای عرفی» را توصیف میکند که «بی چونوچرا اکثر افراد جامعهای که در آن وجود دارند آنها را معتبر و صحیح تلقی کردهاند».(3) با این حال، از نیمۀ دوم قرن پنجم، اعتبار برخی باورهای مرسوم دربارۀ واقعیت مخدوش شده و درنهایت رد میشود. متفکران، مانند دمکریتُس، شروع به تمایز قاطع بین آنچه عموماً بدان باور دارند هرچند غلط و آنچه درواقع درست است، قائل شدند:
νόμῳ γλυκύ, νόμῳ πικπόν, νόμῳ θερμόν, νόμῳ ψυχρόν, νόμῳ χροιή, ἐτεῇ δέ ἄτομα καὶ κενόν
«طبق نُمُس [یا نُمُساً]، شیرین، تلخ، گرم، سرد، رنگ (وجود دارند)، اما درحقیقت [تنها] اتم و خلأ (وجود دارد)».(4)
متن کاملتر در
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/311
یادداشتی کوتاه دربارۀ معنای نمس (νόμος) در یونان باستان
منبع:
A History of the nomos empsychos idea (Dissertation submitted in partial fulfilment of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy). Ákos Tussay. Pázmány Péter Catholic University. Budapest. 2022, p. 26-27:
اولین استفاده ثبت شده از νόμος در اعمال و ایام هسیُد (مصاریع 276-280) رخ میدهد، جایی که میگوید:
τόνδε γὰρ ἀνθρώποισι νόμον διέταξε Κρονίων
ἰχθύσι μὲν καὶ θηρσὶ καὶ οἰωνοῖς πετεηνοῖς
ἐσθέμεν ἀλλήλους, ἐπεὶ οὐ δίκη ἐστὶ μετ᾽ αὐτοῖς·
ἀνθρώποισι δ᾽ ἔδωκε δίκην, ἣ πολλὸν ἀρίστη
γίγνεται·
«زیرا پسر کرُنُس برای آدمیان این قانون [یعنی گوش دادن به عدالت و فراموش کردن خشونت به کلی] را مقرر کرده است
حالآنکه ماهیان، ددان و مرغان بالدار
یکدیگر را میبلعند، زیرا در میان آنها عدالت نیست.
اما او عدالت را برای آدمیان قائل شد که اکثراً اشرف اند.(1)
در اینجا، νόμος دقیقاً معنای ابتدایی دادهشده در بالا را دارد: «نظم زندگی، شیوهای از زندگی که زئوس به انسانها داده است»(2) استوالد در رسالۀ خطشکنانۀ خود به طور کاملاً متقاعدکنندهای نشان میدهد که ویژگی تعیینکننده کاربردهای اولیۀ نُمُس این است که بدون استثنا، «عملکردهای عرفی» را توصیف میکند که «بی چونوچرا اکثر افراد جامعهای که در آن وجود دارند آنها را معتبر و صحیح تلقی کردهاند».(3) با این حال، از نیمۀ دوم قرن پنجم، اعتبار برخی باورهای مرسوم دربارۀ واقعیت مخدوش شده و درنهایت رد میشود. متفکران، مانند دمکریتُس، شروع به تمایز قاطع بین آنچه عموماً بدان باور دارند هرچند غلط و آنچه درواقع درست است، قائل شدند:
νόμῳ γλυκύ, νόμῳ πικπόν, νόμῳ θερμόν, νόμῳ ψυχρόν, νόμῳ χροιή, ἐτεῇ δέ ἄτομα καὶ κενόν
«طبق نُمُس [یا نُمُساً]، شیرین، تلخ، گرم، سرد، رنگ (وجود دارند)، اما درحقیقت [تنها] اتم و خلأ (وجود دارد)».(4)
متن کاملتر در
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/311
Blogfa
یادداشتی کوتاه دربارۀ معنای نمس (νόμος) در یونان باستان
یادداشتی کوتاه دربارۀ معنای نمس (νόμος) در یونان باستان - پرسیدن، پارسایی اندیشیدن است. (مارتین هیدگر)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از نماهنگ خاطرهانگیز «روسیه اومدیم»
بخشی از گفتوگو با محمد بحرانی
بخش عمده این کار با نام جناب خان و محمد بحرانی مورد توجه مردم قرار گرفته و مدام نام بنده بر سر زبانهاست. دوست دارم با تاکید بگویم که ایده [فکر] و کار اولیه برای [از] امیر سلطان احمدی است. به همین ترتیب واقعا تمایل دارم اگر این کار مورد توجه قرار گرفته درباره تمام سازندگان حرف زده شود و فقط به نام من تمام نشود. سعید کریمی بخش تهران را کارگردانی کرد. احسان عبدیپور که یک کارگردان شناخته شده است هم به ما حال داد. کیوان کیارس به عنوان آهنگساز و محسن شریفیان نوازنده نیانبان نیز زحمات زیادی کشیدند.
http://www.shahrvand-newspaper.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=134802
بخشی از گفتوگو با محمد بحرانی
بخش عمده این کار با نام جناب خان و محمد بحرانی مورد توجه مردم قرار گرفته و مدام نام بنده بر سر زبانهاست. دوست دارم با تاکید بگویم که ایده [فکر] و کار اولیه برای [از] امیر سلطان احمدی است. به همین ترتیب واقعا تمایل دارم اگر این کار مورد توجه قرار گرفته درباره تمام سازندگان حرف زده شود و فقط به نام من تمام نشود. سعید کریمی بخش تهران را کارگردانی کرد. احسان عبدیپور که یک کارگردان شناخته شده است هم به ما حال داد. کیوان کیارس به عنوان آهنگساز و محسن شریفیان نوازنده نیانبان نیز زحمات زیادی کشیدند.
http://www.shahrvand-newspaper.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=134802
به نام خداوند جان و خرد
بخشی از گفتوگو با یک دوست درباب دوستی (با کمی ویرایش)
ع شیراز:
دوستی حقیقی فقط در فرهیختن و ادب و دانش و معرفت ممکنه
محمد نورالهی:
حالا خود دوستی چیست؟
ع شیراز:
احسنت به روح افلاطون ❤️😁
یاری دو روح برای تأدیب و آموختن چگونگی جستن حقیقت
محمد نورالهی:
به نظر من یکی از وجوه دوستی ترجیح منافع دیگری بر خود است.
قطعاً وجوه دیگری هم دارد.
دراصل باید نسبت به نوع انسان حس وحدت و پیوند کرد و بعد در افراد انسان آن را متجلی کرد
چه در معاملات و البته بالاخص در معاملات و چه در تعاملات عادی روزانه.
من حس میکنم اگر دو روح یا نفس ازپیش به حقیقت واحدی ملتزم و دلبسته و مؤمن نبوده باشند امکان دوستی بینشان مشکل و با مانع همراه میشود.
دوستی در بین راه مشکل است چون موسی و خضر.
این برای دوستی دوسویه است
عجیب اینکه دوستی یکسویه هم داریم.
ع شیراز:
نه نداریم
مگر مربع سه ضلعی داشته باشیم
محمد نورالهی:
عجیبه
ولی گاهی داریم
کسی که خودش را وقف انسانیت کرده با نوع انسان دوست است ولو نه به تک تک افراد نوع انسان و برای همین میتواند با کسی که نمیشناسد هم دوستی کند و با کسی که با او دوست نیست هم دوستی کند
ع شیراز:
ولی دوستی به نظرم اصلا جز ماهیتش دوطرفه بودنه
نه این دوستی نيست... به نوع انسان؟
محمد نورالهی:
دوستخویی
نمیدانم.
حسم اینگونه است.
اینجا دوستی با انسانیت یکی میشه.
ارسطو بحثی داره میگه اخلاق (اثیکُس) با عادت (اثُس) نسبت دارد اما نمیشود درخصوص امور طبیعی از عادت سخن گفتن مثلا عادت سنگ به سقوط
بعد عادت با ناخودآگاه پیوند دارد اما ناخودآگاه نیست بلکه مبنی بر تربیت است.
اینکه شما در رابطه با کسی بر اساس تطابق پیش بروی
تطابق در نفسانیات
تطابق در فرهیختگی
تطابق در علایق
تطابق در خود رفتارهای متقابل (بدهبستان)
و دوستی را بر پایه این تطابق بنا کنی
این به رفتار طبیعی نزدیکتر است تا تربیت و عادت.
اما اگر در عین تغایر، دوستی شکل بگیرد یا حتی نه این بلکه رفتار دوستانه (که این شاید مهمتر باشد) اینجاست که میشود از تربیت و عادت سخن گفت.
بخشی از گفتوگو با یک دوست درباب دوستی (با کمی ویرایش)
ع شیراز:
دوستی حقیقی فقط در فرهیختن و ادب و دانش و معرفت ممکنه
محمد نورالهی:
حالا خود دوستی چیست؟
ع شیراز:
احسنت به روح افلاطون ❤️😁
یاری دو روح برای تأدیب و آموختن چگونگی جستن حقیقت
محمد نورالهی:
به نظر من یکی از وجوه دوستی ترجیح منافع دیگری بر خود است.
قطعاً وجوه دیگری هم دارد.
دراصل باید نسبت به نوع انسان حس وحدت و پیوند کرد و بعد در افراد انسان آن را متجلی کرد
چه در معاملات و البته بالاخص در معاملات و چه در تعاملات عادی روزانه.
من حس میکنم اگر دو روح یا نفس ازپیش به حقیقت واحدی ملتزم و دلبسته و مؤمن نبوده باشند امکان دوستی بینشان مشکل و با مانع همراه میشود.
دوستی در بین راه مشکل است چون موسی و خضر.
این برای دوستی دوسویه است
عجیب اینکه دوستی یکسویه هم داریم.
ع شیراز:
نه نداریم
مگر مربع سه ضلعی داشته باشیم
محمد نورالهی:
عجیبه
ولی گاهی داریم
کسی که خودش را وقف انسانیت کرده با نوع انسان دوست است ولو نه به تک تک افراد نوع انسان و برای همین میتواند با کسی که نمیشناسد هم دوستی کند و با کسی که با او دوست نیست هم دوستی کند
ع شیراز:
ولی دوستی به نظرم اصلا جز ماهیتش دوطرفه بودنه
نه این دوستی نيست... به نوع انسان؟
محمد نورالهی:
دوستخویی
نمیدانم.
حسم اینگونه است.
اینجا دوستی با انسانیت یکی میشه.
ارسطو بحثی داره میگه اخلاق (اثیکُس) با عادت (اثُس) نسبت دارد اما نمیشود درخصوص امور طبیعی از عادت سخن گفتن مثلا عادت سنگ به سقوط
بعد عادت با ناخودآگاه پیوند دارد اما ناخودآگاه نیست بلکه مبنی بر تربیت است.
اینکه شما در رابطه با کسی بر اساس تطابق پیش بروی
تطابق در نفسانیات
تطابق در فرهیختگی
تطابق در علایق
تطابق در خود رفتارهای متقابل (بدهبستان)
و دوستی را بر پایه این تطابق بنا کنی
این به رفتار طبیعی نزدیکتر است تا تربیت و عادت.
اما اگر در عین تغایر، دوستی شکل بگیرد یا حتی نه این بلکه رفتار دوستانه (که این شاید مهمتر باشد) اینجاست که میشود از تربیت و عادت سخن گفت.
تجربهٔ تفکر
A HANDBOOK OF GREEK LITERATURE FROM HOMER TO THE AGE OF LUCIAN by H. J. ROSE p. 31: The metre is likewise far from primitive. It is the hexameter (five dactyls, _ UU for any one of which a spondee,_ _, may be substituted, and a sixth foot which may be…
به نام خدا
این متن را با دو منبع دیگر تکمیل کردم که در یکی فهرستی از واژگان دارای واو مضمر در ایلیاد همراه معنی و ریشه آورده شده است (معنی و ریشه تحقیق خودم است).
واو مضمر چیست؟
زمانی که Ἰλιάς (ایلیاس) و Ὀδύσσεια (ادوسسِیا)، حال يا به دست همر يا هرکس که به او/ آنان این شعرها منسوب است سروده میشد در برخی واژگان زبان یونانی یک واو وجود داشت که هنگام مکتوب شدن این شعرها دیگر تلفظ و بنابراین نوشته نمیشد.
مثلاً واژه ایده در اصل ويده تلفظ میشده يا نام دیگر شهر تروی، یعنی ایلیُن را ويليُن، ویلیُس تلفظ میکرده اند.
به هر حال این واو مضمر را که در منابع بدان Digamma یعنی دو گاما میگویند (چون شبیه دو تا گامای به هم چسبیده یا رویهمافتاده بوده: ΓΓ و آن را اینگونه مینوشته اند: ϝ) طبق ظرافتهای وزنی میتوان از لابهلای اشعار همر استخراج کرد.
متن کامل در وبلاگم:
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/312
این متن را با دو منبع دیگر تکمیل کردم که در یکی فهرستی از واژگان دارای واو مضمر در ایلیاد همراه معنی و ریشه آورده شده است (معنی و ریشه تحقیق خودم است).
واو مضمر چیست؟
زمانی که Ἰλιάς (ایلیاس) و Ὀδύσσεια (ادوسسِیا)، حال يا به دست همر يا هرکس که به او/ آنان این شعرها منسوب است سروده میشد در برخی واژگان زبان یونانی یک واو وجود داشت که هنگام مکتوب شدن این شعرها دیگر تلفظ و بنابراین نوشته نمیشد.
مثلاً واژه ایده در اصل ويده تلفظ میشده يا نام دیگر شهر تروی، یعنی ایلیُن را ويليُن، ویلیُس تلفظ میکرده اند.
به هر حال این واو مضمر را که در منابع بدان Digamma یعنی دو گاما میگویند (چون شبیه دو تا گامای به هم چسبیده یا رویهمافتاده بوده: ΓΓ و آن را اینگونه مینوشته اند: ϝ) طبق ظرافتهای وزنی میتوان از لابهلای اشعار همر استخراج کرد.
متن کامل در وبلاگم:
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/312
Blogfa
یادداشتی کوتاه دربارۀ وزن اشعار همر
یادداشتی کوتاه دربارۀ وزن اشعار همر - پرسیدن، پارسایی اندیشیدن است. (مارتین هیدگر)
تجربهٔ تفکر
به نام خدا این متن را با دو منبع دیگر تکمیل کردم که در یکی فهرستی از واژگان دارای واو مضمر در ایلیاد همراه معنی و ریشه آورده شده است (معنی و ریشه تحقیق خودم است). واو مضمر چیست؟ زمانی که Ἰλιάς (ایلیاس) و Ὀδύσσεια (ادوسسِیا)، حال يا به دست همر يا هرکس که به…
استاد وحید عیدگاه طرقبهای کتابی دارد تحت عنوان تلفظ در شعر کهن فارسی (بهرهگیری از شعر در شناخت تلفظهای دیرین)، انتشارات: سخن، ۱۴۰۱ که با بررسی وزن و قافیه اشعار قدیم فارسی به نتایج جالبی در حوزه تلفظ واژگان رسیده است و همچنان نیز در صفحه اینستاگرام خود پژوهشهای بسیار نغز و ارزشمندی را نشر میدهد.
آن تحقیق روی اشعار همری با این کار سنجیدنی است.
متأسفانه من هنوز این کتاب را نخریده ام و تنها گزارشهایش را خوانده ام.
https://www.iranketab.ir/book/35712-pronunciation-in-ancient-persian-poetry
آن تحقیق روی اشعار همری با این کار سنجیدنی است.
متأسفانه من هنوز این کتاب را نخریده ام و تنها گزارشهایش را خوانده ام.
https://www.iranketab.ir/book/35712-pronunciation-in-ancient-persian-poetry
فروشگاه اینترنتی ایران کتاب
کتاب تلفظ در شعر کهن فارسی اثر وحید عیدگاه طرقبه ای | ایران کتاب
خرید کتاب تلفظ در شعر کهن فارسی تلفظ در شعر کهن فارسی (بهره گیری از شعر در شناخت تلفظ های دیرین)
نویسنده وحید عیدگاه طرقبه ای انتشارات سخن
نویسنده وحید عیدگاه طرقبه ای انتشارات سخن
Forwarded from DEMOnCRACY (Emad Samiee)
Forwarded from DEMOnCRACY (Emad Samiee)
«برای اینکه جنگل...» : رنه شار، ۱۹۳۹.
این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها.
با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما:
#رنه_شار
@demonkratia
این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها.
با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما:
#رنه_شار
@demonkratia
تجربهٔ تفکر
«برای اینکه جنگل...» : رنه شار، ۱۹۳۹. این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها. با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما: #رنه_شار @demonkratia
این نگارش غلط نمیرید به صورت نمیرید خیلی اعصابم را کشید🥶
تجربهٔ تفکر
«برای اینکه جنگل...» : رنه شار، ۱۹۳۹. این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها. با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما: #رنه_شار @demonkratia
محمد نورالهی:
Depuis la fin du xixe siècle, ce terme désigne aussi, en français européen, le repas sommaire que prennent les ouvriers pendant une pause de leur travail. Par extension, l'on nomme aussi casse-croûte un repas très simple, ou simplement un sandwich.
مترجم گوگل:
از اواخر قرن نوزدهم، این اصطلاح در فرانسوی اروپایی، وعده غذایی اصلی را که کارگران در زمان استراحت از کار خود میخورند نیز مشخص کرده است. در اصطلاح، به یک وعده غذایی بسیار ساده یا به سادگی یک ساندویچ، میانوعده نیز گفته میشود.
Pour qu'une forêt...
Pour qu'une forêt soit superbe
Il lui faut l'âge et l'infini.
Ne mourez pas trop vite, amis
Du casse-croûte sous la grêle.
Sapins qui couchez dans nos lits,
Éternisez nos pas sur l'herbe.
Alsace, 1939
René Char
En trente-trois morceaux
et autres poèmes suivi de
Sous ma casquette amarante
Gallimard, 1997
مترجم معلوم نیست کرهخوری را از کجا آورده 😐
Depuis la fin du xixe siècle, ce terme désigne aussi, en français européen, le repas sommaire que prennent les ouvriers pendant une pause de leur travail. Par extension, l'on nomme aussi casse-croûte un repas très simple, ou simplement un sandwich.
مترجم گوگل:
از اواخر قرن نوزدهم، این اصطلاح در فرانسوی اروپایی، وعده غذایی اصلی را که کارگران در زمان استراحت از کار خود میخورند نیز مشخص کرده است. در اصطلاح، به یک وعده غذایی بسیار ساده یا به سادگی یک ساندویچ، میانوعده نیز گفته میشود.
Pour qu'une forêt...
Pour qu'une forêt soit superbe
Il lui faut l'âge et l'infini.
Ne mourez pas trop vite, amis
Du casse-croûte sous la grêle.
Sapins qui couchez dans nos lits,
Éternisez nos pas sur l'herbe.
Alsace, 1939
René Char
En trente-trois morceaux
et autres poèmes suivi de
Sous ma casquette amarante
Gallimard, 1997
مترجم معلوم نیست کرهخوری را از کجا آورده 😐
Forwarded from Dis-Discuss
منظور یک ظرف کرهخوری نیست آقای نورالهی عزیز، این هم «اصطلاحاً» یک میان وعده است که آنهایی که تجربهاش کردهاند در زندگیشان با معنای آن آشناترند، شاید همانطورکه در پانویس پست، این کلمات به آنها تقدیم شده...
و
یک نکته دیگر، قبلا، بارها گفتم، شاید بد نیست تکرار کنم، آن «ت» پایین پستها-ی شعرها عمدتا، اینجا یعنی در این ویراست، بیشتر معطوف به تجربه است تا ترجمه، با وجود اینکه اینجا تلاش بر انتقال یا بازسازی حسی شبیه به خود اثر در زبان اصلیست، و با اذعان به بیشماری اغلاط، این نکته نه به معنی شانه خالی کردن از مسئولیت کلمات فارسی منتسب به فلان شعر و شاعر، که دعوت از دیگران است برای بهبود حس و تجربه، پس نتیجتا، بنا به ذوق و تجربهی زیستهی خودتان برای این اصطلاح پیشنهادی نیز اگر دوست داشتید در ادامهی پرسش شاید بجای خودتان، نیز عنایت بفرمایید... مرسی!
با احترام
ع.س.
و
یک نکته دیگر، قبلا، بارها گفتم، شاید بد نیست تکرار کنم، آن «ت» پایین پستها-ی شعرها عمدتا، اینجا یعنی در این ویراست، بیشتر معطوف به تجربه است تا ترجمه، با وجود اینکه اینجا تلاش بر انتقال یا بازسازی حسی شبیه به خود اثر در زبان اصلیست، و با اذعان به بیشماری اغلاط، این نکته نه به معنی شانه خالی کردن از مسئولیت کلمات فارسی منتسب به فلان شعر و شاعر، که دعوت از دیگران است برای بهبود حس و تجربه، پس نتیجتا، بنا به ذوق و تجربهی زیستهی خودتان برای این اصطلاح پیشنهادی نیز اگر دوست داشتید در ادامهی پرسش شاید بجای خودتان، نیز عنایت بفرمایید... مرسی!
با احترام
ع.س.
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاء الله خداوند همه درگذشتگان از خلبانان و افراد همراه تا رئیسجمهور و وزیر امور خارجه و امام جمعه تبریز را در جوار رحمت خویش پناه دهاد.
از بین متنهایی که منتشر شده این متن برایم جالبتر بود گرچه احتمالاً واکنشهای ادبی بسیار بیشتری در راه است:
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند،
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش،
عزم خود را جزم دارد گریه-زاری میکند.
نام شاعر را نمیدانم.
ان شاء الله خداوند همه درگذشتگان از خلبانان و افراد همراه تا رئیسجمهور و وزیر امور خارجه و امام جمعه تبریز را در جوار رحمت خویش پناه دهاد.
از بین متنهایی که منتشر شده این متن برایم جالبتر بود گرچه احتمالاً واکنشهای ادبی بسیار بیشتری در راه است:
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند،
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش،
عزم خود را جزم دارد گریه-زاری میکند.
نام شاعر را نمیدانم.
Forwarded from فرهیختگان
در تأیید بیانات دیروز سخنگوی دولت که ابراهیم رئیسی را میان رؤسای جمهوری اسلامی ولایتمدارترین و از این حیث، بیبدیل ارزیابی کرد، باید افزود که کمتر کسی به اندازه آن خدابیامرز صلاحیتهایت لازم برای ریاست جمهوری اسلامی را دارا بود. این صلاحیتها عبارتند از:
۱. بیسوادی
۲. فرومایگی
۳. اطاعت بیچون و چرا
۴. آدمکشی
۵. عقبماندگی فرهنگی
۶. استفاده بیشینه از رانت قدرت
۷. تعلق به سیاهکارترین محفل قدرت در جمهوری اسلامی (مستقر در مشهد)
۸. روی کار آمدن از راه انتخابات فرمایشی - نمایشی
۹. ناکارآمدی
۱۰. گردآوردن فاسدترین و فرصتطلبترین تفالههای جمهوری اسلامی (موسوم به جبهه پایداری) پیرامون خود.
(بخش عمده این فهرست را البته از یکی از دوستان نقل میکنم که با تعبیری دیگر این ویژگیها را برشمرد و صلاح نیست نامش را ببرم).
در یک کلام: ابراهیم رئیسی عصاره همه رذائل جمهوری اسلامی بود. آنچه «خوبان» همه دارند او یکجا داشت.
اگر میخواهید ببینید جانشین رئیسی کیست، دنبال کسی بگردید که بیشترین تعداد این «صلاحیتها» را داشته باشد. خطابم بویژه به عزیزان روزنهگشاد است که حداقل از آن چند نفرشان که رفقایم هستند میخواهم بار دیگر خودشان را مضحکه نکنند و از تئوریبافیهای احمقانه و توهین به مفاخر ملی بپرهیزند. خودشان را سر کار نگذارند و خلقی را به خودشان نخندانند.
مهرداد فرهمند
#فرهیختگان راهی به رهایی
۱. بیسوادی
۲. فرومایگی
۳. اطاعت بیچون و چرا
۴. آدمکشی
۵. عقبماندگی فرهنگی
۶. استفاده بیشینه از رانت قدرت
۷. تعلق به سیاهکارترین محفل قدرت در جمهوری اسلامی (مستقر در مشهد)
۸. روی کار آمدن از راه انتخابات فرمایشی - نمایشی
۹. ناکارآمدی
۱۰. گردآوردن فاسدترین و فرصتطلبترین تفالههای جمهوری اسلامی (موسوم به جبهه پایداری) پیرامون خود.
(بخش عمده این فهرست را البته از یکی از دوستان نقل میکنم که با تعبیری دیگر این ویژگیها را برشمرد و صلاح نیست نامش را ببرم).
در یک کلام: ابراهیم رئیسی عصاره همه رذائل جمهوری اسلامی بود. آنچه «خوبان» همه دارند او یکجا داشت.
اگر میخواهید ببینید جانشین رئیسی کیست، دنبال کسی بگردید که بیشترین تعداد این «صلاحیتها» را داشته باشد. خطابم بویژه به عزیزان روزنهگشاد است که حداقل از آن چند نفرشان که رفقایم هستند میخواهم بار دیگر خودشان را مضحکه نکنند و از تئوریبافیهای احمقانه و توهین به مفاخر ملی بپرهیزند. خودشان را سر کار نگذارند و خلقی را به خودشان نخندانند.
مهرداد فرهمند
#فرهیختگان راهی به رهایی