دلواژه ها
1.25K subscribers
10.8K photos
4.24K videos
245 files
2.22K links
در نام من برای تو چیست ای رفیق؟
در روزگار غصه اما در خاموشی ات
غمناک نجوا کن نامم را
و بدان که از تو یادی هست
و بدان که در دنیا قلبی هست
قلبی که تو در آن زنده ای...

@Maryamakbari11
Download Telegram
از مادرم پرسیده بودم...
با گل هایی که خواهم چید...
چه کنم که هرگز خشک نشوند؟
گفته بود بکار...
در دامن محبوبت بکار...
از پدرم پرسیده بودم...
با زخم هایت چه کرده ای...
که ردی از آن‌ها نیست؟
گفته بود بسته ام...
با روسری محبوبم بسته ام...
به برادرم گفتم چه می‌کنی...
که هرگز کسی گریه ات را ندیده است...
گفت به هر چیزی که تو را می گریاند...
نگو اندوه...
نام کوچکش را پیدا کن ...
و با نام کوچک صدایش بزن...
حالا محبوبی دارم...
با دامن‌هایی گل‌دارُ...
روسری‌هایی خیس...
و تمام اندوه‌های جهان...
مرا به نام کوچک می شناسند...

#حسن_آذری

◍⃟💙 @delvazheh_ha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این منم
کسی که در خواب
از پرتگاه‌های بسیاری پرت شده
و در بیداری
استخوان‌هایش به تمامی درد کرده‌اند
و با چشم‌هایی که از خواب بیدار شده است
دیگر همان چشم‌هایی نبودند
که با آن‌ها به خواب رفته بود
این منم
دو دست دارم برای گرفتن
دو پا برای آمدن
اما من با دست‌ها
بیش‌ از آن‌که بگیرم
رها کرده‌ام
و با پاها
بیش‌تر از آمدن
رفته‌ام
این منم
مردی که سال‌هاست از خود می‌پرسد
اگر دست نداشتم
آیا چیزی را از دست نمی‌دادم


#حسن_آذری

عثمان محمد پرست خنياگر عشق و جان به ديار باقي شتافت
ياد ش جاويدان 🌸🌹

#ادبی_هنری_موسیقی
@delvazheh_ha
از مادرم پرسیده بودم...
با گل هایی که خواهم چید...
چه کنم که هرگز خشک نشوند؟
گفته بود بکار...
در دامن محبوبت بکار...
از پدرم پرسیده بودم...
با زخم هایت چه کرده ای...
که ردی از آن‌ها نیست؟
گفته بود بسته ام...
با روسری محبوبم بسته ام...
به برادرم گفتم چه می‌کنی...
که هرگز کسی گریه ات را ندیده است...
گفت به هر چیزی که تو را می گریاند...
نگو اندوه...
نام کوچکش را پیدا کن ...
و با نام کوچک صدایش بزن...
حالا محبوبی دارم...
با دامن‌هایی گل‌دارُ...
روسری‌هایی خیس...
و تمام اندوه‌های جهان...
مرا به نام کوچک می شناسند...

#حسن_آذری

#دلواژه_ها_ادبی_هنری
@delvazheh_ha
از مادرم پرسیده بودم
با گل‌هایی که خواهم چید
چه کنم که هرگز خشک نشوند؟!
گفته بود بکار،
در دامن محبوبت بکار.
از پدرم پرسیده بودم
با زخم‌هایت چه کرده‌ای
که ردی از آن‌ها نیست؟
گفته بود بسته‌ام،
با روسری محبوبم بسته‌ام.
به برادرم گفتم چه می‌کنی
که هرگز کسی گریه‌ات را ندیده است؟
گفت به هر چیزی که تو را می‌گریاند
نگو اندوه،
نام کوچکش را پیدا کن و
با نام کوچک صدایش بزن.

حالا محبوبی دارم
با دامن‌هایی گل‌دار
و روسری‌هایی خیس
و تمام اندوه‌های جهان
مرا به نام کوچک می‌شناسند...

#حسن_آذری.

#ادبی_هنری_موسیقی
@delvazheh_ha