بیقرارم مست مست از برق آن چشمان تو
دل به آتش میکشد آن گرمی دستان تو

می کشم درهر غزل وصف تو زیبا با قلم
تا که زیبایی ببینم در رخ خندان تو


#مسعود_اردلان

تا گشت دلم ساکن ایوان نگاهت
سرمست شد و والہ و حیران نگاهت

صدواژه‌ۍ پنهان شده درچشم تو را دید
شـد شاعر دیوانہ ۍ دیـوان نگاهت ...


َ#مسعود_اردلان

دل پریشان است و رسوای جهان
میکند یاد تو این دل هر زمان

دل پریشان است و گریان و حزین
مثل برگی که بریزد در خزان

َ#مسعود_اردلان

دوست دارم در دل شب بی تو من تنها بمیرم
بسترم فکر تو باشد بر تن صحرا بمیرم

غصه ها دفنم کنند و گریه هم غسلم نماید
مثل ماهی باشم و دور از دل دریا بمیرم

َ#مسعود_اردلان

حالا که از پی تو هی میدود دل من
خواب خوش شبانه دیگر محال باشد

جان میدهم به وقت بوسیدن لبانت
هرچند قتل عاشق با لب حلال باشد

َ#مسعود_اردلان

موهای تودردست من خسته کمنداست
دیوانه دلم بر دل زیبای تو بند است

میشد که خریدار شوی بر دل زارم
پرسش کنی این قلب پر از غصه به چند است

َ#مسعود_اردلان

سخن عشق من افتاده به هر انجمنی
درد این قصه نشسته به دل یاسمنی

برکه را گرچه گرفته همه جا مهر سکوت
به همه چه تو فقط جان من و عشق منی

َ#مسعود_اردلان

باید بیایی نازنینم در بر من
تا که بسازی تکه های باور من

در خواب دیدم پادشاه قصر عشقم
وقتی نشستی مثل تاجی بر سر من

َ#مسعود_اردلان

در قمار عشق تو با تک دلم، بد باختم
بیخبر بودی ولی، با رفتن تو، ساختم

یادگاری از تو یک دل بود و یک دلواپسی
کندمش از سینه و در پای جان انداختم


#مسعود_اردلان

صبح‌‌‌ است وغزل با سخن عشق توزیباست
نور رخ تو از رخ خورشید هویداست

لطفى بنما كم نكن از لطف نگاهت
از پرتو نورت به شبم روزنه پيداست


#مسعود_اردلان

عصر پنجشنبه شد از حال دلم بیزارم
مثل ابری هوس بارش باران دارم

دلم آتش زده غم کاش یکی می آمد
در پی دیدن او شب همه شب بیدارم


#مسعود_اردلان