دلی باقی بود یارب که زلف آن مه نخشب
نگیرد بند و زنجیرش به صد نیرنگ و طراری
مکن از می پرستی مَنعم ای زاهد که درعالم
فکنده نرگس مست نگارم طرز هشیاری
ُ#غبار_همدانی
نگیرد بند و زنجیرش به صد نیرنگ و طراری
مکن از می پرستی مَنعم ای زاهد که درعالم
فکنده نرگس مست نگارم طرز هشیاری
ُ#غبار_همدانی
رحمت نگر که هرگز از عاجزان مسکین
دوری نمیکند دوست با وصف کبریایی
در عین دل شکستن در کار دلنوازیست
در حال جان ستانی مشغول جان فزائی
ُ#غبار_همدانی
دوری نمیکند دوست با وصف کبریایی
در عین دل شکستن در کار دلنوازیست
در حال جان ستانی مشغول جان فزائی
ُ#غبار_همدانی
مرا زبادۀ عشق تو جرعه ای کافیست
چرا که خانۀ موری به شبنمی است خراب
دمی نشد که ز غم خاطرم بیاساید
مگر به بوی مِی لعل فام و بانگ رباب
#غبار_همدانی
چرا که خانۀ موری به شبنمی است خراب
دمی نشد که ز غم خاطرم بیاساید
مگر به بوی مِی لعل فام و بانگ رباب
#غبار_همدانی
نباشم راحت از دستت چه در خواب و چه بیداری
به هرجا رو کنم آنجا تو دست سلطنت داری
سراپای وجود خود بسی در سال و مه گشتم
به غیر از تو به ملک دل ندیدم هیچ دیّاری
#غبار_همدانی
به هرجا رو کنم آنجا تو دست سلطنت داری
سراپای وجود خود بسی در سال و مه گشتم
به غیر از تو به ملک دل ندیدم هیچ دیّاری
#غبار_همدانی
چه خوش بی در عدم ویرانهای بی
مرا چون جغد در وی لانهای بی
ببینم آنکه جایی بی به عالم
که آنجا نام آب و دانهای بی
#غبار_همدانی
مرا چون جغد در وی لانهای بی
ببینم آنکه جایی بی به عالم
که آنجا نام آب و دانهای بی
#غبار_همدانی
نسیم صبحگاهی چون شمیم زلف یارآرد
دل مجروح مارا مرهم ازمُشک تَتار آرد
نشیند بر کنار جوی دایم مردم چشمم
به امیدیکه روزی سرو قدی در کنار آرد
#غبار_همدانی
دل مجروح مارا مرهم ازمُشک تَتار آرد
نشیند بر کنار جوی دایم مردم چشمم
به امیدیکه روزی سرو قدی در کنار آرد
#غبار_همدانی