مهمان توایم ما و مهمان سماع
ای جان معاشران و سلطان سماع
هم بحر حلاوتی و هم کان سماع
آراسته باد از تو میدان سماع
#رباعی_مولانا
ای جان معاشران و سلطان سماع
هم بحر حلاوتی و هم کان سماع
آراسته باد از تو میدان سماع
#رباعی_مولانا
بسيار بگفتيم و نگفتيم آن را
آن وقت که بحر کل شود ذات مرا
روشن گردد جمال ذرات مرا
زان می سوزم چو شمع تا در ره عشق
#رباعی_مولانا
آن وقت که بحر کل شود ذات مرا
روشن گردد جمال ذرات مرا
زان می سوزم چو شمع تا در ره عشق
#رباعی_مولانا
آن لعل سخن که جان دهد مرجان را
بي رنگ چه رنگ بخشد او مرجان را
مايه بخشد مشعله ايمان را
بسيار بگفتيم و نگفتيم آن را
#رباعی_مولانا
بي رنگ چه رنگ بخشد او مرجان را
مايه بخشد مشعله ايمان را
بسيار بگفتيم و نگفتيم آن را
#رباعی_مولانا
از باده لعل ناب شد گوهر ما
آمد به فغان ز دست ما ساغر ما
از بسکه همی خوريم می بر سر می
ما در سر می شديم و می در سر ما
#رباعی_مولانا
آمد به فغان ز دست ما ساغر ما
از بسکه همی خوريم می بر سر می
ما در سر می شديم و می در سر ما
#رباعی_مولانا
آن شمع رخ تو لگنی نيست بيا
وان نقش تو از آب منی نيست بيا
در خشم مکن تو خويشتن را پنهان
کان حسن تو پنهان شدنی نيست بيا
#رباعی_مولانا
وان نقش تو از آب منی نيست بيا
در خشم مکن تو خويشتن را پنهان
کان حسن تو پنهان شدنی نيست بيا
#رباعی_مولانا
آواز ترا طبع دل ما بادا
اندر شب و روز شاد و گويا بادا
آواز خسته تو گر خسته شود خسته شويم
آواز تو چون نای شکرخا بادا
#رباعی_مولانا
اندر شب و روز شاد و گويا بادا
آواز خسته تو گر خسته شود خسته شويم
آواز تو چون نای شکرخا بادا
#رباعی_مولانا
آن وقت که بحر کل شود ذات مرا
روشن گردد جمال ذرات مرا
زان می سوزم چو شمع تا در ره عشق
يک وقت شود جمله اوقات مرا
#رباعی_مولانا
روشن گردد جمال ذرات مرا
زان می سوزم چو شمع تا در ره عشق
يک وقت شود جمله اوقات مرا
#رباعی_مولانا
دلها مثل رباب و عشق تو کمان
زامد شد این کمانچه دلها نالان
وانگه عمل کمان به مو وابسته است
گر مو شود اندیشه نگنجد به میان
#رباعی_مولانا
زامد شد این کمانچه دلها نالان
وانگه عمل کمان به مو وابسته است
گر مو شود اندیشه نگنجد به میان
#رباعی_مولانا
آنم که چو غمخوار شوم من شادم
واندم که خراب گشتهام آبادم
آن لحظه که ساکن و خموشم چو زمین
چون رعد به چرخ میرسد فریادم
#رباعی_مولانا
واندم که خراب گشتهام آبادم
آن لحظه که ساکن و خموشم چو زمین
چون رعد به چرخ میرسد فریادم
#رباعی_مولانا
المنةالله که به تو پیوستم
وز سلسلهٔ بند فراقت رستم
من بادهٔ نیستی چنان خوردستم
حز روز ازل تا بابد سرمستم
#رباعی_مولانا
وز سلسلهٔ بند فراقت رستم
من بادهٔ نیستی چنان خوردستم
حز روز ازل تا بابد سرمستم
#رباعی_مولانا
ای اهل صفا که در جهان گردانید
از بهر بتی چرا چنین حیرانید
آنرا که شما در این جهان جویانید
در خود چو جوئید شما خود آنید
#رباعی_مولانا
از بهر بتی چرا چنین حیرانید
آنرا که شما در این جهان جویانید
در خود چو جوئید شما خود آنید
#رباعی_مولانا
آن دل که شد او قابل انوار خدا
پر باشد جان او ز اسرار خدا
زنهار تن مرا چو شمع تنها مشمر
کو جمله به نمک زار خدا
#رباعی_مولانا
پر باشد جان او ز اسرار خدا
زنهار تن مرا چو شمع تنها مشمر
کو جمله به نمک زار خدا
#رباعی_مولانا
دوشست دیدم یار جدائی جویان
با من به جفا و کین جدا شو گریان
امروز چنانم که جدا گشته ز جان
رخسارهٔ خود به خون فرقت شویان
#رباعی_مولانا
با من به جفا و کین جدا شو گریان
امروز چنانم که جدا گشته ز جان
رخسارهٔ خود به خون فرقت شویان
#رباعی_مولانا
دوش آنچه برفت در میان تو و من
نتوان بنوشتن و نه بتوان گفتن
روزیکه سفر کنم ازین کهنه وطن
افسانه کند از آن شکنهای کفن
#رباعی_مولانا
نتوان بنوشتن و نه بتوان گفتن
روزیکه سفر کنم ازین کهنه وطن
افسانه کند از آن شکنهای کفن
#رباعی_مولانا
مستم ز می عشق خراب افتاده
برخواسته دل از خور و خواب افتاده
در دریائی که پا و سر پیدا نیست
جان رفته و تن بر سر آب افتاده
#رباعی_مولانا
برخواسته دل از خور و خواب افتاده
در دریائی که پا و سر پیدا نیست
جان رفته و تن بر سر آب افتاده
#رباعی_مولانا
صحت که کشد به سقم و رنجوری به
زان جامه که سازی بستم عوری به
چشمی که نبیند ره حق کوری به
صحبت که تقرب نبود دوری به
#رباعی_مولانا
زان جامه که سازی بستم عوری به
چشمی که نبیند ره حق کوری به
صحبت که تقرب نبود دوری به
#رباعی_مولانا
بر جزوم نشان معشوق منست
هر پارهٔ من زبان معشوق منست
چون چنگ منم در بر او تکیه زده
این نالهام از بنان معشوق منست
#رباعی_مولانا
هر پارهٔ من زبان معشوق منست
چون چنگ منم در بر او تکیه زده
این نالهام از بنان معشوق منست
#رباعی_مولانا
چون آمدهای در این بیابان حاصل
چون بیخبران مباش از خود غافل
گامی میزن به قدر طاقت منشین
کاسودهٔ خفته دیر یابد منزل
#رباعی_مولانا
چون بیخبران مباش از خود غافل
گامی میزن به قدر طاقت منشین
کاسودهٔ خفته دیر یابد منزل
#رباعی_مولانا
گر داد کنی درخور خود داد کنی
بیچاره کسی را که تواش یاد کنی
گفتی تو که بسیار بیادت کردم
من میدانم که چون مرا یاد کنی
#رباعی_مولانا
بیچاره کسی را که تواش یاد کنی
گفتی تو که بسیار بیادت کردم
من میدانم که چون مرا یاد کنی
#رباعی_مولانا
آنی تو که در صومعه مستم داری
در کعبه نشسته بتپرستم داری
بر نیک و بد تو مر مرا دستی نیست
در دست توام تا بچه دستم داری
#رباعی_مولانا
در کعبه نشسته بتپرستم داری
بر نیک و بد تو مر مرا دستی نیست
در دست توام تا بچه دستم داری
#رباعی_مولانا