آن روز اگر خود بال خود را می شکستم
اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!
قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست ! آیا می توانم ؟!
#فاضل_نظری
اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!
قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست ! آیا می توانم ؟!
#فاضل_نظری
ای پاسخ بی چون و چرای همه ی ما
اکنون تویی و مساله های همه ی ما
کو آن که، در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ی ما
#فاضل_نظری
اکنون تویی و مساله های همه ی ما
کو آن که، در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ی ما
#فاضل_نظری
مغرور،ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم،تو چه کردی؟
«تنهایی و رسوایی» ، «بی مهری و آزار»
ای عشق،ببین من چه کشیدم تو چه کردی
#فاضل_نظری
رسوا شدم و طعنه شنیدم،تو چه کردی؟
«تنهایی و رسوایی» ، «بی مهری و آزار»
ای عشق،ببین من چه کشیدم تو چه کردی
#فاضل_نظری
اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت
تقویم را بیهوده در تکرار میخواهی
پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست
حق با من است اما مرا بر دار میخواهی
#فاضل_نظری
تقویم را بیهوده در تکرار میخواهی
پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست
حق با من است اما مرا بر دار میخواهی
#فاضل_نظری
تو سراب موج گندم ، تو شراب سیب داری
تو سر فریب آری تو سر فریب داری
لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند
چه توقعی است آخر که از این طبیب داری
#فاضل_نظری
تو سر فریب آری تو سر فریب داری
لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند
چه توقعی است آخر که از این طبیب داری
#فاضل_نظری
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمیبینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمیبینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بیقیمت!
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمیبینم
#فاضل_نظری
بر این تکرار در تکرار پایانی نمیبینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بیقیمت!
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمیبینم
#فاضل_نظری
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟!
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
#فاضل_نظری
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
#فاضل_نظری
ای عشق! ای شکنجهگر مهربان من
دلسوزی تو میزند آتش به جان من
کام از هزار جام گرفتم ولی هنوز
خالیست جای بوسهء تو، بر لبان من
#فاضل_نظری
دلسوزی تو میزند آتش به جان من
کام از هزار جام گرفتم ولی هنوز
خالیست جای بوسهء تو، بر لبان من
#فاضل_نظری
از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها
#فاضل_نظری
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها
#فاضل_نظری
گر نمی آمیخت با ظاهر پرستی دین ما
سایه ی نفرین نمی افتاد بر آمین ما
در تقلای عبادت غافل از مقصد شدیم
از سفر واداشت ما را توشه ی سنگین ما
#فاضل_نظری
سایه ی نفرین نمی افتاد بر آمین ما
در تقلای عبادت غافل از مقصد شدیم
از سفر واداشت ما را توشه ی سنگین ما
#فاضل_نظری
ای بی وفای سنگدل قدر ناشناس
از من همین که دست کشیدی تو را سپاس
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس
#فاضل_نظری
از من همین که دست کشیدی تو را سپاس
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس
#فاضل_نظری
پشت روز روشنم شام سیاهی دیگر است
آنچه آن را کوه خواندم پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم
این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است
#فاضل_نظری
آنچه آن را کوه خواندم پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم
این درست اما جدایی اشتباهی دیگر است
#فاضل_نظری
زنده ایم اما از این رنجی که نامش زندگی است
غیر تکراری ملال آور چه باقی مانده است؟
عشق را در من دمیدی، کاش می دیدی ز من
بعد از آن طوفان ویرانگر چه باقی مانده است...
#فاضل_نظری
غیر تکراری ملال آور چه باقی مانده است؟
عشق را در من دمیدی، کاش می دیدی ز من
بعد از آن طوفان ویرانگر چه باقی مانده است...
#فاضل_نظری
ساغر ز من این قوم گرفتند و شکستند
اخلاق اگر نیست چه سودی ز دیانت؟!
بر باد رود باور اگر عشق نباشد
از گنج دروغین نتوان کرد صیانت
#فاضل_نظری
اخلاق اگر نیست چه سودی ز دیانت؟!
بر باد رود باور اگر عشق نباشد
از گنج دروغین نتوان کرد صیانت
#فاضل_نظری
من تو را از آرزوهایت جدا کردم، ببخش
من به اسم لطف درحقت جفا کردم ببخش
با گمان عشق دل بستم به مهر این و آن
با تو و تنهاییات ای دل چهها کردم ببخش
#فاضل_نظری
من به اسم لطف درحقت جفا کردم ببخش
با گمان عشق دل بستم به مهر این و آن
با تو و تنهاییات ای دل چهها کردم ببخش
#فاضل_نظری