هم خنده ام و بین مجانین همه گیرم
هم با غم و اندوه مراعات و نظيرم
وصل تو اگر موجب عادت به تو باشد
ترجيح من اين است كه دلتنگ بميرم
َ#سیدتقی_سیدی
هم با غم و اندوه مراعات و نظيرم
وصل تو اگر موجب عادت به تو باشد
ترجيح من اين است كه دلتنگ بميرم
َ#سیدتقی_سیدی
باران به شيشه ميخورد و باد مى زند
اين بغض زخم خورده به بنياد مى زند
امشب كه هيچ حال دلم روبراه نيست
مطرب خلاف حال دلم شاد مى زند
َ#سیدتقی_سیدی
اين بغض زخم خورده به بنياد مى زند
امشب كه هيچ حال دلم روبراه نيست
مطرب خلاف حال دلم شاد مى زند
َ#سیدتقی_سیدی
هر آنچه بوده فراموش کن چنان که نبوده
خیال کن که تو گفتی و گوش من نشنیده
بگو كه پست چيان را بنا كنم به شكنجه
بگو كه نامه نوشتى به دست من نرسيده
ُ#سیدتقی_سیدی
خیال کن که تو گفتی و گوش من نشنیده
بگو كه پست چيان را بنا كنم به شكنجه
بگو كه نامه نوشتى به دست من نرسيده
ُ#سیدتقی_سیدی
تو تابلوى حاصل دستان هنرمند خدایى
نقاشى بى رنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما
فرسنگ به فرسنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
ُ#سیدتقی_سیدی
نقاشى بى رنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما
فرسنگ به فرسنگ نبودى که بدانى چه کشیدم
ُ#سیدتقی_سیدی
لباس بى وفايى را به دست خود تنت كردم
تو را اى دوست با مهر زيادم دشمنت كردم
خيالم بود تنديسى طلا از عشق مى سازم
محبت بد ترين اكسير بود و آهنت كردم
ُ#سیدتقی_سیدی
تو را اى دوست با مهر زيادم دشمنت كردم
خيالم بود تنديسى طلا از عشق مى سازم
محبت بد ترين اكسير بود و آهنت كردم
ُ#سیدتقی_سیدی
ميان اين همه اشعار غمگين بر سر آنم
بياموزم به انسان ها اصول غصه خوردن را
تو مى ترسانى ام از درد عشق اما نميدانى
كه من آموختم از كثرت غم ها شمردن را...
ُ#سیدتقی_سیدی
بياموزم به انسان ها اصول غصه خوردن را
تو مى ترسانى ام از درد عشق اما نميدانى
كه من آموختم از كثرت غم ها شمردن را...
ُ#سیدتقی_سیدی
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮔﻠﻪ ﺍﯼ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻧﻮﺷﺘﺴﺖ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻏﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ﻟﺬﺗﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺩ ﻧﺒﺎﺷﺪ قبلش
لذتی بیشتر از ﺷﻮﺭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺎﺗﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ُ#سیدتقی_سیدی
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻧﻮﺷﺘﺴﺖ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻏﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ﻟﺬﺗﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺩ ﻧﺒﺎﺷﺪ قبلش
لذتی بیشتر از ﺷﻮﺭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺎﺗﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ُ#سیدتقی_سیدی
شبیهِ قاصدک هاى رها در دشت میدانم
لبت برباد خواهد داد روزى ، دودمانم را
دلم مى خواهد از یک رازِ کهنه ، پرده بردارم
امان از دستِ وجدانم که مى بندد دهانم را
#سیدتقی_سیدی
لبت برباد خواهد داد روزى ، دودمانم را
دلم مى خواهد از یک رازِ کهنه ، پرده بردارم
امان از دستِ وجدانم که مى بندد دهانم را
#سیدتقی_سیدی
من بی خبرم از تو و تو بی خبر از من
سخت است که من دلهره دارم تو نداری
از پـنـجره ی روبـه خـیـابـان اتـاقـت
انـقدر که مـن خـاطره دارم تـو نـداری
#سیدتقی_سیدی
سخت است که من دلهره دارم تو نداری
از پـنـجره ی روبـه خـیـابـان اتـاقـت
انـقدر که مـن خـاطره دارم تـو نـداری
#سیدتقی_سیدی
شناختند عاميان من و تو را به اين نشان
تو را به صبر كردنت مرا به بى قرارى ام
چقدر غصه مى خورم كه هستى و ندارمت
مدام طعنه ميزند به بودنم ، ندارى ام
#سیدتقی_سیدی
تو را به صبر كردنت مرا به بى قرارى ام
چقدر غصه مى خورم كه هستى و ندارمت
مدام طعنه ميزند به بودنم ، ندارى ام
#سیدتقی_سیدی
شناختند عامیان من و تو را به این نشان
تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام
چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت
مدام طعنه میزند به بودنم ، ندارى ام
#سیدتقی_سیدی
تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام
چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت
مدام طعنه میزند به بودنم ، ندارى ام
#سیدتقی_سیدی