ڪلبہ‎‌‌‎‌‌شـ؏ـردلاویز
4.13K subscribers
859 photos
1 video
12 links
زیر امضای تمام شعرهایم مینویسم" دل" نوشت
تابدانند " عشق را باید فقط با "دل " نوشت

#رزگار_موکریان

@Delaviz_20
Download Telegram
حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد

گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد


#حافظ
من نمی‌یابم مجال ای دوستان
گر چه دارد او جمالی بس جمیل

پای ما لنگ است و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل


#حافظ
در مقامات طریقت هرکجا کردیم سِیر
عاقبت را با نظربازی فراق افتاده بود

ساقیا جام دمادم ده که در سیرِ طریق
هرکه عاشق‌وش نیامد، درنفاق افتاده بود


#حافظ
در باغ چو شد باد صبا دایه گل
بربست مشاطه وار پیرایه گل

از سایه به خورشید اگرت هست امان
خورشید رخی طلب کن و سایه گل


#حافظ
ماهی که نظیرِ خود ندارد به جمال
چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال؟

در سینه ، دلش ز نازکی بتوان دید
ماننده ی سنگ خاره در آب زلال


#حافظ
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخم کش و دیده گریان بروم

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم


#حافظ
به تختِ گُل بنشانم بُتی چو سلطانی
ز سنبل و سَمَنش، سازِ طوق و یاره کنم

ز باده خوردن پنهان مَلول شد حافظ
به بانگِ بَربَط و نِی، رازَش آشکاره کنم


#حافظ
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود

طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود


#حافظ
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم

دل دیوانه از آن شدکه نصیحت شنود
مگرش هم زسر زلف تو زنجیر کنم


#حافظ
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبوَد آنچه تعیین کرده‌اند

در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کـ‌این حریفان خدمت جام جهان‌بین کرده‌اند


#حافظ
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب‌ورنگ و خال‌وخط چه حاجت روی زیبا را


#حافظ
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر

میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر


#حافظ
شمشادْ خرامان کن، و آهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد، از قد تو دلجویی

تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا، از بهر که می‌رویی؟


#حافظ
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات

گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صلوات


#حافظ
ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار
تا تن خـاکی من عیـن بقــا گردانی

همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن
زانکه در پای تو دارم سرِ جان‌افشانی


#حافظ
مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی

یا رب به‌ که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهدِ هرجایی


#حافظ
در کهکشان شیری یک نقطه ای عیان است
این نقطه ساکنانش اشرف ترین جهان است

آن کهکشان شیری قطعا که ذره بیش نیست
در کهکشانی دیگر این نقطه بی نشان است


#حافظ_کریمی
یک دل دیوانه دارم می خرید
عاشق پروانه دارم می خرید

کینه ای نیست اندرون این دلم
بی نهایت ناله دارم می خرید


#حافظ_کریمی
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
با لشگر غم چه بایدت کوشیدن

سبز است لبت ساغر از او دور مدار
می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن


#حافظ