Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
مصاحبه روزنامه #سرخاب تبریز با #محمد_رحمانی_فر به مناسبت سالروز درگذشت #استاد_شهریار
متن کامل: https://t.me/BitkEvi
متن کامل: https://t.me/BitkEvi
Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
متن کامل مصاحبه روزنامه #سرخاب تبریز با #محمد_رحمانی_فر به مناسبت سالروز درگذشت #استاد_شهریار
🔺سرخاب: محمد رحمانی فر یکی از نویسندگان بنام آذربایجانی، متولد شهرستان خوی، صاحب آثار پرمحتوایی چون «نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکهای ایران» که در چاپ ششم قرار دارد، کتابی در حوزه شهریار شناسی و کتاب های مختلفی در حوزه تألیف و ترجمه دارد.
وی متواضعانه وقت خویش را در اختیار ما قرار داد تا از زبان وی بتوانیم به شهریار، این شاعر پر آوازه خطه آذربایجان بپردازیم.
🔺- در مورد کتاب شهریار با عنوان «شهریارلا بیرلیکده اؤزگهلشمکدن اؤزلشمهیه دوغرو» توضیحاتی بفرمایید.
🔹خمیرمایه این کتاب در دوران دانشجویی شکل گرفت. یعنی، زمانی که سرگرم تحقیق و پژوهش برای تألیف کتاب تاریخم بودم؛ ولی کار جدی بر روی این کتاب را از سال 1381 شروع کردم. در ابتدای کار، فکر میکردم در عرض دو یا سه سال این کتاب را به پایان خواهم رساند ولی هر چه بیشتر تلاش میکردم، بیشتر در اعماق شعر شهریار فرو میرفتم به طوری که تألیف این کتاب بیش از یازده سال طول کشید. شهریار شاعری بود که مرا مجبور کرد برای تحلیل اشعارش نخست به مطالعه فلسفه بپردازم. با آنکه از دوران نوجوانی اهل مطالعه بودم ولی تا زمان نگارش این کتاب، هیچ کتابی در حوزه فلسفه مطالعه نکرده بودم. شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که بنده در امر ترجمه، تبحر دارم و هم اکنون هم مترجم یک شرکت معتبر ایتالیایی هستم. با این حال متون فلسفی از معدود متونی بودند که تا آن موقع من از قبول ترجمه آنها سر باز میزدم ولی همان گونه که اشاره کردم شهریار پای مرا به وادی فلسفه کشاند. یعنی در همان اوائل کار متوجه شدم که بدون فلسفهدانی و فلسفهورزی نمیتوان با شعر شهریار مواجه شد. اگر بخواهم کلام خود استاد شهریار را خطاب به خودش به کار ببرم، باید بگویم: «سن چوجوق تک قوجانی فیرفیرا باز ائیلهمیسن!»
میدانستم که در مورد شهریار کتابها، مقالات و نوشتههای بسیاری نوشته شده و با کمی احتیاط میتوانم بگویم که همگی آنها را مطالعه کردهام ولی متأسفانه اغلب این نوشتهها جز تکرار مکررات آن هم مکررات بدیهی چیزی برای گفتن نداشتند. میخواهم بگویم که اغلب این نوشتهها در فرایند درک اشعار شهریار و در گشودن گره معنا و یا معانی خفته در زیرساخت این اشعار هیچ کمکی به مخاطب نمیکردند. من به دنبال آن بودم که ناگفتههای شهریار را بر زبان آورم وگرنه شهریار شاعر الکنی نبود که نیاز به این همه شارح داشته باشد. شارحینی که در اغلب اوقات به شرح بدیهیات پرداختهاند و البته گاهی اوقات هم به نام نقد آثار استاد شهریار به شرح تجربههای شخصی خویش پرداختهاند!
میخواهم جملهای از این کتاب را نقل کنم که تقریباً در تمامی مصاحبهها و سخنرانیهایم بیان کردهام. جمله این است: «نباید سادهنگاری را با سادهانگاری خلط کرد. سادهنگاری هنر استاد شهریار بود. لکن نباید فراموش کرد که اگر سادهنگاری هنر است، سادهانگاری حماقت است». نباید در مواجهه با شعر شهریار فریب ظاهر ساده آن را بخوریم! چون بسیاری از این اشعار در عین سادگی، از لحاظ ادبی، فلسفی، جامعهشناسی و حتی اساطیری بسیار عمیق هستند و به قول خود استاد شهریار «بو دنیز هر نه باخیرسان، دیبی یوخ» و بدون راهیابی به این اعماق، امکان فهم صحیح این اشعار وجود نخواهد داشت.
🔺- دشواری کار نوشتن چیست؟ خصوصاً نوشتن از یک فرهیخته.
🔹هر کاری دشواریهای خاص خود را دارد. موضوع «دشواری کار نوشتن» آن قدر گسترده است که ارائه پاسخ اجمالی به آن مستلزم مصاحبه مستقلی است. اجازه بدهید بگویم که دشواری کار نوشتن در خصوص استاد شهریار، آن هم برای من، چه بودهاست؟ شهریار شاعری است که تقریباً همه مردم حداقل اسمش را شنیدهاند و اکثر مردم شعر یا اشعاری از ایشان را خواندهاند و چون اغلب اوقات بسیار ساده سخن گفتهاست، خیلیها فکر میکنند که دقیقاً میدانند شهریار چه گفته است ولی اشتباه آنها دقیقاً در همین نکته است.
شاید باور نکنید اگر بگویم برای گشودن رمز «آما مندن ساری سن آرخایین اول، شانلی سهندیم» شش ماه تمام اندیشه کردم و در نهایت در حالی که در پیادهرو قدم میزدم، به زعم خویش، موفق به کشف آن شدم و یک آگهی ترحیمی که البته تاریخش منقضی شده بود را از دیوار کندم و چون جایی برای نشستن نداشتم قدمزنان به قلمزنی پرداختم! ببینید، ماجرا به این سادگی نیست. شهریار شاعری است که در بسیاری از اشعارش تشویش و اضطراب موج میزند. شهریار شاعری است که در شعر «مومیایی» و «حیدربابایا سلام» دومش شدیداً دچار نوعی تشویش فلسفی است و تنها جایی که از دستیابی به «آرخایینلیق» یا همان «اطمینان نفس» سخن میگوید، همین مصراعی است که در بندهای انتهایی «سهندیه» آورده است. نباید اینها را ساده تلقی کرد. امثال اینها در شعر شهریار فراوان است.
🔺سرخاب: محمد رحمانی فر یکی از نویسندگان بنام آذربایجانی، متولد شهرستان خوی، صاحب آثار پرمحتوایی چون «نگاهی نوین به تاریخ دیرین ترکهای ایران» که در چاپ ششم قرار دارد، کتابی در حوزه شهریار شناسی و کتاب های مختلفی در حوزه تألیف و ترجمه دارد.
وی متواضعانه وقت خویش را در اختیار ما قرار داد تا از زبان وی بتوانیم به شهریار، این شاعر پر آوازه خطه آذربایجان بپردازیم.
🔺- در مورد کتاب شهریار با عنوان «شهریارلا بیرلیکده اؤزگهلشمکدن اؤزلشمهیه دوغرو» توضیحاتی بفرمایید.
🔹خمیرمایه این کتاب در دوران دانشجویی شکل گرفت. یعنی، زمانی که سرگرم تحقیق و پژوهش برای تألیف کتاب تاریخم بودم؛ ولی کار جدی بر روی این کتاب را از سال 1381 شروع کردم. در ابتدای کار، فکر میکردم در عرض دو یا سه سال این کتاب را به پایان خواهم رساند ولی هر چه بیشتر تلاش میکردم، بیشتر در اعماق شعر شهریار فرو میرفتم به طوری که تألیف این کتاب بیش از یازده سال طول کشید. شهریار شاعری بود که مرا مجبور کرد برای تحلیل اشعارش نخست به مطالعه فلسفه بپردازم. با آنکه از دوران نوجوانی اهل مطالعه بودم ولی تا زمان نگارش این کتاب، هیچ کتابی در حوزه فلسفه مطالعه نکرده بودم. شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که بنده در امر ترجمه، تبحر دارم و هم اکنون هم مترجم یک شرکت معتبر ایتالیایی هستم. با این حال متون فلسفی از معدود متونی بودند که تا آن موقع من از قبول ترجمه آنها سر باز میزدم ولی همان گونه که اشاره کردم شهریار پای مرا به وادی فلسفه کشاند. یعنی در همان اوائل کار متوجه شدم که بدون فلسفهدانی و فلسفهورزی نمیتوان با شعر شهریار مواجه شد. اگر بخواهم کلام خود استاد شهریار را خطاب به خودش به کار ببرم، باید بگویم: «سن چوجوق تک قوجانی فیرفیرا باز ائیلهمیسن!»
میدانستم که در مورد شهریار کتابها، مقالات و نوشتههای بسیاری نوشته شده و با کمی احتیاط میتوانم بگویم که همگی آنها را مطالعه کردهام ولی متأسفانه اغلب این نوشتهها جز تکرار مکررات آن هم مکررات بدیهی چیزی برای گفتن نداشتند. میخواهم بگویم که اغلب این نوشتهها در فرایند درک اشعار شهریار و در گشودن گره معنا و یا معانی خفته در زیرساخت این اشعار هیچ کمکی به مخاطب نمیکردند. من به دنبال آن بودم که ناگفتههای شهریار را بر زبان آورم وگرنه شهریار شاعر الکنی نبود که نیاز به این همه شارح داشته باشد. شارحینی که در اغلب اوقات به شرح بدیهیات پرداختهاند و البته گاهی اوقات هم به نام نقد آثار استاد شهریار به شرح تجربههای شخصی خویش پرداختهاند!
میخواهم جملهای از این کتاب را نقل کنم که تقریباً در تمامی مصاحبهها و سخنرانیهایم بیان کردهام. جمله این است: «نباید سادهنگاری را با سادهانگاری خلط کرد. سادهنگاری هنر استاد شهریار بود. لکن نباید فراموش کرد که اگر سادهنگاری هنر است، سادهانگاری حماقت است». نباید در مواجهه با شعر شهریار فریب ظاهر ساده آن را بخوریم! چون بسیاری از این اشعار در عین سادگی، از لحاظ ادبی، فلسفی، جامعهشناسی و حتی اساطیری بسیار عمیق هستند و به قول خود استاد شهریار «بو دنیز هر نه باخیرسان، دیبی یوخ» و بدون راهیابی به این اعماق، امکان فهم صحیح این اشعار وجود نخواهد داشت.
🔺- دشواری کار نوشتن چیست؟ خصوصاً نوشتن از یک فرهیخته.
🔹هر کاری دشواریهای خاص خود را دارد. موضوع «دشواری کار نوشتن» آن قدر گسترده است که ارائه پاسخ اجمالی به آن مستلزم مصاحبه مستقلی است. اجازه بدهید بگویم که دشواری کار نوشتن در خصوص استاد شهریار، آن هم برای من، چه بودهاست؟ شهریار شاعری است که تقریباً همه مردم حداقل اسمش را شنیدهاند و اکثر مردم شعر یا اشعاری از ایشان را خواندهاند و چون اغلب اوقات بسیار ساده سخن گفتهاست، خیلیها فکر میکنند که دقیقاً میدانند شهریار چه گفته است ولی اشتباه آنها دقیقاً در همین نکته است.
شاید باور نکنید اگر بگویم برای گشودن رمز «آما مندن ساری سن آرخایین اول، شانلی سهندیم» شش ماه تمام اندیشه کردم و در نهایت در حالی که در پیادهرو قدم میزدم، به زعم خویش، موفق به کشف آن شدم و یک آگهی ترحیمی که البته تاریخش منقضی شده بود را از دیوار کندم و چون جایی برای نشستن نداشتم قدمزنان به قلمزنی پرداختم! ببینید، ماجرا به این سادگی نیست. شهریار شاعری است که در بسیاری از اشعارش تشویش و اضطراب موج میزند. شهریار شاعری است که در شعر «مومیایی» و «حیدربابایا سلام» دومش شدیداً دچار نوعی تشویش فلسفی است و تنها جایی که از دستیابی به «آرخایینلیق» یا همان «اطمینان نفس» سخن میگوید، همین مصراعی است که در بندهای انتهایی «سهندیه» آورده است. نباید اینها را ساده تلقی کرد. امثال اینها در شعر شهریار فراوان است.
Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
🎤فراخوان مناظره
✍️#محمد_رحمانی_فر
🔺ظاهراً سخنرانی #سید_جواد_طباطبائی در دانشگاه تبریز لغو شده است. ضمن تشکر از هوشیاری و اقدام به موقع #دانشجویان آذربایجانی، امیدوارم این عزیزان همچنان مراقب تحرکات چنین افرادی باشند. البته، لازم میدانم اشاره نمایم که به عنوان یک نویسنده، با هر گونه #سانسور و #بایکوت مخالف هستم. لکن در شرایطی که در سالهای اخیر تمامی تلاشهای دانشجویان #دانشگاه_تبریز و حتی اکثر دانشگاههای آذربایجان در خصوص تشکیل مراسمات و سخنرانیهایی با محوریت تاریخ و فرهنگ آذربایجان با مخالفت مسئولین دانشگاهها مواجه گردیده، اعطای مجوز سخنرانی به وی چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
🔺طباطبائی باید بداند که مخالفت ما با سخنرانی وی، ناشی از #ترس یا #ضعف ما نیست. بلکه، ما با تخصیص و توزیع #نادعادلانه تریبونها در مراکز فرهنگی و دانشگاهی مخالفیم. آری، طباطبائی باید بداند که دیگر دوران #متکلم_وحده بودن در دانشگاههای آذربایجان به سر آمدهاست و اگر همچنان فکر میکند که حرفی برای گفتن دارد، اینجانب به عنوان عضو کوچکی از جامعه فرهنگی آذربایجان ایشان را به #مناظره فرا میخوانم:
🔹محورهای پیشنهادی مناظره:
1- جایگاه سوژه و اوبژه در پژوهشهای ایرانشهری
2- جایگاه حقوق بشر در فرضیه ایرانشهری
✍️#محمد_رحمانی_فر
🔺ظاهراً سخنرانی #سید_جواد_طباطبائی در دانشگاه تبریز لغو شده است. ضمن تشکر از هوشیاری و اقدام به موقع #دانشجویان آذربایجانی، امیدوارم این عزیزان همچنان مراقب تحرکات چنین افرادی باشند. البته، لازم میدانم اشاره نمایم که به عنوان یک نویسنده، با هر گونه #سانسور و #بایکوت مخالف هستم. لکن در شرایطی که در سالهای اخیر تمامی تلاشهای دانشجویان #دانشگاه_تبریز و حتی اکثر دانشگاههای آذربایجان در خصوص تشکیل مراسمات و سخنرانیهایی با محوریت تاریخ و فرهنگ آذربایجان با مخالفت مسئولین دانشگاهها مواجه گردیده، اعطای مجوز سخنرانی به وی چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
🔺طباطبائی باید بداند که مخالفت ما با سخنرانی وی، ناشی از #ترس یا #ضعف ما نیست. بلکه، ما با تخصیص و توزیع #نادعادلانه تریبونها در مراکز فرهنگی و دانشگاهی مخالفیم. آری، طباطبائی باید بداند که دیگر دوران #متکلم_وحده بودن در دانشگاههای آذربایجان به سر آمدهاست و اگر همچنان فکر میکند که حرفی برای گفتن دارد، اینجانب به عنوان عضو کوچکی از جامعه فرهنگی آذربایجان ایشان را به #مناظره فرا میخوانم:
🔹محورهای پیشنهادی مناظره:
1- جایگاه سوژه و اوبژه در پژوهشهای ایرانشهری
2- جایگاه حقوق بشر در فرضیه ایرانشهری
Forwarded from amonews
🔴آمونیوز
🔴محمد رحمانیفر، جواد طباطبائی را به مناظره دعوت کرد!
سرویس تاریخ هویت آمونیوز : درپی لغو سخنرانی جوادطباطبائی با هوشیاری دانشجویان دانشگاه تبریز ، محمد رحمانی فر نویسنده، پژوهشگر و مترجم آذربایجانی، جواد طباطبائی را به مناظره دعوت کرد.
به گزارش آمونیوز : اخبار رسیده حاکی از آن است که سخنرانی جواد طباطبائی در دانشگاه تبریز با همت وهوشیاری دانشجویان دانشگاه های تبریز لغو شده است. در این رابطه مطلع شدیم، یکی از فعالان سرشناس عرصه فعالیتهای مدنی آذربایجان ایران استاد محمد رحمانی فر، جواد طباطبائی را به مناظره دعوت کرده است.
محمد رحمانیفر حاوی تالیفات و ترجمههای متعددی در خصوص تاریخ و فرهنگ آذربایجان میباشد که برخی از تالیفات وی در این حوزه، با استقبال گسترده مخاطبین مواجه شده است. از سوی دیگر جواد طباطبائی تالیفات متعددی در حوزه اندیشه سیاسی در ایران دارد که محوریت پژوهشهای وی را "فرضیه ایرانشهری" تشکیل میدهد. وی و طرفدارانش بارها ترکهای ایران را مورد تحقیر و توهین قرار دادهاند.
متن فراخوان منتشر شده از سوی محمد رحمانیفر به شرح ذیل میباشد:
🎤فراخوان مناظره
✍️#محمد_رحمانی_فر
🔺ظاهراً سخنرانی #سید_جواد_طباطبائی در دانشگاه تبریز لغو شده است. ضمن تشکر از هوشیاری و اقدام به موقع #دانشجویان آذربایجانی، امیدوارم این عزیزان همچنان مراقب تحرکات چنین افرادی باشند. البته، لازم میدانم اشاره نمایم که به عنوان یک نویسنده، با هر گونه #سانسور و #بایکوت مخالف هستم. لکن در شرایطی که در سالهای اخیر تمامی تلاشهای دانشجویان #دانشگاه_تبریز و حتی اکثر دانشگاههای آذربایجان در خصوص تشکیل مراسمات و سخنرانیهایی با محوریت تاریخ و فرهنگ آذربایجان با مخالفت مسئولین دانشگاهها مواجه گردیده، اعطای مجوز سخنرانی به وی چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
🔺طباطبائی باید بداند که مخالفت ما با سخنرانی وی، ناشی از #ترس یا #ضعف ما نیست. بلکه، ما با تخصیص و توزیع #نادعادلانه تریبونها در مراکز فرهنگی و دانشگاهی مخالفیم. آری، طباطبائی باید بداند که دیگر دوران #متکلم_وحده بودن در دانشگاههای آذربایجان به سر آمدهاست و اگر همچنان فکر میکند که حرفی برای گفتن دارد، اینجانب به عنوان عضو کوچکی از جامعه فرهنگی آذربایجان ایشان را به #مناظره فرا میخوانم:
🔹محورهای پیشنهادی مناظره:
1- جایگاه سوژه و اوبژه در پژوهشهای ایرانشهری
2- جایگاه حقوق بشر در فرضیه ایرانشهری
جهت مطالعه رزومه اوستاد محمد رحمانی فر به سایت مراجعه فرمایید
🌐 www.amonews.ir
@amonews
http://amonews.ir/wp-content/uploads/2017/11/photo_2017-11-10_09-46-47.jpg
🔴محمد رحمانیفر، جواد طباطبائی را به مناظره دعوت کرد!
سرویس تاریخ هویت آمونیوز : درپی لغو سخنرانی جوادطباطبائی با هوشیاری دانشجویان دانشگاه تبریز ، محمد رحمانی فر نویسنده، پژوهشگر و مترجم آذربایجانی، جواد طباطبائی را به مناظره دعوت کرد.
به گزارش آمونیوز : اخبار رسیده حاکی از آن است که سخنرانی جواد طباطبائی در دانشگاه تبریز با همت وهوشیاری دانشجویان دانشگاه های تبریز لغو شده است. در این رابطه مطلع شدیم، یکی از فعالان سرشناس عرصه فعالیتهای مدنی آذربایجان ایران استاد محمد رحمانی فر، جواد طباطبائی را به مناظره دعوت کرده است.
محمد رحمانیفر حاوی تالیفات و ترجمههای متعددی در خصوص تاریخ و فرهنگ آذربایجان میباشد که برخی از تالیفات وی در این حوزه، با استقبال گسترده مخاطبین مواجه شده است. از سوی دیگر جواد طباطبائی تالیفات متعددی در حوزه اندیشه سیاسی در ایران دارد که محوریت پژوهشهای وی را "فرضیه ایرانشهری" تشکیل میدهد. وی و طرفدارانش بارها ترکهای ایران را مورد تحقیر و توهین قرار دادهاند.
متن فراخوان منتشر شده از سوی محمد رحمانیفر به شرح ذیل میباشد:
🎤فراخوان مناظره
✍️#محمد_رحمانی_فر
🔺ظاهراً سخنرانی #سید_جواد_طباطبائی در دانشگاه تبریز لغو شده است. ضمن تشکر از هوشیاری و اقدام به موقع #دانشجویان آذربایجانی، امیدوارم این عزیزان همچنان مراقب تحرکات چنین افرادی باشند. البته، لازم میدانم اشاره نمایم که به عنوان یک نویسنده، با هر گونه #سانسور و #بایکوت مخالف هستم. لکن در شرایطی که در سالهای اخیر تمامی تلاشهای دانشجویان #دانشگاه_تبریز و حتی اکثر دانشگاههای آذربایجان در خصوص تشکیل مراسمات و سخنرانیهایی با محوریت تاریخ و فرهنگ آذربایجان با مخالفت مسئولین دانشگاهها مواجه گردیده، اعطای مجوز سخنرانی به وی چه مفهومی میتواند داشته باشد؟
🔺طباطبائی باید بداند که مخالفت ما با سخنرانی وی، ناشی از #ترس یا #ضعف ما نیست. بلکه، ما با تخصیص و توزیع #نادعادلانه تریبونها در مراکز فرهنگی و دانشگاهی مخالفیم. آری، طباطبائی باید بداند که دیگر دوران #متکلم_وحده بودن در دانشگاههای آذربایجان به سر آمدهاست و اگر همچنان فکر میکند که حرفی برای گفتن دارد، اینجانب به عنوان عضو کوچکی از جامعه فرهنگی آذربایجان ایشان را به #مناظره فرا میخوانم:
🔹محورهای پیشنهادی مناظره:
1- جایگاه سوژه و اوبژه در پژوهشهای ایرانشهری
2- جایگاه حقوق بشر در فرضیه ایرانشهری
جهت مطالعه رزومه اوستاد محمد رحمانی فر به سایت مراجعه فرمایید
🌐 www.amonews.ir
@amonews
http://amonews.ir/wp-content/uploads/2017/11/photo_2017-11-10_09-46-47.jpg
ستارخانلا اوستاد شهریار، ایدئولوژیک تئلویزیونون قوربانلاری
📝دونیا ادبیاتیندا نوبئل اؤدولونو قازانان آدلیم یازیچی #قابریئیل_قارسییا_مارکئز، سینما صنعتی ایله یاخیندان تانیش ایدی. اونون بیر پارا ایشلری اؤز دیریلییینده سینما اورتوکلرینده جانلاندی. آرتیق، "وبا ایللرینده سئوگی" آدلی رومانی #هالیوود-دا فیلمه چکیلدی. بونا باخمایاراق، مارکئز اؤز دیریلییینده هئچ واقت اجازه وئرمهدی کی اونون لاپ بؤیوک شاهاثری ساییلان "یوز ایل یالنیزلیق" آدلی رومانی فیلمه چکیلسین!
📝مارکئز باجاریقلی بیر #یازیچی هابئله چالیشقان بیر #ژورنالیست اولدوغونا گؤره، سینمانین گوجوندن خبرسیز دئییلدی. آنجاق، او سینمانین قیسیتلاییجی نئجهلییی ایله ده تانیش ایدی. او بیلیردی کی سینما، اولایلاری –ایستر ادبی اولای اولسون، ایستر تاریخی یوخسا توپلومسال اولای- اولدوقلاری کیمی دئییل، بو صنعتین گرکلریندن آسیلی اولان اولاناقلارین تملینده جانلاندیرماق ایستر. بو ایسه، اثرین قیسیتلانماغی، کیچیلمهسی هابئله تحریف اولماسی، داها دوغروسو اثرین قیسیر قالماغی آنلامیندادیر.
📝#اوستاد_شهریارلا #ستارخان کیمی ادبی، توپلومسال اولایلاری – منجه داها بونلارا شخص دئمک اولماز، بلکه بونلار ادبی هابئله توپلومسال اولایلارا دؤنوشموشلر- لاپ بئله باجاریقلی یؤنتمنلر ده، اولدوقلاری کیمی تصویرده جانلاندیرا بیلمزلر، هاردا قالسین کی باجاریقسیز هابئله بللی بیر ایدئولوژییه باغلی اولان یؤنتمنلر بونلاری جانلاندیرماغا چالیشسینلار. #بابک کیمی دونیا سویهسینده مطرح اولونا بیلن بؤیوک بیر ایگید، سووئتلر سینماسیندا ایدئولوژیک باخیشلارا قوربان اولدو.
📝#کمال_تبریزی، اوستاد شهریار سریالینی دوزلتمک ایستهدییینده، اوستاد شهریارین اوتوز بئش ایللیک یولداشی هابئله اونون گئجه-گوندوز سیرداشی ساییلان بؤیوک نیکاندیش جنابلارینین ائوینه گئدیر. نیکاندیش جنابلاری اونا دئییر: "سیز شهریاری تصویره چکه بیلمزسیز، قویمازلار!" آنجاق، کمال تبریزی، اؤز ایشینی گؤرور. سونراسی ایسه آغیر تنقیدلرله اؤزلشدیکدن سونرا "من اؤز شهریاریمی جانلاندیرمیشام" دئیه، یاخاسینی قورتارماق ایستهییر.
📝#محمد_رضا_ورزی کیمی باجاریقسیز، ایدئولوژیک هابئله حاکمیته باغلی اولان بیر یؤنتمن، بوندان قاباق #معمای_شاه آدلی سئریالیندا اؤزونو گولونج ائتمیشدی. #ایدئولوژی، بوتون صنعتلرین دوشمنیدیر. ایدئولوژی، بوتون صنعتلری اؤز آماجلاری اوغروندا اله کئچیردیب، ایشه توتماق ایستهییر. بونون دا سونوجو بللیدیر: ایدئولوژی تملینده یارانان صنعت دایاز، گوجسوز هابئله بئلباغلانماز صنعت اولار.
📝ورزی-نین یاراتدیغی ستارخان، تاریخدهکی ستارخان-ین گؤسترگهسی دئییل. اونون جانلاندیردیغی ستارخان، تاریخدهکی ستارخان-ین اؤلومونه حؤکم ائدیر. اونون جانلاندیردیغی ستارخان، اونون اؤز ایدئولوژیسینه اویغون اولان ستارخاندیر. دوغال اولاراق، ستارخان کیمی بؤیوک بیر تاریخی شخصیت، ورزینین ایدئولوژیک دار چرچیوهسینه سیغماز. بونا گؤره ده، ائله بو یؤنتمن ده، کمال تبریزی کیمی آغیر تنقیدلرله اوزلشدیکده " بو سئریالین یوزده سکسنی منیم اؤز تخیل-ومدان دوغولوب!" دئیهرک، تبریزی کیمی اؤزونو ساوونماق زوروندا قالدی.
📝 آنجاق، او بونو بیلمهدیر کی بیر ملتین تاریخی اونون پئشه اویونجاغی دئییل! سؤز بوردادیر کی بو سئریال-ین نه تکجه یوزده سکسنی، بلکه یوزده یوزو اونون هابئله اونون #خسرو_معتضد کیمی اویونداشلارینین خام خیاللارینین محصولودور. سونوج دا بللیدیر: اونلار بو یاراماز، ایچیبوش، یونگول هابئله باجاریقسیز ایشلرله هئچ بیر اولوملو سونوجا وارمایاجاقلار.
🖊#محمد_رحمانی_فر
یازیچی، چئویرمن، آراشدیریجی
@Dedekatib
📝دونیا ادبیاتیندا نوبئل اؤدولونو قازانان آدلیم یازیچی #قابریئیل_قارسییا_مارکئز، سینما صنعتی ایله یاخیندان تانیش ایدی. اونون بیر پارا ایشلری اؤز دیریلییینده سینما اورتوکلرینده جانلاندی. آرتیق، "وبا ایللرینده سئوگی" آدلی رومانی #هالیوود-دا فیلمه چکیلدی. بونا باخمایاراق، مارکئز اؤز دیریلییینده هئچ واقت اجازه وئرمهدی کی اونون لاپ بؤیوک شاهاثری ساییلان "یوز ایل یالنیزلیق" آدلی رومانی فیلمه چکیلسین!
📝مارکئز باجاریقلی بیر #یازیچی هابئله چالیشقان بیر #ژورنالیست اولدوغونا گؤره، سینمانین گوجوندن خبرسیز دئییلدی. آنجاق، او سینمانین قیسیتلاییجی نئجهلییی ایله ده تانیش ایدی. او بیلیردی کی سینما، اولایلاری –ایستر ادبی اولای اولسون، ایستر تاریخی یوخسا توپلومسال اولای- اولدوقلاری کیمی دئییل، بو صنعتین گرکلریندن آسیلی اولان اولاناقلارین تملینده جانلاندیرماق ایستر. بو ایسه، اثرین قیسیتلانماغی، کیچیلمهسی هابئله تحریف اولماسی، داها دوغروسو اثرین قیسیر قالماغی آنلامیندادیر.
📝#اوستاد_شهریارلا #ستارخان کیمی ادبی، توپلومسال اولایلاری – منجه داها بونلارا شخص دئمک اولماز، بلکه بونلار ادبی هابئله توپلومسال اولایلارا دؤنوشموشلر- لاپ بئله باجاریقلی یؤنتمنلر ده، اولدوقلاری کیمی تصویرده جانلاندیرا بیلمزلر، هاردا قالسین کی باجاریقسیز هابئله بللی بیر ایدئولوژییه باغلی اولان یؤنتمنلر بونلاری جانلاندیرماغا چالیشسینلار. #بابک کیمی دونیا سویهسینده مطرح اولونا بیلن بؤیوک بیر ایگید، سووئتلر سینماسیندا ایدئولوژیک باخیشلارا قوربان اولدو.
📝#کمال_تبریزی، اوستاد شهریار سریالینی دوزلتمک ایستهدییینده، اوستاد شهریارین اوتوز بئش ایللیک یولداشی هابئله اونون گئجه-گوندوز سیرداشی ساییلان بؤیوک نیکاندیش جنابلارینین ائوینه گئدیر. نیکاندیش جنابلاری اونا دئییر: "سیز شهریاری تصویره چکه بیلمزسیز، قویمازلار!" آنجاق، کمال تبریزی، اؤز ایشینی گؤرور. سونراسی ایسه آغیر تنقیدلرله اؤزلشدیکدن سونرا "من اؤز شهریاریمی جانلاندیرمیشام" دئیه، یاخاسینی قورتارماق ایستهییر.
📝#محمد_رضا_ورزی کیمی باجاریقسیز، ایدئولوژیک هابئله حاکمیته باغلی اولان بیر یؤنتمن، بوندان قاباق #معمای_شاه آدلی سئریالیندا اؤزونو گولونج ائتمیشدی. #ایدئولوژی، بوتون صنعتلرین دوشمنیدیر. ایدئولوژی، بوتون صنعتلری اؤز آماجلاری اوغروندا اله کئچیردیب، ایشه توتماق ایستهییر. بونون دا سونوجو بللیدیر: ایدئولوژی تملینده یارانان صنعت دایاز، گوجسوز هابئله بئلباغلانماز صنعت اولار.
📝ورزی-نین یاراتدیغی ستارخان، تاریخدهکی ستارخان-ین گؤسترگهسی دئییل. اونون جانلاندیردیغی ستارخان، تاریخدهکی ستارخان-ین اؤلومونه حؤکم ائدیر. اونون جانلاندیردیغی ستارخان، اونون اؤز ایدئولوژیسینه اویغون اولان ستارخاندیر. دوغال اولاراق، ستارخان کیمی بؤیوک بیر تاریخی شخصیت، ورزینین ایدئولوژیک دار چرچیوهسینه سیغماز. بونا گؤره ده، ائله بو یؤنتمن ده، کمال تبریزی کیمی آغیر تنقیدلرله اوزلشدیکده " بو سئریالین یوزده سکسنی منیم اؤز تخیل-ومدان دوغولوب!" دئیهرک، تبریزی کیمی اؤزونو ساوونماق زوروندا قالدی.
📝 آنجاق، او بونو بیلمهدیر کی بیر ملتین تاریخی اونون پئشه اویونجاغی دئییل! سؤز بوردادیر کی بو سئریال-ین نه تکجه یوزده سکسنی، بلکه یوزده یوزو اونون هابئله اونون #خسرو_معتضد کیمی اویونداشلارینین خام خیاللارینین محصولودور. سونوج دا بللیدیر: اونلار بو یاراماز، ایچیبوش، یونگول هابئله باجاریقسیز ایشلرله هئچ بیر اولوملو سونوجا وارمایاجاقلار.
🖊#محمد_رحمانی_فر
یازیچی، چئویرمن، آراشدیریجی
@Dedekatib
جنایات ارامنه و مواضع ما
🖊 #محمد_رحمانی_فر
📝همه ساله با فرا رسیدن سالگرد قتل عام خونین مردم بیدفاع #خوجالی به دست ارمنیهای خونآشام، فضای مجازی #آذربایجان مملو از پیامهای تسلیت و یا تشریح جزئیات این فاجعه شوم میگردد. گاهی اوقات هم برخی از دوستان با رویکرد تاریخگرایانه سعی میکنند در چنین روزهایی به اثبات این مساله بپردازند که ارمنیها سابقه تاریخی قابل اتکائی در آذربایجان نداشتهاند. امری که البته خود من هم به عنوان یک پژوهشگر تاریخ، بارها بدان پرداختهام.
📝در این نوشته کوتاه، بدون آنکه قصد داشته باشم اینگونه اقدامات را کم اهمیت جلوه دهم، میخواهم به موضوع مهمتری اشاره نمایم و آن تفاوت بین #حقیقت و #واقعیت در دنیای امروز است. به نظر میرسد رویکرد ما در پرداختن به مسائلی از این قبیل، بیشتر حقیقتگرایانه است تا واقعیتگرایانه. غافل از اینکه دنیای امروز مخصوصاً در حوزه مناقشات ملی و فراملی و همچنین در حوزه منازعات قومی بیشتر از اینکه مبتنی بر حقایق تاریخی و اجتماعی باشد، بر واقعیتهای دنیای جدید متکی است. در جهان امروز نه حقایق تاریخی و اجتماعی تعیینکننده مناسبات قومی، ملی و فراملی هستند و نه حتی خود واقعیتهای تاریخی و اجتماعی! بلکه آنچه تعیینکنندهاست، #بازنمود این واقعیتهاست. یعنی واقعیتها به نحوی که بازنموده میشوند، نه به نحوی که واقعاً وجود دارند یا داشتهاند.
📝اقدامات صورتگرفته در کشورهای غربی در خصوص محکوم کردن #ترکیه به ارتکاب نسلکشی ارامنه و خودداری این کشورها از توجه به حقایق و واقعیتهای مسلم تاریخی، همزمان با خودداری همین کشورها از محکوم کردن جنایات متعدد ارامنه، گواه آن است که مناسبات بینالمللی در جهان امروز نه مبتنی بر حقیقت است و نه حتی مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی و تاریخی. بلکه این واقعیتهای سیاسی، اقتصادی و حتی ایدئولوژیک هستند که تعیین کننده میباشند و بر مبنای همین واقعیتهای اخیر هستند که واقعیتهای اجتماعی و تاریخی هم بازنموده میشوند.
📝به نظر میرسد، سید جعفر #پیشهوری به عنوان یک اندیشمند و کنشگر سیاسی کارکشته و کارآزموده، هفتاد سال پیش از این، آگاهی کاملی از این حقیقت جهان امروز داشت و برای همین هم گفته بود که "تنها چیزی که حقیقت دارد، سخنی است که از دهان توپها خارج میشود"!
📝 آری اگر #قدرت داشته باشی، دیگر نیازی به حقیقت نداری و حتی میتوانی واقعیتها را آنگونه که خود میخواهی، بازنمایی کنی! این است حقیقت تلخ دنیای امروز. از اینرو به نظر میرسد که لازم است در چنین مناسبتهایی به جای #تشریح واقعیتهایی که رخ دادهاند و حتی به جای پرداختن به حقایق و وقایع تاریخی به #تحلیل عالمانه رویدادهای مزبور بپردازیم و به دنبال یافتن راهکارهایی برای #جلوگیری از تکرار آنها باشیم. رویدادهایی که متاسفانه در تاریخ معاصر ما به دفعات اتفاق افتادهاند و حافظه تاریخی آذربایجان مملو از چنین جنایتهایی است.
@Dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
📝همه ساله با فرا رسیدن سالگرد قتل عام خونین مردم بیدفاع #خوجالی به دست ارمنیهای خونآشام، فضای مجازی #آذربایجان مملو از پیامهای تسلیت و یا تشریح جزئیات این فاجعه شوم میگردد. گاهی اوقات هم برخی از دوستان با رویکرد تاریخگرایانه سعی میکنند در چنین روزهایی به اثبات این مساله بپردازند که ارمنیها سابقه تاریخی قابل اتکائی در آذربایجان نداشتهاند. امری که البته خود من هم به عنوان یک پژوهشگر تاریخ، بارها بدان پرداختهام.
📝در این نوشته کوتاه، بدون آنکه قصد داشته باشم اینگونه اقدامات را کم اهمیت جلوه دهم، میخواهم به موضوع مهمتری اشاره نمایم و آن تفاوت بین #حقیقت و #واقعیت در دنیای امروز است. به نظر میرسد رویکرد ما در پرداختن به مسائلی از این قبیل، بیشتر حقیقتگرایانه است تا واقعیتگرایانه. غافل از اینکه دنیای امروز مخصوصاً در حوزه مناقشات ملی و فراملی و همچنین در حوزه منازعات قومی بیشتر از اینکه مبتنی بر حقایق تاریخی و اجتماعی باشد، بر واقعیتهای دنیای جدید متکی است. در جهان امروز نه حقایق تاریخی و اجتماعی تعیینکننده مناسبات قومی، ملی و فراملی هستند و نه حتی خود واقعیتهای تاریخی و اجتماعی! بلکه آنچه تعیینکنندهاست، #بازنمود این واقعیتهاست. یعنی واقعیتها به نحوی که بازنموده میشوند، نه به نحوی که واقعاً وجود دارند یا داشتهاند.
📝اقدامات صورتگرفته در کشورهای غربی در خصوص محکوم کردن #ترکیه به ارتکاب نسلکشی ارامنه و خودداری این کشورها از توجه به حقایق و واقعیتهای مسلم تاریخی، همزمان با خودداری همین کشورها از محکوم کردن جنایات متعدد ارامنه، گواه آن است که مناسبات بینالمللی در جهان امروز نه مبتنی بر حقیقت است و نه حتی مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی و تاریخی. بلکه این واقعیتهای سیاسی، اقتصادی و حتی ایدئولوژیک هستند که تعیین کننده میباشند و بر مبنای همین واقعیتهای اخیر هستند که واقعیتهای اجتماعی و تاریخی هم بازنموده میشوند.
📝به نظر میرسد، سید جعفر #پیشهوری به عنوان یک اندیشمند و کنشگر سیاسی کارکشته و کارآزموده، هفتاد سال پیش از این، آگاهی کاملی از این حقیقت جهان امروز داشت و برای همین هم گفته بود که "تنها چیزی که حقیقت دارد، سخنی است که از دهان توپها خارج میشود"!
📝 آری اگر #قدرت داشته باشی، دیگر نیازی به حقیقت نداری و حتی میتوانی واقعیتها را آنگونه که خود میخواهی، بازنمایی کنی! این است حقیقت تلخ دنیای امروز. از اینرو به نظر میرسد که لازم است در چنین مناسبتهایی به جای #تشریح واقعیتهایی که رخ دادهاند و حتی به جای پرداختن به حقایق و وقایع تاریخی به #تحلیل عالمانه رویدادهای مزبور بپردازیم و به دنبال یافتن راهکارهایی برای #جلوگیری از تکرار آنها باشیم. رویدادهایی که متاسفانه در تاریخ معاصر ما به دفعات اتفاق افتادهاند و حافظه تاریخی آذربایجان مملو از چنین جنایتهایی است.
@Dedekatib
Forwarded from amonews
http://amonews.ir/wp-content/uploads/2018/03/کوسا-وکچل.jpg
🎭شبیخون فرهنگی #حاجی_فیروز به سرزمین #کوسا_و_کچل
📝چند سالی است با فرا رسیدن فصل بهار در برخی از نقاط آذربایجان با چهرههای نامأنوسی همچون حاجی فیروز مواجه میشویم. تا جایی که حتی در برخی از مدارس پیشدبستانی، کودکان ما را با تماشای چنین شخصیتی به استقبال بهار میفرستند. شخصیتی که نه تنها هیچ جایگاهی در فرهنگ غنی #آذربایجان ندارد، بلکه الگوی بسیار نامطلوبی هم برای جامعه و به ویژه برای کودکان محسوب میشود.
📝شخصیت لاغراندام و روسیاهی که از یکسو نماد دوران ارباب و رعیتی و عصر بردهداری محسوب میشود و از سوی دیگر نماد #فرومایگی و تملق! شخصیتی که در ازای مبلغ ناچیزی، در برابر هر کس و ناکسی به خوشرقصی و #چاپلوسی روی میآورد و همه را #ارباب خود خطاب میکند. به عبارت دیگر، شخصیتی که شخصیت انسانی خویش را به چند سکه ناچیز میفروشد. به گمانم ناگفته پیداست که نمایش چنین شخصیت هرزهای در مراکز آموزشی ما چه تاثیرات مخربی میتواند بر روند تکوین شخصیت کودکان ما داشته باشد.
📝این در حالی است که نیاکان آذربایجانی ما با نمادهایی همچون کوسا و کچل به استقبال بهار میرفتهاند. کچل نماد زمین زمستانزده است. زمستانی که همه گیاهان و شکوفهها را از تن زمین برکنده و آن را به خاکی لخت و عاری از گیاه تبدیل کرده است و کوسا نماد بهار و نماد زایش مجدد است.
📝میدانیم که در زبان ترکی کوسا به کسی گفته میشود که ریشهای کمپشتی داشته باشد. این را نیز میدانیم که با اینکه با آمدن بهار زمین جان میگیرد و گیاهان شروع به رویش میکنند ولی این رویش به صورت تدریجی اتفاق میافتد و چنین نیست که زمین به یکباره سبزپوش شود. انتخاب کوسا به عنوان سمبل بهار، حاصل همین آگاهی بوده است.
📝کوسا و کچل برخلاف حاجیفیروز، کسی را ارباب خود خطاب نمیکنند و برای کسی چاپلوسی نمینمایند. بلکه در نمایش خود، مبارزه بیامان نیروهای حیات و زندگی با نیروهای مرگ و نیستی را به تصویر میکشند. هرچند به مناسبت فرارسیدن بهار و همزمانی این پدیده با جشنهای آغاز سال نو، نمایش مزبور جنبه کمیک و خندهدار به خود میگیرد ولی در نهایت با پیروزی کوسا یعنی نماد زندگی بر کچل یعنی نماد مرگ، تماشاگران این نمایش کمیک به استقبال بهار میروند.
📝سخن آخر: بیایید فرهنگ باشکوه خود را قدر بدانیم و در حفظ و گسترش آن کوشا باشیم.
🖊 #محمد_رحمانی_فر
نویسنده و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ آذربایجان
🔺پینوشت: هرچند پارهای از اسطورهشناسان سعی کردهاند برای شخصیت حاجیفیروز تاریخی چندهزار ساله بتراشند و برای وی موجودیت اسطورهای تعریف کنند، آنچه که امروز در برابر دیدگان ما و کودکان معصوم ما به نمایش درمیآید هیچ ربطی به آنچه که آنها میگویند، ندارد و همانگونه که گفتم تاثیرات مخربی بر شخصیت اجتماع ما دارد.
لینک مطلب: http://amonews.ir/?p=1269
🔴 @amonews
🎭شبیخون فرهنگی #حاجی_فیروز به سرزمین #کوسا_و_کچل
📝چند سالی است با فرا رسیدن فصل بهار در برخی از نقاط آذربایجان با چهرههای نامأنوسی همچون حاجی فیروز مواجه میشویم. تا جایی که حتی در برخی از مدارس پیشدبستانی، کودکان ما را با تماشای چنین شخصیتی به استقبال بهار میفرستند. شخصیتی که نه تنها هیچ جایگاهی در فرهنگ غنی #آذربایجان ندارد، بلکه الگوی بسیار نامطلوبی هم برای جامعه و به ویژه برای کودکان محسوب میشود.
📝شخصیت لاغراندام و روسیاهی که از یکسو نماد دوران ارباب و رعیتی و عصر بردهداری محسوب میشود و از سوی دیگر نماد #فرومایگی و تملق! شخصیتی که در ازای مبلغ ناچیزی، در برابر هر کس و ناکسی به خوشرقصی و #چاپلوسی روی میآورد و همه را #ارباب خود خطاب میکند. به عبارت دیگر، شخصیتی که شخصیت انسانی خویش را به چند سکه ناچیز میفروشد. به گمانم ناگفته پیداست که نمایش چنین شخصیت هرزهای در مراکز آموزشی ما چه تاثیرات مخربی میتواند بر روند تکوین شخصیت کودکان ما داشته باشد.
📝این در حالی است که نیاکان آذربایجانی ما با نمادهایی همچون کوسا و کچل به استقبال بهار میرفتهاند. کچل نماد زمین زمستانزده است. زمستانی که همه گیاهان و شکوفهها را از تن زمین برکنده و آن را به خاکی لخت و عاری از گیاه تبدیل کرده است و کوسا نماد بهار و نماد زایش مجدد است.
📝میدانیم که در زبان ترکی کوسا به کسی گفته میشود که ریشهای کمپشتی داشته باشد. این را نیز میدانیم که با اینکه با آمدن بهار زمین جان میگیرد و گیاهان شروع به رویش میکنند ولی این رویش به صورت تدریجی اتفاق میافتد و چنین نیست که زمین به یکباره سبزپوش شود. انتخاب کوسا به عنوان سمبل بهار، حاصل همین آگاهی بوده است.
📝کوسا و کچل برخلاف حاجیفیروز، کسی را ارباب خود خطاب نمیکنند و برای کسی چاپلوسی نمینمایند. بلکه در نمایش خود، مبارزه بیامان نیروهای حیات و زندگی با نیروهای مرگ و نیستی را به تصویر میکشند. هرچند به مناسبت فرارسیدن بهار و همزمانی این پدیده با جشنهای آغاز سال نو، نمایش مزبور جنبه کمیک و خندهدار به خود میگیرد ولی در نهایت با پیروزی کوسا یعنی نماد زندگی بر کچل یعنی نماد مرگ، تماشاگران این نمایش کمیک به استقبال بهار میروند.
📝سخن آخر: بیایید فرهنگ باشکوه خود را قدر بدانیم و در حفظ و گسترش آن کوشا باشیم.
🖊 #محمد_رحمانی_فر
نویسنده و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ آذربایجان
🔺پینوشت: هرچند پارهای از اسطورهشناسان سعی کردهاند برای شخصیت حاجیفیروز تاریخی چندهزار ساله بتراشند و برای وی موجودیت اسطورهای تعریف کنند، آنچه که امروز در برابر دیدگان ما و کودکان معصوم ما به نمایش درمیآید هیچ ربطی به آنچه که آنها میگویند، ندارد و همانگونه که گفتم تاثیرات مخربی بر شخصیت اجتماع ما دارد.
لینک مطلب: http://amonews.ir/?p=1269
🔴 @amonews
📺جنایتکار آغ-قارا تیلویزیونلار
📝گاهدان دیلینی هئچ باشا دوشه بیلمهدیییم بیر فیلمه باخارام. بو ایشی لذت آپارماق اوچون گؤرمهرم –ذاتن بو ایشده، لذت دئیه بیر زادین اولا بیلهجهیینه هئچ ده اینانا بیلمیرم. دوغال اولاراق، فیلمدهکی دانیشیقلاری باشا دوشه بیلمهدیییمه گؤره، فیلمدن هئچ نه آلا بیلمهرم. هله، هردن کاراکتئرلرین اوجادان اوجادان دانیشیب، باغیریب حتی گولمهلری بو ایشی منیم اوچون چوخ اذیت وئریجی بیر سیناغا چئویرر.
📝بلکه ده "آزارین وار می؟" دئیه، بلکه ده "نوخوشموسان؟" دئیه، بلکه ده "مازوخیستمی سن؟" دئیه، سورغولار سوروشماق ایستهیییرسینیز مندن! بلکه ده سیز حاقلیسینیز. آخی هانسی عاغیللی آدام، هانسی ساغلام بیچیملی بیر آدام بو ایشی گؤرر؟
📝بیلمیرم بو سورغونو مندن سوروشدوغونوزدا سیزین نئچه یاشینیز وار؟ گنج اولسانیز نه دئدیییمی، بلکه، اولدوغو کیمی دوشونه بیلمهیهجکسینیز. سیز نه بیلیرسینیز دیلینی باشا دوشه بیلمهدییینیز بیر فیلمه باخماغین زورندا قالماق نئجه اولار؟
📝بلکه ده "کیمسه سنی بو ایشه زورلاماییبدیر" دئیه، منی قیناماق ایستهیییرسینیز. آنجاق، دئدیییم کیمی سیز منی باشا دوشمکده زورلوق چکهجکسینیز. منیم سؤزلریمی منیم یاشیتلاریم باشا دوشهبیلرلر. #آغ_قارا_تیلویزیونلاری خاطیرلایا بیلنلر باشا دوشهبیلرلر. او جنایتکار آغ-قارا تیلویزیونلاردان دانیشماق ایستهیییرم.
📝سؤزسوز، ایندی ده "تیلویزیون جنایتکار اولا بیلمز" دئیه، دوشونورسونوز. سیزی دوشونه بیلیرم. سیز جنایتکار تیلویزیون گؤرمهییبسینیز، بلکه. بلکه ده گؤروبسونوز ها، آنجاق، دورومونوزدان هابئله یاشادیغینیز چاغین اولاناقلاریندان آسیلی اولاراق، اونلارین نه قدر جینایتکار اولا بیلهجکلرینه وارماییبسینیز. سیز #اینترنئت دونیاسینین آداملاریسینیز. یوزلرجه ماهواره کاناللارینین دونیاسیندا یاشایییرسینیز. ایستهدییینیز فیلمی، باشا دوشهبیلهجهییینیز بیر دیلده، ایزلهیه بیلرسینیز. سیز هئچ بیر زامان دیلینی باشا دوشهبیلمهدییینیز بیر فیلمه باخماق زوروندا قالا بیلمزسینیز.
📝آما من سیزی #آنام ائوینه قوناق چاغیرماق ایستهییرم. بلکه، بئلهلیکله، نه دئمک ایستهدیییمی اؤز گؤزلرینیزله گؤره بیلهسینیز. بو قوناقلیغا قاتیلماق ایستهسهنیز یالنیز یئرده دئییل، زاماندا دا یولچولوغا چیخمالیسینیز. قورخمایین! بو یولچولوق چوخ دا اوزون سورمز. یالنیز اوتوز ایل گئریییه قاییتمالیسینیز.
📝بیزیم ائویمیزده آغ-قارا بیر تیلویزیون وار ایدی. او دا یالنیز گونده نئچه ساعات چالیشاردی. یانیلمیرامسا هر گون آخشام ساعات بئشدن گئجه اونایکییه دک. او نئچه ساعاتی دا نه گؤرستدییینه توخونماق ایستهمیرم. ذاتن بیزیم باشقا سئچهنیییمیز یوخ ایدی. هر نه گؤرستسه ایدی، ائله بیز ده اونا باخمالییدیق. توخونماق ایستهدیییم، منیم اؤز آنامدیر. لوطفن "تیلویزیونون سنین آنانا نه دخلی وار؟" دئیه، سوروشمایین. ائله سؤزون تملی بودور.
📝منیم آنام تام ساوادسیزین بیری ایدی. البته ایندی ده ائلهدیر. نه بیر کلمه #فارسجا دانیشا بیلر، نه بیر کلمه فارسجا باشا دوشه بیلر. آنجاق، هر زامان بیز بیر فیلمه باخاندا او دا بیزیم یانیمیزدا اوتوروب، تیلویزیونا باخاردی...
📝او زامانلار بو ایشین اونون اوچون نه قدر آغیر اولدوغونو آنلایا بیلمیردیم. بونا گؤره ده، ایندیلر هردن بیر دیلینی هئچ باشا دوشهبیلمهدیییم بیر فیلمه باخماق ایستهرم. ندنینی بیلدینیزمی؟ آنامین او گونلر نهلر چکدییینی باشا دوشمک اوچون.
📝منیم آنامین، ائویندهکی تیلویزیوندان لذت آپارماغا حاققی یوخ ایمیش. بوتون او ایللرده، منیم آنام یالنیز کاراکتئرلرین چیغیر-باغیرلارینی، آنلامسیز سس-کویلرینی، ندنسیز آغلاییب-گولمهلرینی ایزلهمک زوروندایمیش. اؤزو ده چوخ اذیت وئریجی بیر حالدا. بو ایشین نه قدر اذیت وئریجی اولدوغونو اؤزوم سینامیشام. ائله بونا گؤره ده، آغ-قارا تیلویزیونلاردان نیفرت ائدیرم. جینایتکار اولدوقلارینا گؤره، منیم آنامین باشا دوشهبیلمهدییی بیر دیلده فیلم گؤرستمهلرینه گؤره! باتسین منیم #آنا_دیلیمی باتیران تیلویزیونلار! ایستر آغ-قارا اولسون، ایسترسه رنگی!
🖊#محمد_رحمانی_فر
👇👇👇👇
@dedekatib
📝گاهدان دیلینی هئچ باشا دوشه بیلمهدیییم بیر فیلمه باخارام. بو ایشی لذت آپارماق اوچون گؤرمهرم –ذاتن بو ایشده، لذت دئیه بیر زادین اولا بیلهجهیینه هئچ ده اینانا بیلمیرم. دوغال اولاراق، فیلمدهکی دانیشیقلاری باشا دوشه بیلمهدیییمه گؤره، فیلمدن هئچ نه آلا بیلمهرم. هله، هردن کاراکتئرلرین اوجادان اوجادان دانیشیب، باغیریب حتی گولمهلری بو ایشی منیم اوچون چوخ اذیت وئریجی بیر سیناغا چئویرر.
📝بلکه ده "آزارین وار می؟" دئیه، بلکه ده "نوخوشموسان؟" دئیه، بلکه ده "مازوخیستمی سن؟" دئیه، سورغولار سوروشماق ایستهیییرسینیز مندن! بلکه ده سیز حاقلیسینیز. آخی هانسی عاغیللی آدام، هانسی ساغلام بیچیملی بیر آدام بو ایشی گؤرر؟
📝بیلمیرم بو سورغونو مندن سوروشدوغونوزدا سیزین نئچه یاشینیز وار؟ گنج اولسانیز نه دئدیییمی، بلکه، اولدوغو کیمی دوشونه بیلمهیهجکسینیز. سیز نه بیلیرسینیز دیلینی باشا دوشه بیلمهدییینیز بیر فیلمه باخماغین زورندا قالماق نئجه اولار؟
📝بلکه ده "کیمسه سنی بو ایشه زورلاماییبدیر" دئیه، منی قیناماق ایستهیییرسینیز. آنجاق، دئدیییم کیمی سیز منی باشا دوشمکده زورلوق چکهجکسینیز. منیم سؤزلریمی منیم یاشیتلاریم باشا دوشهبیلرلر. #آغ_قارا_تیلویزیونلاری خاطیرلایا بیلنلر باشا دوشهبیلرلر. او جنایتکار آغ-قارا تیلویزیونلاردان دانیشماق ایستهیییرم.
📝سؤزسوز، ایندی ده "تیلویزیون جنایتکار اولا بیلمز" دئیه، دوشونورسونوز. سیزی دوشونه بیلیرم. سیز جنایتکار تیلویزیون گؤرمهییبسینیز، بلکه. بلکه ده گؤروبسونوز ها، آنجاق، دورومونوزدان هابئله یاشادیغینیز چاغین اولاناقلاریندان آسیلی اولاراق، اونلارین نه قدر جینایتکار اولا بیلهجکلرینه وارماییبسینیز. سیز #اینترنئت دونیاسینین آداملاریسینیز. یوزلرجه ماهواره کاناللارینین دونیاسیندا یاشایییرسینیز. ایستهدییینیز فیلمی، باشا دوشهبیلهجهییینیز بیر دیلده، ایزلهیه بیلرسینیز. سیز هئچ بیر زامان دیلینی باشا دوشهبیلمهدییینیز بیر فیلمه باخماق زوروندا قالا بیلمزسینیز.
📝آما من سیزی #آنام ائوینه قوناق چاغیرماق ایستهییرم. بلکه، بئلهلیکله، نه دئمک ایستهدیییمی اؤز گؤزلرینیزله گؤره بیلهسینیز. بو قوناقلیغا قاتیلماق ایستهسهنیز یالنیز یئرده دئییل، زاماندا دا یولچولوغا چیخمالیسینیز. قورخمایین! بو یولچولوق چوخ دا اوزون سورمز. یالنیز اوتوز ایل گئریییه قاییتمالیسینیز.
📝بیزیم ائویمیزده آغ-قارا بیر تیلویزیون وار ایدی. او دا یالنیز گونده نئچه ساعات چالیشاردی. یانیلمیرامسا هر گون آخشام ساعات بئشدن گئجه اونایکییه دک. او نئچه ساعاتی دا نه گؤرستدییینه توخونماق ایستهمیرم. ذاتن بیزیم باشقا سئچهنیییمیز یوخ ایدی. هر نه گؤرستسه ایدی، ائله بیز ده اونا باخمالییدیق. توخونماق ایستهدیییم، منیم اؤز آنامدیر. لوطفن "تیلویزیونون سنین آنانا نه دخلی وار؟" دئیه، سوروشمایین. ائله سؤزون تملی بودور.
📝منیم آنام تام ساوادسیزین بیری ایدی. البته ایندی ده ائلهدیر. نه بیر کلمه #فارسجا دانیشا بیلر، نه بیر کلمه فارسجا باشا دوشه بیلر. آنجاق، هر زامان بیز بیر فیلمه باخاندا او دا بیزیم یانیمیزدا اوتوروب، تیلویزیونا باخاردی...
📝او زامانلار بو ایشین اونون اوچون نه قدر آغیر اولدوغونو آنلایا بیلمیردیم. بونا گؤره ده، ایندیلر هردن بیر دیلینی هئچ باشا دوشهبیلمهدیییم بیر فیلمه باخماق ایستهرم. ندنینی بیلدینیزمی؟ آنامین او گونلر نهلر چکدییینی باشا دوشمک اوچون.
📝منیم آنامین، ائویندهکی تیلویزیوندان لذت آپارماغا حاققی یوخ ایمیش. بوتون او ایللرده، منیم آنام یالنیز کاراکتئرلرین چیغیر-باغیرلارینی، آنلامسیز سس-کویلرینی، ندنسیز آغلاییب-گولمهلرینی ایزلهمک زوروندایمیش. اؤزو ده چوخ اذیت وئریجی بیر حالدا. بو ایشین نه قدر اذیت وئریجی اولدوغونو اؤزوم سینامیشام. ائله بونا گؤره ده، آغ-قارا تیلویزیونلاردان نیفرت ائدیرم. جینایتکار اولدوقلارینا گؤره، منیم آنامین باشا دوشهبیلمهدییی بیر دیلده فیلم گؤرستمهلرینه گؤره! باتسین منیم #آنا_دیلیمی باتیران تیلویزیونلار! ایستر آغ-قارا اولسون، ایسترسه رنگی!
🖊#محمد_رحمانی_فر
👇👇👇👇
@dedekatib
Audio
🎧 #محمد_رحمانی_فر : بو هجمهلردن هئچ ده قورخموام
#آستارا_حیران_تالش مسالهسی
#شرق #قانون تخریباتی
دیلیمیزه هابئله کیملیییمیزه قارشی تخریبات
🎤دانیشیق آپاران: #علیرضا_قولونجو
#آستارا_حیران_تالش مسالهسی
#شرق #قانون تخریباتی
دیلیمیزه هابئله کیملیییمیزه قارشی تخریبات
🎤دانیشیق آپاران: #علیرضا_قولونجو
😱وحشت در اردوگاه #پان_فارسیسم
🖊#محمد_رحمانی_فر
📝دیشب تا دیروقت مشغول مطالعه کتابی از #سید_جواد_طباطبایی در باب اندیشه سیاسی ایرانیها بودم. البته، حتما میدانید که منظور وی از ایرانیها، فقط و فقط فارسها میباشند. چون به زعم وی و همقطارانش، داشتن اندیشه فقط و فقط مختص #فارسها بوده و #ترکان جز هجوم و غارت و دعوا کار دیگری بلد نبودند و حتی توان اداره فتوحات خویش را هم نداشتند! بماند که این موضوع حتی با نص صریح کتاب مقدس این قوم #واپسگرا یعنی #شاهنامه #فردوسی هم منافات دارد...
📝قصد داشتم، امروز نقدی کوتاه بر افاضات این استاد بلامنازع اندیشههای نژادپرستانه بنویسم که خبردار شدم شاگردان معنوی وی، دیروز به یکی از غرفههای نمایشگاه کتاب تهران که مزین به نام #تورک بوده، هجوم برده و ناشر و مشتری جوانش را مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار دادهاند. یعنی همان موقعی که منِ #تورک_گرا مشغول مطالعه کتاب استاد ضد تورک آنها بودم، این #فارس_گرایان مثلاً متمدن! مشغول هجوم و فحاشی و ضرب و شتم فروشنده و خریدار کتابهای من و امثال من بودند(1).
📝این #نوچههای مکتب ایرانشهریِ شاهی آرمانی(2) که آرمانشان احیای پادشاهی #کوروش خونخوار و برپایی مجدد دیکتاتوری #رضاخانی(3) است، با دیدن نام تورک آن چنان برآشفته میشوند که یادشان میرود سالهاست از تمامی امکانات رسانهای خویش بهرهمیگیرند تا تمامی سجایای اخلاقی از جمله #تحمل، #مدارا، #همزیستی_مسالمت_آمیز اقوام و پیروان ادیان و حتی تدوین منشور #حقوق_بشر را به کوروش نسبت دهند! غافل از اینکه درخت را با میوهاش میشناسند و آنها خود، میوههای همین شجره ناپاک هستند.
📝باری، به نظر میرسد شتاب روزافزون #رنسانس_هویتی در میان ترکان، این عناصر نژادپرست را آنچنان دچار استیصال نموده که به مصداق مثل معروف #الغریق_یتشبث_بکل_حشیش، دیوانهوار به هر دری میزنند تا در مقابل این سیل بنیانکن اراده جمعی ترکان این سرزمین ایستادگی نشان دهند. هرچند که راهی جز غرق شدن در انتظارشان نباشد.
📝پانفارسیستها که چهره واقعی خود را در پس نقاب #پان_ایرانیسم و شعارهای فریبندهای همچون حفظ #وحدت_ملی و #تمامیت_ارضی کشور پنهان میکنند، باید بدانند که دیگر زمان این بازیها به سر آمده و امروز بزرگترین خطری که وحدت ملی و تمامیت ارضی این کشور را تهدید میکند، خود آنها هستند که با ایجاد #نفرت در بین اقوام/ملیتهای مختلف ساکن این سرزمین به #واگرایی هر چه بیشتر قومی در آن و عمیقتر شدن #شکاف قومیتی/ملیتی دامن میزنند.
📝پانفارسیستها باید بدانند که با هجوم وحشیانه به غرفه یک #کتابفروشی و عربدهکشیدن در #نمایشگاه_کتاب به جایی نمیرسند. بلکه اگر حرفی برای گفتن دارند، بهتر است به صورت #متمدنانه – آن چنان که شایسته یک انسان قرن بیست و یکمی است- به منطق #گفتگو روی آورند. هرچند اقدامات این چنینی آنها و طفره رفتن استاد اعظمشان از مناظره با اینجانب، گواه آن است که آنها خودشان بهتر از همه به #سستی بنیان اندیشههایشان واقفند.
❇️پ ن:
(1) دو عنوان از کتابهای من از سوی همان ناشر منتشر شده است.
(2) جواد طباطبایی، صراحتاً "بنیادیترین عنصر اندیشه سیاسی ایرانشهری" را "نظریه شاهی آرمانی" میداند.
(3) یکی از این مهاجمان، در پست اینستاگرامی خویش در این خصوص صراحتاً از "دولت ملی" سخن میگوید و با شناختی که از نزدیک با این آقایان دارم میدانم که مقصود اینان از دولت ملی چیزی نیست جز دیکتاتوری فارسی رضاخانی.
http://t.me/BitkEvi
🖊#محمد_رحمانی_فر
📝دیشب تا دیروقت مشغول مطالعه کتابی از #سید_جواد_طباطبایی در باب اندیشه سیاسی ایرانیها بودم. البته، حتما میدانید که منظور وی از ایرانیها، فقط و فقط فارسها میباشند. چون به زعم وی و همقطارانش، داشتن اندیشه فقط و فقط مختص #فارسها بوده و #ترکان جز هجوم و غارت و دعوا کار دیگری بلد نبودند و حتی توان اداره فتوحات خویش را هم نداشتند! بماند که این موضوع حتی با نص صریح کتاب مقدس این قوم #واپسگرا یعنی #شاهنامه #فردوسی هم منافات دارد...
📝قصد داشتم، امروز نقدی کوتاه بر افاضات این استاد بلامنازع اندیشههای نژادپرستانه بنویسم که خبردار شدم شاگردان معنوی وی، دیروز به یکی از غرفههای نمایشگاه کتاب تهران که مزین به نام #تورک بوده، هجوم برده و ناشر و مشتری جوانش را مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار دادهاند. یعنی همان موقعی که منِ #تورک_گرا مشغول مطالعه کتاب استاد ضد تورک آنها بودم، این #فارس_گرایان مثلاً متمدن! مشغول هجوم و فحاشی و ضرب و شتم فروشنده و خریدار کتابهای من و امثال من بودند(1).
📝این #نوچههای مکتب ایرانشهریِ شاهی آرمانی(2) که آرمانشان احیای پادشاهی #کوروش خونخوار و برپایی مجدد دیکتاتوری #رضاخانی(3) است، با دیدن نام تورک آن چنان برآشفته میشوند که یادشان میرود سالهاست از تمامی امکانات رسانهای خویش بهرهمیگیرند تا تمامی سجایای اخلاقی از جمله #تحمل، #مدارا، #همزیستی_مسالمت_آمیز اقوام و پیروان ادیان و حتی تدوین منشور #حقوق_بشر را به کوروش نسبت دهند! غافل از اینکه درخت را با میوهاش میشناسند و آنها خود، میوههای همین شجره ناپاک هستند.
📝باری، به نظر میرسد شتاب روزافزون #رنسانس_هویتی در میان ترکان، این عناصر نژادپرست را آنچنان دچار استیصال نموده که به مصداق مثل معروف #الغریق_یتشبث_بکل_حشیش، دیوانهوار به هر دری میزنند تا در مقابل این سیل بنیانکن اراده جمعی ترکان این سرزمین ایستادگی نشان دهند. هرچند که راهی جز غرق شدن در انتظارشان نباشد.
📝پانفارسیستها که چهره واقعی خود را در پس نقاب #پان_ایرانیسم و شعارهای فریبندهای همچون حفظ #وحدت_ملی و #تمامیت_ارضی کشور پنهان میکنند، باید بدانند که دیگر زمان این بازیها به سر آمده و امروز بزرگترین خطری که وحدت ملی و تمامیت ارضی این کشور را تهدید میکند، خود آنها هستند که با ایجاد #نفرت در بین اقوام/ملیتهای مختلف ساکن این سرزمین به #واگرایی هر چه بیشتر قومی در آن و عمیقتر شدن #شکاف قومیتی/ملیتی دامن میزنند.
📝پانفارسیستها باید بدانند که با هجوم وحشیانه به غرفه یک #کتابفروشی و عربدهکشیدن در #نمایشگاه_کتاب به جایی نمیرسند. بلکه اگر حرفی برای گفتن دارند، بهتر است به صورت #متمدنانه – آن چنان که شایسته یک انسان قرن بیست و یکمی است- به منطق #گفتگو روی آورند. هرچند اقدامات این چنینی آنها و طفره رفتن استاد اعظمشان از مناظره با اینجانب، گواه آن است که آنها خودشان بهتر از همه به #سستی بنیان اندیشههایشان واقفند.
❇️پ ن:
(1) دو عنوان از کتابهای من از سوی همان ناشر منتشر شده است.
(2) جواد طباطبایی، صراحتاً "بنیادیترین عنصر اندیشه سیاسی ایرانشهری" را "نظریه شاهی آرمانی" میداند.
(3) یکی از این مهاجمان، در پست اینستاگرامی خویش در این خصوص صراحتاً از "دولت ملی" سخن میگوید و با شناختی که از نزدیک با این آقایان دارم میدانم که مقصود اینان از دولت ملی چیزی نیست جز دیکتاتوری فارسی رضاخانی.
http://t.me/BitkEvi
Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
🔱نژادپرستیِ دیگرستیزِ فارسی
🖊#محمد_رحمانی_فر
📝میگویند قرنها پیش از آن که #حقوق_بشر تعریف شود و انسان به صِرف انسان بودنش صاحب حق شناختهشود، ما #منشور_حقوق_بشر داشتیم. با این وجود، هنوز هم که هنوز است حاضر نیستند به حقوق انسانها احترام بگذارند.
📝میگویند #کوروش #آزادی_مذاهب و ادیان را به رسمیت میشناخت ولی حاضر نیستند به عنوان فرزندان راستین کوروش(!)، به مذاهب و ادیان دیگر به دیده احترام بنگرند. تا جایی که استاد ادبیات فارسیشان که طبعاً پرورشیافته مکتب #فردوسی_نژادپرست است نماز #اهل_تسنن #زاهدان را به سخره میگیرد و آنها را مورد اهانت قرار میدهد. (در واقع، نفرت این استاد زبان و ادبیات فارسی از قوم #بلوچ، چیزی نیست جز بازتاب اندیشههای نژادپرستانه فردوسی.)
📝سرود #ایران_به_تفاوت_هر_رنگ_و_زبان-شان گوش فلک را کر کرده، با این حال هرگز حاضر نیستند تفاوت رنگ و زبان را به رسمیت بشناسند و کوچکترین حقی برای رنگها و زبانهای متفاوت قائل شوند. تا جایی که علناً و رسماً بخشنامه صادر میکنند که نامهای مغازهها، پلها، خیابانها و... فقط و فقط باید به زبان فارسی باشد.
📝آری نژادپرستی لجام گسیخته فارسی به دنبال آن است که با انکار #هویت_تاریخی و تفاوت زبانی تورک و عرب و لر و بلوچ و کرد و... همه آنها را در مسلخِ #همه_با_یک_نام_و_نشان به قربانی بکشد و در واقع هدفش از بین بردن این تفاوتهاست نه به رسمیت شناختن آنها.
📝دم از قانونِ شرق میزنند ولی در حالی که سالهاست غرب قوانین ضد نژادپرستانه سفت و سختی را تدوین، تصویب و اجرا نموده است، اینها همچنان در روزنامههای #قانون و #شرق خویش اندیشههای نژادپرستانه را ترویج مینمایند.
📝همه اینها حاکی از آن است که #گفتمان_نژادپرستی_فارسی که ریشه در باستانگرایی تاریخی دارد و مبتنی بر اندیشههای نژادپرستانه فردوسی است، آن قدر در این کشور نهادینه شده که حتی #گفتمان_اسلامی هم که در تقابل کامل با هرگونه مظاهر نژادپرستی است در مقابله با آن کاری از پیش نمیبرد.
📝واقعیت این است که تا زمانی که داستانسراییهای باستانپرستان در کتابهای درسی، مراجع علمی و رسانههای رسمی تحت عناوین پرطمطراقی همچون تاریخ ایران باستان مورد تعلیم و تبلیغ قرار میگیرند و تا زمانی که اشعار فردوسی در کنار همین داستانسراییهای خیالی تدریس و ترویج میشود و تا زمانی که فردوسی سمبل #هویت_ملی_ایرانی تلقی میگردد و هرگونه مخالفت با وی و حتی هرگونه اقدامی در جهت نقد اشعار یا دیدگاههای نژادپرستانه وی به مثابه دشمنی با #وحدت_ملی تلقی میگردد، نباید انتظار داشت نژادپرستی فارسی از این کشور رخت بربندد.
http://t.me/BitkEvi
🖊#محمد_رحمانی_فر
📝میگویند قرنها پیش از آن که #حقوق_بشر تعریف شود و انسان به صِرف انسان بودنش صاحب حق شناختهشود، ما #منشور_حقوق_بشر داشتیم. با این وجود، هنوز هم که هنوز است حاضر نیستند به حقوق انسانها احترام بگذارند.
📝میگویند #کوروش #آزادی_مذاهب و ادیان را به رسمیت میشناخت ولی حاضر نیستند به عنوان فرزندان راستین کوروش(!)، به مذاهب و ادیان دیگر به دیده احترام بنگرند. تا جایی که استاد ادبیات فارسیشان که طبعاً پرورشیافته مکتب #فردوسی_نژادپرست است نماز #اهل_تسنن #زاهدان را به سخره میگیرد و آنها را مورد اهانت قرار میدهد. (در واقع، نفرت این استاد زبان و ادبیات فارسی از قوم #بلوچ، چیزی نیست جز بازتاب اندیشههای نژادپرستانه فردوسی.)
📝سرود #ایران_به_تفاوت_هر_رنگ_و_زبان-شان گوش فلک را کر کرده، با این حال هرگز حاضر نیستند تفاوت رنگ و زبان را به رسمیت بشناسند و کوچکترین حقی برای رنگها و زبانهای متفاوت قائل شوند. تا جایی که علناً و رسماً بخشنامه صادر میکنند که نامهای مغازهها، پلها، خیابانها و... فقط و فقط باید به زبان فارسی باشد.
📝آری نژادپرستی لجام گسیخته فارسی به دنبال آن است که با انکار #هویت_تاریخی و تفاوت زبانی تورک و عرب و لر و بلوچ و کرد و... همه آنها را در مسلخِ #همه_با_یک_نام_و_نشان به قربانی بکشد و در واقع هدفش از بین بردن این تفاوتهاست نه به رسمیت شناختن آنها.
📝دم از قانونِ شرق میزنند ولی در حالی که سالهاست غرب قوانین ضد نژادپرستانه سفت و سختی را تدوین، تصویب و اجرا نموده است، اینها همچنان در روزنامههای #قانون و #شرق خویش اندیشههای نژادپرستانه را ترویج مینمایند.
📝همه اینها حاکی از آن است که #گفتمان_نژادپرستی_فارسی که ریشه در باستانگرایی تاریخی دارد و مبتنی بر اندیشههای نژادپرستانه فردوسی است، آن قدر در این کشور نهادینه شده که حتی #گفتمان_اسلامی هم که در تقابل کامل با هرگونه مظاهر نژادپرستی است در مقابله با آن کاری از پیش نمیبرد.
📝واقعیت این است که تا زمانی که داستانسراییهای باستانپرستان در کتابهای درسی، مراجع علمی و رسانههای رسمی تحت عناوین پرطمطراقی همچون تاریخ ایران باستان مورد تعلیم و تبلیغ قرار میگیرند و تا زمانی که اشعار فردوسی در کنار همین داستانسراییهای خیالی تدریس و ترویج میشود و تا زمانی که فردوسی سمبل #هویت_ملی_ایرانی تلقی میگردد و هرگونه مخالفت با وی و حتی هرگونه اقدامی در جهت نقد اشعار یا دیدگاههای نژادپرستانه وی به مثابه دشمنی با #وحدت_ملی تلقی میگردد، نباید انتظار داشت نژادپرستی فارسی از این کشور رخت بربندد.
http://t.me/BitkEvi
فردا چهار مرد به نمایندگی از چهل میلیون تورک محاکمه خواهند شد!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
دوم دیماه، دو ماه مانده به روز جهانی زبان مادری، چهار تن از فعالین مدنی تورک آذربایجان که تنها به خاطر حضور در مراسم گرامیداشت زبان مادری با انواع اتهامات امنیتی مواجه شدهاند، در شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی بابایی محاکمه خواهند شد.
با توجه به احکام سنگین دادگاه بدوی در این خصوص، اکنون چشمان تمام دوستداران زبان مادری به دادگاه فردا دوختهشدهاست. دادگاهی که در آن، قرار است چهار نفر به نمایندگی از چهل میلیون تورک ساکن ایران محاکمه شوند. دادگاهی که قرار است زبان مادری چهل میلیون تورک ساکن در اقصا نقاط ایران و مخصوصاً آذربایجان را به پای میز محاکمه بکشاند!
حکم دادگاه بدوی در خصوص این چهار نفر نه فقط از حیث سنگینی حکم صادره، اتهامات وارده و محتوای غیر حقوقی آن، بلکه از منظر لحن و شیوه بیان نیز یک فاجعه تمام عیار در نظام دادرسی ایران محسوب میشود و بیشباهت با رویه قضایی قرون وسطایی و سنت شنیع انکیزاسیون نیست. به نحوی که در اغلب موارد اتهامی، بدون آن که کوچکترین شواهدی از تحقق عناصر مادی فعل یا افعال مجرمانه ارائه شود، قاضی پرونده به خوانش نیت متهمان و محاکمه افکار درونی آنها، البته از منظر تصورات شخصی خودش و نهادهای امنیتی پرداخته است.
فاجعهبارتر اینکه، قاضی دادگاه بدوی، ظاهراً وجود امری بدیهی همچون "زبان مادری" را نیز قبول ندارد و به جای ترکیب "زبان مادری" از عبارت نامفهومی همچون " زبان به اصطلاح مادری" استفاده مینماید! حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که حمایت از زبان مادری و تلاش در راستای گسترش و اعتلای آن جرم محسوب میشود، نمیتوانیم درک کنیم که منظور از عبارت " زبان به اصطلاح مادری" چیست؟ آیا به زعم قاضی پرونده، مفهومی به نام "زبان مادری" فاقد موجودیت عینی یا ذهنی میباشد؟
فردا قرار است قاضی بابایی در درجه اول مشخص نماید که آیا سیستم قضایی ایران با آن دم و دستگاه عریض و طویلش و با آن همه فارغالتحصیل دانشگاهی و حوزویاش، قادر میباشد که وجود امری بدیهی همچون "زبان مادری" را درک نماید یا نه؟ فردا قرار است قاضی بابایی در درجه دوم مشخص نماید که آیا صرف علاقه به زبان مادری و شرکت در مراسم گرامیداشت آن میتواند جرم محسوب شود یا نه؟
کوتاه سخن اینکه، فردا قرار نیست فقط چهار نفر به اسامی اکبر آزاد، علیرضا فرشی، بهنام شیخی و حمید منافی محاکمه شوند. فردا قرار است در درجه اول مفهوم زبان مادری و در درجه دوم زبان مادری چهل میلیون تورک ساکن در ایران محاکمه شود.
@Rahmanifar_Mohammad
@dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
دوم دیماه، دو ماه مانده به روز جهانی زبان مادری، چهار تن از فعالین مدنی تورک آذربایجان که تنها به خاطر حضور در مراسم گرامیداشت زبان مادری با انواع اتهامات امنیتی مواجه شدهاند، در شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی بابایی محاکمه خواهند شد.
با توجه به احکام سنگین دادگاه بدوی در این خصوص، اکنون چشمان تمام دوستداران زبان مادری به دادگاه فردا دوختهشدهاست. دادگاهی که در آن، قرار است چهار نفر به نمایندگی از چهل میلیون تورک ساکن ایران محاکمه شوند. دادگاهی که قرار است زبان مادری چهل میلیون تورک ساکن در اقصا نقاط ایران و مخصوصاً آذربایجان را به پای میز محاکمه بکشاند!
حکم دادگاه بدوی در خصوص این چهار نفر نه فقط از حیث سنگینی حکم صادره، اتهامات وارده و محتوای غیر حقوقی آن، بلکه از منظر لحن و شیوه بیان نیز یک فاجعه تمام عیار در نظام دادرسی ایران محسوب میشود و بیشباهت با رویه قضایی قرون وسطایی و سنت شنیع انکیزاسیون نیست. به نحوی که در اغلب موارد اتهامی، بدون آن که کوچکترین شواهدی از تحقق عناصر مادی فعل یا افعال مجرمانه ارائه شود، قاضی پرونده به خوانش نیت متهمان و محاکمه افکار درونی آنها، البته از منظر تصورات شخصی خودش و نهادهای امنیتی پرداخته است.
فاجعهبارتر اینکه، قاضی دادگاه بدوی، ظاهراً وجود امری بدیهی همچون "زبان مادری" را نیز قبول ندارد و به جای ترکیب "زبان مادری" از عبارت نامفهومی همچون " زبان به اصطلاح مادری" استفاده مینماید! حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که حمایت از زبان مادری و تلاش در راستای گسترش و اعتلای آن جرم محسوب میشود، نمیتوانیم درک کنیم که منظور از عبارت " زبان به اصطلاح مادری" چیست؟ آیا به زعم قاضی پرونده، مفهومی به نام "زبان مادری" فاقد موجودیت عینی یا ذهنی میباشد؟
فردا قرار است قاضی بابایی در درجه اول مشخص نماید که آیا سیستم قضایی ایران با آن دم و دستگاه عریض و طویلش و با آن همه فارغالتحصیل دانشگاهی و حوزویاش، قادر میباشد که وجود امری بدیهی همچون "زبان مادری" را درک نماید یا نه؟ فردا قرار است قاضی بابایی در درجه دوم مشخص نماید که آیا صرف علاقه به زبان مادری و شرکت در مراسم گرامیداشت آن میتواند جرم محسوب شود یا نه؟
کوتاه سخن اینکه، فردا قرار نیست فقط چهار نفر به اسامی اکبر آزاد، علیرضا فرشی، بهنام شیخی و حمید منافی محاکمه شوند. فردا قرار است در درجه اول مفهوم زبان مادری و در درجه دوم زبان مادری چهل میلیون تورک ساکن در ایران محاکمه شود.
@Rahmanifar_Mohammad
@dedekatib
دده كاتب(dede katib)
#آتا_بابا_سوءزو ☆ ۳۷ اینجی بولوم☆ ۱_ کیشی توپوردویونو یالاماز ۲_ ائل گوجو یئل گوجو سئل گوجو ۳_ اوءزگهیه قویو قازان اوءزو دوشر ۴_ ائشیکده بوءیوک اولمویاسان ایچهریده کیچیک ۵_ آناسینا باخ قیزی آل قیراغینا باخ بئزی آل (بئز= کرباس) #توپلایان : #حاج_عباس_بدرخانی…
آتالار سؤزو یوخسا ننه-بابا سؤزلری؟
🖊 #محمد_رحمانی_فر
بوگونهجن، "آتالار سؤزو" آدیندا بیر چوخ کیتاب ایشیق اوزو گؤرموش، بیر چوخ درگیده یازیلار یازیلمیش. آما نهدن "آتالار سؤزو"؟ یوخسا بیزیم آنالاریمیز هئچ زامان دانیشمازمیشلار!؟ دانیشدیغیمیز دیلیمیزی هر زامان "آنا دیلی" دئیه آدلاندیریریقسا، دانیشدیغیمیز دیلده ایلک سؤزلری آنامیزدان آلیریقسا، نهدن بویا – باشا چاتدیقدان سونرا بو گئرچکلری اونودوروق؟ اونوتماییریقسا، نهدن ننهلریمیزدن بابالاریمیزدان بیزه میراث قالان دیرلی سؤزلری "آتالار سؤزو" دئیه، آدلاندیریریق؟
"آتالار سؤزو" آدلاندیردیغیمیز زنگین فولکلور داغارجیغیمیز زامان-زامان هم آتالاریمیزین هم ده آنالاریمیزین دیللرینده جانلاناراق یئنی نسیللرین جانلارینا سینمیش و بئلهلیکله نسیلدن نسیله گلیب بیزلره چاتمیش. دئمک، بو میراثین بیزه چاتماغیندا هم آتالاریمیزین هم ده آنالاریمیزین پایی اولموش. بونا گؤره، بونلاری"آتالار سؤزو" آدلاندیرماق بو آرادا آنالارین امهیینی زای ائتمک آنلامیندادیر.
اسکی تورک اویقارلیغیندا یئری اولمایان، آنجاق زامان زامان باشقا اویقارلیقلاردان بیزیم توپلوملاریمیزا دا آشینمیش اولان "آتاخاقانلیق" باخیشینا سون قویماغیمیزین بیر یؤنو ده گئرچکلری گؤرمکدیر. کیمیسی منیم بو سؤزلریمه فمنیستی باخیش آچیسیندان دا باخا بیلر. آنجاق، منجه بو سؤزلر یالنیز گئرچکلری گؤرمکدن قایناقلانیر.
بیر یازیچی اولاراق چوخدانلاردان بری، "آتالار سؤزو"-نو یازیلاریمدا ایشلتمکدن چکینهرک، "ننه بابا سؤزلری"-نی ایشلتمکدهیم. بو ایشیم یالنیز فمنیسمه گؤره دئییل. آرتیق، یالنیز ننهلریمیزه هابئله آنالاریمیزا سایقیلی داورانماق آماجینا گؤره ده دئییل! بلکه، او ندنلرله بیرلیکده، تاریخی هابئله منطقی گئرچکلره ده سایقیلی داورانماغا چالیشماغیمداندیر. تاریخ بیزه دئییر کی بوگون "آتالار سؤزو" آدلاندیردیغیمیز سؤز داغارجیغیمیزین هم یارانماسیندا هم ده بیزه گلیب چاتماسیندا آنالاریمیزین دا آتالاریمیز قدر پایی اولموش. بو سؤزو منطق ده تصدیق ائدیر...
@dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
بوگونهجن، "آتالار سؤزو" آدیندا بیر چوخ کیتاب ایشیق اوزو گؤرموش، بیر چوخ درگیده یازیلار یازیلمیش. آما نهدن "آتالار سؤزو"؟ یوخسا بیزیم آنالاریمیز هئچ زامان دانیشمازمیشلار!؟ دانیشدیغیمیز دیلیمیزی هر زامان "آنا دیلی" دئیه آدلاندیریریقسا، دانیشدیغیمیز دیلده ایلک سؤزلری آنامیزدان آلیریقسا، نهدن بویا – باشا چاتدیقدان سونرا بو گئرچکلری اونودوروق؟ اونوتماییریقسا، نهدن ننهلریمیزدن بابالاریمیزدان بیزه میراث قالان دیرلی سؤزلری "آتالار سؤزو" دئیه، آدلاندیریریق؟
"آتالار سؤزو" آدلاندیردیغیمیز زنگین فولکلور داغارجیغیمیز زامان-زامان هم آتالاریمیزین هم ده آنالاریمیزین دیللرینده جانلاناراق یئنی نسیللرین جانلارینا سینمیش و بئلهلیکله نسیلدن نسیله گلیب بیزلره چاتمیش. دئمک، بو میراثین بیزه چاتماغیندا هم آتالاریمیزین هم ده آنالاریمیزین پایی اولموش. بونا گؤره، بونلاری"آتالار سؤزو" آدلاندیرماق بو آرادا آنالارین امهیینی زای ائتمک آنلامیندادیر.
اسکی تورک اویقارلیغیندا یئری اولمایان، آنجاق زامان زامان باشقا اویقارلیقلاردان بیزیم توپلوملاریمیزا دا آشینمیش اولان "آتاخاقانلیق" باخیشینا سون قویماغیمیزین بیر یؤنو ده گئرچکلری گؤرمکدیر. کیمیسی منیم بو سؤزلریمه فمنیستی باخیش آچیسیندان دا باخا بیلر. آنجاق، منجه بو سؤزلر یالنیز گئرچکلری گؤرمکدن قایناقلانیر.
بیر یازیچی اولاراق چوخدانلاردان بری، "آتالار سؤزو"-نو یازیلاریمدا ایشلتمکدن چکینهرک، "ننه بابا سؤزلری"-نی ایشلتمکدهیم. بو ایشیم یالنیز فمنیسمه گؤره دئییل. آرتیق، یالنیز ننهلریمیزه هابئله آنالاریمیزا سایقیلی داورانماق آماجینا گؤره ده دئییل! بلکه، او ندنلرله بیرلیکده، تاریخی هابئله منطقی گئرچکلره ده سایقیلی داورانماغا چالیشماغیمداندیر. تاریخ بیزه دئییر کی بوگون "آتالار سؤزو" آدلاندیردیغیمیز سؤز داغارجیغیمیزین هم یارانماسیندا هم ده بیزه گلیب چاتماسیندا آنالاریمیزین دا آتالاریمیز قدر پایی اولموش. بو سؤزو منطق ده تصدیق ائدیر...
@dedekatib
Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
توئیت ظریف با ادبیات ایرانشهری!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
به نظر میرسد کودتای خزنده عناصر پانفارسیست با هدف رسوخ در نهادهای حکومتی روزبهروز به روزهای موفقیت خود نزدیکتر میشود. اگر قبلاً صدای این افراد را از زبان افرادی همچون بقایی، رحیممشایی و آخوندی میشنیدیم، امروز صداهای آنها را از کلام محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران میشنویم.
ادبیات ظریف در متنی که به بهانه پاسخگویی به تهدید ترامپ توئیت کرده، چنان است که اگر کسی نداند که نویسنده این متن، وزیر خارجه یک نظام ایدئولوژیک شیعی میباشد، گمان میکند که آن را یکی از اذناب حلقه ایرانشهری نگاشتهاست!
ظریف در بخشی از توئیت خویش نوشته است :" در هزاره تاریخ، بربرهایی آمدهاند، شهرهای ما را تخریب کردهاند، بناهای یادبود ما را ویران ساختهاند و کتابخانههای ما را سوزاندهاند. آنها الان کجا هستند؟ ما هنوز اینجاییم و سرافراز ایستادهایم."
فارغ از منطق مضحک ظریف در باب اینکه "آنها" الان کجا هستند؟ (توگویی قرار بود "آنها" پس از صدها سال همچنان به حملات خود ادامه دهند!) به نظر میرسد، "ما"ی به کار رفته در کلام ظریف، همان "ما"ی ذاتگرایانهای باشد که در وجیزههای ایرانشهرگراها دیده میشود. این "ما" کدام است و چه کسانی را شامل میشود؟
اگر منظور از "ما" جمیع کسانی باشد که امروز در ایران زندگی میکنند، جامعهشناسی تاریخ به ما میگوید که این "ما" هیچگاه یک ذات لایتغیر نبودهاست و همچنان که شهرها و بناهای این سرزمین همواره دستخوش تغییر بودهاند، "ما"ی ساکن در این کشور نیز همواره در معرض تغییر و تکوین بودهاست.
البته، ظریف منظور خودش از بربرها را نیز مشخص نکرده است. با این حال، به یمن دستگاههای تبلیغاتی عناصر پانفارسیست و آموزههای نژادپرستانهای که حتی وارد کتب درسی مدارس ایران هم شده، میتوان حدس زد که منظور وی چیزی نیست جز عربها، تورکها و مغولها (دقت شود که سخن ظریف نمیتواند شامل یونانیان و اسکندر مقدونی شود. چون کلمه بربر در فرهنگ غربی به کسان و قبائلی اطلاق میشد که متعلق به جهان یونانی، رومی و مسیحی نبودند؛ یعنی در واژهشناسی غربی، "ما"ی مورد اشاره ظریف نیز "بربر" محسوب میشود!).
هرچند پانفارسیستها در مورد کتابسوزیهای صدر اسلام اغراق کردهاند و تاکنون هیچ سندی که مؤید آن باشد، به دست نیامده است، باید گفت که کشوری که امروزه به نام ایران شناخته میشود، هم از لحاظ میراث فرهنگی و تاریخیاش و هم از لحاظ هویت متکثر انکار شده کنونیاش، وامدار همانهایی است که ظریف آنها را بربر نامیدهاست.
برخلاف ادعای ظریف "آنها" ؛یعنی، همانهایی که ظریف "بربر" نامیده، همچنان هستند، هم در درون "ما"یی که ظریف از آن سخن میگوید ولی وجود "آنها" را انکار میکند و هم در تمامی بناها، شهرها و کتابخانههایی که ظریف به وجودشان فخر میفروشد. کوتاهسخن آنکه، اگر میراث فرهنگی و تاریخی اعراب، مغولها و تورکها را از این کشور حذف کنیم، امثال ظریف چیز زیادی برای فخرفروشی نخواهند داشت.
@Rahmanifar_Mohammad
🖊 #محمد_رحمانی_فر
به نظر میرسد کودتای خزنده عناصر پانفارسیست با هدف رسوخ در نهادهای حکومتی روزبهروز به روزهای موفقیت خود نزدیکتر میشود. اگر قبلاً صدای این افراد را از زبان افرادی همچون بقایی، رحیممشایی و آخوندی میشنیدیم، امروز صداهای آنها را از کلام محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران میشنویم.
ادبیات ظریف در متنی که به بهانه پاسخگویی به تهدید ترامپ توئیت کرده، چنان است که اگر کسی نداند که نویسنده این متن، وزیر خارجه یک نظام ایدئولوژیک شیعی میباشد، گمان میکند که آن را یکی از اذناب حلقه ایرانشهری نگاشتهاست!
ظریف در بخشی از توئیت خویش نوشته است :" در هزاره تاریخ، بربرهایی آمدهاند، شهرهای ما را تخریب کردهاند، بناهای یادبود ما را ویران ساختهاند و کتابخانههای ما را سوزاندهاند. آنها الان کجا هستند؟ ما هنوز اینجاییم و سرافراز ایستادهایم."
فارغ از منطق مضحک ظریف در باب اینکه "آنها" الان کجا هستند؟ (توگویی قرار بود "آنها" پس از صدها سال همچنان به حملات خود ادامه دهند!) به نظر میرسد، "ما"ی به کار رفته در کلام ظریف، همان "ما"ی ذاتگرایانهای باشد که در وجیزههای ایرانشهرگراها دیده میشود. این "ما" کدام است و چه کسانی را شامل میشود؟
اگر منظور از "ما" جمیع کسانی باشد که امروز در ایران زندگی میکنند، جامعهشناسی تاریخ به ما میگوید که این "ما" هیچگاه یک ذات لایتغیر نبودهاست و همچنان که شهرها و بناهای این سرزمین همواره دستخوش تغییر بودهاند، "ما"ی ساکن در این کشور نیز همواره در معرض تغییر و تکوین بودهاست.
البته، ظریف منظور خودش از بربرها را نیز مشخص نکرده است. با این حال، به یمن دستگاههای تبلیغاتی عناصر پانفارسیست و آموزههای نژادپرستانهای که حتی وارد کتب درسی مدارس ایران هم شده، میتوان حدس زد که منظور وی چیزی نیست جز عربها، تورکها و مغولها (دقت شود که سخن ظریف نمیتواند شامل یونانیان و اسکندر مقدونی شود. چون کلمه بربر در فرهنگ غربی به کسان و قبائلی اطلاق میشد که متعلق به جهان یونانی، رومی و مسیحی نبودند؛ یعنی در واژهشناسی غربی، "ما"ی مورد اشاره ظریف نیز "بربر" محسوب میشود!).
هرچند پانفارسیستها در مورد کتابسوزیهای صدر اسلام اغراق کردهاند و تاکنون هیچ سندی که مؤید آن باشد، به دست نیامده است، باید گفت که کشوری که امروزه به نام ایران شناخته میشود، هم از لحاظ میراث فرهنگی و تاریخیاش و هم از لحاظ هویت متکثر انکار شده کنونیاش، وامدار همانهایی است که ظریف آنها را بربر نامیدهاست.
برخلاف ادعای ظریف "آنها" ؛یعنی، همانهایی که ظریف "بربر" نامیده، همچنان هستند، هم در درون "ما"یی که ظریف از آن سخن میگوید ولی وجود "آنها" را انکار میکند و هم در تمامی بناها، شهرها و کتابخانههایی که ظریف به وجودشان فخر میفروشد. کوتاهسخن آنکه، اگر میراث فرهنگی و تاریخی اعراب، مغولها و تورکها را از این کشور حذف کنیم، امثال ظریف چیز زیادی برای فخرفروشی نخواهند داشت.
@Rahmanifar_Mohammad
خطاب به یک پرسپولیسی هتاک!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
مهم نیست فحشهایت چقدر رکیک باشند! مهم نیست فحشهایت چقدر نژادپرستانه باشند! طرفدار تیم پایتخت که باشی میتوانی با خیال راحت به طرفداران تیم مقابل فحش بدهی! مخصوصاً اگر تیم مقابلت تراختور باشد و هوادارانش تورکها! یعنی، حتی اگر پای فوتبال هم در میان نباشد، تو حق داری به هر بهانهای که شده، تورکها را مورد تحقیر و توهین قرار بدهی! مگر بارها و بارها از تریبونهای رسمی و غیررسمی و حتی از رسانه سراسری به تورکها توهین نشده؟!
مگر تا حالا کسی در این کشور به خاطر توهین به تورکها و رفتار و گفتار نژادپرستانهاش به زندان رفتهاست؟! زندان مال آنهایی است که دلشان برای زبان مادریشان تنگ میشود. باور نداری؟! کافی است یک جستجوی ساده در گوگل انجام بدهی و ببینی چند نفر در آذربایجان تنها و تنها به خاطر دوست داشتن زبان مادریشان زندانی شدهاند. همین چند روز پیش بود که چهار نفر فقط به خاطر شرکت در مراسم روز جهانی زبان مادری به حبس و تبعید محکوم شدند!
اینها را گفتم تا خیالت راحت باشد. اینها را گفتم تا مطمئن شوی کسی تا حالا در این کشور به جرم نژادپرستی و به خاطر توهین به تورکها زندان نرفتهاست. البته، قبول دارم که هر وقت توهینهای شما رکیکتر بوده، بعضیها در آذربایجان حرف از شکایت و پیگیری و این قبیل مزخرفات زدهاند ولی تو خودت را ناراحت نکن! مخاطب این حرفها تو نیستی! مگر تا حالا که این همه نماینده مجلس و این همه نهاد دولتی و غیردولتی حرف از شکایت و پیگیری و این قبیل مزخرفات زدهاند، کسی به تو یا تیم محبوبت از گل نازکتر چیزی گفته؟!
اشتباه نکن! این حرفها آنقدرها هم که فکر میکنی بیمصرف نیستند! این حرفها مصرف داخلی دارند. درست مثل حرفهای مسؤولین دولتی که ظاهراً خطاب به غربیها گفته میشوند ولی درواقع فقط برای فریب افکار عمومی داخل کشور بر زبان آورده میشوند. در اینجا هم گماشتگان همان مسؤولین دولتی مرکزنشین، هربار که احساس میکنند شما قدری تندروی کردهاید، از این حرفها میزنند تا ما را آرام کنند!
تو حق داری توهین کنی! تو حق داری فحاشی کنی؟ تو حق داری به طرف هواداران تیم تراختور سنگ پرتاب کنی! میدانی چرا؟ چون تو طرفدار تیم پایتختی! همان تیمی که هر وقت مشکلی برایش پیش آمده از رئیس فدراسیون گرفته تا وزیر ورزش و حتی وزیر امور خارجه و حتی رئیس جمهور مملکت بسیج شدهاند تا مشکلش را حل کنند. مگر همین چند سال پیش نبود که روحانی به خاطر پرسپولیس به دست و پای اردوغان افتاد؟!
اصلاً تراختور و هوادارانش وصله ناجور فوتبال این کشور هستند. همانگونه که زبانشان وصله ناجور فرهنگ این کشور است. تراختوریها اصلاً شبیه شماها نیستند. آنها نمیتوانند در تلگرام شعار "گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک" سر بدهند و در ورزشگاه شعارهای کثیف نژادپرستانه بر زبان بیاورند و یا مثلاً به مصداق "کردار نیک"، سنگ به طرف هواداران تیم مقابل پرتاب کنند!
آنها هزار سال بر شما حکومت کردند ولی نه تنها دوستداران زبان فارسی را زندانی نکردند، بلکه عامل گسترش و شکوفایی زبان شما شدند! حال که قدرت دست شماست، حقشان است که زندانی شوند! حقشان است که فحش بشنوند! حقشان است که سنگ بخورند! شما راحت باشید، کسی شما را به خاطر فحش دادن به تورکها یا پرتاب سنگ به سوی آنها محاکمه نخواهد کرد!
@Dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
مهم نیست فحشهایت چقدر رکیک باشند! مهم نیست فحشهایت چقدر نژادپرستانه باشند! طرفدار تیم پایتخت که باشی میتوانی با خیال راحت به طرفداران تیم مقابل فحش بدهی! مخصوصاً اگر تیم مقابلت تراختور باشد و هوادارانش تورکها! یعنی، حتی اگر پای فوتبال هم در میان نباشد، تو حق داری به هر بهانهای که شده، تورکها را مورد تحقیر و توهین قرار بدهی! مگر بارها و بارها از تریبونهای رسمی و غیررسمی و حتی از رسانه سراسری به تورکها توهین نشده؟!
مگر تا حالا کسی در این کشور به خاطر توهین به تورکها و رفتار و گفتار نژادپرستانهاش به زندان رفتهاست؟! زندان مال آنهایی است که دلشان برای زبان مادریشان تنگ میشود. باور نداری؟! کافی است یک جستجوی ساده در گوگل انجام بدهی و ببینی چند نفر در آذربایجان تنها و تنها به خاطر دوست داشتن زبان مادریشان زندانی شدهاند. همین چند روز پیش بود که چهار نفر فقط به خاطر شرکت در مراسم روز جهانی زبان مادری به حبس و تبعید محکوم شدند!
اینها را گفتم تا خیالت راحت باشد. اینها را گفتم تا مطمئن شوی کسی تا حالا در این کشور به جرم نژادپرستی و به خاطر توهین به تورکها زندان نرفتهاست. البته، قبول دارم که هر وقت توهینهای شما رکیکتر بوده، بعضیها در آذربایجان حرف از شکایت و پیگیری و این قبیل مزخرفات زدهاند ولی تو خودت را ناراحت نکن! مخاطب این حرفها تو نیستی! مگر تا حالا که این همه نماینده مجلس و این همه نهاد دولتی و غیردولتی حرف از شکایت و پیگیری و این قبیل مزخرفات زدهاند، کسی به تو یا تیم محبوبت از گل نازکتر چیزی گفته؟!
اشتباه نکن! این حرفها آنقدرها هم که فکر میکنی بیمصرف نیستند! این حرفها مصرف داخلی دارند. درست مثل حرفهای مسؤولین دولتی که ظاهراً خطاب به غربیها گفته میشوند ولی درواقع فقط برای فریب افکار عمومی داخل کشور بر زبان آورده میشوند. در اینجا هم گماشتگان همان مسؤولین دولتی مرکزنشین، هربار که احساس میکنند شما قدری تندروی کردهاید، از این حرفها میزنند تا ما را آرام کنند!
تو حق داری توهین کنی! تو حق داری فحاشی کنی؟ تو حق داری به طرف هواداران تیم تراختور سنگ پرتاب کنی! میدانی چرا؟ چون تو طرفدار تیم پایتختی! همان تیمی که هر وقت مشکلی برایش پیش آمده از رئیس فدراسیون گرفته تا وزیر ورزش و حتی وزیر امور خارجه و حتی رئیس جمهور مملکت بسیج شدهاند تا مشکلش را حل کنند. مگر همین چند سال پیش نبود که روحانی به خاطر پرسپولیس به دست و پای اردوغان افتاد؟!
اصلاً تراختور و هوادارانش وصله ناجور فوتبال این کشور هستند. همانگونه که زبانشان وصله ناجور فرهنگ این کشور است. تراختوریها اصلاً شبیه شماها نیستند. آنها نمیتوانند در تلگرام شعار "گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک" سر بدهند و در ورزشگاه شعارهای کثیف نژادپرستانه بر زبان بیاورند و یا مثلاً به مصداق "کردار نیک"، سنگ به طرف هواداران تیم مقابل پرتاب کنند!
آنها هزار سال بر شما حکومت کردند ولی نه تنها دوستداران زبان فارسی را زندانی نکردند، بلکه عامل گسترش و شکوفایی زبان شما شدند! حال که قدرت دست شماست، حقشان است که زندانی شوند! حقشان است که فحش بشنوند! حقشان است که سنگ بخورند! شما راحت باشید، کسی شما را به خاطر فحش دادن به تورکها یا پرتاب سنگ به سوی آنها محاکمه نخواهد کرد!
@Dedekatib
نخبگان تورک و خدمت بیمزد و منت به پانفارسیسم!
(مقدمهای بر فراز و فرود پانفارسیسم)
🖊 #محمد_رحمانی_فر
همانگونه که بارها در نوشتههایم اشاره کردهام، ظهور پانفارسیسم در واقع تلاشی بود از سوی قدرتهای جهانی برای تضعیف قدرت تورکها در امپراتوریهای عثمانی و قاجاری. بر همین اساس بود که بریتانیای کبیر و لابی صهیونیستی با گسترش لژهای فراموسونری و کلوپهای روتاری در قلمرو این دو امپراتوری تورک، به دنبال جذب نخبگان تورک در جهت پیشبرد اهداف خویش بودند.
متأسفانه، از یکسو عدم آگاهی نخبگان تورک از سیاستهای پشت پرده قدرتهای غربی و از سوی دیگر پیشرفت حیرتانگیز کشورهای غربی، موجب شد آنها فریفته شعارها و تبلیغات ظاهرفریب غربیها شوند. البته، همه آنهایی که فریب غرب را خوردند، لزوماً خودفروش یا وطنفروش نبودند، بلکه بسیاری از آنها همچون سید حسن تقی زاده تبریزی واقعاً به این نتیجه رسیده بودند که تنها راه نجات کشور از منجلاب خرافات و عقبماندگیهای اجتماعی، اقتصادی... در این جمله نهفته است که "باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم"!
بدین ترتیب، نخبگان تورک به جای اینکه ریشههای واقعی عقبماندگی جامعه را مورد بررسی قرار دهند و با تحلیل وضع موجود و حتی حمایت و همراهی با اصلاحاتی که اتفاقاً نخستین بارقههای آن در دربار قاجار و توسط افرادی همچون عباسمیرزا، ناصرالدینشاه، امیرکبیر، مظفرالدینشاه و احمدشاه رقم خوردهبود، در برابر غرب دچار خودباختگی معرفتی و هویتی شدند و همین امر زمینههای رسوخ اندیشههای پانفارسیستی و رجعت باستانگرایانه به گذشته را رقم زد تا همچون یک بیمار روانی به جای مواجهه با حقایق، تمام مشکلات را به گردن دیگران (تورکها و عربها) بیندازند و خود در خلسه گذشته باشکوه خیالی تسکین یابند!
در این میان، کشورهای غربی که در دوران جنگهای صلیبی و حتی قبل و بعد از آن، بارها و بارها مقهور و مغلوب جنگاوری تورکها شدهبودند میدانستند که هم به منظور رفع همیشگی خطر تورکها، هم به منظور تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه و هم برای تسکین حس انتقامجوییشان باید به هژمونی تورکها در منطقه پایان دهند و یکی از راههای رسیدن به این هدف، خارج کردن ژئوپلیتیک ایران از این هژمونی قدرت بود و در واقع سر برآوردن پانفارسیسم از دل دارالخلافه قاجاری در راستای همین سیاستها طراحی و پیگیری شده بود و جالب است که اکثریت قریب به اتفاق نسل اول این ژنرالهای جنگ نرم از میان نخبگان تورک انتخاب شدهبودند!
باید قبول کنیم که لشکر پانفارسیسم که از پشتیبانی همهجانبه مادی و معنوی قدرتهای بزرگ برخوردار بود، در نخستین سده فعالیت خود بسیار موفق ظاهر شد. به نحوی که هم توانست به اقتدار حداقل هزارساله تورکها در جغرافیای سیاسی ایران پایان دهد و هم توانست بسیاری از تورکهای ساکن در اقصا نقاط این سرزمین را آن چنان آسیمیله نماید که دیگر نیازی به حضور دشمن خارجی نبود و خود تورکها دشمن هویت خویش شدهبودند!
علیرغم این که پس از سقوط رضاخان زمینههای اجتماعی در آذربایجان برای مقابله با پانفارسیسم در حال شکلگیری بود و مخصوصاً با ظهور فرقه دموکرات آذربایجان، دست پانفارسیسم هرچند برای مدت کوتاهی و هر چند فقط از آذربایجان کوتاه شدهبود، سقوط آن دولت مستعجل که طبق معمول با پشتیبانی همهجانبه مادی و معنوی قدرتهای بزرگ صورت پذیرفته بود، موجبات سرمستی پانفارسیستها را فراهم آورد.
لکن، سرمستیهای پانفارسیستها هم جاودانی نبود. بلکه پس از کش و قوسهای فراوان، در نهایت با ظهور "حرکت ملی آذربایجان" و گسترش خودآگاهی ملی در بین تورکهای آذربایجان و تسری آن به تورکهای ساکن در سایر نقاط ایران، پانفارسیسم با چالشهای بسیار جدی مواجه شدهاست.
پ ن: در مطلب بعدی زمینههای اجتماعی بازگشت تورکها به هویت خویش و مواجهه پانفارسیسم با چالشهای جدی را به اختصار مورد بررسی قرار خواهم داد.
@Dedekatib
(مقدمهای بر فراز و فرود پانفارسیسم)
🖊 #محمد_رحمانی_فر
همانگونه که بارها در نوشتههایم اشاره کردهام، ظهور پانفارسیسم در واقع تلاشی بود از سوی قدرتهای جهانی برای تضعیف قدرت تورکها در امپراتوریهای عثمانی و قاجاری. بر همین اساس بود که بریتانیای کبیر و لابی صهیونیستی با گسترش لژهای فراموسونری و کلوپهای روتاری در قلمرو این دو امپراتوری تورک، به دنبال جذب نخبگان تورک در جهت پیشبرد اهداف خویش بودند.
متأسفانه، از یکسو عدم آگاهی نخبگان تورک از سیاستهای پشت پرده قدرتهای غربی و از سوی دیگر پیشرفت حیرتانگیز کشورهای غربی، موجب شد آنها فریفته شعارها و تبلیغات ظاهرفریب غربیها شوند. البته، همه آنهایی که فریب غرب را خوردند، لزوماً خودفروش یا وطنفروش نبودند، بلکه بسیاری از آنها همچون سید حسن تقی زاده تبریزی واقعاً به این نتیجه رسیده بودند که تنها راه نجات کشور از منجلاب خرافات و عقبماندگیهای اجتماعی، اقتصادی... در این جمله نهفته است که "باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم"!
بدین ترتیب، نخبگان تورک به جای اینکه ریشههای واقعی عقبماندگی جامعه را مورد بررسی قرار دهند و با تحلیل وضع موجود و حتی حمایت و همراهی با اصلاحاتی که اتفاقاً نخستین بارقههای آن در دربار قاجار و توسط افرادی همچون عباسمیرزا، ناصرالدینشاه، امیرکبیر، مظفرالدینشاه و احمدشاه رقم خوردهبود، در برابر غرب دچار خودباختگی معرفتی و هویتی شدند و همین امر زمینههای رسوخ اندیشههای پانفارسیستی و رجعت باستانگرایانه به گذشته را رقم زد تا همچون یک بیمار روانی به جای مواجهه با حقایق، تمام مشکلات را به گردن دیگران (تورکها و عربها) بیندازند و خود در خلسه گذشته باشکوه خیالی تسکین یابند!
در این میان، کشورهای غربی که در دوران جنگهای صلیبی و حتی قبل و بعد از آن، بارها و بارها مقهور و مغلوب جنگاوری تورکها شدهبودند میدانستند که هم به منظور رفع همیشگی خطر تورکها، هم به منظور تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه و هم برای تسکین حس انتقامجوییشان باید به هژمونی تورکها در منطقه پایان دهند و یکی از راههای رسیدن به این هدف، خارج کردن ژئوپلیتیک ایران از این هژمونی قدرت بود و در واقع سر برآوردن پانفارسیسم از دل دارالخلافه قاجاری در راستای همین سیاستها طراحی و پیگیری شده بود و جالب است که اکثریت قریب به اتفاق نسل اول این ژنرالهای جنگ نرم از میان نخبگان تورک انتخاب شدهبودند!
باید قبول کنیم که لشکر پانفارسیسم که از پشتیبانی همهجانبه مادی و معنوی قدرتهای بزرگ برخوردار بود، در نخستین سده فعالیت خود بسیار موفق ظاهر شد. به نحوی که هم توانست به اقتدار حداقل هزارساله تورکها در جغرافیای سیاسی ایران پایان دهد و هم توانست بسیاری از تورکهای ساکن در اقصا نقاط این سرزمین را آن چنان آسیمیله نماید که دیگر نیازی به حضور دشمن خارجی نبود و خود تورکها دشمن هویت خویش شدهبودند!
علیرغم این که پس از سقوط رضاخان زمینههای اجتماعی در آذربایجان برای مقابله با پانفارسیسم در حال شکلگیری بود و مخصوصاً با ظهور فرقه دموکرات آذربایجان، دست پانفارسیسم هرچند برای مدت کوتاهی و هر چند فقط از آذربایجان کوتاه شدهبود، سقوط آن دولت مستعجل که طبق معمول با پشتیبانی همهجانبه مادی و معنوی قدرتهای بزرگ صورت پذیرفته بود، موجبات سرمستی پانفارسیستها را فراهم آورد.
لکن، سرمستیهای پانفارسیستها هم جاودانی نبود. بلکه پس از کش و قوسهای فراوان، در نهایت با ظهور "حرکت ملی آذربایجان" و گسترش خودآگاهی ملی در بین تورکهای آذربایجان و تسری آن به تورکهای ساکن در سایر نقاط ایران، پانفارسیسم با چالشهای بسیار جدی مواجه شدهاست.
پ ن: در مطلب بعدی زمینههای اجتماعی بازگشت تورکها به هویت خویش و مواجهه پانفارسیسم با چالشهای جدی را به اختصار مورد بررسی قرار خواهم داد.
@Dedekatib
Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
هویت شهر تاریخی "خوی" را بازیچه سیاستهای کثیف خود نکنید!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
شهر خوی تاریخی دارد به قدمت تاریخ! شهری که به اذعان ا.م. دیاکونوف قرنها پیش از میلاد مسیح هسته مرکزی ناحیه آباد سانگی-بوتو در تمدن اورارتو محسوب میگردید و به باور پژوهشگرانی همچون پتروسکی، استفان کرول و پروفسور کلایس یکی از مهمترین قلعههای اورارتویی یعنی "باسدام قالاسی" در مجاورت آن بنا شدهبود.
شهری که در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود مأمن و مأوای آزادگانی همچون "شمس تبریزی" و "پوریای ولی" و پایتخت موسمی دلیرانی همچون "شاه اسماعیل صفوی" و "عباس میرزا" بودهاست. شهری که در اشعار خاقانی "قبله دوار" و در اشعار ظهیر خونجی "زادگاه گل سرخ" نام گرفته و در نزهة القلوب حمدالله مستوفی به "ترکستان ایران" ملقب شدهاست.
شهری که به علت قرار گرفتن در مسیر شاهراههایی همچون "جاده ابریشم"، "مکّه یولو" و "ترابزون-جولفا یولو" مانند شهرهای تبریز، زنجان، اصفهان و اورمیه یکی از بزرگترین بازارهای سرپوشیده تاریخی جهان را چون نگینی گرانبها در قلب خود جای دادهاست. بازاری که سلاطین مقتدر تورک صفوی بنیانش نهادند و نایبالسلطنه تورک قاجاری یعنی عباسمیرزای غیور در مرمت و شکوفایی آن مجاهدتها نمود! بازاری که نه فقط نشانهای است بر توانمندی بالای اقتصادی و تولیدی این شهر، بلکه در عین حال نمادی است از فرهنگ والای مردمان این سرزمین.
شهری که در دوره قاجار یکی از پرجمعیتترین شهرهای "ممالک محروسه" محسوب میگردید و این امر به خودی خود حاکی از رونق اقتصادی این شهر در دوران مزبور میباشد و البته تشکیل بازارهای تخصصی در این شهر و قرار گرفتن پنج کاروانسرا در جوار بازار تاریخی خوی گواه دیگری است بر این ادعا: بازارهایی همچون "بوغدا مئیدانی"، "دوز مئیدانی"، "مال مئیدانی" و بعدها "توخوم مئیدانی"... و راستهها و تیمچههایی همچون "فرشچی بازار"، "دوشابچی بازار"، "قیزیلچی بازار"، "بؤرکچو بازار"،"میسگر بازار"، "پیچاقچی بازار"، "پئنجرچی بازار"، "خَرَجی بازار"، "قندچی بازار"، "راستا بازار"... و کاروانسراهایی همچون "خان کروانسراسی"، "کیشمیشچیلر کروانسراسی"، "چیتچی کروانسراسی" و...
و اکنون شورای اسلامی شهر خوی و شهرداری این شهر تاریخی آذربایجان در اقدامی هویتستیزانه با نصب تابلوهایی به زبان فارسی دست به تحریف اسامی قلب تپنده تاریخ این شهر زدهاست. کاری که قبلاً با نام تاریخی "قالا قاپیسی" هم کردند ولی در نهایت در برابر اعتراضات گسترده دلسوزان این شهر مجبور به عقبنشینی شدند. امیدوارم دوستداران تاریخ و فرهنگ آذربایجان و به ویژه نویسندگان و جوانان باهویت شهرستان خوی این بار نیز در مقابل این اقدامات هویتستیزانه بایستند و اجازه ندهند هویت این شهر تاریخی آذربایجان بازیچه سیاستهای کثیف "پشت میز نشینان" قرار گیرد.
@Rahmanifar_Mohammad
🖊 #محمد_رحمانی_فر
شهر خوی تاریخی دارد به قدمت تاریخ! شهری که به اذعان ا.م. دیاکونوف قرنها پیش از میلاد مسیح هسته مرکزی ناحیه آباد سانگی-بوتو در تمدن اورارتو محسوب میگردید و به باور پژوهشگرانی همچون پتروسکی، استفان کرول و پروفسور کلایس یکی از مهمترین قلعههای اورارتویی یعنی "باسدام قالاسی" در مجاورت آن بنا شدهبود.
شهری که در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود مأمن و مأوای آزادگانی همچون "شمس تبریزی" و "پوریای ولی" و پایتخت موسمی دلیرانی همچون "شاه اسماعیل صفوی" و "عباس میرزا" بودهاست. شهری که در اشعار خاقانی "قبله دوار" و در اشعار ظهیر خونجی "زادگاه گل سرخ" نام گرفته و در نزهة القلوب حمدالله مستوفی به "ترکستان ایران" ملقب شدهاست.
شهری که به علت قرار گرفتن در مسیر شاهراههایی همچون "جاده ابریشم"، "مکّه یولو" و "ترابزون-جولفا یولو" مانند شهرهای تبریز، زنجان، اصفهان و اورمیه یکی از بزرگترین بازارهای سرپوشیده تاریخی جهان را چون نگینی گرانبها در قلب خود جای دادهاست. بازاری که سلاطین مقتدر تورک صفوی بنیانش نهادند و نایبالسلطنه تورک قاجاری یعنی عباسمیرزای غیور در مرمت و شکوفایی آن مجاهدتها نمود! بازاری که نه فقط نشانهای است بر توانمندی بالای اقتصادی و تولیدی این شهر، بلکه در عین حال نمادی است از فرهنگ والای مردمان این سرزمین.
شهری که در دوره قاجار یکی از پرجمعیتترین شهرهای "ممالک محروسه" محسوب میگردید و این امر به خودی خود حاکی از رونق اقتصادی این شهر در دوران مزبور میباشد و البته تشکیل بازارهای تخصصی در این شهر و قرار گرفتن پنج کاروانسرا در جوار بازار تاریخی خوی گواه دیگری است بر این ادعا: بازارهایی همچون "بوغدا مئیدانی"، "دوز مئیدانی"، "مال مئیدانی" و بعدها "توخوم مئیدانی"... و راستهها و تیمچههایی همچون "فرشچی بازار"، "دوشابچی بازار"، "قیزیلچی بازار"، "بؤرکچو بازار"،"میسگر بازار"، "پیچاقچی بازار"، "پئنجرچی بازار"، "خَرَجی بازار"، "قندچی بازار"، "راستا بازار"... و کاروانسراهایی همچون "خان کروانسراسی"، "کیشمیشچیلر کروانسراسی"، "چیتچی کروانسراسی" و...
و اکنون شورای اسلامی شهر خوی و شهرداری این شهر تاریخی آذربایجان در اقدامی هویتستیزانه با نصب تابلوهایی به زبان فارسی دست به تحریف اسامی قلب تپنده تاریخ این شهر زدهاست. کاری که قبلاً با نام تاریخی "قالا قاپیسی" هم کردند ولی در نهایت در برابر اعتراضات گسترده دلسوزان این شهر مجبور به عقبنشینی شدند. امیدوارم دوستداران تاریخ و فرهنگ آذربایجان و به ویژه نویسندگان و جوانان باهویت شهرستان خوی این بار نیز در مقابل این اقدامات هویتستیزانه بایستند و اجازه ندهند هویت این شهر تاریخی آذربایجان بازیچه سیاستهای کثیف "پشت میز نشینان" قرار گیرد.
@Rahmanifar_Mohammad
معلمان، قربانیان فساد یا ابزار فساد؟!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
قریب به سی سال است که قلم به دست گرفتهام و از شعر و کتاب و مقاله گرفته تا یادداشتهای روزمرهام به موضوعات متنوعی پرداختهام. علیرغم اینکه در تمام این مدت، مخصوصاً در ده سال اخیر، انتقادات تند و تیزی را متوجه فساد سیستماتیک موجود در کشور، به خصوص در حوزه فرهنگ، نمودهام؛ تاکنون حتی یک جمله در مذمت معلمان بر زبان نیاوردهام. شاید بخشی از این امر، جنبه شخصی داشتهباشد. من در دوران ابتدایی، شاگرد ممتاز مدرسه بودم و دوران راهنمایی و دبیرستان را در مدارس نمونه دولتی و در محضر بهترین معلمان شهرم سپری کردهام و به همین خاطر هم همواره خاطرات خوبی از دوران تحصیل خویش دارم.
البته این تمام ماجرا نیست. بخش دوم این امر مربوط به شیوه نگرش اینجانب به فساد سیستماتیک و عیبیابی آن است. به زعم اینجانب برای اصلاح یک سیستم معیوب باید از بالا شروع به کار کرد. به عبارت دیگر، تا زمانی که مدیران، برنامهریزان و سیاستگذاران فاسد اصلاح یا حذف نشوند نمیتوان با حذف یا اصلاح معلمان فاسد به نتیجه دلخواه رسید.
از همین روست که من همواره نیش تند قلم خویش را متوجه وزارت آموزش و پرورش و سیاستگذاران فرهنگی کشور نمودهام و از پرداختن به معلمان به عنوان عوامل اجرایی سیستم فاسد مزبور خودداری کردهام. با این وجود، آیا میتوان به بهانه فاسد بودن سیستم مزبور، از نقد معلمانی که از یک سو قربانیان همان سیستم فاسد محسوب میشوند ولی از سوی دیگر خودشان هم تا سطح ابزار پیشبرد سیاستهای همان سیستم، تنزل مینمایند غفلت نمود؟!
معلمانی که از لحاظ معیشتی آن چنان در مضیقهاند که شأن و جایگاه اجتماعی خود را نیز از دسترفته میبینند، معلمانی که در تمام این سالها تمام اعتراضات صنفی آنها با مشت آهنین مواجهشده و نمایندگان صنفی آنها راهی زندانها شدهاند، معلمانی که بهتر از من با فساد سیستماتیک موجود در وزارت آموزش و پرورش آشنا هستند و سالها و سالها به من و امثال من درس شرافت و انسانیت دادهاند، چگونه میتوانند شرافت و انسانیت خود را به همان سیستم فاسد بفروشند؟!
هنوز هم برای من قابل درک نیست که چگونه معلمی به نام "ناصر بکلو خویی" که از اسمش پیداست زادهی زادگاه من است و به احتمال زیاد دستپرورده همان معلمانی است که من در محضرشان درس انسانیت و شرافت فراگرفتهام، به خود اجازه میدهد تا همصدا با همان سیستم فاسدی که خود وی از نخستین قربانیان آن است، دانشآموزی را صرفاً و صرفاً به خاطر اینکه سؤال غیردرسی خود در خصوص نحوه ارائه نمرات درسی را به زبان مادریش مطرح کرده، متهم به "پانترکیسم" نماید و او را با "نمره صفر" تهدید نماید؟!
آیا پدران و مادران ما که در عمرشان یک جمله فارسی حرف نزدند، پانترکیست بودند؟! آیا سخن گفتن و نوشتن به زبان مادری مصداق پانترکیسم است؟! شرم باد بر معلمی که ابزار سرکوب سیستم فاسدی میشود که خودش نیز از قربانیان آن است!
محمد رحمانی فر
@dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
قریب به سی سال است که قلم به دست گرفتهام و از شعر و کتاب و مقاله گرفته تا یادداشتهای روزمرهام به موضوعات متنوعی پرداختهام. علیرغم اینکه در تمام این مدت، مخصوصاً در ده سال اخیر، انتقادات تند و تیزی را متوجه فساد سیستماتیک موجود در کشور، به خصوص در حوزه فرهنگ، نمودهام؛ تاکنون حتی یک جمله در مذمت معلمان بر زبان نیاوردهام. شاید بخشی از این امر، جنبه شخصی داشتهباشد. من در دوران ابتدایی، شاگرد ممتاز مدرسه بودم و دوران راهنمایی و دبیرستان را در مدارس نمونه دولتی و در محضر بهترین معلمان شهرم سپری کردهام و به همین خاطر هم همواره خاطرات خوبی از دوران تحصیل خویش دارم.
البته این تمام ماجرا نیست. بخش دوم این امر مربوط به شیوه نگرش اینجانب به فساد سیستماتیک و عیبیابی آن است. به زعم اینجانب برای اصلاح یک سیستم معیوب باید از بالا شروع به کار کرد. به عبارت دیگر، تا زمانی که مدیران، برنامهریزان و سیاستگذاران فاسد اصلاح یا حذف نشوند نمیتوان با حذف یا اصلاح معلمان فاسد به نتیجه دلخواه رسید.
از همین روست که من همواره نیش تند قلم خویش را متوجه وزارت آموزش و پرورش و سیاستگذاران فرهنگی کشور نمودهام و از پرداختن به معلمان به عنوان عوامل اجرایی سیستم فاسد مزبور خودداری کردهام. با این وجود، آیا میتوان به بهانه فاسد بودن سیستم مزبور، از نقد معلمانی که از یک سو قربانیان همان سیستم فاسد محسوب میشوند ولی از سوی دیگر خودشان هم تا سطح ابزار پیشبرد سیاستهای همان سیستم، تنزل مینمایند غفلت نمود؟!
معلمانی که از لحاظ معیشتی آن چنان در مضیقهاند که شأن و جایگاه اجتماعی خود را نیز از دسترفته میبینند، معلمانی که در تمام این سالها تمام اعتراضات صنفی آنها با مشت آهنین مواجهشده و نمایندگان صنفی آنها راهی زندانها شدهاند، معلمانی که بهتر از من با فساد سیستماتیک موجود در وزارت آموزش و پرورش آشنا هستند و سالها و سالها به من و امثال من درس شرافت و انسانیت دادهاند، چگونه میتوانند شرافت و انسانیت خود را به همان سیستم فاسد بفروشند؟!
هنوز هم برای من قابل درک نیست که چگونه معلمی به نام "ناصر بکلو خویی" که از اسمش پیداست زادهی زادگاه من است و به احتمال زیاد دستپرورده همان معلمانی است که من در محضرشان درس انسانیت و شرافت فراگرفتهام، به خود اجازه میدهد تا همصدا با همان سیستم فاسدی که خود وی از نخستین قربانیان آن است، دانشآموزی را صرفاً و صرفاً به خاطر اینکه سؤال غیردرسی خود در خصوص نحوه ارائه نمرات درسی را به زبان مادریش مطرح کرده، متهم به "پانترکیسم" نماید و او را با "نمره صفر" تهدید نماید؟!
آیا پدران و مادران ما که در عمرشان یک جمله فارسی حرف نزدند، پانترکیست بودند؟! آیا سخن گفتن و نوشتن به زبان مادری مصداق پانترکیسم است؟! شرم باد بر معلمی که ابزار سرکوب سیستم فاسدی میشود که خودش نیز از قربانیان آن است!
محمد رحمانی فر
@dedekatib
🔹وقتی مطالبه زبان مادری بنیان استبداد را به لرزه در میآورد!
🖊#محمد_رحمانی_فر
▪️طرح موضوع زبان مادری از سوی تورکهای آذربایجان، در ابتدا چندان هم رنگ و بوی سیاسی نداشت. در واقع، بیشتر طرح یک مطالبه بود و تلاش برای احقاق یک حق انسانی پایمالشده! برای همین هم، فعالان فرهنگی آذربایجان، سالها و بلکه دههها تلاش کردند تا این مطالبه فرهنگی رنگ و بوی سیاسی و امنیتی به خود نگیرد تا مخالفان "تدریس به زبان مادری" نتوانند با امنیتی کردن موضوع، مانع احقاق این حق شوند! (هنوز هم برخی از فعالان حوزه زبان مادری بر این باور هستند و از همین خط مشی پیروی میکنند.)
▪️لکن، حکومت مرکزی که از همان ابتدا به تمام مطالبات شهروندان، حتی مطالبات صنفی اقشار مرکزنشین، به دید امنیتی مینگریست، نمیخواست و نمیتوانست موضوع زبان مادری را فارغ از دغدغههای امنیتی مورد توجه قرار دهد. از سوی دیگر، با گسترش روزافزون تمایل به زبان مادری در بطن جوامع غیر فارسزبان و مخصوصاً آذربایجان، دیگر موضوع زبان مادری صرفاً یک مسأله امنیتی نبود، بلکه به یک مسأله سیاسی هم تبدیل شدهبود! به نحوی که جناحهای مختلف حکومت، مخصوصاً در ایام انتخابات، از این موضوع به عنوان ابزاری برای به دست آوردن قدرت سیاسی بهرهبرداری میکردند! به عبارت دیگر، این نهادهای امنیتی و بازیگران سیاسی مرکزگرا بودند که به "یک مطالبه عمومی فرهنگی" رنگ و بوی امنیتی و سیاسی دادند!
▪️بیشک، برخورد امنیتی نهادهای امنیتی کشور با موضوع زبان مادری از یکسو و بهرهبرداری سیاسی و یا به عبارت دقیقتر سوء استفاده بازیگران سیاسی مرکزگرا از این امر، بزرگترین نقش را در تبدیل این "مسأله فرهنگی" به یک دغدغه امنیتی داشتهاست. تا جایی که به راحتی میتوان ادعا نمود که اکنون موضوع زبان مادری در ایران به یکی از مهمترین دغدغههای امنیتی کشور تبدیل شدهاست.
▪️جالب اینجاست که همان نهادها و بازیگرانی که مسبب وضع موجود هستند، به جای مرور اشتباهات گذشته و تلاش برای اتخاذ سیاستهای متفاوت، همچنان بر مواضع نادرست خویش پافشاری مینمایند و گمان میکنند با اجرای پروژههایی در راستای تقویت و تبلیغ زبان فارسی و سرکوب و تحقیر زبانهای غیرفارسی، از نهاد ریاستجمهوری و وزارت آموزش و پرورش گرفته تا فرهنگستان زبان پارسی و صدا و سیما، میتوانند جلوی سیل خروشان مطالبات زبان مادری در کشور را بگیرند! غافل از اینکه آنها بیش از چهل سال است در باتلاقی که یکصد سال پیش اربابان رضاخان برایش کندند دست و پا میزنند و هرچه بیشتر تقلا کنند بیشتر در این منجلاب فرو خواهند رفت و این سیل بنیانکن مطالبات مردمی است که بزودی نه تنها بنیانهای استبداد زبانی، بلکه بنیانهای استبداد حکومتی را نیز برخواهد کند و آنها را در همان باتلاق تاریخی به گور خواهد سپرد!
@dedekatib
🖊#محمد_رحمانی_فر
▪️طرح موضوع زبان مادری از سوی تورکهای آذربایجان، در ابتدا چندان هم رنگ و بوی سیاسی نداشت. در واقع، بیشتر طرح یک مطالبه بود و تلاش برای احقاق یک حق انسانی پایمالشده! برای همین هم، فعالان فرهنگی آذربایجان، سالها و بلکه دههها تلاش کردند تا این مطالبه فرهنگی رنگ و بوی سیاسی و امنیتی به خود نگیرد تا مخالفان "تدریس به زبان مادری" نتوانند با امنیتی کردن موضوع، مانع احقاق این حق شوند! (هنوز هم برخی از فعالان حوزه زبان مادری بر این باور هستند و از همین خط مشی پیروی میکنند.)
▪️لکن، حکومت مرکزی که از همان ابتدا به تمام مطالبات شهروندان، حتی مطالبات صنفی اقشار مرکزنشین، به دید امنیتی مینگریست، نمیخواست و نمیتوانست موضوع زبان مادری را فارغ از دغدغههای امنیتی مورد توجه قرار دهد. از سوی دیگر، با گسترش روزافزون تمایل به زبان مادری در بطن جوامع غیر فارسزبان و مخصوصاً آذربایجان، دیگر موضوع زبان مادری صرفاً یک مسأله امنیتی نبود، بلکه به یک مسأله سیاسی هم تبدیل شدهبود! به نحوی که جناحهای مختلف حکومت، مخصوصاً در ایام انتخابات، از این موضوع به عنوان ابزاری برای به دست آوردن قدرت سیاسی بهرهبرداری میکردند! به عبارت دیگر، این نهادهای امنیتی و بازیگران سیاسی مرکزگرا بودند که به "یک مطالبه عمومی فرهنگی" رنگ و بوی امنیتی و سیاسی دادند!
▪️بیشک، برخورد امنیتی نهادهای امنیتی کشور با موضوع زبان مادری از یکسو و بهرهبرداری سیاسی و یا به عبارت دقیقتر سوء استفاده بازیگران سیاسی مرکزگرا از این امر، بزرگترین نقش را در تبدیل این "مسأله فرهنگی" به یک دغدغه امنیتی داشتهاست. تا جایی که به راحتی میتوان ادعا نمود که اکنون موضوع زبان مادری در ایران به یکی از مهمترین دغدغههای امنیتی کشور تبدیل شدهاست.
▪️جالب اینجاست که همان نهادها و بازیگرانی که مسبب وضع موجود هستند، به جای مرور اشتباهات گذشته و تلاش برای اتخاذ سیاستهای متفاوت، همچنان بر مواضع نادرست خویش پافشاری مینمایند و گمان میکنند با اجرای پروژههایی در راستای تقویت و تبلیغ زبان فارسی و سرکوب و تحقیر زبانهای غیرفارسی، از نهاد ریاستجمهوری و وزارت آموزش و پرورش گرفته تا فرهنگستان زبان پارسی و صدا و سیما، میتوانند جلوی سیل خروشان مطالبات زبان مادری در کشور را بگیرند! غافل از اینکه آنها بیش از چهل سال است در باتلاقی که یکصد سال پیش اربابان رضاخان برایش کندند دست و پا میزنند و هرچه بیشتر تقلا کنند بیشتر در این منجلاب فرو خواهند رفت و این سیل بنیانکن مطالبات مردمی است که بزودی نه تنها بنیانهای استبداد زبانی، بلکه بنیانهای استبداد حکومتی را نیز برخواهد کند و آنها را در همان باتلاق تاریخی به گور خواهد سپرد!
@dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر :
▪︎نویسنده و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ آذربایجان
🎭شبیخون فرهنگی #حاجی_فیروز به سرزمین #کوسا_و_کچل
📝چند سالی است با فرا رسیدن فصل بهار در برخی از نقاط آذربایجان با چهرههای نامأنوسی همچون حاجی فیروز مواجه میشویم. تا جایی که حتی در برخی از مدارس پیشدبستانی، کودکان ما را با تماشای چنین شخصیتی به استقبال بهار میفرستند. شخصیتی که نه تنها هیچ جایگاهی در فرهنگ غنی #آذربایجان ندارد، بلکه الگوی بسیار نامطلوبی هم برای جامعه و به ویژه برای کودکان محسوب میشود.
📝شخصیت لاغراندام و روسیاهی که از یکسو نماد دوران ارباب و رعیتی و عصر بردهداری محسوب میشود و از سوی دیگر نماد #فرومایگی و تملق! شخصیتی که در ازای مبلغ ناچیزی، در برابر هر کس و ناکسی به خوشرقصی و #چاپلوسی روی میآورد و همه را #ارباب خود خطاب میکند. به عبارت دیگر، شخصیتی که شخصیت انسانی خویش را به چند سکه ناچیز میفروشد. به گمانم ناگفته پیداست که نمایش چنین شخصیت هرزهای در مراکز آموزشی ما چه تاثیرات مخربی میتواند بر روند تکوین شخصیت کودکان ما داشته باشد.
📝این در حالی است که نیاکان آذربایجانی ما با نمادهایی همچون کوسا و کچل به استقبال بهار میرفتهاند. کچل نماد زمین زمستانزده است. زمستانی که همه گیاهان و شکوفهها را از تن زمین برکنده و آن را به خاکی لخت و عاری از گیاه تبدیل کرده است و کوسا نماد بهار و نماد زایش مجدد است.
📝میدانیم که در زبان ترکی کوسا به کسی گفته میشود که ریشهای کمپشتی داشته باشد. این را نیز میدانیم که با اینکه با آمدن بهار زمین جان میگیرد و گیاهان شروع به رویش میکنند ولی این رویش به صورت تدریجی اتفاق میافتد و چنین نیست که زمین به یکباره سبزپوش شود. انتخاب کوسا به عنوان سمبل بهار، حاصل همین آگاهی بوده است.
📝کوسا و کچل برخلاف حاجیفیروز، کسی را ارباب خود خطاب نمیکنند و برای کسی چاپلوسی نمینمایند. بلکه در نمایش خود، مبارزه بیامان نیروهای حیات و زندگی با نیروهای مرگ و نیستی را به تصویر میکشند. هرچند به مناسبت فرارسیدن بهار و همزمانی این پدیده با جشنهای آغاز سال نو، نمایش مزبور جنبه کمیک و خندهدار به خود میگیرد ولی در نهایت با پیروزی کوسا یعنی نماد زندگی بر کچل یعنی نماد مرگ، تماشاگران این نمایش کمیک به استقبال بهار میروند.
📝سخن آخر: بیایید فرهنگ باشکوه خود را قدر بدانیم و در حفظ و گسترش آن کوشا باشیم.
🔺پینوشت: هرچند پارهای از اسطورهشناسان سعی کردهاند برای شخصیت حاجیفیروز تاریخی چندهزار ساله بتراشند و برای وی موجودیت اسطورهای تعریف کنند، آنچه که امروز در برابر دیدگان ما و کودکان معصوم ما به نمایش درمیآید هیچ ربطی به آنچه که آنها میگویند، ندارد و همانگونه که گفتم تاثیرات مخربی بر شخصیت اجتماع ما دارد.
@dedekatib
▪︎نویسنده و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ آذربایجان
🎭شبیخون فرهنگی #حاجی_فیروز به سرزمین #کوسا_و_کچل
📝چند سالی است با فرا رسیدن فصل بهار در برخی از نقاط آذربایجان با چهرههای نامأنوسی همچون حاجی فیروز مواجه میشویم. تا جایی که حتی در برخی از مدارس پیشدبستانی، کودکان ما را با تماشای چنین شخصیتی به استقبال بهار میفرستند. شخصیتی که نه تنها هیچ جایگاهی در فرهنگ غنی #آذربایجان ندارد، بلکه الگوی بسیار نامطلوبی هم برای جامعه و به ویژه برای کودکان محسوب میشود.
📝شخصیت لاغراندام و روسیاهی که از یکسو نماد دوران ارباب و رعیتی و عصر بردهداری محسوب میشود و از سوی دیگر نماد #فرومایگی و تملق! شخصیتی که در ازای مبلغ ناچیزی، در برابر هر کس و ناکسی به خوشرقصی و #چاپلوسی روی میآورد و همه را #ارباب خود خطاب میکند. به عبارت دیگر، شخصیتی که شخصیت انسانی خویش را به چند سکه ناچیز میفروشد. به گمانم ناگفته پیداست که نمایش چنین شخصیت هرزهای در مراکز آموزشی ما چه تاثیرات مخربی میتواند بر روند تکوین شخصیت کودکان ما داشته باشد.
📝این در حالی است که نیاکان آذربایجانی ما با نمادهایی همچون کوسا و کچل به استقبال بهار میرفتهاند. کچل نماد زمین زمستانزده است. زمستانی که همه گیاهان و شکوفهها را از تن زمین برکنده و آن را به خاکی لخت و عاری از گیاه تبدیل کرده است و کوسا نماد بهار و نماد زایش مجدد است.
📝میدانیم که در زبان ترکی کوسا به کسی گفته میشود که ریشهای کمپشتی داشته باشد. این را نیز میدانیم که با اینکه با آمدن بهار زمین جان میگیرد و گیاهان شروع به رویش میکنند ولی این رویش به صورت تدریجی اتفاق میافتد و چنین نیست که زمین به یکباره سبزپوش شود. انتخاب کوسا به عنوان سمبل بهار، حاصل همین آگاهی بوده است.
📝کوسا و کچل برخلاف حاجیفیروز، کسی را ارباب خود خطاب نمیکنند و برای کسی چاپلوسی نمینمایند. بلکه در نمایش خود، مبارزه بیامان نیروهای حیات و زندگی با نیروهای مرگ و نیستی را به تصویر میکشند. هرچند به مناسبت فرارسیدن بهار و همزمانی این پدیده با جشنهای آغاز سال نو، نمایش مزبور جنبه کمیک و خندهدار به خود میگیرد ولی در نهایت با پیروزی کوسا یعنی نماد زندگی بر کچل یعنی نماد مرگ، تماشاگران این نمایش کمیک به استقبال بهار میروند.
📝سخن آخر: بیایید فرهنگ باشکوه خود را قدر بدانیم و در حفظ و گسترش آن کوشا باشیم.
🔺پینوشت: هرچند پارهای از اسطورهشناسان سعی کردهاند برای شخصیت حاجیفیروز تاریخی چندهزار ساله بتراشند و برای وی موجودیت اسطورهای تعریف کنند، آنچه که امروز در برابر دیدگان ما و کودکان معصوم ما به نمایش درمیآید هیچ ربطی به آنچه که آنها میگویند، ندارد و همانگونه که گفتم تاثیرات مخربی بر شخصیت اجتماع ما دارد.
@dedekatib