✍️خاقانی؛ تورک ادبیاتی نین پارلاق اولدوزو
✍️#خلیل_مختاری_نیا
🔹تورک دونیاسی نین أن بؤیوک و آدلی _سانلی و آزاد یاشییان شاعیرلریندن بیری، خاقانی شروانی دیر کی اونون تورکجه غزللری و تورک دیلینیده ( آناسی دیلینده ) دئییلیه ن رباعی لر درین دویغولو و قیمتلی شعرلردن سایلیر.
🔹 آذربایجانیمیزن ایستکلی شاعیرین دیوانینده گؤزه گلن و یئنی مضمونلارا توش گلیریک کی چوخلاری گئجه گوندوز، یاز_یای، داغ و دنیز، آی _اولدوز و بوتون یئر اوزونده و گؤی گؤزونده اولانی چوخ گوزللیکله شعیره چکیب و توصیف ائدیر.
🔹خاقانین دالغالانان دنیز کیمین بیر یاشامی واریمیش . خاقانی_نین درین دویغولو و اؤره ک یاتان تورک غزللری، اؤرنگ ایچون: 🔻🔻
🔸گئتدیکجه بو عشقین مرضی پرخطر اولدو
درمان ائله دیکجه اونا، دؤندو بتر اولدو
🔸 عشقین اودو یاندیردی منیم جانیم ای وای
بو واقعه دن جمله جهان باخبر اولدو
🔸حسرتده قالیب،وصله اومید ائیله میشم من
ظولمتده قالیب، ایسته ییم هر آن قمر اولدو
🔸سنسیز، گؤزلیم، هجره دؤزوب زهری ایچردیم
گلجک یانیما زهر دؤنوب بال_شکر او.لدو
🔸گؤدوم سنی هر درد و ورم گئتدی داغیلدی
احوالیما باخ، سانکی گئجه یدی، سحر اولدو
🔸خاقانی،سئوین! ایندی یارین رحمه گلیبدیر
بوندان سورا کؤنلون، دئیه سن، بخته ور اولدو
🔰منبع:🔻
🔺کریمی، محمدرضا، تاریخ ادبیات آذربایجان( از پگاه تاریخ تا قرن ششم)، قم، انتشارات دارالهدی قم، 1384
✍️#خلیل_مختاری_نیا
🔹تورک دونیاسی نین أن بؤیوک و آدلی _سانلی و آزاد یاشییان شاعیرلریندن بیری، خاقانی شروانی دیر کی اونون تورکجه غزللری و تورک دیلینیده ( آناسی دیلینده ) دئییلیه ن رباعی لر درین دویغولو و قیمتلی شعرلردن سایلیر.
🔹 آذربایجانیمیزن ایستکلی شاعیرین دیوانینده گؤزه گلن و یئنی مضمونلارا توش گلیریک کی چوخلاری گئجه گوندوز، یاز_یای، داغ و دنیز، آی _اولدوز و بوتون یئر اوزونده و گؤی گؤزونده اولانی چوخ گوزللیکله شعیره چکیب و توصیف ائدیر.
🔹خاقانین دالغالانان دنیز کیمین بیر یاشامی واریمیش . خاقانی_نین درین دویغولو و اؤره ک یاتان تورک غزللری، اؤرنگ ایچون: 🔻🔻
🔸گئتدیکجه بو عشقین مرضی پرخطر اولدو
درمان ائله دیکجه اونا، دؤندو بتر اولدو
🔸 عشقین اودو یاندیردی منیم جانیم ای وای
بو واقعه دن جمله جهان باخبر اولدو
🔸حسرتده قالیب،وصله اومید ائیله میشم من
ظولمتده قالیب، ایسته ییم هر آن قمر اولدو
🔸سنسیز، گؤزلیم، هجره دؤزوب زهری ایچردیم
گلجک یانیما زهر دؤنوب بال_شکر او.لدو
🔸گؤدوم سنی هر درد و ورم گئتدی داغیلدی
احوالیما باخ، سانکی گئجه یدی، سحر اولدو
🔸خاقانی،سئوین! ایندی یارین رحمه گلیبدیر
بوندان سورا کؤنلون، دئیه سن، بخته ور اولدو
🔰منبع:🔻
🔺کریمی، محمدرضا، تاریخ ادبیات آذربایجان( از پگاه تاریخ تا قرن ششم)، قم، انتشارات دارالهدی قم، 1384
✍️: #خلیل_مختاری_نیا
✅ رنگ قرمز در باور تُرکان
✍️ نوروز امسال برای جمع آوری اطلاعات در خصوص تألیف کتاب " توپونیم و ائتنوتوپونیم های بیجار گروس " به شهر #توپ_آغاج_گروس رفته بودم. کنار #کؤرپو_اوستو چند نفر کهنسال بودند که در مورد #قیزیلیجا_و_چیچک صحبت می کردند، یکی از آنها تعریف می کرد:" یادیما گلیر اوشاق چاغی کی یئدی_سکگیز یاشیمیدی قیزیلیجا چاغارتدیم نَنَم پالتارلاریمی سویوندورب اوستومه بیر بؤیوک #قیرمیزی_شال چئکدی و دئدی کی : بو قیرمیزی شال قویماز قیزیلجا سنی چوخ اینجیتسین."
✍️ حضور پررنگ رنگ قرمز در آیین ها، سنت ها، اعتقادات و باورهای فرهنگی _اجتماعی و مذهبی ترکان امری تصادفی نبوده و نیست. شال قرمز، سیب قرمز، انار، قیزیل آلما، قیزل اوزن، قیزل بوندا، قیزل آندا، قیزیل ایرماق، قیزیل تپه، قیزیل بخت ، قیزیل قالا، قیزل کند، قیزیلباش، قیزیلداش، قیزیل گول، قیزل گؤل، قیزیل آغاج، قیزیل تخت، قیزیل بؤرک، قیزیل ارسلان و... بالکل دلالت بر تقدس و کارکرد عملی رنگ قرمز در باور کهن ترکان، دارد.
✍️رنگ قرمز در باورهای اساطیری و اندیشه های فرهنگی و اجتماعی مخصوصا در مراسمات عروسی و شادی ترکان نقش بی بدیلی داشته و دارد؛ برهمین اساس در تفکر اساطیری انسان ترک، رنگ های اصلی یعنی زرد، سفید، سبز، سرخ و سیاه در توصیف چهار جهت و مرکز جهان مورد استفاده قرار می گرفت؛
🟡زرد : رنگ مرکز زمین 🟢سبز : رنگ مشرق زمین( رنگ کبود در ترکیه که بعضا آبی هم به کار می رود) ⚪️سفید: رنگ غرب زمین 🔴سرخ : رنگ جنوب زمین⚫️سیاه : رنگ شمال زمین
✍️ " ترکان باستان در هر روز صبح زود به قصد تشرف و احترام به عناصر اربعه( آب و آتش- خاک و باد) در نقطه ای به عنوان مرکز زمین ایستاده و سرهایشان را به طرف آسمان گرفته و به چهار سمت زمین تعظیم و ادای احترام می کردند"( آ. آلفودی محقق، زبانشناس و تورکولوژیست معروف جهان ) ؛
✍️ شاهان و فرماندهان ترک در هنگام فتح سرزمین های جدید با اسب های سفید به طرف غرب زمین حرکت می کردند، با اسب های سبز (کبود و آبی )به طرف شرق زمین و هنگام حرکت به جنوب زمین سوار اسب های سرخ می شدند و در هنگام فتح شمال زمین از اسب های سیاه استفاده می کردند.(بهاء الدین اوگل)
✍️ قبیله " سوؤت " و همچنین قبایل قوم اوغوز در آغاز مناجات با خدای خود به چهار سمت آسمان تعظیم می کردند( گنج، 13388 : 15 ) همانطوری که می بینیم این امر بیشتر یادآور آیاتی از قرآن کریم می باشد که می فرماید :"وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ( بقره : 115)؛ مشرق و مغرب هر دو ملک خداست، پس به هر طرف روی کنید به سوی خدا روی آوردهاید، که خدا (به همه جا) محیط و (به هر چیز) داناست؛ ...
✍️ در اساطیر تُرک، رنگ قرمز سمبل خورشید است و از عهد باستان که روی قبور اموات خاک قرمز می پاشیدند تا سرخ جامگان و قیزیل_باشلار استفاده شده و برای آذربایجانیها رنگ مقدسی است؛ ب. اگل می نویسد:"آتش سرخ در میان ترک ها مقدس بوده و آنان از زمان های قدیم به ارتباط الهه و آتش سرخ با ارواح و اموات باور داشتند.( همان،1388 )
✍️ تُرکان_گروس هنگام عروسی سیب و انار قرمز را دور سر داماد چرخانده و به طرف حاضرین پرتاب می کنند. در باور آنان شال قرمزی که سر عروس و یا گردن داماد انداخته می شود می تواند نظرهای بد،خباثت های شیاطین،نفوس ها و نیات بد را از عروس و داماد دفع کند، نوعی دعای حرز که دفع بلا و نظر بد می کند؛
✍️ رشاد گنج به نقل از آ.اینان می نویسد:"عقاید قدیمی ترک ها همگام با عقاید شمنیزم است و تجسم روح سرخ توسط آل باستی و رنگ قرمز در رابطه با رسوم آن زمان را امروزه نیز شاهد هستیم؛ مثال بارز اینکه آل باستی از رنگ قرمز می ترسد به خاطر همین بر سر زن زائو چارقد و روسری قرمز می بندند و برای زینت بخشیدن به آن طلای سرخ به کار برده و نبات سرخ برایش هدیه می دهند؛بدان سبب رنگ قرمز از آغاز تاریخ تا به امروز برایمان رنگ ملی و مذهبی محسوب شده و در طول تاریخ نیز منعکس کننده ی باورها و بیانگر احساسات و روحیات ترکها و سمبل هویت ملی آنهاست."(گنج،1388: 31)
✍️ آتش سرخ و روح سرخ در نزد ترک ها قداست دارد و در برخی از مناطق حوزه جهان ترک روشن کردن آتش بر روی قبور متوفی در شب های بخصوصی مانند( ائلین سون چرشنبه سی، بایرام گئجه سی، چیلله گئجه سی) گزارش شده است." ترک ها از دوعنصر"روح سرخ" و "آتش سرخ" که به رب النوع آتش نسبت داده می شد بعنوان خدای آتش یا حافظ و حامی ارواح استفاده می کردند و در زمان های بسیار کهن رسم قدیمی روشن کردن آتش در مزار شخصیت های اعتقادی در باور، رفتار و زندگی عملی ترکان وجود داشته است."(همان،1388)
🔻منابع:
1- قرآن مجید
2- گنج،رشاد، رنگ و نوروز در اساطیر ترک، ترجمه امین روشن،انتشارات پینار، تهران، 1388
✅ رنگ قرمز در باور تُرکان
✍️ نوروز امسال برای جمع آوری اطلاعات در خصوص تألیف کتاب " توپونیم و ائتنوتوپونیم های بیجار گروس " به شهر #توپ_آغاج_گروس رفته بودم. کنار #کؤرپو_اوستو چند نفر کهنسال بودند که در مورد #قیزیلیجا_و_چیچک صحبت می کردند، یکی از آنها تعریف می کرد:" یادیما گلیر اوشاق چاغی کی یئدی_سکگیز یاشیمیدی قیزیلیجا چاغارتدیم نَنَم پالتارلاریمی سویوندورب اوستومه بیر بؤیوک #قیرمیزی_شال چئکدی و دئدی کی : بو قیرمیزی شال قویماز قیزیلجا سنی چوخ اینجیتسین."
✍️ حضور پررنگ رنگ قرمز در آیین ها، سنت ها، اعتقادات و باورهای فرهنگی _اجتماعی و مذهبی ترکان امری تصادفی نبوده و نیست. شال قرمز، سیب قرمز، انار، قیزیل آلما، قیزل اوزن، قیزل بوندا، قیزل آندا، قیزیل ایرماق، قیزیل تپه، قیزیل بخت ، قیزیل قالا، قیزل کند، قیزیلباش، قیزیلداش، قیزیل گول، قیزل گؤل، قیزیل آغاج، قیزیل تخت، قیزیل بؤرک، قیزیل ارسلان و... بالکل دلالت بر تقدس و کارکرد عملی رنگ قرمز در باور کهن ترکان، دارد.
✍️رنگ قرمز در باورهای اساطیری و اندیشه های فرهنگی و اجتماعی مخصوصا در مراسمات عروسی و شادی ترکان نقش بی بدیلی داشته و دارد؛ برهمین اساس در تفکر اساطیری انسان ترک، رنگ های اصلی یعنی زرد، سفید، سبز، سرخ و سیاه در توصیف چهار جهت و مرکز جهان مورد استفاده قرار می گرفت؛
🟡زرد : رنگ مرکز زمین 🟢سبز : رنگ مشرق زمین( رنگ کبود در ترکیه که بعضا آبی هم به کار می رود) ⚪️سفید: رنگ غرب زمین 🔴سرخ : رنگ جنوب زمین⚫️سیاه : رنگ شمال زمین
✍️ " ترکان باستان در هر روز صبح زود به قصد تشرف و احترام به عناصر اربعه( آب و آتش- خاک و باد) در نقطه ای به عنوان مرکز زمین ایستاده و سرهایشان را به طرف آسمان گرفته و به چهار سمت زمین تعظیم و ادای احترام می کردند"( آ. آلفودی محقق، زبانشناس و تورکولوژیست معروف جهان ) ؛
✍️ شاهان و فرماندهان ترک در هنگام فتح سرزمین های جدید با اسب های سفید به طرف غرب زمین حرکت می کردند، با اسب های سبز (کبود و آبی )به طرف شرق زمین و هنگام حرکت به جنوب زمین سوار اسب های سرخ می شدند و در هنگام فتح شمال زمین از اسب های سیاه استفاده می کردند.(بهاء الدین اوگل)
✍️ قبیله " سوؤت " و همچنین قبایل قوم اوغوز در آغاز مناجات با خدای خود به چهار سمت آسمان تعظیم می کردند( گنج، 13388 : 15 ) همانطوری که می بینیم این امر بیشتر یادآور آیاتی از قرآن کریم می باشد که می فرماید :"وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ( بقره : 115)؛ مشرق و مغرب هر دو ملک خداست، پس به هر طرف روی کنید به سوی خدا روی آوردهاید، که خدا (به همه جا) محیط و (به هر چیز) داناست؛ ...
✍️ در اساطیر تُرک، رنگ قرمز سمبل خورشید است و از عهد باستان که روی قبور اموات خاک قرمز می پاشیدند تا سرخ جامگان و قیزیل_باشلار استفاده شده و برای آذربایجانیها رنگ مقدسی است؛ ب. اگل می نویسد:"آتش سرخ در میان ترک ها مقدس بوده و آنان از زمان های قدیم به ارتباط الهه و آتش سرخ با ارواح و اموات باور داشتند.( همان،1388 )
✍️ تُرکان_گروس هنگام عروسی سیب و انار قرمز را دور سر داماد چرخانده و به طرف حاضرین پرتاب می کنند. در باور آنان شال قرمزی که سر عروس و یا گردن داماد انداخته می شود می تواند نظرهای بد،خباثت های شیاطین،نفوس ها و نیات بد را از عروس و داماد دفع کند، نوعی دعای حرز که دفع بلا و نظر بد می کند؛
✍️ رشاد گنج به نقل از آ.اینان می نویسد:"عقاید قدیمی ترک ها همگام با عقاید شمنیزم است و تجسم روح سرخ توسط آل باستی و رنگ قرمز در رابطه با رسوم آن زمان را امروزه نیز شاهد هستیم؛ مثال بارز اینکه آل باستی از رنگ قرمز می ترسد به خاطر همین بر سر زن زائو چارقد و روسری قرمز می بندند و برای زینت بخشیدن به آن طلای سرخ به کار برده و نبات سرخ برایش هدیه می دهند؛بدان سبب رنگ قرمز از آغاز تاریخ تا به امروز برایمان رنگ ملی و مذهبی محسوب شده و در طول تاریخ نیز منعکس کننده ی باورها و بیانگر احساسات و روحیات ترکها و سمبل هویت ملی آنهاست."(گنج،1388: 31)
✍️ آتش سرخ و روح سرخ در نزد ترک ها قداست دارد و در برخی از مناطق حوزه جهان ترک روشن کردن آتش بر روی قبور متوفی در شب های بخصوصی مانند( ائلین سون چرشنبه سی، بایرام گئجه سی، چیلله گئجه سی) گزارش شده است." ترک ها از دوعنصر"روح سرخ" و "آتش سرخ" که به رب النوع آتش نسبت داده می شد بعنوان خدای آتش یا حافظ و حامی ارواح استفاده می کردند و در زمان های بسیار کهن رسم قدیمی روشن کردن آتش در مزار شخصیت های اعتقادی در باور، رفتار و زندگی عملی ترکان وجود داشته است."(همان،1388)
🔻منابع:
1- قرآن مجید
2- گنج،رشاد، رنگ و نوروز در اساطیر ترک، ترجمه امین روشن،انتشارات پینار، تهران، 1388
Telegram
🖋بیزیم_بیجار 🔊
#گروس_بایاتیلاری
_ باخدیم قلم قاشینا / یازدیم قبیر داشینا
- سندن سورا کول اولسون / بو دونیانین باشینا
ارتباط با ادمین : @MirAfshar
_ باخدیم قلم قاشینا / یازدیم قبیر داشینا
- سندن سورا کول اولسون / بو دونیانین باشینا
ارتباط با ادمین : @MirAfshar
✍️: #خلیل_مختاری_نیا
✔️ارمنستان؛ سرزمین و جغرافیایِ تاریخیِ تُرکان
✍️ ارمنستان کنونی در طول تاریخ همواره جزئی از خاک و سرزمین تورک بوده است؛ کشوری جعلی که به ذات خود موجودیت نداشته و ندارد، جغرافیایی که تا یکصد سال قبل فاقد مرز و محدوده مشخص بوده است تا اینکه بعد از جنگ های جهانی اول و دوم و با جمع آوری ارامنه از ایران و روسیه کشوری جعلی و غده ای سرطانی به نام ارمنستان و با حمایت روسیه و پان ایرانیست های خائن در قلب جهان اسلام و تشیع و دنیای تورک ایجاد شد؛ فلذا مرزهای جعلی امروز ارمنستان دلیل بر مجزا بودن تاریخ و هویت و مرزهای آن از جهان اسلام و تورک نیست.
✍️ ژان باپتیست تاورنیهJean Baptiste Tavernier جهانگرد فرانسوی(متولد به سال 1605 م در پاریس) در زمان صفویه موفق می شود ده بار از جغرافیای تحت حاکمیت مملکت صفویه دیدن کند. وی در طول این مدت تمام مشاهد ات خود از شهرهای تبریز، اصفهان( آسپیهان)، قزوین و دیگر ایالت های صفویه را در قالب سفرنامه خود ثبت و ضبط نموده است.
✍️ هر چند در ترجمه فارسی سفرنامه تاورنیه توسط حمید ارباب شیرانی به شدت و بعینه رگه های پان ایرانیست بودن مترجم به چشم می خورد منجمله تحریف اصفهان،جلفا،تبریز و مملکت صفویه به نام مملکت ایران و تحریف زبان مردم شهرهای جلفا و برخی از مناطق آذربایجان به فارسی نمونه هایی از تحریف پان ایرانیستی مترجم می باشد؛ علی ایّ حالِِ ، سفرنامه تاورنیه حاوی مطالب مهم در خصوص لسان، فرهنگ، هویت، نوع لباس و تغذیه، ایالت های مملکت صفویه، بازی های محلی، تجارت، معماری، رسوم و آیین های اجتماعی و... مردمان عصر صفویه می باشد.
✍️ تاورنیه در ابتدای کتاب خود، مملکت تورک صفویه را به 17 ایالت تقسیم نموده و می نویسد:"اول ایالت ارمنستان است که نقشه های جغرافیایی ما[فرانسه] بی مناسبت ، آن را "ترکمنی" می نامند. قسمتی را که میان رودهای آراکس و کورا واقع شده است که در خود ایالت بیشتر اوقات قره باغ می نامند و شهرهای عمده اش ایروان،قارص،نخجوان،جلفا و وان در کنار دریاچه ای به همین نام است"(سفرنامه تاورنیه، ترجمه ارباب شیرانی، 1383: 12)
✍️ به نظر می رسد عبارت " بی مناسبت و بدون هیچ مأخذی" از تحریفات مترجم در متن ترجمه باشد چرا که مخاطب با یک بار مطالعه سفرنامه مزبور و تطبیق آن با متن و زبان اصلی سفرنامه و همچنین تطبیق ترجمه ارباب شیرانی با ترجمه های دیگر مترجمان از سفرنامه تاورنیه به وضوحیت هر چه تمام شاهد تحریف متن اصلی از سوی ارباب شیرانی خواهد شد"
✍️ تاورنیه در ادامه ذکر ایالت های مملکت صفویه به ایالت آذربایجان اشاره کرده و می نویسد: " ششم ، شیروان که در طول بحر خزر که شهرهایش دربند یا دمیر قاپی و باکو و شماخی است و ایالت آذربایجان که شهرهایش تبریز، اردبیل، سلطانیه، قزوین و غیره است که این دو ایالت تقریبا شامل کشور قدیم ماد می باشد که تا کناره های بحر خزر گسترش می یافت."(سفرنامه تاورنیه، ترجمه ارباب شیرانی، 1383: 12)
✍️ تاورنیه در جای دیگری از سفرنامه اش از آذربایجان بعنوان کشور قدیم ماد نیز نام می برد آنجا که می نویسد:"به هنگام سرما و یخبندان، از دریای خزر مقدار فروانی ماهی آزاد تازه و قزل آلا می آورند که غالبا به درازای چهار تا پنج پا هستند. در ایالت مَد/ ماد (آذربایجان) اوزون برون بسیار است و در مصب رود ارس(آراز) صید بسیار از آن می شود."( همان، 1383: 30)
✍️ جهانگرد فرانسوی به زبان ارمنیان ساکن در اصفهان و جلفا اشاره کرده و با تاکید بر اینکه زبان نیاکان ارمنی ها تورکی بوده، می نویسد:"جلفا به معنای واقعی یک مهاجرنشین از ارمنیانی است که شاه عباس کبیر از جلفای آذربایجان[ مترجم از عبارت جلفای ارمنستان استفاده می کند] کوچ داده و این مهاجرنشین نام خود را از آنجا گرفته است.«(سفرنامه تاورنیه، ترجمه ارباب شیرانی، 1383: 74)
✍️ تاورنیه در ادامه به زبان ارمنیان اشاره کرده و می نویسد:" زبان ارمنیان عامیانه یا ادیبانه است. زبان عامیانه را همه ارمنیان می فهمند اما زبان ادبی برای ادعیه ی مذهبی است و جز کشیشان و علما کسی آن را نمی فهمد.ارمنیان سه زبان دارند که بسیار متفاوت است ولی برای ایشان بسیار طبیعی است: یکی زبان ارمنی[ زبان مذهبی] و دیگری زبان تورکی است که از نیاکان خود به ارث برده اند و آن را بیشتر در تجارت، [ سیاست، اقتصاد، نظامی گری، درباری] به کار می برند و زبان فارسی، زبان مملکتی است[ اصفهان ] که فعلا در آنجا زندگی می کنند.«(همان،1383: 82)؛ در اینجا هم می بینیم که مترجم از زبان اقلیت فارس و مهاجر در اصفهان بعنوان زبان مملکت ایران( منظورش فارس) یاد و تحریف می کند.
🔻منبع:
🔺سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، تهران، انتشارات نیلوفر،1383
✔️ارمنستان؛ سرزمین و جغرافیایِ تاریخیِ تُرکان
✍️ ارمنستان کنونی در طول تاریخ همواره جزئی از خاک و سرزمین تورک بوده است؛ کشوری جعلی که به ذات خود موجودیت نداشته و ندارد، جغرافیایی که تا یکصد سال قبل فاقد مرز و محدوده مشخص بوده است تا اینکه بعد از جنگ های جهانی اول و دوم و با جمع آوری ارامنه از ایران و روسیه کشوری جعلی و غده ای سرطانی به نام ارمنستان و با حمایت روسیه و پان ایرانیست های خائن در قلب جهان اسلام و تشیع و دنیای تورک ایجاد شد؛ فلذا مرزهای جعلی امروز ارمنستان دلیل بر مجزا بودن تاریخ و هویت و مرزهای آن از جهان اسلام و تورک نیست.
✍️ ژان باپتیست تاورنیهJean Baptiste Tavernier جهانگرد فرانسوی(متولد به سال 1605 م در پاریس) در زمان صفویه موفق می شود ده بار از جغرافیای تحت حاکمیت مملکت صفویه دیدن کند. وی در طول این مدت تمام مشاهد ات خود از شهرهای تبریز، اصفهان( آسپیهان)، قزوین و دیگر ایالت های صفویه را در قالب سفرنامه خود ثبت و ضبط نموده است.
✍️ هر چند در ترجمه فارسی سفرنامه تاورنیه توسط حمید ارباب شیرانی به شدت و بعینه رگه های پان ایرانیست بودن مترجم به چشم می خورد منجمله تحریف اصفهان،جلفا،تبریز و مملکت صفویه به نام مملکت ایران و تحریف زبان مردم شهرهای جلفا و برخی از مناطق آذربایجان به فارسی نمونه هایی از تحریف پان ایرانیستی مترجم می باشد؛ علی ایّ حالِِ ، سفرنامه تاورنیه حاوی مطالب مهم در خصوص لسان، فرهنگ، هویت، نوع لباس و تغذیه، ایالت های مملکت صفویه، بازی های محلی، تجارت، معماری، رسوم و آیین های اجتماعی و... مردمان عصر صفویه می باشد.
✍️ تاورنیه در ابتدای کتاب خود، مملکت تورک صفویه را به 17 ایالت تقسیم نموده و می نویسد:"اول ایالت ارمنستان است که نقشه های جغرافیایی ما[فرانسه] بی مناسبت ، آن را "ترکمنی" می نامند. قسمتی را که میان رودهای آراکس و کورا واقع شده است که در خود ایالت بیشتر اوقات قره باغ می نامند و شهرهای عمده اش ایروان،قارص،نخجوان،جلفا و وان در کنار دریاچه ای به همین نام است"(سفرنامه تاورنیه، ترجمه ارباب شیرانی، 1383: 12)
✍️ به نظر می رسد عبارت " بی مناسبت و بدون هیچ مأخذی" از تحریفات مترجم در متن ترجمه باشد چرا که مخاطب با یک بار مطالعه سفرنامه مزبور و تطبیق آن با متن و زبان اصلی سفرنامه و همچنین تطبیق ترجمه ارباب شیرانی با ترجمه های دیگر مترجمان از سفرنامه تاورنیه به وضوحیت هر چه تمام شاهد تحریف متن اصلی از سوی ارباب شیرانی خواهد شد"
✍️ تاورنیه در ادامه ذکر ایالت های مملکت صفویه به ایالت آذربایجان اشاره کرده و می نویسد: " ششم ، شیروان که در طول بحر خزر که شهرهایش دربند یا دمیر قاپی و باکو و شماخی است و ایالت آذربایجان که شهرهایش تبریز، اردبیل، سلطانیه، قزوین و غیره است که این دو ایالت تقریبا شامل کشور قدیم ماد می باشد که تا کناره های بحر خزر گسترش می یافت."(سفرنامه تاورنیه، ترجمه ارباب شیرانی، 1383: 12)
✍️ تاورنیه در جای دیگری از سفرنامه اش از آذربایجان بعنوان کشور قدیم ماد نیز نام می برد آنجا که می نویسد:"به هنگام سرما و یخبندان، از دریای خزر مقدار فروانی ماهی آزاد تازه و قزل آلا می آورند که غالبا به درازای چهار تا پنج پا هستند. در ایالت مَد/ ماد (آذربایجان) اوزون برون بسیار است و در مصب رود ارس(آراز) صید بسیار از آن می شود."( همان، 1383: 30)
✍️ جهانگرد فرانسوی به زبان ارمنیان ساکن در اصفهان و جلفا اشاره کرده و با تاکید بر اینکه زبان نیاکان ارمنی ها تورکی بوده، می نویسد:"جلفا به معنای واقعی یک مهاجرنشین از ارمنیانی است که شاه عباس کبیر از جلفای آذربایجان[ مترجم از عبارت جلفای ارمنستان استفاده می کند] کوچ داده و این مهاجرنشین نام خود را از آنجا گرفته است.«(سفرنامه تاورنیه، ترجمه ارباب شیرانی، 1383: 74)
✍️ تاورنیه در ادامه به زبان ارمنیان اشاره کرده و می نویسد:" زبان ارمنیان عامیانه یا ادیبانه است. زبان عامیانه را همه ارمنیان می فهمند اما زبان ادبی برای ادعیه ی مذهبی است و جز کشیشان و علما کسی آن را نمی فهمد.ارمنیان سه زبان دارند که بسیار متفاوت است ولی برای ایشان بسیار طبیعی است: یکی زبان ارمنی[ زبان مذهبی] و دیگری زبان تورکی است که از نیاکان خود به ارث برده اند و آن را بیشتر در تجارت، [ سیاست، اقتصاد، نظامی گری، درباری] به کار می برند و زبان فارسی، زبان مملکتی است[ اصفهان ] که فعلا در آنجا زندگی می کنند.«(همان،1383: 82)؛ در اینجا هم می بینیم که مترجم از زبان اقلیت فارس و مهاجر در اصفهان بعنوان زبان مملکت ایران( منظورش فارس) یاد و تحریف می کند.
🔻منبع:
🔺سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، تهران، انتشارات نیلوفر،1383