😱وحشت در اردوگاه #پان_فارسیسم
🖊#محمد_رحمانی_فر
📝دیشب تا دیروقت مشغول مطالعه کتابی از #سید_جواد_طباطبایی در باب اندیشه سیاسی ایرانیها بودم. البته، حتما میدانید که منظور وی از ایرانیها، فقط و فقط فارسها میباشند. چون به زعم وی و همقطارانش، داشتن اندیشه فقط و فقط مختص #فارسها بوده و #ترکان جز هجوم و غارت و دعوا کار دیگری بلد نبودند و حتی توان اداره فتوحات خویش را هم نداشتند! بماند که این موضوع حتی با نص صریح کتاب مقدس این قوم #واپسگرا یعنی #شاهنامه #فردوسی هم منافات دارد...
📝قصد داشتم، امروز نقدی کوتاه بر افاضات این استاد بلامنازع اندیشههای نژادپرستانه بنویسم که خبردار شدم شاگردان معنوی وی، دیروز به یکی از غرفههای نمایشگاه کتاب تهران که مزین به نام #تورک بوده، هجوم برده و ناشر و مشتری جوانش را مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار دادهاند. یعنی همان موقعی که منِ #تورک_گرا مشغول مطالعه کتاب استاد ضد تورک آنها بودم، این #فارس_گرایان مثلاً متمدن! مشغول هجوم و فحاشی و ضرب و شتم فروشنده و خریدار کتابهای من و امثال من بودند(1).
📝این #نوچههای مکتب ایرانشهریِ شاهی آرمانی(2) که آرمانشان احیای پادشاهی #کوروش خونخوار و برپایی مجدد دیکتاتوری #رضاخانی(3) است، با دیدن نام تورک آن چنان برآشفته میشوند که یادشان میرود سالهاست از تمامی امکانات رسانهای خویش بهرهمیگیرند تا تمامی سجایای اخلاقی از جمله #تحمل، #مدارا، #همزیستی_مسالمت_آمیز اقوام و پیروان ادیان و حتی تدوین منشور #حقوق_بشر را به کوروش نسبت دهند! غافل از اینکه درخت را با میوهاش میشناسند و آنها خود، میوههای همین شجره ناپاک هستند.
📝باری، به نظر میرسد شتاب روزافزون #رنسانس_هویتی در میان ترکان، این عناصر نژادپرست را آنچنان دچار استیصال نموده که به مصداق مثل معروف #الغریق_یتشبث_بکل_حشیش، دیوانهوار به هر دری میزنند تا در مقابل این سیل بنیانکن اراده جمعی ترکان این سرزمین ایستادگی نشان دهند. هرچند که راهی جز غرق شدن در انتظارشان نباشد.
📝پانفارسیستها که چهره واقعی خود را در پس نقاب #پان_ایرانیسم و شعارهای فریبندهای همچون حفظ #وحدت_ملی و #تمامیت_ارضی کشور پنهان میکنند، باید بدانند که دیگر زمان این بازیها به سر آمده و امروز بزرگترین خطری که وحدت ملی و تمامیت ارضی این کشور را تهدید میکند، خود آنها هستند که با ایجاد #نفرت در بین اقوام/ملیتهای مختلف ساکن این سرزمین به #واگرایی هر چه بیشتر قومی در آن و عمیقتر شدن #شکاف قومیتی/ملیتی دامن میزنند.
📝پانفارسیستها باید بدانند که با هجوم وحشیانه به غرفه یک #کتابفروشی و عربدهکشیدن در #نمایشگاه_کتاب به جایی نمیرسند. بلکه اگر حرفی برای گفتن دارند، بهتر است به صورت #متمدنانه – آن چنان که شایسته یک انسان قرن بیست و یکمی است- به منطق #گفتگو روی آورند. هرچند اقدامات این چنینی آنها و طفره رفتن استاد اعظمشان از مناظره با اینجانب، گواه آن است که آنها خودشان بهتر از همه به #سستی بنیان اندیشههایشان واقفند.
❇️پ ن:
(1) دو عنوان از کتابهای من از سوی همان ناشر منتشر شده است.
(2) جواد طباطبایی، صراحتاً "بنیادیترین عنصر اندیشه سیاسی ایرانشهری" را "نظریه شاهی آرمانی" میداند.
(3) یکی از این مهاجمان، در پست اینستاگرامی خویش در این خصوص صراحتاً از "دولت ملی" سخن میگوید و با شناختی که از نزدیک با این آقایان دارم میدانم که مقصود اینان از دولت ملی چیزی نیست جز دیکتاتوری فارسی رضاخانی.
http://t.me/BitkEvi
🖊#محمد_رحمانی_فر
📝دیشب تا دیروقت مشغول مطالعه کتابی از #سید_جواد_طباطبایی در باب اندیشه سیاسی ایرانیها بودم. البته، حتما میدانید که منظور وی از ایرانیها، فقط و فقط فارسها میباشند. چون به زعم وی و همقطارانش، داشتن اندیشه فقط و فقط مختص #فارسها بوده و #ترکان جز هجوم و غارت و دعوا کار دیگری بلد نبودند و حتی توان اداره فتوحات خویش را هم نداشتند! بماند که این موضوع حتی با نص صریح کتاب مقدس این قوم #واپسگرا یعنی #شاهنامه #فردوسی هم منافات دارد...
📝قصد داشتم، امروز نقدی کوتاه بر افاضات این استاد بلامنازع اندیشههای نژادپرستانه بنویسم که خبردار شدم شاگردان معنوی وی، دیروز به یکی از غرفههای نمایشگاه کتاب تهران که مزین به نام #تورک بوده، هجوم برده و ناشر و مشتری جوانش را مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار دادهاند. یعنی همان موقعی که منِ #تورک_گرا مشغول مطالعه کتاب استاد ضد تورک آنها بودم، این #فارس_گرایان مثلاً متمدن! مشغول هجوم و فحاشی و ضرب و شتم فروشنده و خریدار کتابهای من و امثال من بودند(1).
📝این #نوچههای مکتب ایرانشهریِ شاهی آرمانی(2) که آرمانشان احیای پادشاهی #کوروش خونخوار و برپایی مجدد دیکتاتوری #رضاخانی(3) است، با دیدن نام تورک آن چنان برآشفته میشوند که یادشان میرود سالهاست از تمامی امکانات رسانهای خویش بهرهمیگیرند تا تمامی سجایای اخلاقی از جمله #تحمل، #مدارا، #همزیستی_مسالمت_آمیز اقوام و پیروان ادیان و حتی تدوین منشور #حقوق_بشر را به کوروش نسبت دهند! غافل از اینکه درخت را با میوهاش میشناسند و آنها خود، میوههای همین شجره ناپاک هستند.
📝باری، به نظر میرسد شتاب روزافزون #رنسانس_هویتی در میان ترکان، این عناصر نژادپرست را آنچنان دچار استیصال نموده که به مصداق مثل معروف #الغریق_یتشبث_بکل_حشیش، دیوانهوار به هر دری میزنند تا در مقابل این سیل بنیانکن اراده جمعی ترکان این سرزمین ایستادگی نشان دهند. هرچند که راهی جز غرق شدن در انتظارشان نباشد.
📝پانفارسیستها که چهره واقعی خود را در پس نقاب #پان_ایرانیسم و شعارهای فریبندهای همچون حفظ #وحدت_ملی و #تمامیت_ارضی کشور پنهان میکنند، باید بدانند که دیگر زمان این بازیها به سر آمده و امروز بزرگترین خطری که وحدت ملی و تمامیت ارضی این کشور را تهدید میکند، خود آنها هستند که با ایجاد #نفرت در بین اقوام/ملیتهای مختلف ساکن این سرزمین به #واگرایی هر چه بیشتر قومی در آن و عمیقتر شدن #شکاف قومیتی/ملیتی دامن میزنند.
📝پانفارسیستها باید بدانند که با هجوم وحشیانه به غرفه یک #کتابفروشی و عربدهکشیدن در #نمایشگاه_کتاب به جایی نمیرسند. بلکه اگر حرفی برای گفتن دارند، بهتر است به صورت #متمدنانه – آن چنان که شایسته یک انسان قرن بیست و یکمی است- به منطق #گفتگو روی آورند. هرچند اقدامات این چنینی آنها و طفره رفتن استاد اعظمشان از مناظره با اینجانب، گواه آن است که آنها خودشان بهتر از همه به #سستی بنیان اندیشههایشان واقفند.
❇️پ ن:
(1) دو عنوان از کتابهای من از سوی همان ناشر منتشر شده است.
(2) جواد طباطبایی، صراحتاً "بنیادیترین عنصر اندیشه سیاسی ایرانشهری" را "نظریه شاهی آرمانی" میداند.
(3) یکی از این مهاجمان، در پست اینستاگرامی خویش در این خصوص صراحتاً از "دولت ملی" سخن میگوید و با شناختی که از نزدیک با این آقایان دارم میدانم که مقصود اینان از دولت ملی چیزی نیست جز دیکتاتوری فارسی رضاخانی.
http://t.me/BitkEvi
Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
🔱نژادپرستیِ دیگرستیزِ فارسی
🖊#محمد_رحمانی_فر
📝میگویند قرنها پیش از آن که #حقوق_بشر تعریف شود و انسان به صِرف انسان بودنش صاحب حق شناختهشود، ما #منشور_حقوق_بشر داشتیم. با این وجود، هنوز هم که هنوز است حاضر نیستند به حقوق انسانها احترام بگذارند.
📝میگویند #کوروش #آزادی_مذاهب و ادیان را به رسمیت میشناخت ولی حاضر نیستند به عنوان فرزندان راستین کوروش(!)، به مذاهب و ادیان دیگر به دیده احترام بنگرند. تا جایی که استاد ادبیات فارسیشان که طبعاً پرورشیافته مکتب #فردوسی_نژادپرست است نماز #اهل_تسنن #زاهدان را به سخره میگیرد و آنها را مورد اهانت قرار میدهد. (در واقع، نفرت این استاد زبان و ادبیات فارسی از قوم #بلوچ، چیزی نیست جز بازتاب اندیشههای نژادپرستانه فردوسی.)
📝سرود #ایران_به_تفاوت_هر_رنگ_و_زبان-شان گوش فلک را کر کرده، با این حال هرگز حاضر نیستند تفاوت رنگ و زبان را به رسمیت بشناسند و کوچکترین حقی برای رنگها و زبانهای متفاوت قائل شوند. تا جایی که علناً و رسماً بخشنامه صادر میکنند که نامهای مغازهها، پلها، خیابانها و... فقط و فقط باید به زبان فارسی باشد.
📝آری نژادپرستی لجام گسیخته فارسی به دنبال آن است که با انکار #هویت_تاریخی و تفاوت زبانی تورک و عرب و لر و بلوچ و کرد و... همه آنها را در مسلخِ #همه_با_یک_نام_و_نشان به قربانی بکشد و در واقع هدفش از بین بردن این تفاوتهاست نه به رسمیت شناختن آنها.
📝دم از قانونِ شرق میزنند ولی در حالی که سالهاست غرب قوانین ضد نژادپرستانه سفت و سختی را تدوین، تصویب و اجرا نموده است، اینها همچنان در روزنامههای #قانون و #شرق خویش اندیشههای نژادپرستانه را ترویج مینمایند.
📝همه اینها حاکی از آن است که #گفتمان_نژادپرستی_فارسی که ریشه در باستانگرایی تاریخی دارد و مبتنی بر اندیشههای نژادپرستانه فردوسی است، آن قدر در این کشور نهادینه شده که حتی #گفتمان_اسلامی هم که در تقابل کامل با هرگونه مظاهر نژادپرستی است در مقابله با آن کاری از پیش نمیبرد.
📝واقعیت این است که تا زمانی که داستانسراییهای باستانپرستان در کتابهای درسی، مراجع علمی و رسانههای رسمی تحت عناوین پرطمطراقی همچون تاریخ ایران باستان مورد تعلیم و تبلیغ قرار میگیرند و تا زمانی که اشعار فردوسی در کنار همین داستانسراییهای خیالی تدریس و ترویج میشود و تا زمانی که فردوسی سمبل #هویت_ملی_ایرانی تلقی میگردد و هرگونه مخالفت با وی و حتی هرگونه اقدامی در جهت نقد اشعار یا دیدگاههای نژادپرستانه وی به مثابه دشمنی با #وحدت_ملی تلقی میگردد، نباید انتظار داشت نژادپرستی فارسی از این کشور رخت بربندد.
http://t.me/BitkEvi
🖊#محمد_رحمانی_فر
📝میگویند قرنها پیش از آن که #حقوق_بشر تعریف شود و انسان به صِرف انسان بودنش صاحب حق شناختهشود، ما #منشور_حقوق_بشر داشتیم. با این وجود، هنوز هم که هنوز است حاضر نیستند به حقوق انسانها احترام بگذارند.
📝میگویند #کوروش #آزادی_مذاهب و ادیان را به رسمیت میشناخت ولی حاضر نیستند به عنوان فرزندان راستین کوروش(!)، به مذاهب و ادیان دیگر به دیده احترام بنگرند. تا جایی که استاد ادبیات فارسیشان که طبعاً پرورشیافته مکتب #فردوسی_نژادپرست است نماز #اهل_تسنن #زاهدان را به سخره میگیرد و آنها را مورد اهانت قرار میدهد. (در واقع، نفرت این استاد زبان و ادبیات فارسی از قوم #بلوچ، چیزی نیست جز بازتاب اندیشههای نژادپرستانه فردوسی.)
📝سرود #ایران_به_تفاوت_هر_رنگ_و_زبان-شان گوش فلک را کر کرده، با این حال هرگز حاضر نیستند تفاوت رنگ و زبان را به رسمیت بشناسند و کوچکترین حقی برای رنگها و زبانهای متفاوت قائل شوند. تا جایی که علناً و رسماً بخشنامه صادر میکنند که نامهای مغازهها، پلها، خیابانها و... فقط و فقط باید به زبان فارسی باشد.
📝آری نژادپرستی لجام گسیخته فارسی به دنبال آن است که با انکار #هویت_تاریخی و تفاوت زبانی تورک و عرب و لر و بلوچ و کرد و... همه آنها را در مسلخِ #همه_با_یک_نام_و_نشان به قربانی بکشد و در واقع هدفش از بین بردن این تفاوتهاست نه به رسمیت شناختن آنها.
📝دم از قانونِ شرق میزنند ولی در حالی که سالهاست غرب قوانین ضد نژادپرستانه سفت و سختی را تدوین، تصویب و اجرا نموده است، اینها همچنان در روزنامههای #قانون و #شرق خویش اندیشههای نژادپرستانه را ترویج مینمایند.
📝همه اینها حاکی از آن است که #گفتمان_نژادپرستی_فارسی که ریشه در باستانگرایی تاریخی دارد و مبتنی بر اندیشههای نژادپرستانه فردوسی است، آن قدر در این کشور نهادینه شده که حتی #گفتمان_اسلامی هم که در تقابل کامل با هرگونه مظاهر نژادپرستی است در مقابله با آن کاری از پیش نمیبرد.
📝واقعیت این است که تا زمانی که داستانسراییهای باستانپرستان در کتابهای درسی، مراجع علمی و رسانههای رسمی تحت عناوین پرطمطراقی همچون تاریخ ایران باستان مورد تعلیم و تبلیغ قرار میگیرند و تا زمانی که اشعار فردوسی در کنار همین داستانسراییهای خیالی تدریس و ترویج میشود و تا زمانی که فردوسی سمبل #هویت_ملی_ایرانی تلقی میگردد و هرگونه مخالفت با وی و حتی هرگونه اقدامی در جهت نقد اشعار یا دیدگاههای نژادپرستانه وی به مثابه دشمنی با #وحدت_ملی تلقی میگردد، نباید انتظار داشت نژادپرستی فارسی از این کشور رخت بربندد.
http://t.me/BitkEvi
فردا چهار مرد به نمایندگی از چهل میلیون تورک محاکمه خواهند شد!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
دوم دیماه، دو ماه مانده به روز جهانی زبان مادری، چهار تن از فعالین مدنی تورک آذربایجان که تنها به خاطر حضور در مراسم گرامیداشت زبان مادری با انواع اتهامات امنیتی مواجه شدهاند، در شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی بابایی محاکمه خواهند شد.
با توجه به احکام سنگین دادگاه بدوی در این خصوص، اکنون چشمان تمام دوستداران زبان مادری به دادگاه فردا دوختهشدهاست. دادگاهی که در آن، قرار است چهار نفر به نمایندگی از چهل میلیون تورک ساکن ایران محاکمه شوند. دادگاهی که قرار است زبان مادری چهل میلیون تورک ساکن در اقصا نقاط ایران و مخصوصاً آذربایجان را به پای میز محاکمه بکشاند!
حکم دادگاه بدوی در خصوص این چهار نفر نه فقط از حیث سنگینی حکم صادره، اتهامات وارده و محتوای غیر حقوقی آن، بلکه از منظر لحن و شیوه بیان نیز یک فاجعه تمام عیار در نظام دادرسی ایران محسوب میشود و بیشباهت با رویه قضایی قرون وسطایی و سنت شنیع انکیزاسیون نیست. به نحوی که در اغلب موارد اتهامی، بدون آن که کوچکترین شواهدی از تحقق عناصر مادی فعل یا افعال مجرمانه ارائه شود، قاضی پرونده به خوانش نیت متهمان و محاکمه افکار درونی آنها، البته از منظر تصورات شخصی خودش و نهادهای امنیتی پرداخته است.
فاجعهبارتر اینکه، قاضی دادگاه بدوی، ظاهراً وجود امری بدیهی همچون "زبان مادری" را نیز قبول ندارد و به جای ترکیب "زبان مادری" از عبارت نامفهومی همچون " زبان به اصطلاح مادری" استفاده مینماید! حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که حمایت از زبان مادری و تلاش در راستای گسترش و اعتلای آن جرم محسوب میشود، نمیتوانیم درک کنیم که منظور از عبارت " زبان به اصطلاح مادری" چیست؟ آیا به زعم قاضی پرونده، مفهومی به نام "زبان مادری" فاقد موجودیت عینی یا ذهنی میباشد؟
فردا قرار است قاضی بابایی در درجه اول مشخص نماید که آیا سیستم قضایی ایران با آن دم و دستگاه عریض و طویلش و با آن همه فارغالتحصیل دانشگاهی و حوزویاش، قادر میباشد که وجود امری بدیهی همچون "زبان مادری" را درک نماید یا نه؟ فردا قرار است قاضی بابایی در درجه دوم مشخص نماید که آیا صرف علاقه به زبان مادری و شرکت در مراسم گرامیداشت آن میتواند جرم محسوب شود یا نه؟
کوتاه سخن اینکه، فردا قرار نیست فقط چهار نفر به اسامی اکبر آزاد، علیرضا فرشی، بهنام شیخی و حمید منافی محاکمه شوند. فردا قرار است در درجه اول مفهوم زبان مادری و در درجه دوم زبان مادری چهل میلیون تورک ساکن در ایران محاکمه شود.
@Rahmanifar_Mohammad
@dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
دوم دیماه، دو ماه مانده به روز جهانی زبان مادری، چهار تن از فعالین مدنی تورک آذربایجان که تنها به خاطر حضور در مراسم گرامیداشت زبان مادری با انواع اتهامات امنیتی مواجه شدهاند، در شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی بابایی محاکمه خواهند شد.
با توجه به احکام سنگین دادگاه بدوی در این خصوص، اکنون چشمان تمام دوستداران زبان مادری به دادگاه فردا دوختهشدهاست. دادگاهی که در آن، قرار است چهار نفر به نمایندگی از چهل میلیون تورک ساکن ایران محاکمه شوند. دادگاهی که قرار است زبان مادری چهل میلیون تورک ساکن در اقصا نقاط ایران و مخصوصاً آذربایجان را به پای میز محاکمه بکشاند!
حکم دادگاه بدوی در خصوص این چهار نفر نه فقط از حیث سنگینی حکم صادره، اتهامات وارده و محتوای غیر حقوقی آن، بلکه از منظر لحن و شیوه بیان نیز یک فاجعه تمام عیار در نظام دادرسی ایران محسوب میشود و بیشباهت با رویه قضایی قرون وسطایی و سنت شنیع انکیزاسیون نیست. به نحوی که در اغلب موارد اتهامی، بدون آن که کوچکترین شواهدی از تحقق عناصر مادی فعل یا افعال مجرمانه ارائه شود، قاضی پرونده به خوانش نیت متهمان و محاکمه افکار درونی آنها، البته از منظر تصورات شخصی خودش و نهادهای امنیتی پرداخته است.
فاجعهبارتر اینکه، قاضی دادگاه بدوی، ظاهراً وجود امری بدیهی همچون "زبان مادری" را نیز قبول ندارد و به جای ترکیب "زبان مادری" از عبارت نامفهومی همچون " زبان به اصطلاح مادری" استفاده مینماید! حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که حمایت از زبان مادری و تلاش در راستای گسترش و اعتلای آن جرم محسوب میشود، نمیتوانیم درک کنیم که منظور از عبارت " زبان به اصطلاح مادری" چیست؟ آیا به زعم قاضی پرونده، مفهومی به نام "زبان مادری" فاقد موجودیت عینی یا ذهنی میباشد؟
فردا قرار است قاضی بابایی در درجه اول مشخص نماید که آیا سیستم قضایی ایران با آن دم و دستگاه عریض و طویلش و با آن همه فارغالتحصیل دانشگاهی و حوزویاش، قادر میباشد که وجود امری بدیهی همچون "زبان مادری" را درک نماید یا نه؟ فردا قرار است قاضی بابایی در درجه دوم مشخص نماید که آیا صرف علاقه به زبان مادری و شرکت در مراسم گرامیداشت آن میتواند جرم محسوب شود یا نه؟
کوتاه سخن اینکه، فردا قرار نیست فقط چهار نفر به اسامی اکبر آزاد، علیرضا فرشی، بهنام شیخی و حمید منافی محاکمه شوند. فردا قرار است در درجه اول مفهوم زبان مادری و در درجه دوم زبان مادری چهل میلیون تورک ساکن در ایران محاکمه شود.
@Rahmanifar_Mohammad
@dedekatib
دده كاتب(dede katib)
#آتا_بابا_سوءزو ☆ ۳۷ اینجی بولوم☆ ۱_ کیشی توپوردویونو یالاماز ۲_ ائل گوجو یئل گوجو سئل گوجو ۳_ اوءزگهیه قویو قازان اوءزو دوشر ۴_ ائشیکده بوءیوک اولمویاسان ایچهریده کیچیک ۵_ آناسینا باخ قیزی آل قیراغینا باخ بئزی آل (بئز= کرباس) #توپلایان : #حاج_عباس_بدرخانی…
آتالار سؤزو یوخسا ننه-بابا سؤزلری؟
🖊 #محمد_رحمانی_فر
بوگونهجن، "آتالار سؤزو" آدیندا بیر چوخ کیتاب ایشیق اوزو گؤرموش، بیر چوخ درگیده یازیلار یازیلمیش. آما نهدن "آتالار سؤزو"؟ یوخسا بیزیم آنالاریمیز هئچ زامان دانیشمازمیشلار!؟ دانیشدیغیمیز دیلیمیزی هر زامان "آنا دیلی" دئیه آدلاندیریریقسا، دانیشدیغیمیز دیلده ایلک سؤزلری آنامیزدان آلیریقسا، نهدن بویا – باشا چاتدیقدان سونرا بو گئرچکلری اونودوروق؟ اونوتماییریقسا، نهدن ننهلریمیزدن بابالاریمیزدان بیزه میراث قالان دیرلی سؤزلری "آتالار سؤزو" دئیه، آدلاندیریریق؟
"آتالار سؤزو" آدلاندیردیغیمیز زنگین فولکلور داغارجیغیمیز زامان-زامان هم آتالاریمیزین هم ده آنالاریمیزین دیللرینده جانلاناراق یئنی نسیللرین جانلارینا سینمیش و بئلهلیکله نسیلدن نسیله گلیب بیزلره چاتمیش. دئمک، بو میراثین بیزه چاتماغیندا هم آتالاریمیزین هم ده آنالاریمیزین پایی اولموش. بونا گؤره، بونلاری"آتالار سؤزو" آدلاندیرماق بو آرادا آنالارین امهیینی زای ائتمک آنلامیندادیر.
اسکی تورک اویقارلیغیندا یئری اولمایان، آنجاق زامان زامان باشقا اویقارلیقلاردان بیزیم توپلوملاریمیزا دا آشینمیش اولان "آتاخاقانلیق" باخیشینا سون قویماغیمیزین بیر یؤنو ده گئرچکلری گؤرمکدیر. کیمیسی منیم بو سؤزلریمه فمنیستی باخیش آچیسیندان دا باخا بیلر. آنجاق، منجه بو سؤزلر یالنیز گئرچکلری گؤرمکدن قایناقلانیر.
بیر یازیچی اولاراق چوخدانلاردان بری، "آتالار سؤزو"-نو یازیلاریمدا ایشلتمکدن چکینهرک، "ننه بابا سؤزلری"-نی ایشلتمکدهیم. بو ایشیم یالنیز فمنیسمه گؤره دئییل. آرتیق، یالنیز ننهلریمیزه هابئله آنالاریمیزا سایقیلی داورانماق آماجینا گؤره ده دئییل! بلکه، او ندنلرله بیرلیکده، تاریخی هابئله منطقی گئرچکلره ده سایقیلی داورانماغا چالیشماغیمداندیر. تاریخ بیزه دئییر کی بوگون "آتالار سؤزو" آدلاندیردیغیمیز سؤز داغارجیغیمیزین هم یارانماسیندا هم ده بیزه گلیب چاتماسیندا آنالاریمیزین دا آتالاریمیز قدر پایی اولموش. بو سؤزو منطق ده تصدیق ائدیر...
@dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
بوگونهجن، "آتالار سؤزو" آدیندا بیر چوخ کیتاب ایشیق اوزو گؤرموش، بیر چوخ درگیده یازیلار یازیلمیش. آما نهدن "آتالار سؤزو"؟ یوخسا بیزیم آنالاریمیز هئچ زامان دانیشمازمیشلار!؟ دانیشدیغیمیز دیلیمیزی هر زامان "آنا دیلی" دئیه آدلاندیریریقسا، دانیشدیغیمیز دیلده ایلک سؤزلری آنامیزدان آلیریقسا، نهدن بویا – باشا چاتدیقدان سونرا بو گئرچکلری اونودوروق؟ اونوتماییریقسا، نهدن ننهلریمیزدن بابالاریمیزدان بیزه میراث قالان دیرلی سؤزلری "آتالار سؤزو" دئیه، آدلاندیریریق؟
"آتالار سؤزو" آدلاندیردیغیمیز زنگین فولکلور داغارجیغیمیز زامان-زامان هم آتالاریمیزین هم ده آنالاریمیزین دیللرینده جانلاناراق یئنی نسیللرین جانلارینا سینمیش و بئلهلیکله نسیلدن نسیله گلیب بیزلره چاتمیش. دئمک، بو میراثین بیزه چاتماغیندا هم آتالاریمیزین هم ده آنالاریمیزین پایی اولموش. بونا گؤره، بونلاری"آتالار سؤزو" آدلاندیرماق بو آرادا آنالارین امهیینی زای ائتمک آنلامیندادیر.
اسکی تورک اویقارلیغیندا یئری اولمایان، آنجاق زامان زامان باشقا اویقارلیقلاردان بیزیم توپلوملاریمیزا دا آشینمیش اولان "آتاخاقانلیق" باخیشینا سون قویماغیمیزین بیر یؤنو ده گئرچکلری گؤرمکدیر. کیمیسی منیم بو سؤزلریمه فمنیستی باخیش آچیسیندان دا باخا بیلر. آنجاق، منجه بو سؤزلر یالنیز گئرچکلری گؤرمکدن قایناقلانیر.
بیر یازیچی اولاراق چوخدانلاردان بری، "آتالار سؤزو"-نو یازیلاریمدا ایشلتمکدن چکینهرک، "ننه بابا سؤزلری"-نی ایشلتمکدهیم. بو ایشیم یالنیز فمنیسمه گؤره دئییل. آرتیق، یالنیز ننهلریمیزه هابئله آنالاریمیزا سایقیلی داورانماق آماجینا گؤره ده دئییل! بلکه، او ندنلرله بیرلیکده، تاریخی هابئله منطقی گئرچکلره ده سایقیلی داورانماغا چالیشماغیمداندیر. تاریخ بیزه دئییر کی بوگون "آتالار سؤزو" آدلاندیردیغیمیز سؤز داغارجیغیمیزین هم یارانماسیندا هم ده بیزه گلیب چاتماسیندا آنالاریمیزین دا آتالاریمیز قدر پایی اولموش. بو سؤزو منطق ده تصدیق ائدیر...
@dedekatib
Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
توئیت ظریف با ادبیات ایرانشهری!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
به نظر میرسد کودتای خزنده عناصر پانفارسیست با هدف رسوخ در نهادهای حکومتی روزبهروز به روزهای موفقیت خود نزدیکتر میشود. اگر قبلاً صدای این افراد را از زبان افرادی همچون بقایی، رحیممشایی و آخوندی میشنیدیم، امروز صداهای آنها را از کلام محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران میشنویم.
ادبیات ظریف در متنی که به بهانه پاسخگویی به تهدید ترامپ توئیت کرده، چنان است که اگر کسی نداند که نویسنده این متن، وزیر خارجه یک نظام ایدئولوژیک شیعی میباشد، گمان میکند که آن را یکی از اذناب حلقه ایرانشهری نگاشتهاست!
ظریف در بخشی از توئیت خویش نوشته است :" در هزاره تاریخ، بربرهایی آمدهاند، شهرهای ما را تخریب کردهاند، بناهای یادبود ما را ویران ساختهاند و کتابخانههای ما را سوزاندهاند. آنها الان کجا هستند؟ ما هنوز اینجاییم و سرافراز ایستادهایم."
فارغ از منطق مضحک ظریف در باب اینکه "آنها" الان کجا هستند؟ (توگویی قرار بود "آنها" پس از صدها سال همچنان به حملات خود ادامه دهند!) به نظر میرسد، "ما"ی به کار رفته در کلام ظریف، همان "ما"ی ذاتگرایانهای باشد که در وجیزههای ایرانشهرگراها دیده میشود. این "ما" کدام است و چه کسانی را شامل میشود؟
اگر منظور از "ما" جمیع کسانی باشد که امروز در ایران زندگی میکنند، جامعهشناسی تاریخ به ما میگوید که این "ما" هیچگاه یک ذات لایتغیر نبودهاست و همچنان که شهرها و بناهای این سرزمین همواره دستخوش تغییر بودهاند، "ما"ی ساکن در این کشور نیز همواره در معرض تغییر و تکوین بودهاست.
البته، ظریف منظور خودش از بربرها را نیز مشخص نکرده است. با این حال، به یمن دستگاههای تبلیغاتی عناصر پانفارسیست و آموزههای نژادپرستانهای که حتی وارد کتب درسی مدارس ایران هم شده، میتوان حدس زد که منظور وی چیزی نیست جز عربها، تورکها و مغولها (دقت شود که سخن ظریف نمیتواند شامل یونانیان و اسکندر مقدونی شود. چون کلمه بربر در فرهنگ غربی به کسان و قبائلی اطلاق میشد که متعلق به جهان یونانی، رومی و مسیحی نبودند؛ یعنی در واژهشناسی غربی، "ما"ی مورد اشاره ظریف نیز "بربر" محسوب میشود!).
هرچند پانفارسیستها در مورد کتابسوزیهای صدر اسلام اغراق کردهاند و تاکنون هیچ سندی که مؤید آن باشد، به دست نیامده است، باید گفت که کشوری که امروزه به نام ایران شناخته میشود، هم از لحاظ میراث فرهنگی و تاریخیاش و هم از لحاظ هویت متکثر انکار شده کنونیاش، وامدار همانهایی است که ظریف آنها را بربر نامیدهاست.
برخلاف ادعای ظریف "آنها" ؛یعنی، همانهایی که ظریف "بربر" نامیده، همچنان هستند، هم در درون "ما"یی که ظریف از آن سخن میگوید ولی وجود "آنها" را انکار میکند و هم در تمامی بناها، شهرها و کتابخانههایی که ظریف به وجودشان فخر میفروشد. کوتاهسخن آنکه، اگر میراث فرهنگی و تاریخی اعراب، مغولها و تورکها را از این کشور حذف کنیم، امثال ظریف چیز زیادی برای فخرفروشی نخواهند داشت.
@Rahmanifar_Mohammad
🖊 #محمد_رحمانی_فر
به نظر میرسد کودتای خزنده عناصر پانفارسیست با هدف رسوخ در نهادهای حکومتی روزبهروز به روزهای موفقیت خود نزدیکتر میشود. اگر قبلاً صدای این افراد را از زبان افرادی همچون بقایی، رحیممشایی و آخوندی میشنیدیم، امروز صداهای آنها را از کلام محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران میشنویم.
ادبیات ظریف در متنی که به بهانه پاسخگویی به تهدید ترامپ توئیت کرده، چنان است که اگر کسی نداند که نویسنده این متن، وزیر خارجه یک نظام ایدئولوژیک شیعی میباشد، گمان میکند که آن را یکی از اذناب حلقه ایرانشهری نگاشتهاست!
ظریف در بخشی از توئیت خویش نوشته است :" در هزاره تاریخ، بربرهایی آمدهاند، شهرهای ما را تخریب کردهاند، بناهای یادبود ما را ویران ساختهاند و کتابخانههای ما را سوزاندهاند. آنها الان کجا هستند؟ ما هنوز اینجاییم و سرافراز ایستادهایم."
فارغ از منطق مضحک ظریف در باب اینکه "آنها" الان کجا هستند؟ (توگویی قرار بود "آنها" پس از صدها سال همچنان به حملات خود ادامه دهند!) به نظر میرسد، "ما"ی به کار رفته در کلام ظریف، همان "ما"ی ذاتگرایانهای باشد که در وجیزههای ایرانشهرگراها دیده میشود. این "ما" کدام است و چه کسانی را شامل میشود؟
اگر منظور از "ما" جمیع کسانی باشد که امروز در ایران زندگی میکنند، جامعهشناسی تاریخ به ما میگوید که این "ما" هیچگاه یک ذات لایتغیر نبودهاست و همچنان که شهرها و بناهای این سرزمین همواره دستخوش تغییر بودهاند، "ما"ی ساکن در این کشور نیز همواره در معرض تغییر و تکوین بودهاست.
البته، ظریف منظور خودش از بربرها را نیز مشخص نکرده است. با این حال، به یمن دستگاههای تبلیغاتی عناصر پانفارسیست و آموزههای نژادپرستانهای که حتی وارد کتب درسی مدارس ایران هم شده، میتوان حدس زد که منظور وی چیزی نیست جز عربها، تورکها و مغولها (دقت شود که سخن ظریف نمیتواند شامل یونانیان و اسکندر مقدونی شود. چون کلمه بربر در فرهنگ غربی به کسان و قبائلی اطلاق میشد که متعلق به جهان یونانی، رومی و مسیحی نبودند؛ یعنی در واژهشناسی غربی، "ما"ی مورد اشاره ظریف نیز "بربر" محسوب میشود!).
هرچند پانفارسیستها در مورد کتابسوزیهای صدر اسلام اغراق کردهاند و تاکنون هیچ سندی که مؤید آن باشد، به دست نیامده است، باید گفت که کشوری که امروزه به نام ایران شناخته میشود، هم از لحاظ میراث فرهنگی و تاریخیاش و هم از لحاظ هویت متکثر انکار شده کنونیاش، وامدار همانهایی است که ظریف آنها را بربر نامیدهاست.
برخلاف ادعای ظریف "آنها" ؛یعنی، همانهایی که ظریف "بربر" نامیده، همچنان هستند، هم در درون "ما"یی که ظریف از آن سخن میگوید ولی وجود "آنها" را انکار میکند و هم در تمامی بناها، شهرها و کتابخانههایی که ظریف به وجودشان فخر میفروشد. کوتاهسخن آنکه، اگر میراث فرهنگی و تاریخی اعراب، مغولها و تورکها را از این کشور حذف کنیم، امثال ظریف چیز زیادی برای فخرفروشی نخواهند داشت.
@Rahmanifar_Mohammad
خطاب به یک پرسپولیسی هتاک!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
مهم نیست فحشهایت چقدر رکیک باشند! مهم نیست فحشهایت چقدر نژادپرستانه باشند! طرفدار تیم پایتخت که باشی میتوانی با خیال راحت به طرفداران تیم مقابل فحش بدهی! مخصوصاً اگر تیم مقابلت تراختور باشد و هوادارانش تورکها! یعنی، حتی اگر پای فوتبال هم در میان نباشد، تو حق داری به هر بهانهای که شده، تورکها را مورد تحقیر و توهین قرار بدهی! مگر بارها و بارها از تریبونهای رسمی و غیررسمی و حتی از رسانه سراسری به تورکها توهین نشده؟!
مگر تا حالا کسی در این کشور به خاطر توهین به تورکها و رفتار و گفتار نژادپرستانهاش به زندان رفتهاست؟! زندان مال آنهایی است که دلشان برای زبان مادریشان تنگ میشود. باور نداری؟! کافی است یک جستجوی ساده در گوگل انجام بدهی و ببینی چند نفر در آذربایجان تنها و تنها به خاطر دوست داشتن زبان مادریشان زندانی شدهاند. همین چند روز پیش بود که چهار نفر فقط به خاطر شرکت در مراسم روز جهانی زبان مادری به حبس و تبعید محکوم شدند!
اینها را گفتم تا خیالت راحت باشد. اینها را گفتم تا مطمئن شوی کسی تا حالا در این کشور به جرم نژادپرستی و به خاطر توهین به تورکها زندان نرفتهاست. البته، قبول دارم که هر وقت توهینهای شما رکیکتر بوده، بعضیها در آذربایجان حرف از شکایت و پیگیری و این قبیل مزخرفات زدهاند ولی تو خودت را ناراحت نکن! مخاطب این حرفها تو نیستی! مگر تا حالا که این همه نماینده مجلس و این همه نهاد دولتی و غیردولتی حرف از شکایت و پیگیری و این قبیل مزخرفات زدهاند، کسی به تو یا تیم محبوبت از گل نازکتر چیزی گفته؟!
اشتباه نکن! این حرفها آنقدرها هم که فکر میکنی بیمصرف نیستند! این حرفها مصرف داخلی دارند. درست مثل حرفهای مسؤولین دولتی که ظاهراً خطاب به غربیها گفته میشوند ولی درواقع فقط برای فریب افکار عمومی داخل کشور بر زبان آورده میشوند. در اینجا هم گماشتگان همان مسؤولین دولتی مرکزنشین، هربار که احساس میکنند شما قدری تندروی کردهاید، از این حرفها میزنند تا ما را آرام کنند!
تو حق داری توهین کنی! تو حق داری فحاشی کنی؟ تو حق داری به طرف هواداران تیم تراختور سنگ پرتاب کنی! میدانی چرا؟ چون تو طرفدار تیم پایتختی! همان تیمی که هر وقت مشکلی برایش پیش آمده از رئیس فدراسیون گرفته تا وزیر ورزش و حتی وزیر امور خارجه و حتی رئیس جمهور مملکت بسیج شدهاند تا مشکلش را حل کنند. مگر همین چند سال پیش نبود که روحانی به خاطر پرسپولیس به دست و پای اردوغان افتاد؟!
اصلاً تراختور و هوادارانش وصله ناجور فوتبال این کشور هستند. همانگونه که زبانشان وصله ناجور فرهنگ این کشور است. تراختوریها اصلاً شبیه شماها نیستند. آنها نمیتوانند در تلگرام شعار "گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک" سر بدهند و در ورزشگاه شعارهای کثیف نژادپرستانه بر زبان بیاورند و یا مثلاً به مصداق "کردار نیک"، سنگ به طرف هواداران تیم مقابل پرتاب کنند!
آنها هزار سال بر شما حکومت کردند ولی نه تنها دوستداران زبان فارسی را زندانی نکردند، بلکه عامل گسترش و شکوفایی زبان شما شدند! حال که قدرت دست شماست، حقشان است که زندانی شوند! حقشان است که فحش بشنوند! حقشان است که سنگ بخورند! شما راحت باشید، کسی شما را به خاطر فحش دادن به تورکها یا پرتاب سنگ به سوی آنها محاکمه نخواهد کرد!
@Dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
مهم نیست فحشهایت چقدر رکیک باشند! مهم نیست فحشهایت چقدر نژادپرستانه باشند! طرفدار تیم پایتخت که باشی میتوانی با خیال راحت به طرفداران تیم مقابل فحش بدهی! مخصوصاً اگر تیم مقابلت تراختور باشد و هوادارانش تورکها! یعنی، حتی اگر پای فوتبال هم در میان نباشد، تو حق داری به هر بهانهای که شده، تورکها را مورد تحقیر و توهین قرار بدهی! مگر بارها و بارها از تریبونهای رسمی و غیررسمی و حتی از رسانه سراسری به تورکها توهین نشده؟!
مگر تا حالا کسی در این کشور به خاطر توهین به تورکها و رفتار و گفتار نژادپرستانهاش به زندان رفتهاست؟! زندان مال آنهایی است که دلشان برای زبان مادریشان تنگ میشود. باور نداری؟! کافی است یک جستجوی ساده در گوگل انجام بدهی و ببینی چند نفر در آذربایجان تنها و تنها به خاطر دوست داشتن زبان مادریشان زندانی شدهاند. همین چند روز پیش بود که چهار نفر فقط به خاطر شرکت در مراسم روز جهانی زبان مادری به حبس و تبعید محکوم شدند!
اینها را گفتم تا خیالت راحت باشد. اینها را گفتم تا مطمئن شوی کسی تا حالا در این کشور به جرم نژادپرستی و به خاطر توهین به تورکها زندان نرفتهاست. البته، قبول دارم که هر وقت توهینهای شما رکیکتر بوده، بعضیها در آذربایجان حرف از شکایت و پیگیری و این قبیل مزخرفات زدهاند ولی تو خودت را ناراحت نکن! مخاطب این حرفها تو نیستی! مگر تا حالا که این همه نماینده مجلس و این همه نهاد دولتی و غیردولتی حرف از شکایت و پیگیری و این قبیل مزخرفات زدهاند، کسی به تو یا تیم محبوبت از گل نازکتر چیزی گفته؟!
اشتباه نکن! این حرفها آنقدرها هم که فکر میکنی بیمصرف نیستند! این حرفها مصرف داخلی دارند. درست مثل حرفهای مسؤولین دولتی که ظاهراً خطاب به غربیها گفته میشوند ولی درواقع فقط برای فریب افکار عمومی داخل کشور بر زبان آورده میشوند. در اینجا هم گماشتگان همان مسؤولین دولتی مرکزنشین، هربار که احساس میکنند شما قدری تندروی کردهاید، از این حرفها میزنند تا ما را آرام کنند!
تو حق داری توهین کنی! تو حق داری فحاشی کنی؟ تو حق داری به طرف هواداران تیم تراختور سنگ پرتاب کنی! میدانی چرا؟ چون تو طرفدار تیم پایتختی! همان تیمی که هر وقت مشکلی برایش پیش آمده از رئیس فدراسیون گرفته تا وزیر ورزش و حتی وزیر امور خارجه و حتی رئیس جمهور مملکت بسیج شدهاند تا مشکلش را حل کنند. مگر همین چند سال پیش نبود که روحانی به خاطر پرسپولیس به دست و پای اردوغان افتاد؟!
اصلاً تراختور و هوادارانش وصله ناجور فوتبال این کشور هستند. همانگونه که زبانشان وصله ناجور فرهنگ این کشور است. تراختوریها اصلاً شبیه شماها نیستند. آنها نمیتوانند در تلگرام شعار "گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک" سر بدهند و در ورزشگاه شعارهای کثیف نژادپرستانه بر زبان بیاورند و یا مثلاً به مصداق "کردار نیک"، سنگ به طرف هواداران تیم مقابل پرتاب کنند!
آنها هزار سال بر شما حکومت کردند ولی نه تنها دوستداران زبان فارسی را زندانی نکردند، بلکه عامل گسترش و شکوفایی زبان شما شدند! حال که قدرت دست شماست، حقشان است که زندانی شوند! حقشان است که فحش بشنوند! حقشان است که سنگ بخورند! شما راحت باشید، کسی شما را به خاطر فحش دادن به تورکها یا پرتاب سنگ به سوی آنها محاکمه نخواهد کرد!
@Dedekatib
نخبگان تورک و خدمت بیمزد و منت به پانفارسیسم!
(مقدمهای بر فراز و فرود پانفارسیسم)
🖊 #محمد_رحمانی_فر
همانگونه که بارها در نوشتههایم اشاره کردهام، ظهور پانفارسیسم در واقع تلاشی بود از سوی قدرتهای جهانی برای تضعیف قدرت تورکها در امپراتوریهای عثمانی و قاجاری. بر همین اساس بود که بریتانیای کبیر و لابی صهیونیستی با گسترش لژهای فراموسونری و کلوپهای روتاری در قلمرو این دو امپراتوری تورک، به دنبال جذب نخبگان تورک در جهت پیشبرد اهداف خویش بودند.
متأسفانه، از یکسو عدم آگاهی نخبگان تورک از سیاستهای پشت پرده قدرتهای غربی و از سوی دیگر پیشرفت حیرتانگیز کشورهای غربی، موجب شد آنها فریفته شعارها و تبلیغات ظاهرفریب غربیها شوند. البته، همه آنهایی که فریب غرب را خوردند، لزوماً خودفروش یا وطنفروش نبودند، بلکه بسیاری از آنها همچون سید حسن تقی زاده تبریزی واقعاً به این نتیجه رسیده بودند که تنها راه نجات کشور از منجلاب خرافات و عقبماندگیهای اجتماعی، اقتصادی... در این جمله نهفته است که "باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم"!
بدین ترتیب، نخبگان تورک به جای اینکه ریشههای واقعی عقبماندگی جامعه را مورد بررسی قرار دهند و با تحلیل وضع موجود و حتی حمایت و همراهی با اصلاحاتی که اتفاقاً نخستین بارقههای آن در دربار قاجار و توسط افرادی همچون عباسمیرزا، ناصرالدینشاه، امیرکبیر، مظفرالدینشاه و احمدشاه رقم خوردهبود، در برابر غرب دچار خودباختگی معرفتی و هویتی شدند و همین امر زمینههای رسوخ اندیشههای پانفارسیستی و رجعت باستانگرایانه به گذشته را رقم زد تا همچون یک بیمار روانی به جای مواجهه با حقایق، تمام مشکلات را به گردن دیگران (تورکها و عربها) بیندازند و خود در خلسه گذشته باشکوه خیالی تسکین یابند!
در این میان، کشورهای غربی که در دوران جنگهای صلیبی و حتی قبل و بعد از آن، بارها و بارها مقهور و مغلوب جنگاوری تورکها شدهبودند میدانستند که هم به منظور رفع همیشگی خطر تورکها، هم به منظور تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه و هم برای تسکین حس انتقامجوییشان باید به هژمونی تورکها در منطقه پایان دهند و یکی از راههای رسیدن به این هدف، خارج کردن ژئوپلیتیک ایران از این هژمونی قدرت بود و در واقع سر برآوردن پانفارسیسم از دل دارالخلافه قاجاری در راستای همین سیاستها طراحی و پیگیری شده بود و جالب است که اکثریت قریب به اتفاق نسل اول این ژنرالهای جنگ نرم از میان نخبگان تورک انتخاب شدهبودند!
باید قبول کنیم که لشکر پانفارسیسم که از پشتیبانی همهجانبه مادی و معنوی قدرتهای بزرگ برخوردار بود، در نخستین سده فعالیت خود بسیار موفق ظاهر شد. به نحوی که هم توانست به اقتدار حداقل هزارساله تورکها در جغرافیای سیاسی ایران پایان دهد و هم توانست بسیاری از تورکهای ساکن در اقصا نقاط این سرزمین را آن چنان آسیمیله نماید که دیگر نیازی به حضور دشمن خارجی نبود و خود تورکها دشمن هویت خویش شدهبودند!
علیرغم این که پس از سقوط رضاخان زمینههای اجتماعی در آذربایجان برای مقابله با پانفارسیسم در حال شکلگیری بود و مخصوصاً با ظهور فرقه دموکرات آذربایجان، دست پانفارسیسم هرچند برای مدت کوتاهی و هر چند فقط از آذربایجان کوتاه شدهبود، سقوط آن دولت مستعجل که طبق معمول با پشتیبانی همهجانبه مادی و معنوی قدرتهای بزرگ صورت پذیرفته بود، موجبات سرمستی پانفارسیستها را فراهم آورد.
لکن، سرمستیهای پانفارسیستها هم جاودانی نبود. بلکه پس از کش و قوسهای فراوان، در نهایت با ظهور "حرکت ملی آذربایجان" و گسترش خودآگاهی ملی در بین تورکهای آذربایجان و تسری آن به تورکهای ساکن در سایر نقاط ایران، پانفارسیسم با چالشهای بسیار جدی مواجه شدهاست.
پ ن: در مطلب بعدی زمینههای اجتماعی بازگشت تورکها به هویت خویش و مواجهه پانفارسیسم با چالشهای جدی را به اختصار مورد بررسی قرار خواهم داد.
@Dedekatib
(مقدمهای بر فراز و فرود پانفارسیسم)
🖊 #محمد_رحمانی_فر
همانگونه که بارها در نوشتههایم اشاره کردهام، ظهور پانفارسیسم در واقع تلاشی بود از سوی قدرتهای جهانی برای تضعیف قدرت تورکها در امپراتوریهای عثمانی و قاجاری. بر همین اساس بود که بریتانیای کبیر و لابی صهیونیستی با گسترش لژهای فراموسونری و کلوپهای روتاری در قلمرو این دو امپراتوری تورک، به دنبال جذب نخبگان تورک در جهت پیشبرد اهداف خویش بودند.
متأسفانه، از یکسو عدم آگاهی نخبگان تورک از سیاستهای پشت پرده قدرتهای غربی و از سوی دیگر پیشرفت حیرتانگیز کشورهای غربی، موجب شد آنها فریفته شعارها و تبلیغات ظاهرفریب غربیها شوند. البته، همه آنهایی که فریب غرب را خوردند، لزوماً خودفروش یا وطنفروش نبودند، بلکه بسیاری از آنها همچون سید حسن تقی زاده تبریزی واقعاً به این نتیجه رسیده بودند که تنها راه نجات کشور از منجلاب خرافات و عقبماندگیهای اجتماعی، اقتصادی... در این جمله نهفته است که "باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم"!
بدین ترتیب، نخبگان تورک به جای اینکه ریشههای واقعی عقبماندگی جامعه را مورد بررسی قرار دهند و با تحلیل وضع موجود و حتی حمایت و همراهی با اصلاحاتی که اتفاقاً نخستین بارقههای آن در دربار قاجار و توسط افرادی همچون عباسمیرزا، ناصرالدینشاه، امیرکبیر، مظفرالدینشاه و احمدشاه رقم خوردهبود، در برابر غرب دچار خودباختگی معرفتی و هویتی شدند و همین امر زمینههای رسوخ اندیشههای پانفارسیستی و رجعت باستانگرایانه به گذشته را رقم زد تا همچون یک بیمار روانی به جای مواجهه با حقایق، تمام مشکلات را به گردن دیگران (تورکها و عربها) بیندازند و خود در خلسه گذشته باشکوه خیالی تسکین یابند!
در این میان، کشورهای غربی که در دوران جنگهای صلیبی و حتی قبل و بعد از آن، بارها و بارها مقهور و مغلوب جنگاوری تورکها شدهبودند میدانستند که هم به منظور رفع همیشگی خطر تورکها، هم به منظور تسلط بر منابع انرژی خاورمیانه و هم برای تسکین حس انتقامجوییشان باید به هژمونی تورکها در منطقه پایان دهند و یکی از راههای رسیدن به این هدف، خارج کردن ژئوپلیتیک ایران از این هژمونی قدرت بود و در واقع سر برآوردن پانفارسیسم از دل دارالخلافه قاجاری در راستای همین سیاستها طراحی و پیگیری شده بود و جالب است که اکثریت قریب به اتفاق نسل اول این ژنرالهای جنگ نرم از میان نخبگان تورک انتخاب شدهبودند!
باید قبول کنیم که لشکر پانفارسیسم که از پشتیبانی همهجانبه مادی و معنوی قدرتهای بزرگ برخوردار بود، در نخستین سده فعالیت خود بسیار موفق ظاهر شد. به نحوی که هم توانست به اقتدار حداقل هزارساله تورکها در جغرافیای سیاسی ایران پایان دهد و هم توانست بسیاری از تورکهای ساکن در اقصا نقاط این سرزمین را آن چنان آسیمیله نماید که دیگر نیازی به حضور دشمن خارجی نبود و خود تورکها دشمن هویت خویش شدهبودند!
علیرغم این که پس از سقوط رضاخان زمینههای اجتماعی در آذربایجان برای مقابله با پانفارسیسم در حال شکلگیری بود و مخصوصاً با ظهور فرقه دموکرات آذربایجان، دست پانفارسیسم هرچند برای مدت کوتاهی و هر چند فقط از آذربایجان کوتاه شدهبود، سقوط آن دولت مستعجل که طبق معمول با پشتیبانی همهجانبه مادی و معنوی قدرتهای بزرگ صورت پذیرفته بود، موجبات سرمستی پانفارسیستها را فراهم آورد.
لکن، سرمستیهای پانفارسیستها هم جاودانی نبود. بلکه پس از کش و قوسهای فراوان، در نهایت با ظهور "حرکت ملی آذربایجان" و گسترش خودآگاهی ملی در بین تورکهای آذربایجان و تسری آن به تورکهای ساکن در سایر نقاط ایران، پانفارسیسم با چالشهای بسیار جدی مواجه شدهاست.
پ ن: در مطلب بعدی زمینههای اجتماعی بازگشت تورکها به هویت خویش و مواجهه پانفارسیسم با چالشهای جدی را به اختصار مورد بررسی قرار خواهم داد.
@Dedekatib
Forwarded from (محمد رحمانیفر) Bitik
هویت شهر تاریخی "خوی" را بازیچه سیاستهای کثیف خود نکنید!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
شهر خوی تاریخی دارد به قدمت تاریخ! شهری که به اذعان ا.م. دیاکونوف قرنها پیش از میلاد مسیح هسته مرکزی ناحیه آباد سانگی-بوتو در تمدن اورارتو محسوب میگردید و به باور پژوهشگرانی همچون پتروسکی، استفان کرول و پروفسور کلایس یکی از مهمترین قلعههای اورارتویی یعنی "باسدام قالاسی" در مجاورت آن بنا شدهبود.
شهری که در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود مأمن و مأوای آزادگانی همچون "شمس تبریزی" و "پوریای ولی" و پایتخت موسمی دلیرانی همچون "شاه اسماعیل صفوی" و "عباس میرزا" بودهاست. شهری که در اشعار خاقانی "قبله دوار" و در اشعار ظهیر خونجی "زادگاه گل سرخ" نام گرفته و در نزهة القلوب حمدالله مستوفی به "ترکستان ایران" ملقب شدهاست.
شهری که به علت قرار گرفتن در مسیر شاهراههایی همچون "جاده ابریشم"، "مکّه یولو" و "ترابزون-جولفا یولو" مانند شهرهای تبریز، زنجان، اصفهان و اورمیه یکی از بزرگترین بازارهای سرپوشیده تاریخی جهان را چون نگینی گرانبها در قلب خود جای دادهاست. بازاری که سلاطین مقتدر تورک صفوی بنیانش نهادند و نایبالسلطنه تورک قاجاری یعنی عباسمیرزای غیور در مرمت و شکوفایی آن مجاهدتها نمود! بازاری که نه فقط نشانهای است بر توانمندی بالای اقتصادی و تولیدی این شهر، بلکه در عین حال نمادی است از فرهنگ والای مردمان این سرزمین.
شهری که در دوره قاجار یکی از پرجمعیتترین شهرهای "ممالک محروسه" محسوب میگردید و این امر به خودی خود حاکی از رونق اقتصادی این شهر در دوران مزبور میباشد و البته تشکیل بازارهای تخصصی در این شهر و قرار گرفتن پنج کاروانسرا در جوار بازار تاریخی خوی گواه دیگری است بر این ادعا: بازارهایی همچون "بوغدا مئیدانی"، "دوز مئیدانی"، "مال مئیدانی" و بعدها "توخوم مئیدانی"... و راستهها و تیمچههایی همچون "فرشچی بازار"، "دوشابچی بازار"، "قیزیلچی بازار"، "بؤرکچو بازار"،"میسگر بازار"، "پیچاقچی بازار"، "پئنجرچی بازار"، "خَرَجی بازار"، "قندچی بازار"، "راستا بازار"... و کاروانسراهایی همچون "خان کروانسراسی"، "کیشمیشچیلر کروانسراسی"، "چیتچی کروانسراسی" و...
و اکنون شورای اسلامی شهر خوی و شهرداری این شهر تاریخی آذربایجان در اقدامی هویتستیزانه با نصب تابلوهایی به زبان فارسی دست به تحریف اسامی قلب تپنده تاریخ این شهر زدهاست. کاری که قبلاً با نام تاریخی "قالا قاپیسی" هم کردند ولی در نهایت در برابر اعتراضات گسترده دلسوزان این شهر مجبور به عقبنشینی شدند. امیدوارم دوستداران تاریخ و فرهنگ آذربایجان و به ویژه نویسندگان و جوانان باهویت شهرستان خوی این بار نیز در مقابل این اقدامات هویتستیزانه بایستند و اجازه ندهند هویت این شهر تاریخی آذربایجان بازیچه سیاستهای کثیف "پشت میز نشینان" قرار گیرد.
@Rahmanifar_Mohammad
🖊 #محمد_رحمانی_فر
شهر خوی تاریخی دارد به قدمت تاریخ! شهری که به اذعان ا.م. دیاکونوف قرنها پیش از میلاد مسیح هسته مرکزی ناحیه آباد سانگی-بوتو در تمدن اورارتو محسوب میگردید و به باور پژوهشگرانی همچون پتروسکی، استفان کرول و پروفسور کلایس یکی از مهمترین قلعههای اورارتویی یعنی "باسدام قالاسی" در مجاورت آن بنا شدهبود.
شهری که در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود مأمن و مأوای آزادگانی همچون "شمس تبریزی" و "پوریای ولی" و پایتخت موسمی دلیرانی همچون "شاه اسماعیل صفوی" و "عباس میرزا" بودهاست. شهری که در اشعار خاقانی "قبله دوار" و در اشعار ظهیر خونجی "زادگاه گل سرخ" نام گرفته و در نزهة القلوب حمدالله مستوفی به "ترکستان ایران" ملقب شدهاست.
شهری که به علت قرار گرفتن در مسیر شاهراههایی همچون "جاده ابریشم"، "مکّه یولو" و "ترابزون-جولفا یولو" مانند شهرهای تبریز، زنجان، اصفهان و اورمیه یکی از بزرگترین بازارهای سرپوشیده تاریخی جهان را چون نگینی گرانبها در قلب خود جای دادهاست. بازاری که سلاطین مقتدر تورک صفوی بنیانش نهادند و نایبالسلطنه تورک قاجاری یعنی عباسمیرزای غیور در مرمت و شکوفایی آن مجاهدتها نمود! بازاری که نه فقط نشانهای است بر توانمندی بالای اقتصادی و تولیدی این شهر، بلکه در عین حال نمادی است از فرهنگ والای مردمان این سرزمین.
شهری که در دوره قاجار یکی از پرجمعیتترین شهرهای "ممالک محروسه" محسوب میگردید و این امر به خودی خود حاکی از رونق اقتصادی این شهر در دوران مزبور میباشد و البته تشکیل بازارهای تخصصی در این شهر و قرار گرفتن پنج کاروانسرا در جوار بازار تاریخی خوی گواه دیگری است بر این ادعا: بازارهایی همچون "بوغدا مئیدانی"، "دوز مئیدانی"، "مال مئیدانی" و بعدها "توخوم مئیدانی"... و راستهها و تیمچههایی همچون "فرشچی بازار"، "دوشابچی بازار"، "قیزیلچی بازار"، "بؤرکچو بازار"،"میسگر بازار"، "پیچاقچی بازار"، "پئنجرچی بازار"، "خَرَجی بازار"، "قندچی بازار"، "راستا بازار"... و کاروانسراهایی همچون "خان کروانسراسی"، "کیشمیشچیلر کروانسراسی"، "چیتچی کروانسراسی" و...
و اکنون شورای اسلامی شهر خوی و شهرداری این شهر تاریخی آذربایجان در اقدامی هویتستیزانه با نصب تابلوهایی به زبان فارسی دست به تحریف اسامی قلب تپنده تاریخ این شهر زدهاست. کاری که قبلاً با نام تاریخی "قالا قاپیسی" هم کردند ولی در نهایت در برابر اعتراضات گسترده دلسوزان این شهر مجبور به عقبنشینی شدند. امیدوارم دوستداران تاریخ و فرهنگ آذربایجان و به ویژه نویسندگان و جوانان باهویت شهرستان خوی این بار نیز در مقابل این اقدامات هویتستیزانه بایستند و اجازه ندهند هویت این شهر تاریخی آذربایجان بازیچه سیاستهای کثیف "پشت میز نشینان" قرار گیرد.
@Rahmanifar_Mohammad
معلمان، قربانیان فساد یا ابزار فساد؟!
🖊 #محمد_رحمانی_فر
قریب به سی سال است که قلم به دست گرفتهام و از شعر و کتاب و مقاله گرفته تا یادداشتهای روزمرهام به موضوعات متنوعی پرداختهام. علیرغم اینکه در تمام این مدت، مخصوصاً در ده سال اخیر، انتقادات تند و تیزی را متوجه فساد سیستماتیک موجود در کشور، به خصوص در حوزه فرهنگ، نمودهام؛ تاکنون حتی یک جمله در مذمت معلمان بر زبان نیاوردهام. شاید بخشی از این امر، جنبه شخصی داشتهباشد. من در دوران ابتدایی، شاگرد ممتاز مدرسه بودم و دوران راهنمایی و دبیرستان را در مدارس نمونه دولتی و در محضر بهترین معلمان شهرم سپری کردهام و به همین خاطر هم همواره خاطرات خوبی از دوران تحصیل خویش دارم.
البته این تمام ماجرا نیست. بخش دوم این امر مربوط به شیوه نگرش اینجانب به فساد سیستماتیک و عیبیابی آن است. به زعم اینجانب برای اصلاح یک سیستم معیوب باید از بالا شروع به کار کرد. به عبارت دیگر، تا زمانی که مدیران، برنامهریزان و سیاستگذاران فاسد اصلاح یا حذف نشوند نمیتوان با حذف یا اصلاح معلمان فاسد به نتیجه دلخواه رسید.
از همین روست که من همواره نیش تند قلم خویش را متوجه وزارت آموزش و پرورش و سیاستگذاران فرهنگی کشور نمودهام و از پرداختن به معلمان به عنوان عوامل اجرایی سیستم فاسد مزبور خودداری کردهام. با این وجود، آیا میتوان به بهانه فاسد بودن سیستم مزبور، از نقد معلمانی که از یک سو قربانیان همان سیستم فاسد محسوب میشوند ولی از سوی دیگر خودشان هم تا سطح ابزار پیشبرد سیاستهای همان سیستم، تنزل مینمایند غفلت نمود؟!
معلمانی که از لحاظ معیشتی آن چنان در مضیقهاند که شأن و جایگاه اجتماعی خود را نیز از دسترفته میبینند، معلمانی که در تمام این سالها تمام اعتراضات صنفی آنها با مشت آهنین مواجهشده و نمایندگان صنفی آنها راهی زندانها شدهاند، معلمانی که بهتر از من با فساد سیستماتیک موجود در وزارت آموزش و پرورش آشنا هستند و سالها و سالها به من و امثال من درس شرافت و انسانیت دادهاند، چگونه میتوانند شرافت و انسانیت خود را به همان سیستم فاسد بفروشند؟!
هنوز هم برای من قابل درک نیست که چگونه معلمی به نام "ناصر بکلو خویی" که از اسمش پیداست زادهی زادگاه من است و به احتمال زیاد دستپرورده همان معلمانی است که من در محضرشان درس انسانیت و شرافت فراگرفتهام، به خود اجازه میدهد تا همصدا با همان سیستم فاسدی که خود وی از نخستین قربانیان آن است، دانشآموزی را صرفاً و صرفاً به خاطر اینکه سؤال غیردرسی خود در خصوص نحوه ارائه نمرات درسی را به زبان مادریش مطرح کرده، متهم به "پانترکیسم" نماید و او را با "نمره صفر" تهدید نماید؟!
آیا پدران و مادران ما که در عمرشان یک جمله فارسی حرف نزدند، پانترکیست بودند؟! آیا سخن گفتن و نوشتن به زبان مادری مصداق پانترکیسم است؟! شرم باد بر معلمی که ابزار سرکوب سیستم فاسدی میشود که خودش نیز از قربانیان آن است!
محمد رحمانی فر
@dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر
قریب به سی سال است که قلم به دست گرفتهام و از شعر و کتاب و مقاله گرفته تا یادداشتهای روزمرهام به موضوعات متنوعی پرداختهام. علیرغم اینکه در تمام این مدت، مخصوصاً در ده سال اخیر، انتقادات تند و تیزی را متوجه فساد سیستماتیک موجود در کشور، به خصوص در حوزه فرهنگ، نمودهام؛ تاکنون حتی یک جمله در مذمت معلمان بر زبان نیاوردهام. شاید بخشی از این امر، جنبه شخصی داشتهباشد. من در دوران ابتدایی، شاگرد ممتاز مدرسه بودم و دوران راهنمایی و دبیرستان را در مدارس نمونه دولتی و در محضر بهترین معلمان شهرم سپری کردهام و به همین خاطر هم همواره خاطرات خوبی از دوران تحصیل خویش دارم.
البته این تمام ماجرا نیست. بخش دوم این امر مربوط به شیوه نگرش اینجانب به فساد سیستماتیک و عیبیابی آن است. به زعم اینجانب برای اصلاح یک سیستم معیوب باید از بالا شروع به کار کرد. به عبارت دیگر، تا زمانی که مدیران، برنامهریزان و سیاستگذاران فاسد اصلاح یا حذف نشوند نمیتوان با حذف یا اصلاح معلمان فاسد به نتیجه دلخواه رسید.
از همین روست که من همواره نیش تند قلم خویش را متوجه وزارت آموزش و پرورش و سیاستگذاران فرهنگی کشور نمودهام و از پرداختن به معلمان به عنوان عوامل اجرایی سیستم فاسد مزبور خودداری کردهام. با این وجود، آیا میتوان به بهانه فاسد بودن سیستم مزبور، از نقد معلمانی که از یک سو قربانیان همان سیستم فاسد محسوب میشوند ولی از سوی دیگر خودشان هم تا سطح ابزار پیشبرد سیاستهای همان سیستم، تنزل مینمایند غفلت نمود؟!
معلمانی که از لحاظ معیشتی آن چنان در مضیقهاند که شأن و جایگاه اجتماعی خود را نیز از دسترفته میبینند، معلمانی که در تمام این سالها تمام اعتراضات صنفی آنها با مشت آهنین مواجهشده و نمایندگان صنفی آنها راهی زندانها شدهاند، معلمانی که بهتر از من با فساد سیستماتیک موجود در وزارت آموزش و پرورش آشنا هستند و سالها و سالها به من و امثال من درس شرافت و انسانیت دادهاند، چگونه میتوانند شرافت و انسانیت خود را به همان سیستم فاسد بفروشند؟!
هنوز هم برای من قابل درک نیست که چگونه معلمی به نام "ناصر بکلو خویی" که از اسمش پیداست زادهی زادگاه من است و به احتمال زیاد دستپرورده همان معلمانی است که من در محضرشان درس انسانیت و شرافت فراگرفتهام، به خود اجازه میدهد تا همصدا با همان سیستم فاسدی که خود وی از نخستین قربانیان آن است، دانشآموزی را صرفاً و صرفاً به خاطر اینکه سؤال غیردرسی خود در خصوص نحوه ارائه نمرات درسی را به زبان مادریش مطرح کرده، متهم به "پانترکیسم" نماید و او را با "نمره صفر" تهدید نماید؟!
آیا پدران و مادران ما که در عمرشان یک جمله فارسی حرف نزدند، پانترکیست بودند؟! آیا سخن گفتن و نوشتن به زبان مادری مصداق پانترکیسم است؟! شرم باد بر معلمی که ابزار سرکوب سیستم فاسدی میشود که خودش نیز از قربانیان آن است!
محمد رحمانی فر
@dedekatib
🔹وقتی مطالبه زبان مادری بنیان استبداد را به لرزه در میآورد!
🖊#محمد_رحمانی_فر
▪️طرح موضوع زبان مادری از سوی تورکهای آذربایجان، در ابتدا چندان هم رنگ و بوی سیاسی نداشت. در واقع، بیشتر طرح یک مطالبه بود و تلاش برای احقاق یک حق انسانی پایمالشده! برای همین هم، فعالان فرهنگی آذربایجان، سالها و بلکه دههها تلاش کردند تا این مطالبه فرهنگی رنگ و بوی سیاسی و امنیتی به خود نگیرد تا مخالفان "تدریس به زبان مادری" نتوانند با امنیتی کردن موضوع، مانع احقاق این حق شوند! (هنوز هم برخی از فعالان حوزه زبان مادری بر این باور هستند و از همین خط مشی پیروی میکنند.)
▪️لکن، حکومت مرکزی که از همان ابتدا به تمام مطالبات شهروندان، حتی مطالبات صنفی اقشار مرکزنشین، به دید امنیتی مینگریست، نمیخواست و نمیتوانست موضوع زبان مادری را فارغ از دغدغههای امنیتی مورد توجه قرار دهد. از سوی دیگر، با گسترش روزافزون تمایل به زبان مادری در بطن جوامع غیر فارسزبان و مخصوصاً آذربایجان، دیگر موضوع زبان مادری صرفاً یک مسأله امنیتی نبود، بلکه به یک مسأله سیاسی هم تبدیل شدهبود! به نحوی که جناحهای مختلف حکومت، مخصوصاً در ایام انتخابات، از این موضوع به عنوان ابزاری برای به دست آوردن قدرت سیاسی بهرهبرداری میکردند! به عبارت دیگر، این نهادهای امنیتی و بازیگران سیاسی مرکزگرا بودند که به "یک مطالبه عمومی فرهنگی" رنگ و بوی امنیتی و سیاسی دادند!
▪️بیشک، برخورد امنیتی نهادهای امنیتی کشور با موضوع زبان مادری از یکسو و بهرهبرداری سیاسی و یا به عبارت دقیقتر سوء استفاده بازیگران سیاسی مرکزگرا از این امر، بزرگترین نقش را در تبدیل این "مسأله فرهنگی" به یک دغدغه امنیتی داشتهاست. تا جایی که به راحتی میتوان ادعا نمود که اکنون موضوع زبان مادری در ایران به یکی از مهمترین دغدغههای امنیتی کشور تبدیل شدهاست.
▪️جالب اینجاست که همان نهادها و بازیگرانی که مسبب وضع موجود هستند، به جای مرور اشتباهات گذشته و تلاش برای اتخاذ سیاستهای متفاوت، همچنان بر مواضع نادرست خویش پافشاری مینمایند و گمان میکنند با اجرای پروژههایی در راستای تقویت و تبلیغ زبان فارسی و سرکوب و تحقیر زبانهای غیرفارسی، از نهاد ریاستجمهوری و وزارت آموزش و پرورش گرفته تا فرهنگستان زبان پارسی و صدا و سیما، میتوانند جلوی سیل خروشان مطالبات زبان مادری در کشور را بگیرند! غافل از اینکه آنها بیش از چهل سال است در باتلاقی که یکصد سال پیش اربابان رضاخان برایش کندند دست و پا میزنند و هرچه بیشتر تقلا کنند بیشتر در این منجلاب فرو خواهند رفت و این سیل بنیانکن مطالبات مردمی است که بزودی نه تنها بنیانهای استبداد زبانی، بلکه بنیانهای استبداد حکومتی را نیز برخواهد کند و آنها را در همان باتلاق تاریخی به گور خواهد سپرد!
@dedekatib
🖊#محمد_رحمانی_فر
▪️طرح موضوع زبان مادری از سوی تورکهای آذربایجان، در ابتدا چندان هم رنگ و بوی سیاسی نداشت. در واقع، بیشتر طرح یک مطالبه بود و تلاش برای احقاق یک حق انسانی پایمالشده! برای همین هم، فعالان فرهنگی آذربایجان، سالها و بلکه دههها تلاش کردند تا این مطالبه فرهنگی رنگ و بوی سیاسی و امنیتی به خود نگیرد تا مخالفان "تدریس به زبان مادری" نتوانند با امنیتی کردن موضوع، مانع احقاق این حق شوند! (هنوز هم برخی از فعالان حوزه زبان مادری بر این باور هستند و از همین خط مشی پیروی میکنند.)
▪️لکن، حکومت مرکزی که از همان ابتدا به تمام مطالبات شهروندان، حتی مطالبات صنفی اقشار مرکزنشین، به دید امنیتی مینگریست، نمیخواست و نمیتوانست موضوع زبان مادری را فارغ از دغدغههای امنیتی مورد توجه قرار دهد. از سوی دیگر، با گسترش روزافزون تمایل به زبان مادری در بطن جوامع غیر فارسزبان و مخصوصاً آذربایجان، دیگر موضوع زبان مادری صرفاً یک مسأله امنیتی نبود، بلکه به یک مسأله سیاسی هم تبدیل شدهبود! به نحوی که جناحهای مختلف حکومت، مخصوصاً در ایام انتخابات، از این موضوع به عنوان ابزاری برای به دست آوردن قدرت سیاسی بهرهبرداری میکردند! به عبارت دیگر، این نهادهای امنیتی و بازیگران سیاسی مرکزگرا بودند که به "یک مطالبه عمومی فرهنگی" رنگ و بوی امنیتی و سیاسی دادند!
▪️بیشک، برخورد امنیتی نهادهای امنیتی کشور با موضوع زبان مادری از یکسو و بهرهبرداری سیاسی و یا به عبارت دقیقتر سوء استفاده بازیگران سیاسی مرکزگرا از این امر، بزرگترین نقش را در تبدیل این "مسأله فرهنگی" به یک دغدغه امنیتی داشتهاست. تا جایی که به راحتی میتوان ادعا نمود که اکنون موضوع زبان مادری در ایران به یکی از مهمترین دغدغههای امنیتی کشور تبدیل شدهاست.
▪️جالب اینجاست که همان نهادها و بازیگرانی که مسبب وضع موجود هستند، به جای مرور اشتباهات گذشته و تلاش برای اتخاذ سیاستهای متفاوت، همچنان بر مواضع نادرست خویش پافشاری مینمایند و گمان میکنند با اجرای پروژههایی در راستای تقویت و تبلیغ زبان فارسی و سرکوب و تحقیر زبانهای غیرفارسی، از نهاد ریاستجمهوری و وزارت آموزش و پرورش گرفته تا فرهنگستان زبان پارسی و صدا و سیما، میتوانند جلوی سیل خروشان مطالبات زبان مادری در کشور را بگیرند! غافل از اینکه آنها بیش از چهل سال است در باتلاقی که یکصد سال پیش اربابان رضاخان برایش کندند دست و پا میزنند و هرچه بیشتر تقلا کنند بیشتر در این منجلاب فرو خواهند رفت و این سیل بنیانکن مطالبات مردمی است که بزودی نه تنها بنیانهای استبداد زبانی، بلکه بنیانهای استبداد حکومتی را نیز برخواهد کند و آنها را در همان باتلاق تاریخی به گور خواهد سپرد!
@dedekatib
🖊 #محمد_رحمانی_فر :
▪︎نویسنده و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ آذربایجان
🎭شبیخون فرهنگی #حاجی_فیروز به سرزمین #کوسا_و_کچل
📝چند سالی است با فرا رسیدن فصل بهار در برخی از نقاط آذربایجان با چهرههای نامأنوسی همچون حاجی فیروز مواجه میشویم. تا جایی که حتی در برخی از مدارس پیشدبستانی، کودکان ما را با تماشای چنین شخصیتی به استقبال بهار میفرستند. شخصیتی که نه تنها هیچ جایگاهی در فرهنگ غنی #آذربایجان ندارد، بلکه الگوی بسیار نامطلوبی هم برای جامعه و به ویژه برای کودکان محسوب میشود.
📝شخصیت لاغراندام و روسیاهی که از یکسو نماد دوران ارباب و رعیتی و عصر بردهداری محسوب میشود و از سوی دیگر نماد #فرومایگی و تملق! شخصیتی که در ازای مبلغ ناچیزی، در برابر هر کس و ناکسی به خوشرقصی و #چاپلوسی روی میآورد و همه را #ارباب خود خطاب میکند. به عبارت دیگر، شخصیتی که شخصیت انسانی خویش را به چند سکه ناچیز میفروشد. به گمانم ناگفته پیداست که نمایش چنین شخصیت هرزهای در مراکز آموزشی ما چه تاثیرات مخربی میتواند بر روند تکوین شخصیت کودکان ما داشته باشد.
📝این در حالی است که نیاکان آذربایجانی ما با نمادهایی همچون کوسا و کچل به استقبال بهار میرفتهاند. کچل نماد زمین زمستانزده است. زمستانی که همه گیاهان و شکوفهها را از تن زمین برکنده و آن را به خاکی لخت و عاری از گیاه تبدیل کرده است و کوسا نماد بهار و نماد زایش مجدد است.
📝میدانیم که در زبان ترکی کوسا به کسی گفته میشود که ریشهای کمپشتی داشته باشد. این را نیز میدانیم که با اینکه با آمدن بهار زمین جان میگیرد و گیاهان شروع به رویش میکنند ولی این رویش به صورت تدریجی اتفاق میافتد و چنین نیست که زمین به یکباره سبزپوش شود. انتخاب کوسا به عنوان سمبل بهار، حاصل همین آگاهی بوده است.
📝کوسا و کچل برخلاف حاجیفیروز، کسی را ارباب خود خطاب نمیکنند و برای کسی چاپلوسی نمینمایند. بلکه در نمایش خود، مبارزه بیامان نیروهای حیات و زندگی با نیروهای مرگ و نیستی را به تصویر میکشند. هرچند به مناسبت فرارسیدن بهار و همزمانی این پدیده با جشنهای آغاز سال نو، نمایش مزبور جنبه کمیک و خندهدار به خود میگیرد ولی در نهایت با پیروزی کوسا یعنی نماد زندگی بر کچل یعنی نماد مرگ، تماشاگران این نمایش کمیک به استقبال بهار میروند.
📝سخن آخر: بیایید فرهنگ باشکوه خود را قدر بدانیم و در حفظ و گسترش آن کوشا باشیم.
🔺پینوشت: هرچند پارهای از اسطورهشناسان سعی کردهاند برای شخصیت حاجیفیروز تاریخی چندهزار ساله بتراشند و برای وی موجودیت اسطورهای تعریف کنند، آنچه که امروز در برابر دیدگان ما و کودکان معصوم ما به نمایش درمیآید هیچ ربطی به آنچه که آنها میگویند، ندارد و همانگونه که گفتم تاثیرات مخربی بر شخصیت اجتماع ما دارد.
@dedekatib
▪︎نویسنده و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ آذربایجان
🎭شبیخون فرهنگی #حاجی_فیروز به سرزمین #کوسا_و_کچل
📝چند سالی است با فرا رسیدن فصل بهار در برخی از نقاط آذربایجان با چهرههای نامأنوسی همچون حاجی فیروز مواجه میشویم. تا جایی که حتی در برخی از مدارس پیشدبستانی، کودکان ما را با تماشای چنین شخصیتی به استقبال بهار میفرستند. شخصیتی که نه تنها هیچ جایگاهی در فرهنگ غنی #آذربایجان ندارد، بلکه الگوی بسیار نامطلوبی هم برای جامعه و به ویژه برای کودکان محسوب میشود.
📝شخصیت لاغراندام و روسیاهی که از یکسو نماد دوران ارباب و رعیتی و عصر بردهداری محسوب میشود و از سوی دیگر نماد #فرومایگی و تملق! شخصیتی که در ازای مبلغ ناچیزی، در برابر هر کس و ناکسی به خوشرقصی و #چاپلوسی روی میآورد و همه را #ارباب خود خطاب میکند. به عبارت دیگر، شخصیتی که شخصیت انسانی خویش را به چند سکه ناچیز میفروشد. به گمانم ناگفته پیداست که نمایش چنین شخصیت هرزهای در مراکز آموزشی ما چه تاثیرات مخربی میتواند بر روند تکوین شخصیت کودکان ما داشته باشد.
📝این در حالی است که نیاکان آذربایجانی ما با نمادهایی همچون کوسا و کچل به استقبال بهار میرفتهاند. کچل نماد زمین زمستانزده است. زمستانی که همه گیاهان و شکوفهها را از تن زمین برکنده و آن را به خاکی لخت و عاری از گیاه تبدیل کرده است و کوسا نماد بهار و نماد زایش مجدد است.
📝میدانیم که در زبان ترکی کوسا به کسی گفته میشود که ریشهای کمپشتی داشته باشد. این را نیز میدانیم که با اینکه با آمدن بهار زمین جان میگیرد و گیاهان شروع به رویش میکنند ولی این رویش به صورت تدریجی اتفاق میافتد و چنین نیست که زمین به یکباره سبزپوش شود. انتخاب کوسا به عنوان سمبل بهار، حاصل همین آگاهی بوده است.
📝کوسا و کچل برخلاف حاجیفیروز، کسی را ارباب خود خطاب نمیکنند و برای کسی چاپلوسی نمینمایند. بلکه در نمایش خود، مبارزه بیامان نیروهای حیات و زندگی با نیروهای مرگ و نیستی را به تصویر میکشند. هرچند به مناسبت فرارسیدن بهار و همزمانی این پدیده با جشنهای آغاز سال نو، نمایش مزبور جنبه کمیک و خندهدار به خود میگیرد ولی در نهایت با پیروزی کوسا یعنی نماد زندگی بر کچل یعنی نماد مرگ، تماشاگران این نمایش کمیک به استقبال بهار میروند.
📝سخن آخر: بیایید فرهنگ باشکوه خود را قدر بدانیم و در حفظ و گسترش آن کوشا باشیم.
🔺پینوشت: هرچند پارهای از اسطورهشناسان سعی کردهاند برای شخصیت حاجیفیروز تاریخی چندهزار ساله بتراشند و برای وی موجودیت اسطورهای تعریف کنند، آنچه که امروز در برابر دیدگان ما و کودکان معصوم ما به نمایش درمیآید هیچ ربطی به آنچه که آنها میگویند، ندارد و همانگونه که گفتم تاثیرات مخربی بر شخصیت اجتماع ما دارد.
@dedekatib