امروز 18 دسامبر روز جهانی زبان عربی و روز فینال جام جهانی فوتبال در سرزمینی عربی است. زبان عربی گنجینه بیپایان تاریخ، جغرافیا، اندیشه و فرهنگ بخش بزرگی از جهان است و ما ترکها نگارش و ماندگاری بخش بزرگی از تاریخمان را مدیون زبان عربی هستیم. برای مثال هرچند اطلاعات ما درباره تاریخ امپراطوری بزرگ خزر بیشتر از متون عربی، بیزانسی، روسی و عبری است اما به اذعان دایرهالمعارف بریتانیکا «مورخان اولیه عرب به لحاظ شکل ویژه تالیفات خود از دیگران ممتاز میباشند».
شاید امپراطوری خزر مهمترین فصل تاریخ ترکهاست. زیرا خزرها از یک طرف ادامه امپراطوری هون و از طرف دیگر پدران امپراطوری سلجوقی محسوب میشدند و خوب میدانیم که سلجوقیها چه نقش بیبدیلی در تاریخ ترکها داشتهاند و همه حکومتهای بعدی ترک نیز به نحوی ورثه آنها بودند.
درباره خواستگاه و ظهور خزرها باید گفت که موسی خورهناسی از سکونت خزرها در اطراف رودخانه کور آذربایجان طی سالهای 197 تا 217 میلادی خبر میدهد که قومی تحت حاکمیت هونها بودهاند و پریسکوس، سفیر امپراطور تئودوسیوس بیزانس، که در سال 448 میلادی به دربار آتیلا فرستاده شده، آقخزرها را از اقوام تابع هون مینویسد. صد سال بعد، زکریا رهتور سوریانی آن سخنان را تکرار کرده و خزرها را قومی در قفقاز معرفی میکند. خزرها پس از هونها یک قرن تحت تعلیم خاقان تورگوت قرار گرفته و سپس به قول آرتامونوف، به مدت 300 سال فرمانروای بیرقیب تمامی اورآسیا میشوند که در دوران اوجشان بر سی قوم بزرگ مانند بلغار، برتاس، اوغوز، مجار، اسلاو و غیره حکمرانی کردهاند.
در آن هفتصد سالی که از ظهور خزرها در عرصه تاریخ جهان میگذشت چیز دندانگیری درباره آنها نوشته نشده بود تا اینکه مورخان عرب مانند ابن فضلان، اصطخری، ابن حوقل و مسعودی در فاصله سالهای 920 تا 980 آستین را بالا زده و با قلمهای خودشان و لسان متین عربی این امپراطوری را جاودانه کردند. خزرها نیز مانند همه حکومتها به تاریخ پیوستند ولی توقاق پدر سلجوق یکی از سرداران سپاه خاقان خزر بود و سلجوق در دربار خزر تربیت یافت و تاثیر اندیشه و فرهنگ خزری برای همیشه در میان سلجوقیان ماندگار شد. برای مثال معماری سلجوقی که بنیان معماری سایر حکومتهای ترک نیز بوده، وارث و ادامهی همان معماری خزری بود.
ما بیش از اینها به زبان و تاریخنگاری عربی مدیونیم که با یک تبریک خشک و خالی بتوانیم حق این روز را بجای آوریم ولی باز «مبروک لکل عرب العالم»
#ابراهیم_ساوالان
شاید امپراطوری خزر مهمترین فصل تاریخ ترکهاست. زیرا خزرها از یک طرف ادامه امپراطوری هون و از طرف دیگر پدران امپراطوری سلجوقی محسوب میشدند و خوب میدانیم که سلجوقیها چه نقش بیبدیلی در تاریخ ترکها داشتهاند و همه حکومتهای بعدی ترک نیز به نحوی ورثه آنها بودند.
درباره خواستگاه و ظهور خزرها باید گفت که موسی خورهناسی از سکونت خزرها در اطراف رودخانه کور آذربایجان طی سالهای 197 تا 217 میلادی خبر میدهد که قومی تحت حاکمیت هونها بودهاند و پریسکوس، سفیر امپراطور تئودوسیوس بیزانس، که در سال 448 میلادی به دربار آتیلا فرستاده شده، آقخزرها را از اقوام تابع هون مینویسد. صد سال بعد، زکریا رهتور سوریانی آن سخنان را تکرار کرده و خزرها را قومی در قفقاز معرفی میکند. خزرها پس از هونها یک قرن تحت تعلیم خاقان تورگوت قرار گرفته و سپس به قول آرتامونوف، به مدت 300 سال فرمانروای بیرقیب تمامی اورآسیا میشوند که در دوران اوجشان بر سی قوم بزرگ مانند بلغار، برتاس، اوغوز، مجار، اسلاو و غیره حکمرانی کردهاند.
در آن هفتصد سالی که از ظهور خزرها در عرصه تاریخ جهان میگذشت چیز دندانگیری درباره آنها نوشته نشده بود تا اینکه مورخان عرب مانند ابن فضلان، اصطخری، ابن حوقل و مسعودی در فاصله سالهای 920 تا 980 آستین را بالا زده و با قلمهای خودشان و لسان متین عربی این امپراطوری را جاودانه کردند. خزرها نیز مانند همه حکومتها به تاریخ پیوستند ولی توقاق پدر سلجوق یکی از سرداران سپاه خاقان خزر بود و سلجوق در دربار خزر تربیت یافت و تاثیر اندیشه و فرهنگ خزری برای همیشه در میان سلجوقیان ماندگار شد. برای مثال معماری سلجوقی که بنیان معماری سایر حکومتهای ترک نیز بوده، وارث و ادامهی همان معماری خزری بود.
ما بیش از اینها به زبان و تاریخنگاری عربی مدیونیم که با یک تبریک خشک و خالی بتوانیم حق این روز را بجای آوریم ولی باز «مبروک لکل عرب العالم»
#ابراهیم_ساوالان
نهم دی و عاشورای آذربایجان
•••
یکشنبه 9 دی 1290 شمسی، با روز عاشورا و آغاز سال جدید میلادی مصادف بود که نیروهای روسیه و عوامل داخلی آنها جمعی از بهترین فرزندان آذربایجان مانند ثقهالاسلام تبریزی، شیخ سلیم، محمدقلی خان (دایی شیخ سلیم)، حسن و قدیر (پسران علی مسیو)، صادقالملک، محمدابراهیم قفقازی و چند نفر دیگر را به دار آویختند.
آن جنایتکاران چند روز بعد نیز، حاجعلی و میرزا احمد سهیلی را به دار آویختند که این حاجعلی طبیب سنتی آن روزهای تبریز بود. ترکها به طبابت سنتی، تورکهچارا یا تورکهداوا میگویند و برای همین حاجعلی به تورکهداواچی مشهور بود که بعدها این نام به دوافروش تغییر یافته است. حاجعلی عطار یا بعبارتی داروساز نیز بود و عطاری او ناصری نام داشت.
احمد کسروی درباره حاجعلی تورکهداواچی مینویسد: تبریز با تهران یکی نمیبود، در اینجا چند هزار مجاهد ورزیده، سروسامان یافته و آماده میبودند و خواهیم دید که چه مردانِ دلیر و کاردانی از ایشان برخاست، از آن سوی سران آزادی کسانی همچون علی مسیو و حاج علی دوافروش و مانند اینان میبودند که پروای جان و دارائی را کنار گذارده از هیچ فداکاری باز نمیایستادند.
در آن دوره، ایجاد مدرسه با اصول جدید یا همان اصولی که میرزاحسن رشدیه ابداع کرده بود از اهم امور بزرگان تبریز بود. بطوریکه تقیزاده در گزارش 22 آوریل 1912 نوشته است که در تبریز قریب 25 باب مدرسه ابتدایی و متوسطه به اصول جدید دائر است. او همچنین درباره حاجعلی تورکهداواچی و مدرسهی او با نام سعادت مینویسد: در دوره مشروطه ثانی اغلب اوقات خود را به نشر معارف صرف میکرد. مدرسه سعادت که قریب به پانصد نفر شاگرد داشت و بهترین و عالیترین و کاملترین و منظمترین کل مدارس تبریز بود، به فعالیت او پایدار بود. شاگران این مدرسه اغلب جوانان لایق، وطنپرست، قابل و محرر مقالات و عالم ببار آمدند.
روسها بعد از اعدام حاجعلی، به خانهی او ریختند و تاراج کردند و خانه را با دینامیت ویرانه کردند. آنها مدرسه سعادت را نیز تاراج کرده و در تصرف خود گرفتند. بعد از پایان جنگ و جدال تبریز، شاگردان مدرسه سعادت در شوال 1326 قمری به نمایندگی از طرف همه شاگردان مدارس تبریز به محل انجمن ملی تبریز رفتند و از نمایندگان شهر خواستند تا مدارس ویران را آباد و دائر کنند تا در کار آموزش وقفهای ایجاد نشود.
----------
#ابراهیم_ساوالان
•••
یکشنبه 9 دی 1290 شمسی، با روز عاشورا و آغاز سال جدید میلادی مصادف بود که نیروهای روسیه و عوامل داخلی آنها جمعی از بهترین فرزندان آذربایجان مانند ثقهالاسلام تبریزی، شیخ سلیم، محمدقلی خان (دایی شیخ سلیم)، حسن و قدیر (پسران علی مسیو)، صادقالملک، محمدابراهیم قفقازی و چند نفر دیگر را به دار آویختند.
آن جنایتکاران چند روز بعد نیز، حاجعلی و میرزا احمد سهیلی را به دار آویختند که این حاجعلی طبیب سنتی آن روزهای تبریز بود. ترکها به طبابت سنتی، تورکهچارا یا تورکهداوا میگویند و برای همین حاجعلی به تورکهداواچی مشهور بود که بعدها این نام به دوافروش تغییر یافته است. حاجعلی عطار یا بعبارتی داروساز نیز بود و عطاری او ناصری نام داشت.
احمد کسروی درباره حاجعلی تورکهداواچی مینویسد: تبریز با تهران یکی نمیبود، در اینجا چند هزار مجاهد ورزیده، سروسامان یافته و آماده میبودند و خواهیم دید که چه مردانِ دلیر و کاردانی از ایشان برخاست، از آن سوی سران آزادی کسانی همچون علی مسیو و حاج علی دوافروش و مانند اینان میبودند که پروای جان و دارائی را کنار گذارده از هیچ فداکاری باز نمیایستادند.
در آن دوره، ایجاد مدرسه با اصول جدید یا همان اصولی که میرزاحسن رشدیه ابداع کرده بود از اهم امور بزرگان تبریز بود. بطوریکه تقیزاده در گزارش 22 آوریل 1912 نوشته است که در تبریز قریب 25 باب مدرسه ابتدایی و متوسطه به اصول جدید دائر است. او همچنین درباره حاجعلی تورکهداواچی و مدرسهی او با نام سعادت مینویسد: در دوره مشروطه ثانی اغلب اوقات خود را به نشر معارف صرف میکرد. مدرسه سعادت که قریب به پانصد نفر شاگرد داشت و بهترین و عالیترین و کاملترین و منظمترین کل مدارس تبریز بود، به فعالیت او پایدار بود. شاگران این مدرسه اغلب جوانان لایق، وطنپرست، قابل و محرر مقالات و عالم ببار آمدند.
روسها بعد از اعدام حاجعلی، به خانهی او ریختند و تاراج کردند و خانه را با دینامیت ویرانه کردند. آنها مدرسه سعادت را نیز تاراج کرده و در تصرف خود گرفتند. بعد از پایان جنگ و جدال تبریز، شاگردان مدرسه سعادت در شوال 1326 قمری به نمایندگی از طرف همه شاگردان مدارس تبریز به محل انجمن ملی تبریز رفتند و از نمایندگان شهر خواستند تا مدارس ویران را آباد و دائر کنند تا در کار آموزش وقفهای ایجاد نشود.
----------
#ابراهیم_ساوالان
✍️: #ابراهیم_ساوالان
🔻آذربایجان؛ خاستگاه اصلی نوروز و افسانه های مربوط به نوروز
✔️عدهای مصرند نوروز[ بایرام] را عیدی زرتشتی یا منتسب به ایران باستان بکنند که ادعایی به غایت دروغ است. هاشم رضی، ایرانشناس و مولف بیش از بیست جلد کتاب، مینویسد :" در میان مراسمها و رسوم دینی و ملی دورهی ساسانی نوروز ناشناخته بوده و سال ایرانیهای باستان چنانچه از کتیبههای بیستون برمیآید در پاییز آغاز میشد و جشن مهرگان جشن اول سال بود. از نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نامی برده نشده است. (گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ص ۱۹۲) کتاب گاهشماری در تاریخ نیز آغاز سال نو در تقویم پارسیان را پانزده بهمن نوشته و تاکید میکند که ترتیب دهندگان تقویم جلالی آن را به اول بهار انتقال دادهاند. (ابوالفضل نبئی، ص۱۲۸) سید حسن تقیزاده نیز اول بهار را نوروز سلطانی یا نوروز جلالی دانسته از تفاوت آن با نوروز یزدگردی و نوروز معتضدی مینویسد. "زرتشتیهای یزد هنوز هم پانزده بهمن را آغاز سال نو دانسته و از آن به عنوان اول بهار یاد میکنند که با توجه به جغرافیا و اقلیم آنها انتخاب طبیعیتری است. "
✔️ ابراهیم پورداود؛ استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران نیز میگوید:" در ایران باستان، آغاز سال با فصل پاییز و برداشت محصول کشاورزان شروع میشود (خرده اوستا، ص ۲۰۵). آرتور کریستینسن در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» مینویسد :" مردم بابل از دوران بسیار قدیم روز اول سال را عموما در اعتدال بهاری (۲۱ مارس ) جشن میگرفتند. از لوحههای بینالنهرین چنین برمیآید که این جشن تقریبا از سال ۲۳۴۰ قبل از میلاد شناخته شده [و مر بوط به ترکان سومر می باشد.] (نخستین انسان نخستین شهریار، ص ۴۷۱)
✔️ پس فرض زرتشتی یا ایرانی بودن نوروز منتفی است. جالب آنکه افسانههایی که برای انتساب نوروز به ایران نوشته شدهاند نیز همگی سر از آذربایجان درمیآوردند. ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارالباقیه عن قرون الخالیه» مینویسد :" جمشیدشاه هنگام سیاحت به آذربایجان این جشن را آنجا دیده و بسیار لذت برده و آن را در ملک خود نیز عید نامیده است. (فخرالدین موسوی اردبیلی، جلد ۲۳، ص۲۲۷) ابوریحان زرتشت را نیز «زرداشت بنسفید تومان الآذربایجانی اهل بیوتات موقان و اعیانها و اشرافها، زرتشت بنسفید تومان آذربایجانی از اعیان و اشراف دهات مغان» معرفی کرده و ضمن بررسی نظرات عبرانیها، رومیها و یونانیها نتیجه میگیرد که «والصحیح انه کان من آذربایجان دلیل هذا هو ما حکینا عنه و صحیح آن است که او از آذربایجان است». ایشان ادامه میدهد که «و زعمتالیونانیه دخل زرداشت جبل سبلان و مکث فیه سنین حتی افق کتابه، به زعم یونانیها زرتشت به کوه "ساوالان "رفته چند سالی در آنجا ماندگار شد تا اینکه کتاب خود را تالیف نمود».
✔️ مهرداد بهار؛ مولف دهها جلد کتاب در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران، در کتاب تختجمشید و مصاحبه با مجله آدینه (بهار ۷2) مینویسد: "جشن نوروز یک جشن آریایی نیست بلکه نخست در بین سومریان [ التصاقی زبان و بعدها در بین ترکان مادها] مرسوم بوده است. این آیین از بینالنهرین به دیگر نقاط جهان رفته است. در کتاب دینی اوستا نیز نشانهای از نوروز وجود ندارد و آمدن نوروز از آسیای میانه به بینالنهرین محتملتر است.(ماهنامه بایرام،ش 58، نگاهی به پیدایش جشن های چهارشنبه سوری و نوروز)
@dedekatib
🔻آذربایجان؛ خاستگاه اصلی نوروز و افسانه های مربوط به نوروز
✔️عدهای مصرند نوروز[ بایرام] را عیدی زرتشتی یا منتسب به ایران باستان بکنند که ادعایی به غایت دروغ است. هاشم رضی، ایرانشناس و مولف بیش از بیست جلد کتاب، مینویسد :" در میان مراسمها و رسوم دینی و ملی دورهی ساسانی نوروز ناشناخته بوده و سال ایرانیهای باستان چنانچه از کتیبههای بیستون برمیآید در پاییز آغاز میشد و جشن مهرگان جشن اول سال بود. از نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نامی برده نشده است. (گاهشماری و جشنهای ایرانیان، ص ۱۹۲) کتاب گاهشماری در تاریخ نیز آغاز سال نو در تقویم پارسیان را پانزده بهمن نوشته و تاکید میکند که ترتیب دهندگان تقویم جلالی آن را به اول بهار انتقال دادهاند. (ابوالفضل نبئی، ص۱۲۸) سید حسن تقیزاده نیز اول بهار را نوروز سلطانی یا نوروز جلالی دانسته از تفاوت آن با نوروز یزدگردی و نوروز معتضدی مینویسد. "زرتشتیهای یزد هنوز هم پانزده بهمن را آغاز سال نو دانسته و از آن به عنوان اول بهار یاد میکنند که با توجه به جغرافیا و اقلیم آنها انتخاب طبیعیتری است. "
✔️ ابراهیم پورداود؛ استاد فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران نیز میگوید:" در ایران باستان، آغاز سال با فصل پاییز و برداشت محصول کشاورزان شروع میشود (خرده اوستا، ص ۲۰۵). آرتور کریستینسن در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» مینویسد :" مردم بابل از دوران بسیار قدیم روز اول سال را عموما در اعتدال بهاری (۲۱ مارس ) جشن میگرفتند. از لوحههای بینالنهرین چنین برمیآید که این جشن تقریبا از سال ۲۳۴۰ قبل از میلاد شناخته شده [و مر بوط به ترکان سومر می باشد.] (نخستین انسان نخستین شهریار، ص ۴۷۱)
✔️ پس فرض زرتشتی یا ایرانی بودن نوروز منتفی است. جالب آنکه افسانههایی که برای انتساب نوروز به ایران نوشته شدهاند نیز همگی سر از آذربایجان درمیآوردند. ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارالباقیه عن قرون الخالیه» مینویسد :" جمشیدشاه هنگام سیاحت به آذربایجان این جشن را آنجا دیده و بسیار لذت برده و آن را در ملک خود نیز عید نامیده است. (فخرالدین موسوی اردبیلی، جلد ۲۳، ص۲۲۷) ابوریحان زرتشت را نیز «زرداشت بنسفید تومان الآذربایجانی اهل بیوتات موقان و اعیانها و اشرافها، زرتشت بنسفید تومان آذربایجانی از اعیان و اشراف دهات مغان» معرفی کرده و ضمن بررسی نظرات عبرانیها، رومیها و یونانیها نتیجه میگیرد که «والصحیح انه کان من آذربایجان دلیل هذا هو ما حکینا عنه و صحیح آن است که او از آذربایجان است». ایشان ادامه میدهد که «و زعمتالیونانیه دخل زرداشت جبل سبلان و مکث فیه سنین حتی افق کتابه، به زعم یونانیها زرتشت به کوه "ساوالان "رفته چند سالی در آنجا ماندگار شد تا اینکه کتاب خود را تالیف نمود».
✔️ مهرداد بهار؛ مولف دهها جلد کتاب در زمینه فرهنگ و تاریخ ایران، در کتاب تختجمشید و مصاحبه با مجله آدینه (بهار ۷2) مینویسد: "جشن نوروز یک جشن آریایی نیست بلکه نخست در بین سومریان [ التصاقی زبان و بعدها در بین ترکان مادها] مرسوم بوده است. این آیین از بینالنهرین به دیگر نقاط جهان رفته است. در کتاب دینی اوستا نیز نشانهای از نوروز وجود ندارد و آمدن نوروز از آسیای میانه به بینالنهرین محتملتر است.(ماهنامه بایرام،ش 58، نگاهی به پیدایش جشن های چهارشنبه سوری و نوروز)
@dedekatib
لیستی را در صفحه فیسبوکی مسعود الفک دیدم که برایم بسیار آموزنده بود و شاید باعث شود که برخیها از توهم و خود برتربینی رها شوند، هر چند که ناسیونالیسم و خصوصا ناسیونالیسم ایرانی نیاز شدیدی به تاریخسازی و ایجاد توهم دارد.
دانشگاه هاروارد اسامی ده کتابخانه قدیمی جهان را منتشر کرده که نه تنها نامی از متوهمان در آن دیده نمیشود بلکه چین باستان و اروپا نیز غایبان آن لیست هستند و همه آنها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و خصوصا در سرزمینهای عربی قرار دارد که نشان میدهد داستانهای روایت شده درباره کتابسوزی آنها همگی کشک بوده و برای دلخوشی ایرانیان ساخته شدهاند.
در این لیست کتابخانه البا در سوریه با ۴۵۰۰ سال قدمت رتبه اول جهان را داراست و بشریت باید به کسانی که ۴۵۰۰ سال پیش اقدام به ساخت کتابخانه کردهاند، افتخار کند. کتابخانه عوام مارب در یمن با ۳۴۰۰ سال قدمت رتبه دوم و کتابخانه آشور بانیپال در عراق با ۲۷۰۰ سال قدمت رتبه سوم را دارند.
این لیست نشان میدهد که سوزاندن کتابخانههای دوره هخامنشی توسط اسکندر فقط داستان نوستالوژیکی بوده که برای قصههای شب و خواباندن اطفال متوهم ایرانی ساخته شده و هیچ کتابخانهای از دوره هخامنشی ثبت نشده و کتابخانه اسکندریه در مصر با ۲۳۰۰ سال قدمت و همدوره با هخامنشیان رتبه چهارم را به خود اختصاص داده است.
کتابخانه پرگاموم در ترکیه با ۲۲۰۰ سال قدمت و کتابخانهای در اسرائیل با ۱۷۰۰ سال قدمت رتبههای بعدی را دارا هستند که تقریبا با آغاز ساسانیان همزمان است و کتابخانه بعدی نیز در ترکیه قرار دارد و کتابخانه هشتم که تقریبا در اواخر ساسانیان متولد شده، همچنان متعلق به مصر است و کتابخانهای در دوره ساسانی وجود نداشته تا ایرانیان متوهم با یاد و خاطره آن به خلسه رفته و ادعا کنند که عربهای مسلمان هنگام حمله به ایران کتابهای ما را آتش زدند.
البته که مسیحیان عرب و آرامی سنت علمآموزی عراق و شام را با خود به محدوده ساسانیان آورده و دانشگاه جندی شاپور را در اقلیم اهواز ساخته بودند ولی آن مرکز علمی نیز فاقد کتابخانه بوده و آنهایی که سوزاندن کتابخانه خوارزم به دست عربها را گزارش کردهاند، حداقل سیصد سال بعد از آن نبرد میزیستند و چنین ادعاهایی نمیتواند سند معتبری محسوب شود.
رتبه نهم و دهم این لیست نیز به کتابخانههایی از مصر و مراکش دوره اسلامی یا همان عربهای مسلمان تعلق دارد که مربوط به ۲۰۰ و ۲۳۰ سال بعد از هجرت هستند و هنوز سایر ممالک اسلامی و وارثان به اصطلاح تمدن پیش از اسلام، فاقد کتابخانه بودهاند.
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
دانشگاه هاروارد اسامی ده کتابخانه قدیمی جهان را منتشر کرده که نه تنها نامی از متوهمان در آن دیده نمیشود بلکه چین باستان و اروپا نیز غایبان آن لیست هستند و همه آنها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و خصوصا در سرزمینهای عربی قرار دارد که نشان میدهد داستانهای روایت شده درباره کتابسوزی آنها همگی کشک بوده و برای دلخوشی ایرانیان ساخته شدهاند.
در این لیست کتابخانه البا در سوریه با ۴۵۰۰ سال قدمت رتبه اول جهان را داراست و بشریت باید به کسانی که ۴۵۰۰ سال پیش اقدام به ساخت کتابخانه کردهاند، افتخار کند. کتابخانه عوام مارب در یمن با ۳۴۰۰ سال قدمت رتبه دوم و کتابخانه آشور بانیپال در عراق با ۲۷۰۰ سال قدمت رتبه سوم را دارند.
این لیست نشان میدهد که سوزاندن کتابخانههای دوره هخامنشی توسط اسکندر فقط داستان نوستالوژیکی بوده که برای قصههای شب و خواباندن اطفال متوهم ایرانی ساخته شده و هیچ کتابخانهای از دوره هخامنشی ثبت نشده و کتابخانه اسکندریه در مصر با ۲۳۰۰ سال قدمت و همدوره با هخامنشیان رتبه چهارم را به خود اختصاص داده است.
کتابخانه پرگاموم در ترکیه با ۲۲۰۰ سال قدمت و کتابخانهای در اسرائیل با ۱۷۰۰ سال قدمت رتبههای بعدی را دارا هستند که تقریبا با آغاز ساسانیان همزمان است و کتابخانه بعدی نیز در ترکیه قرار دارد و کتابخانه هشتم که تقریبا در اواخر ساسانیان متولد شده، همچنان متعلق به مصر است و کتابخانهای در دوره ساسانی وجود نداشته تا ایرانیان متوهم با یاد و خاطره آن به خلسه رفته و ادعا کنند که عربهای مسلمان هنگام حمله به ایران کتابهای ما را آتش زدند.
البته که مسیحیان عرب و آرامی سنت علمآموزی عراق و شام را با خود به محدوده ساسانیان آورده و دانشگاه جندی شاپور را در اقلیم اهواز ساخته بودند ولی آن مرکز علمی نیز فاقد کتابخانه بوده و آنهایی که سوزاندن کتابخانه خوارزم به دست عربها را گزارش کردهاند، حداقل سیصد سال بعد از آن نبرد میزیستند و چنین ادعاهایی نمیتواند سند معتبری محسوب شود.
رتبه نهم و دهم این لیست نیز به کتابخانههایی از مصر و مراکش دوره اسلامی یا همان عربهای مسلمان تعلق دارد که مربوط به ۲۰۰ و ۲۳۰ سال بعد از هجرت هستند و هنوز سایر ممالک اسلامی و وارثان به اصطلاح تمدن پیش از اسلام، فاقد کتابخانه بودهاند.
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
هر ائوده یاشلاری بیر بیرینه یاخین نئچه اوغلان اوشاغی اولاردی و هامیمیز بير بيريميزه قاريشيب، بؤلوشوب توپ اویناردیق. مئیداندا اولانلارین یاش فرقلری بئش ایل اولاردی و بعضن ایکی یا اوچ قارداش عینی زاماندا مئیداندا اولاردی و رقیب تیملرده اوز اوزه گلردیلر. او لحظهلرده داها قارداشلیق ایتردی و یالنيز رقابت اصلی مئیدانا حاكيم اولاردى. حتتا اويون آراسی داوا دالاشما اوز وئرسهیدی، رقیب تیملرده اولان قارداشلار، بیر بيريله ووروشاردی. بو یاریشمانین خاصیتیدیر.
بیر دفعه اويونون قيزغين آنلاریندا، بیر کیچیک قارداش راحاتليقلا بؤیوک قارداشیندان کئچیب، ایرلی گئتدی. آما بؤیوک قارداش قیچ آتیب، قارداشینی داشلی و قوملو مئیداندا یئره ییخدی. کیچیک قارداشین دیزی قانادی و آغلادی. یاریشمادا بئله خوشا گلمز ایشلر ده اولاردی.
بو گونلر اوردولار آراسی گولش رقابتلری کئچیریلیر. تورکییهلی گولشچی احمد دومان چوخدان بو رقابتلری گوزلهیبردی، چونکو او کئچن ایل بو رقابتلرين فينالينا يوكسلدى، آما هيندوستانلي رقيبينه مغلوب اولوب، دونیا شامپیونو اولماقدان محروم اولدو.
دومان بو دفعه آذربایجانلی بیر گولشچی ایله فینالا یوکسلدی و بوتون گوجو ايله مئیدانا گيريب، غالیب گلدی. آما غالیب گلن همن، آذربایجان بايراغيني اله آليب، مئیداندا افتخار رژهسی گئتدی. سانکی آذربایجان و تورکییه قارداشلیغی، بیزلرده بير آتا_ آنادان اولان قارداشلاردان داها موحكمدير کي یاریش مئیدانیندا دا اونو اونوتمورلار.
بیزده بعضن بؤیوک قارداشلار، یاشی کیچیک قارداشلارا اويون ايذيني وئرمهییب "سن هله قيراقدا اوتور، اویونا باخ" دئیردی. توپ هر دفعه مئیدان قیراغینا گلنده، او کیچیک قارداش فرصتدن فایدالانيب، قارداشینا اوز توتوب "نولار، منی ده اوینادین" دئیردی. یئر کورهسینده باش وئرن بوتون اویونلاردان قیراقدا قالان خالقیمی دوشوننده، او ایکی قارداشا باخیب "نولار بیزی ده اوینادین" دئمک هوسی اورییمدن کئچیر...
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
بیر دفعه اويونون قيزغين آنلاریندا، بیر کیچیک قارداش راحاتليقلا بؤیوک قارداشیندان کئچیب، ایرلی گئتدی. آما بؤیوک قارداش قیچ آتیب، قارداشینی داشلی و قوملو مئیداندا یئره ییخدی. کیچیک قارداشین دیزی قانادی و آغلادی. یاریشمادا بئله خوشا گلمز ایشلر ده اولاردی.
بو گونلر اوردولار آراسی گولش رقابتلری کئچیریلیر. تورکییهلی گولشچی احمد دومان چوخدان بو رقابتلری گوزلهیبردی، چونکو او کئچن ایل بو رقابتلرين فينالينا يوكسلدى، آما هيندوستانلي رقيبينه مغلوب اولوب، دونیا شامپیونو اولماقدان محروم اولدو.
دومان بو دفعه آذربایجانلی بیر گولشچی ایله فینالا یوکسلدی و بوتون گوجو ايله مئیدانا گيريب، غالیب گلدی. آما غالیب گلن همن، آذربایجان بايراغيني اله آليب، مئیداندا افتخار رژهسی گئتدی. سانکی آذربایجان و تورکییه قارداشلیغی، بیزلرده بير آتا_ آنادان اولان قارداشلاردان داها موحكمدير کي یاریش مئیدانیندا دا اونو اونوتمورلار.
بیزده بعضن بؤیوک قارداشلار، یاشی کیچیک قارداشلارا اويون ايذيني وئرمهییب "سن هله قيراقدا اوتور، اویونا باخ" دئیردی. توپ هر دفعه مئیدان قیراغینا گلنده، او کیچیک قارداش فرصتدن فایدالانيب، قارداشینا اوز توتوب "نولار، منی ده اوینادین" دئیردی. یئر کورهسینده باش وئرن بوتون اویونلاردان قیراقدا قالان خالقیمی دوشوننده، او ایکی قارداشا باخیب "نولار بیزی ده اوینادین" دئمک هوسی اورییمدن کئچیر...
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
در کتاب ددهقورقود، هنر تیراندازی با کمان سنتی خصوصا تیراندازی در روی اسب در حال حرکت و تیراندازی به پشت سر و همراه با حرکات نمایشی بسیار مورد توجه قصهگو بوده است و عجیب آنکه اکثر این تیراندازان نیز زنان و دختران قوم اوغوز هستند.
بعد از آنکه تلاش چندین ساله دولتهای آذربایجان، ترکیه و قزاقستان برای ثبت کتاب ددهقورقود به عنوان میراث معنوی بشریت به نتیجه رسید و این کتاب در سال 2018 و در سیزدهمین نشست کمیته فرهنگی یونسکو در شهر پورت لوئیس (پایتخت موریس) به ثبت رسید، زمینه ثبت بسیاری از هنرها و آداب و رسوم مندرج در این کتاب نیز فراهم شد که یکی از آنها تیراندازی با کمان سنتی ترکها بود.
ظرف باستانی سمت چپ متعلق به چهار صد سال پیش از میلاد و تصویر سمت راست متعلق به دختری است که همین حرکت را در جشنواره جهانی بازیهای عشایری در سال 2016 و در قرقیزستان اجرا کرد. نوروز سال 1398 نیز دختر 9 ساله تبریزی به نام زهرا بیرامی همین حرکت را در مسابقه عصر جدید تلویزیون ایران اجرا کرده و عنوان خردسالترین تیرانداز کمان سنتی همراه با حرکات نمایشی را از آن خود کرد.
#ابراهیم_ساوالان
---------
@dedekatib
بعد از آنکه تلاش چندین ساله دولتهای آذربایجان، ترکیه و قزاقستان برای ثبت کتاب ددهقورقود به عنوان میراث معنوی بشریت به نتیجه رسید و این کتاب در سال 2018 و در سیزدهمین نشست کمیته فرهنگی یونسکو در شهر پورت لوئیس (پایتخت موریس) به ثبت رسید، زمینه ثبت بسیاری از هنرها و آداب و رسوم مندرج در این کتاب نیز فراهم شد که یکی از آنها تیراندازی با کمان سنتی ترکها بود.
ظرف باستانی سمت چپ متعلق به چهار صد سال پیش از میلاد و تصویر سمت راست متعلق به دختری است که همین حرکت را در جشنواره جهانی بازیهای عشایری در سال 2016 و در قرقیزستان اجرا کرد. نوروز سال 1398 نیز دختر 9 ساله تبریزی به نام زهرا بیرامی همین حرکت را در مسابقه عصر جدید تلویزیون ایران اجرا کرده و عنوان خردسالترین تیرانداز کمان سنتی همراه با حرکات نمایشی را از آن خود کرد.
#ابراهیم_ساوالان
---------
@dedekatib
میدانیم که دشمنان در ۲۶ آذر ۱۳۲۵ کتابهای ما را در میادین شهرها سوزاندند، ولی از قرار آنها تنها به سوزاندن کتاب اکتفا نکردهاند.
فرمانده پادگان اورمیه برخلاف فرماندهان سایر شهرهای آذربایجان تسلیم خواست مردم نشد و به روی مردم آتش گشود. زنگنه حتی برای ارعاب مردم با تانک به روستاهای چارباش و سنگر حمله کرد و برای همین اهالی روستاهای نزدیک شهر فرار کردند. عباس شاهنده (مدیر روزنامه فرمان و از دوستان و آشنایان زنگنه) مینویسد که هنگام ورود ما به اورمیه روستاهای قیزیل آشیق و بالاجی خالی از سکنه شده بودند. ولی زنگنه نیز در نهایت تسلیم شد و در فرآیند معاوضهی زندانیان به تهران داده شد. او سال بعد با ترفیع درجه بازگشت و مرتکب جنایات بیشتری شد.
محمدامین آزادوطن صدر فرقه دموکرات در اورمیه بود که بعد از شکست نهضت و اشغال اورمیه به همراه چند تن از یاران قهرمانش در ساختمان شهرداری اورمیه واقع در میدان ایالت (کمیته مرکزی حکومت ملی) ماند و دستگیر شد. ماموران ارتش آنها را به باغ متروک یا جایی به نام چوخور در فلکه زنجیر برده و همانجا تیرباران کردند. اجساد آنها چندین روز همانجا بود ولی بعدها سرنوشت آن اجساد معلوم نشد.
برخی میگویند آنها را بصورت گمنام در بخش قدیمی قبرستان آغاقبری دفن کردند و برخی میگویند که برخی از آن اجساد را آتش زدند. اینکه چه اتفاقی بر سر جسد خود آزادوطن آمده، بنده اطلاع موثقی ندارم و موفق به یافتن قبر او نیز نشدم.
با مرگ آزادوطن ماتم سنگینی بر اورمیه حکمفرما شده که نظیرش دیده نشده بود. همه آرزوی قصاص خون او را داشتند و میگفتند که "کاش بیر اوغول تاپیلا، آزادوطنین قیصاصینی آلا". این آرزوی مردم در میان لوطیهای شهر دهن به دهن گشته و آنها را وسوسه میکرد تا با کشتن قاتلان محمدامین شهرتی برای خود دست و پا کنند. میگویند جوانی به نام رشید که از لوطیهای مشهور بوده، موفق به تعقیب و قتل قاتلان آزادوطن میشود و داغ دل اورمیه را تسکین میبخشد و مادران به بچهها یاد میدهند که هنگام بازیهای جمعی در کوچه و خیابان، این شعر را باهم بخوانند که:
صد بارک الله رشید کیمی جاوانا
بیرنو توفنگینی بویادی قانا
آزادوطن زنجير يولوندا یانا
کورهده یانماغین موبارک اولسون
قیصاصی آلماغین موبارک اولسون
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
فرمانده پادگان اورمیه برخلاف فرماندهان سایر شهرهای آذربایجان تسلیم خواست مردم نشد و به روی مردم آتش گشود. زنگنه حتی برای ارعاب مردم با تانک به روستاهای چارباش و سنگر حمله کرد و برای همین اهالی روستاهای نزدیک شهر فرار کردند. عباس شاهنده (مدیر روزنامه فرمان و از دوستان و آشنایان زنگنه) مینویسد که هنگام ورود ما به اورمیه روستاهای قیزیل آشیق و بالاجی خالی از سکنه شده بودند. ولی زنگنه نیز در نهایت تسلیم شد و در فرآیند معاوضهی زندانیان به تهران داده شد. او سال بعد با ترفیع درجه بازگشت و مرتکب جنایات بیشتری شد.
محمدامین آزادوطن صدر فرقه دموکرات در اورمیه بود که بعد از شکست نهضت و اشغال اورمیه به همراه چند تن از یاران قهرمانش در ساختمان شهرداری اورمیه واقع در میدان ایالت (کمیته مرکزی حکومت ملی) ماند و دستگیر شد. ماموران ارتش آنها را به باغ متروک یا جایی به نام چوخور در فلکه زنجیر برده و همانجا تیرباران کردند. اجساد آنها چندین روز همانجا بود ولی بعدها سرنوشت آن اجساد معلوم نشد.
برخی میگویند آنها را بصورت گمنام در بخش قدیمی قبرستان آغاقبری دفن کردند و برخی میگویند که برخی از آن اجساد را آتش زدند. اینکه چه اتفاقی بر سر جسد خود آزادوطن آمده، بنده اطلاع موثقی ندارم و موفق به یافتن قبر او نیز نشدم.
با مرگ آزادوطن ماتم سنگینی بر اورمیه حکمفرما شده که نظیرش دیده نشده بود. همه آرزوی قصاص خون او را داشتند و میگفتند که "کاش بیر اوغول تاپیلا، آزادوطنین قیصاصینی آلا". این آرزوی مردم در میان لوطیهای شهر دهن به دهن گشته و آنها را وسوسه میکرد تا با کشتن قاتلان محمدامین شهرتی برای خود دست و پا کنند. میگویند جوانی به نام رشید که از لوطیهای مشهور بوده، موفق به تعقیب و قتل قاتلان آزادوطن میشود و داغ دل اورمیه را تسکین میبخشد و مادران به بچهها یاد میدهند که هنگام بازیهای جمعی در کوچه و خیابان، این شعر را باهم بخوانند که:
صد بارک الله رشید کیمی جاوانا
بیرنو توفنگینی بویادی قانا
آزادوطن زنجير يولوندا یانا
کورهده یانماغین موبارک اولسون
قیصاصی آلماغین موبارک اولسون
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
به بهانه درخت کریسمس
•••
اعتقاد به درخت یکی از جهانیترین باورهای بشری بوده و درختی که در میان ملل مختلف ترک با اسامی یاشام آغاجی، دونیا آغاجی، قایین آغاجی، اولو قایین و غیره دیده میشود، مفهومی است که ریشههای آن به ماقبل تاریخ برمیگردد و نقطه آغاز آن در رسوم شامانیستهای آسیاست.
در آیین شامانیسم، آسمان رحم مادر در نظر گرفته میشود و زمین جنینی است که توسط آن رحم باید سیراب گردد و یاشام آغاجی دقیقا نقش بند ناف را برای این جنین ایفا میکند. در این باور، یاشام آغاجی در ناف زمین و بر روی تپه یا کوهی روییده و تا ستاره قطبی یا همان ناف آسمان بالا رفته و رابط بین زمین و آسمان است.
پیشتر در متنی نوشته بودیم که درست در مرکز اکثر فرشهای طرح لاکپشت آذربایجان، که تا همین امروز در همه روستاها و شهرها بافته میشود و در همه خانهها فرشی با این طرح وجود دارد، نقش درختی بافته میشود که ریشههایش در اعماق زمین و شاخههایش به ستاره قطبی رسیده است و این همان ارتباط پایدار ما با شامانیسم ماقبل تاریخمان است.
در همین مشکین ما، دو درخت به نام پیر آغاجی در بالای تپه کنار روستای آلانبار وجود داشت، که مردم منطقه به شاخههای آن نذری میبستند و با بستن تکه پارچهای به آنها آرزوی برآورده شدن حاجت میکردند. ولی قاچاقچیان عتیقه به طمع گنجینهها و نذریهایی که گذشتگان در زیر ان درختها دفن کرده بودند، اطراف آن درختها را کندند و یکی از درختها خشک شد، ولی یکی از آنها همچنان پایاست.
در برخی مناطق به این درختها بخاطر پارچهها و اشیایی که از آنها آویخته میشود، جیندیر آغاجی نیز میگویند که در فیلمها و کلیپهای ترکیه (مانند کلیپ وفاسیز از ماهسون) بسیار دیده میشود و مردم منطقه خدافرین همچنان به سه درخت آردیجِ کنار مزار حکیم نباتی در بالای روستای اوشتوبین نذری میبندند و شاید برای تقدس آنها بوده که حکیم نباتی را پای آن درختان دفن کردهاند.
درختان مقدسی که در سراسر جغرافیای ترک وجود دارد، از شماره خارج است و اهمیت و تقدس این درختان چنان است که حتی نقش پرچم جمهوری چوواشستان نیز با تصویر درخت زندگی مزین شده و آرم وزرات توریسم ترکیه نیز همین درخت است، ولی شاید زیباترین یاشام آغاجی همین تصویری است که قشقاییها در مناسبات مختلف آن را تزیین میکنند.
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
•••
اعتقاد به درخت یکی از جهانیترین باورهای بشری بوده و درختی که در میان ملل مختلف ترک با اسامی یاشام آغاجی، دونیا آغاجی، قایین آغاجی، اولو قایین و غیره دیده میشود، مفهومی است که ریشههای آن به ماقبل تاریخ برمیگردد و نقطه آغاز آن در رسوم شامانیستهای آسیاست.
در آیین شامانیسم، آسمان رحم مادر در نظر گرفته میشود و زمین جنینی است که توسط آن رحم باید سیراب گردد و یاشام آغاجی دقیقا نقش بند ناف را برای این جنین ایفا میکند. در این باور، یاشام آغاجی در ناف زمین و بر روی تپه یا کوهی روییده و تا ستاره قطبی یا همان ناف آسمان بالا رفته و رابط بین زمین و آسمان است.
پیشتر در متنی نوشته بودیم که درست در مرکز اکثر فرشهای طرح لاکپشت آذربایجان، که تا همین امروز در همه روستاها و شهرها بافته میشود و در همه خانهها فرشی با این طرح وجود دارد، نقش درختی بافته میشود که ریشههایش در اعماق زمین و شاخههایش به ستاره قطبی رسیده است و این همان ارتباط پایدار ما با شامانیسم ماقبل تاریخمان است.
در همین مشکین ما، دو درخت به نام پیر آغاجی در بالای تپه کنار روستای آلانبار وجود داشت، که مردم منطقه به شاخههای آن نذری میبستند و با بستن تکه پارچهای به آنها آرزوی برآورده شدن حاجت میکردند. ولی قاچاقچیان عتیقه به طمع گنجینهها و نذریهایی که گذشتگان در زیر ان درختها دفن کرده بودند، اطراف آن درختها را کندند و یکی از درختها خشک شد، ولی یکی از آنها همچنان پایاست.
در برخی مناطق به این درختها بخاطر پارچهها و اشیایی که از آنها آویخته میشود، جیندیر آغاجی نیز میگویند که در فیلمها و کلیپهای ترکیه (مانند کلیپ وفاسیز از ماهسون) بسیار دیده میشود و مردم منطقه خدافرین همچنان به سه درخت آردیجِ کنار مزار حکیم نباتی در بالای روستای اوشتوبین نذری میبندند و شاید برای تقدس آنها بوده که حکیم نباتی را پای آن درختان دفن کردهاند.
درختان مقدسی که در سراسر جغرافیای ترک وجود دارد، از شماره خارج است و اهمیت و تقدس این درختان چنان است که حتی نقش پرچم جمهوری چوواشستان نیز با تصویر درخت زندگی مزین شده و آرم وزرات توریسم ترکیه نیز همین درخت است، ولی شاید زیباترین یاشام آغاجی همین تصویری است که قشقاییها در مناسبات مختلف آن را تزیین میکنند.
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
امسال نهصد و پنجاه سال از تألیف اولین لغتنامه زبان ترکی میگذرد و همین یونسکو را بر آن داشت تا سال ۲۰۲۴ را سال دیوان اللغات الترک اعلام کند و بهتر است ما نیز امسال در جغرافیای زیست خودمان، کارهایی برای شناساندن هر چه بیشتر این شاهکار محمود کاشغری انجام دهیم. هر چند که حدودا نصف سال را از دست دادهایم.
این تصمیم یونسکو در چهل و چهارمین نشست عمومی آن سازمان (آبان ۱۴۰۲) و با درخواست دولت ترکیه و با شراکت کشورهای آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان و حمایت کشورهای مجارستان، موریتانی، مراکش و قطر اتخاذ شد و شوربختانه دیوان اللغات الترک بیش از هر جایی در سرزمین خود محمود کاشغری غریب است.
دولت چین نه تنها با چنین مصوبهای مخالف است بلکه اجازه نشر آن اثر را هم نمیدهد و دو تن از محققان بزرگ اویغور را به جرم تحقیق در زمینه این دیوان، روانه زندان کرده است. دولت چین حتی به مزار محمود کاشغری در روستای اوپال نیز رحم نکرده و مجسمه کاشغری را از آن زیارتگاه برچید. مزار کاشغری از قدیم الایام در میان اویغورها به عنوان توربه شناخته شده و مورد احترام و تکریم بوده است ولی حالا دولت چین با ایجاد تغییراتی در آن محوطه، آنجا را به پارک تبدیل میکند.
دوست ندارم که ما نیز در برخورد با آثار ادبی گذشته خودمان مانند محققان ادبیات فارسی در ایستگاه حافظ یا سایر ایستگاههای قدیمی گیر کنیم. زیرا قطار ترقی هنر و ادبیات ایستگاه به ایستگاه پیش میرود و پیاده شدن در هر ایستگاهی ما را از ادامه مسیر و همآغوشی با هنر و ادبیات امروزی باز خواهد داشت. ولی برای دوستداران و خوانندگان هر ادبیاتی لازم است تا از ایستگاههایی که این قطار از آنها گذشته و به دستمان رسیده، چیزهایی بدانند و دیوان اللغات الترک به عنوان اولین لغتنامه زبان ترکی، یکی از اصلیترین ایستگاههای ادبیات ترکی است که آشنایی بیشتر با آن، برای متکلمان و دوستداران این زبان و ادبیات ضروری میباشد و انتخاب سال ۲۰۲۴ از طرف یونسکو به عنوان سال دیوان اللغات الترک فرصتی مناسب برای این آشنایی است.
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
این تصمیم یونسکو در چهل و چهارمین نشست عمومی آن سازمان (آبان ۱۴۰۲) و با درخواست دولت ترکیه و با شراکت کشورهای آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان و حمایت کشورهای مجارستان، موریتانی، مراکش و قطر اتخاذ شد و شوربختانه دیوان اللغات الترک بیش از هر جایی در سرزمین خود محمود کاشغری غریب است.
دولت چین نه تنها با چنین مصوبهای مخالف است بلکه اجازه نشر آن اثر را هم نمیدهد و دو تن از محققان بزرگ اویغور را به جرم تحقیق در زمینه این دیوان، روانه زندان کرده است. دولت چین حتی به مزار محمود کاشغری در روستای اوپال نیز رحم نکرده و مجسمه کاشغری را از آن زیارتگاه برچید. مزار کاشغری از قدیم الایام در میان اویغورها به عنوان توربه شناخته شده و مورد احترام و تکریم بوده است ولی حالا دولت چین با ایجاد تغییراتی در آن محوطه، آنجا را به پارک تبدیل میکند.
دوست ندارم که ما نیز در برخورد با آثار ادبی گذشته خودمان مانند محققان ادبیات فارسی در ایستگاه حافظ یا سایر ایستگاههای قدیمی گیر کنیم. زیرا قطار ترقی هنر و ادبیات ایستگاه به ایستگاه پیش میرود و پیاده شدن در هر ایستگاهی ما را از ادامه مسیر و همآغوشی با هنر و ادبیات امروزی باز خواهد داشت. ولی برای دوستداران و خوانندگان هر ادبیاتی لازم است تا از ایستگاههایی که این قطار از آنها گذشته و به دستمان رسیده، چیزهایی بدانند و دیوان اللغات الترک به عنوان اولین لغتنامه زبان ترکی، یکی از اصلیترین ایستگاههای ادبیات ترکی است که آشنایی بیشتر با آن، برای متکلمان و دوستداران این زبان و ادبیات ضروری میباشد و انتخاب سال ۲۰۲۴ از طرف یونسکو به عنوان سال دیوان اللغات الترک فرصتی مناسب برای این آشنایی است.
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
در مرکز شهر برلین کتابخانهای به شکل مربع و با سقف شیشهای وجود دارد که هیچ کتابی در قفسههای سفید رنگش وجود ندارد.
این کتابخانه در طول شب با نور سفیدی روشن میشود که بیشتر شبیه سوختن چیزی به نظر میآید و طراحان این کتابخانه با این کار خواستهاند تا خاطره شب دهم می ۱۹۳۳ جاودانه را سازند. در آن شب وحشتناک، نازیهای آلمان رژه رفته، سرود خواندند و ۲۵ هزار جلد کتاب را در آتش سوزاندند که کتابهای آلبرت انیشتین، زیگموند فروید، ارنست همینگوی و خیلیهای دیگر در میان آنها بود و ساخت یادبود برای آن است که آن شب وحشتناک فراموش نشود تا دیگر چنین کاری تکرار نگردد.
امروز نود و یکمین سالگرد آن شب شرمآور راسیستهای خود آریاپنداری است که دنبالهرو و مقلدانی نیز در ایران داشتند. سه سال پیش از آن فاجعه و براساس نوشتهی ناصر نجمی در صفحه ۲۱۴ کتاب «واسموس در میان دلاوران تنگستانی و قشقایی»، در حمله عمال رضاشاه به خانه صولتالدوله قشقایی، نه هزار جلد کتاب خطی و چاپی بسیار نفیس به یغما رفت و میراث تاریخی قشقایی نابود شد و همزمان با کتابسوزی آریاپنداران آلمان، در ایران نیز اسامی شهرها، روستاها و اماکن جغرافیایی غیرفارسها تحریف و به زور قانون تغییر داده شد و زبانی به زور مدرسه و دولت، در حلقوم کودکان هفت سالهای چپانده شد که فهمی از لغات و کلمات آن زبان نداشتند.
و در نهایت، آریاپنداران ایرانی سیزده سال بعد از فاجعه دهم می، در ۲۷ آذر ۱۳۲۵ کتابهای ترکی را در میادین شهرهای آذربایجان آتش زدند تا معلوم شود که فاجعه ده می برای همیشه از تاریخ زدوده نشده و ما نیاز به یادبودهایی داریم تا با تماشای آنها، چهرهی پلید راسیسم را فراموش نکنیم و امکان تکرار آن را به صفر برسانیم.
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib
این کتابخانه در طول شب با نور سفیدی روشن میشود که بیشتر شبیه سوختن چیزی به نظر میآید و طراحان این کتابخانه با این کار خواستهاند تا خاطره شب دهم می ۱۹۳۳ جاودانه را سازند. در آن شب وحشتناک، نازیهای آلمان رژه رفته، سرود خواندند و ۲۵ هزار جلد کتاب را در آتش سوزاندند که کتابهای آلبرت انیشتین، زیگموند فروید، ارنست همینگوی و خیلیهای دیگر در میان آنها بود و ساخت یادبود برای آن است که آن شب وحشتناک فراموش نشود تا دیگر چنین کاری تکرار نگردد.
امروز نود و یکمین سالگرد آن شب شرمآور راسیستهای خود آریاپنداری است که دنبالهرو و مقلدانی نیز در ایران داشتند. سه سال پیش از آن فاجعه و براساس نوشتهی ناصر نجمی در صفحه ۲۱۴ کتاب «واسموس در میان دلاوران تنگستانی و قشقایی»، در حمله عمال رضاشاه به خانه صولتالدوله قشقایی، نه هزار جلد کتاب خطی و چاپی بسیار نفیس به یغما رفت و میراث تاریخی قشقایی نابود شد و همزمان با کتابسوزی آریاپنداران آلمان، در ایران نیز اسامی شهرها، روستاها و اماکن جغرافیایی غیرفارسها تحریف و به زور قانون تغییر داده شد و زبانی به زور مدرسه و دولت، در حلقوم کودکان هفت سالهای چپانده شد که فهمی از لغات و کلمات آن زبان نداشتند.
و در نهایت، آریاپنداران ایرانی سیزده سال بعد از فاجعه دهم می، در ۲۷ آذر ۱۳۲۵ کتابهای ترکی را در میادین شهرهای آذربایجان آتش زدند تا معلوم شود که فاجعه ده می برای همیشه از تاریخ زدوده نشده و ما نیاز به یادبودهایی داریم تا با تماشای آنها، چهرهی پلید راسیسم را فراموش نکنیم و امکان تکرار آن را به صفر برسانیم.
#ابراهیم_ساوالان
@dedekatib