Decoupage | دکوپاژ
1.25K subscribers
1.24K photos
1.1K videos
17 files
257 links
نخستین نشریه سینمایی دانشگاه شریف

🕊 توییتر ما: https://twitter.com/DecoupageSharif?t=f4U6vGA5M42

📷 اینستاگرام ما:‏ Decoupage_Sharif

🎟 گروه سینمایی: https://t.me/Ale_Decoupage

📝 انتقادات و پیشنهادات 👇
🗂 همکاری و عضویت 👇
@decoupage_account
Download Telegram
داستان فیلم برگرفته از یک داستان فولکلور ژاپنی به نام داستان بامبوشکن است. این فیلم در سال ۲۰۱۵ در بخش بهترین فیلم‌های پویانمایی، برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شده‌است.
در این انیمیشن، استودیو جیبلی (شرکت تولید‌کننده) با به نمایش گذاشتن استایلی جدید، به مینیمال نزدیک شده و همه را تحت تاثیر قرار داده‌است.
داستان با پیدا شدن یک دختربچه توسط یک پیرمرد و همسرش در میان نی‌زارهای بامبو شروع می‌شود. دختربچه که به‌نظر می‌رسد متعلق به زمین نیست، به‌سرعت رشد می‌کند و با گذشت زمان به جوانی جذاب تبدیل می‌شود که توانایی اسیر کردن هر کسی را دارد، ولی در نهایت او باید با سرنوشت خودش روبه‌رو شود.

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif
Decoupage | دکوپاژ
🎬 نام فیلم: میراث باد محصول: آمریکا نویسندگان: جروم لاورنس (نمایش‌نامه) رابرت ای. لی (نمایش‌نامه) ندریک یانگ هارولد جیکوب اسمیت کارگردان: استنلی کریمر زبان: انگلیسی #معرفی_فیلم 📽🎞 @Decoupage_Sharif
میراث باد؛ روایتی از ارتجاع

فیلم سینمایی "میراث باد" (Inherit The Wind)، محصول ۱۹۶۰ ایالات متحده، اثری‌ست از پرشمار آثار سینمای هالیوود با محوریت قانون و قضا؛ قانون و قضایی که البته در این داستان، چندان هم بویی از عدالت در آن به مشام نمی‌رسد. داستان در شهری کوچک و مذهبی در جنوب ایالات متحده روایت‌ می‌شود؛ جایی که گروهی از شهروندان، به سردستگی کشیش شهر، معلم جوانی را به‌دلیل پافشاری‌اش بر تعلیم نظریه‌ی تکامل داروین دستگیر‌ می‌کنند. استدلال این گروه، که در این شهر اکثریت قریب‌به‌اتفاق هستند، برای این بازداشت آن‌ست که بر اساس قانون ایالتی، آموزش‌دادن نظریات مخالف با تعلیمات کتاب مقدس ممنوع‌ است و نظریه‌ی تکامل داروین نیز طبعاً شامل این قانون می‌شود. خبر این دستگیری قرون‌وسطایی در سرتاسر ایالات متحده می‌پیچد و نگاه‌ها به محاکمه‌ی معلم جوان منعطف می‌شود، تا‌جایی‌که سیاست‌مداری بنیادگرا و وکیلی معروف از شهر شیکاگو (با بازی اسپنسر تریسی) در شهر حاضر می‌شوند تا وکالت دو طرف این دعوای نفس‌گیر را بر‌عهده‌ بگیرند.
فیلم، علی‌رغم آنکه در پوسته‌های ظاهری، داستانی به نسبت پیوسته را روایت می‌کند، دچار نوعی آشفتگی در مفاهیم است. در مورد این فیلم اما، این آشفتگی مسئله‌ای منفی تلقی نمی‌شود؛ چرا که واقعی‌ترین روش تصویر چنین روایاتی، به‌نمایش‌گذاشتن آشفتگی‌های دیوانه‌واری‌ست که واقعاً در جریان جدال‌های اعتقادی و مذهبی رخ‌ می‌دهد. دعوای قضایی فیلم نیز از این دسته جدال‌ها مستثنی نیست؛ دعوایی که در یک طرف آن گروهی مرتجع قرار دارند که حاضر به قبول تفسیری غیر از تفسیر مورد نظر خود از یک متن مذهبی نیستند (شخصیت سیاستمدار بنیادگرا)، و در طرف دیگر نیز گروهی قرار‌دارند که یا به‌طورکلی با مذهب مخالفند و دعوای قضایی داستان را به‌نحوی بازیچه‌ی به‌سخره‌گرفتن مذهب (و یا انتقام از آن) کرده‌اند (شخصیت خبرنگار با بازی تماشایی جین کَلی)، و یا اشخاصی هستند که محاکمه معلم را محاکمه‌ای اصولی همچون آزادی ‌بیان‌ و آزادی ‌اندیشه برمی‌شمرند (شخصیت وکیل). دراین‌میان شخصیت‌هایی هم هستند که به‌نوعی بلاتکلیفی بیننده در این جدال نفسگیر را روایت‌می‌کنند؛ شخصیت‌هایی همچون دختر کشیش و یا زن سیاستمدار که غلبه‌ی احساسات بر منطق خشک مردانه در رفتارهایشان کاملاً مشخص‌ است.
اما اگر بخواهیم نکته‌ای منفی نیز در مورد این اثر تاثیرگذار ۱۲۸‌دقیقه‌ای ذکر کنیم؛ این نکته، به‌زعم‌نگارنده‌، نحوه‌ی به‌نمایش‌گذاشتن سیاستمدار بنیادگرا، یا به‌طور‌کلی جبهه‌ی مذهبی داستان، در فیلم است. سیاستمدار بنیادگرا، با آنکه در فیلم، شخصی خوش‌قلب، تصویر می‌شود و تسلطش بر عبارات مقدس چندین بار ذکر‌می‌گردد، اما درمجموع، به بیننده این قضیه (به درست یا غلط) تلقین می‌شود که او شخصی "احمق" است. به‌همین‌دلیل، شاید اگر تساوی هوشی و منطقی‌ای که در فیلمی همچون "محاکمه در گوتنبرگ" (Judgment at Nuremberg, 1961) بین طرفین مشاهده‌ شد، در این فیلم به‌نمایش‌ در‌می‌آمد، بیننده می‌توانست اثر جذاب‌تر و درگیر‌کننده‌تری را تجربه‌ کند.

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif
آخرین اثر نرگس آبیار که این روزها در اکران آنلاین به‌سر می‌برد، توانسته توجه زیادی از مخاطبان را به خود جذب کند. او که با "شیار ۱۴۳" و "شبی که ماه کامل شد" توانسته بود اهالی سینما را به ظهور یک کارگردان جوان امیدوار کند، یک‌بار دیگر با "ابلق"، توانایی‌های خود را به منسه ظهور رساند.
"ابلق" روایتگر اهالی محله‌ای‌ست که فقر و بدبختی مولفه‌ی اصلی زندگی آن‌هاست و برایشان پول، حرف اول را می‌زند. اهمیت آن‌ها به پول در حدی‌ست که چشمانشان را به روی واقعیت می‌بندند و برای تماشای معرکه‌ای که پایانش از پیش مشخص است، دوره می‌گیرند. مفهومی به‌نام آبرو برای آن‌ها آن‌قدر حائز اهمیت است که در یکی از سکانس‌ها کاراکتر راحله می‌گوید حاضر است جانش را هم بدهد، اما ادعای خودش را ثابت کند. از نکات جالب اشاره‌شده در طول فیلم این‌است‌که در هیاهوی این محله و در میان داد‌و‌هوارهای مردان کفترباز و زنان پچ‌پچه‌گویش، هنوز هم اعتقادات مذهبی حرف اول را می‌زند؛ تاجایی‌که برای اثبات راستگو بودنشان باید به مقدس‌ترین کتاب، قسم بخورند.
هوتن شکیبا و الناز شاکردوست به‌ بهترین‌نحو از پس نقش‌های خود برآمده‌اند و بهرام رادان، گلاره عباسی و مهران احمدی، چهره‌ی جدیدی از خود به مخاطبان نشان داده‌اند. اما از همه بیش‌تر شاید گیتی معینی را بتوان سورپرایز نرگس آبیار در این فیلم دانست؛ بازیگر پابه‌سن‌گذاشته‌ای که با لهجه‌ی شیرینش، آیرونی خاصی به فضای فیلم اضافه کرده‌است.

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif
رستاخیز دیکتاتور

فیلم سینمایی "ببین کی برگشته" (Er ist wider da)، محصول سال ۲۰۱۵ آلمان، از بی‌شمار آثاری‌ست که در قالب کمدی، به بازخوردهای کمیک حضور دوباره‌ی یک شخصیت تاریخی در عصر مدرن می‌پردازند. در این اثر، شخصیت تاریخی مذکور، آدولف هیتلر، رهبر آلمان نازی در جنگ جهانی دوم است که به ناگهان، خود را در ظروف مکانی و زمانی آلمان مدرن می‌یابد و حضور دوباره‌اش در مجامع و رسانه‌ها، بازخوردهایی خنده‌دار و بعضاً قابل‌تامل را به‌همراه‌ دارد. ظرافت کار اما آن‌جاست که این بازخوردها بیشتر ناشی از آن‌ست که مردم در مواجهه با این هیتلر رستاخیز‌یافته، او را کمدینی زبردست تشخیص می‌دهند که ادای هیتلر واقعی را می‌تواند بسیار خوب دربیاورد. به همين جهت، پای این "دلقک حقیقی" به رسانه‌ها و برنامه‌های مختلف باز می‌شود، و او نیز با زیرکی از این ابزارهای ارتباط‌جمعی در راستای پخش هرچه‌ بیش‌تر پروپاگاندای سیاسی خود استفاده می‌کند. این مسئله با گذشت زمان تشدید می‌شود، تا جایی که...
طبعاً، هسته‌ی اثر مذکور نشان‌دادن چهره‌ی واقعی دیکتاتورهای متکی بر مردم است؛ شخصیت‌هایی که فارغ‌از ظروف مکانی و زمانی، در ابتدا با تکیه بر ایدئولوژی‌های پوپولیستی و با شوخی‌و‌خنده بر نردبان آرای عمومی سوار می‌شوند و به قدرت می‌رسند، اما پشتشان به مسند قدرت نرسیده، نردبان را خراب می‌کنند تا شخص دیگری این "دیکتاتوری دموکراتیک" را تهدید نکند. در این زمینه اما نکته‌ی جالب‌توجه‌ هم‌زمانی تقریبی سال ساخت فیلم و انتخابات سال ۲۰۱۶ ایالات متحده است، جایی‌که دونالد ترامپ با تکیه بر استراتژی‌‌ای مشابه با استراتژی هیتلرِ داستان (و یا حتی هیتلر حقیقی) در رقابت سیاسی مذکور به پیروزی رسید. نکته‌ی قابل‌تامل دیگری که در سکانس‌های پایانی فیلم نیز به آن اشاره می‌شود، الهام‌گرفتن روحیات دیکتاتور از روحیات مردم عامه‌ی تحت‌امرش است؛ جایی‌که هیتلر به شخصیت گزارشگر یادآورد می‌شود که این خود مردم بودند که او را در سال ۱۹۳۳ به قدرت رساندند، و اگر قرار بر قضاوت روحیات مستبدانه یا نژادپرستانه است، هم‌دستی روحیات عامه‌ی مردم با روحیات مذکور نیز می‌بایستی در قضاوت‌ها مورد‌ملاحظه قرار گیرد.
در‌هرصورت، اثر مذکور روایتی ۱۱۶دقیقه‌ای از موقعیت‌هایی نه‌چندان خنده‌آور است که در عین حال، دیالوگ‌هایش قادرند بیننده‌ی مدّق و آشنا با تناظرهای تاریخی را برای دقایقی به‌ فکر‌ فروببرند.

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif
Within the ups and downs of life, there are times, moments of solitude, moments of truth. When you look inside and ask yourself: where am I? Is it the right path to follow?
It's exactly those moments when you're lost the most. You don't know where the home is or who you're gonna be.
Here we have a young boy. Lost as he seems. Lost in one those moments. Seeking his home aimlessly.
Until he stumbles upon some peculiar animals. A mole, a fox and a horse. Each dealing with their moment of doubt.
These 30 minutes will take you on a journey to find out where the home really is, and although it's winter, fear not for you'll be safe within the warmth of their hearts.

نویسنده‌ی میهمان: علی انصاری

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif
این سریال در مورد زندگی روزمره لری دیوید (از نویسندگان سریال Seinfeld) و اتفاقاتی‌ست که شاید برای همه‌ی ما معمول باشد، ولی نه برای لری! دید جالب لری به زندگی و قوانین نانوشته‌ی او، چیزی‌ست که این سریال را تجربه‌ای خاص می‌کند. در این سریال، بسیاری از بازیگران در نقش خود بازی می‌کنند؛ شاید این سبک از سریال را در نمونه‌های ایرانی، بتوان سریال پژمان دانست. این سریال، سرشار از لحظات تصادفی و اغلب ناجور (awkward) است که به‌خوبی خودشان را در دل سریال، جا کرده‌اند، و لری نیز با غرغر کردن و صحبت‌های جنجالی‌اش، خود را در لبه‌ی پرتگاهی از دردسر می‌بیند.

نویسنده: صادق محمودآبادی

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif
کرامول؛ تقابل اصول و منافع

فیلم سینمایی کراموِل (Cromwell)، محصول سال ۱۹۷۰ بریتانیا، از معدود فیلم‌های تاریخی است که اولین و تنها جنگ داخلی انگلستان را، میان اشراف‌زادگان سلطنت‌طلب (Royalists) و جمهوری‌خواهان عوام (Round-Heads) در اوایل قرن هفدهم میلادی به‌تصویر‌ می‌کشد. داستان اما، بر محوریت زمین‌داری به نام الیور کرامول (با بازی تماشایی ریچارد هریس، هنرمند فقید ایرلندی) روایت می‌شود، جایی‌که او در ابتدا، نا‌امید از اصلاح امور داخلی انگلستان، به‌همراه خانواده‌اش عازم مستعمرات بریتانیایی قاره‌ی آمریکاست، اما به‌ناگاه تصمیم خود را عوض کرده و عزم خود را برای هدفی دیگر جزم می‌کند، هدفی که ساختار و تاریخ سیاسی شبه‌جزیره‌ی انگلستان را برای همیشه دست‌خوش تغییر‌و‌تحول می‌کند.
فیلم به‌نوعی تقابل دو شخصیت است؛ در یک طرف الیور کرامول قرار دارد؛ مردی خداباور، خانواده‌دوست و مصمم که برای اصول خود می‌جنگند، شخصی که دافعه و جاذبه‌ش در واقع مبتنی بر اصولش است، و تا زمانی که شخصی یا گروهی اصول او را کاملاً نا‌امید نکرده‌اند، از آنان حمایت می‌کند، اما عبور بدون بازگشت از خط قرمزهای اعتقادی و سیاسی‌‌اش مساوی اعلام جنگ با اوست. در مقابل اما، شخصیت چارلز اول، پادشاه انگلستان (با بازی تماشایی سِر اَلِک گینس) قرار دارد؛ فردی که اگرچه شخصیتی معتقد است، اما بر خلاف کرامول، اعتقاداتش در جایگاه اصول او قرار نمی‌گیرند و به‌عبارت بهتر، برایش خط قرمزی ایجاد نمی‌کنند؛ برای مثال با اینکه خود او به مذهب پروتستان اعتقاد دارد، اما ملکه‌اش کاتولیکی فرانسوی‌ست، یا با اینکه پادشاه انگلستان است، پس از شکست قُوایش درمقابل قوای پارلمان، درصدد است تا قوای خارجی را برای سرکوب ارتش داخلی کشورش و اعاده‌ی تاج‌و‌تخت بسیج کند. تفاوت دیگر او با کرامول اما، این‌ است که او، شاید به‌دلیل فقدان اصول مشخص و شاید عدم اعتمادبه‌نفس، چندان در تصمیماتش قاطع نیست، و تصمیمات او، که بی‌تاثیر از اطرافیانش هم نیستند، عمدتاً منجر به ندامت شخصی‌‌اش می‌گردند. به‌عبارت بهتر، اگر کرامول واقعاً شخصی قاطع است، چارلز، شاید باز هم به‌دلیل حفظ سلطنت، ادای افراد قاطع را در‌می‌آورد، و درواقع شخصیت قاطعی ندارد. در صحنه‌های منجر به اعدام او اما، و یا صحنه‌ی وداع او با ملکه و ولیعهدش، شخصیتی دیگر از چارلز به‌نمایش درمی‌آید؛ شخصیتی رقیق‌القلب و مظلوم، شخصیتی که به‌دلیل ناتوانی‌اش قرار است مجازات شود، نه به‌دلیل شرارت‌هایش، شخصیتی که مسیح‌گونه گناه همه‌ی نهادهای سلطنت را بر دوش می‌کشد و با اعدامش، راه دموکراسی و پیشرفت در کشورش هموار می گردد.
در کنار بازی‌های تماشایی و شخصیت‌پردازی‌های دقیق اثر، اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که فیلم در زمینه‌ی جلوه‌های ویژه هم نسبتاً موفق عمل کرده، و صحنه‌های نبرد این اثر در مقایسه با سایر فیلم‌های حماسی هم‌دوره، همچون واتِرلو ۱۹۷۰، هم‌تراز ارزیابی می‌گردد. درهرصورت، علاقه‌مندان به فیلم‌های حماسی، تاریخی و سیاسی می توانند از تماشای این اثر ۱۴۵دقیقه‌ای لذت برده و با برهه‌ای مهم از تاریخ انگلستان، که از نظر نمایشی نیز مهجور است، آشنا گردند.

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif
بی‌رویا اثری متفاوت از آرین وزیردفتری‌ست که به روایت داستان زندگی زنی می‌پردازد که توان مقاومت دربرابر دروغی که اطرافیانش به او تحمیل کرده‌اند، ندارد. رویا در آستانه‌ی مهاجرت به مقصد دانمارک است که پای دختری ناشناخته به زندگی او و بابک باز می‌شود. دختری که خود او نامش را انتخاب می‌کند اما رفته‌رفته آن‌قدر به او و زندگی‌اش نزدیک می‌شود که...
طناز طباطبایی با ارائه‌ی نقشی متفاوت، به‌خاطر حضور در این فیلم، به‌شایستگی برنده‌ی جایزه‌ی بهترین بازیگر زن از جشنواره‌ی فجر شد. آرین وزیردفتری فیلمساز جوانی‌ست که پیش‌تر چند فیلم کوتاه ساخته‌است و از نویسندگان فیلم تحسین‌شده‌ی "جنگ جهانی سوم" می‌باشد. او در آخرین اثرش دست روی داستان پرچالشی گذاشته اما به‌خوبی از پس قصه‌ی پرپیچ‌وخمش برآمده و توانسته توجه مخاطب را به خود جلب کند. کاراکتر رویا در قصه‌ی او می‌تواند همه‌ی ما را به یاد خودمان بیندازد؛ همان کسی که حاضر نشده به خواست آدم‌های اطرافش تن دهد و به قول لیلی، کله‌خر بازی درآورده و تاوان عصیان او، نادیده گرفته شدن، مُردن و از یاد رفتن است. گویا دنیای واقعی امروز ما هم پر است از مفقودشدگانی که به جای هم زندگی می‌کنند و خود واقعی‌شان را فراموش کرده‌اند.

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif
Now that you've learned how to train your dragon, surf the space with Wall-E, and dance with the beauty and beast, behold yet another grand adventure.
As any great adventurer would suggest, between the path and the destination, it's the company that matters the most.
Someone who pushes you forward when you're hesitating. A shoulder to rest on. A silent presence with the loudest voice that says, "It's gonna be alright." That kind of company turns any tornado into a gentle breeze.
Our story here, like the ones you've seen, narrates the Migration of a brave family who, no matter what they face, stick together until the very end.

نویسنده‌ی میهمان: علی انصاری

#یادداشت

📽🎞 @Decoupage_Sharif