#همچنان_فرصت_باقی_است
📣#مسابقه_کتابخوانی_دعبل_و_زلفا
🌸از ولادت تا شهادت امام مهربانی ها 🍂
❇️دعبل نفس عمیقی کشید. او در اندیشه دیگری بود. در طول سفر نتوانسته بود از فکر چهره دلربایی که دیده بود، بیرون برود. نخستین بار بود که احساس متفاوتی را تجربه میکرد. پیش از آن، هیچ زنی نتوانسته بود آنگونه دلش را به خود مشغول کند. کش و قوسی به خودش داد و مشتی به سینه ستبرش کوبید. با صدایی که پر طنین و نافذ بود، گفت: بهشت، تجسم اعمال نیکوکاران باایمان است. آنجا چشمی به ما میدهند که ملکوت کارهایمان را به عیان میبینیم و لذت میبریم...
❇️دعبل به آن سوی دجله، به نقطه مرکزی شهر که محله کرخ نام داشت و قصرهای هارونالرشید در آن بود، خیره شد. دستی به یال اسب ابلقش کشید. باغها و بستانها و کاخهای کوچک و بزرگ، قصرهای هارون را چون نگینی رنگارنگ در برگرفته بود. در راه کم سخن گفته بود. فکر آن دختر اسیر، رهایش نمیکرد. از هم اکنون اندوه جدایی بر دلش فشار میآورد. در همان نخستین منزل که او را دیده بود، تصمیم گرفته بود، دیگر او را نبیند و فکرش را از سر بیرون کند اما موفق نشده بود و این موضوع او را که گمان کرده بود ارادهای پولادین دارد، عصبانی میکرد. دیگر نمیدانست چگونه میتواند نقش آن قامت موزون، چهره گلگون و چشمان پرفروغ و غمگین را از صفحه دلش پاک کند. طبیب که از دل او خبر نداشت، دنبال حرفهای خودش را گرفت...
👈روشهای تهیه کتاب:
۱.کتابفروشی های معتبر سراسر کشور و فروشگاه های کتاب به نشر
۲.پایگاه های شبکه جوانان رضوی (شجر)در سراسر کشور
۳. سایت www.m.behnashr.com
۴.ارسال عنوان کتاب به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۳۲۰۹
🔹قیمت اصلی ۲۵۰۰۰ تومان
🔸قیمت ویژه مسابقه۱۲۵۰۰تومان
#جوایز_ویژه_مرحله_نهایی
🚘یک دستگاه خودروی سواری
🕌۸ کمک هزینه سفر به کربلای معلی
☎️دبیرخانه مسابقه و پاسخگویی به سوالات ۰۵۱۳۷۶۵۲۰۰۸ داخلی۶۰۳
#کتاب #مسابقه #دعبل_و_زلفا #خودرو #جایزه #کتاب_خوب #آستان_قدس_رضوی #عاشقانه #رمان_عاشقانه
http://uupload.ir/files/p8r_photo_۲۰۱۸-۰۹-۲۲_۰۸-۴۰-۱۹.jpg
📣#مسابقه_کتابخوانی_دعبل_و_زلفا
🌸از ولادت تا شهادت امام مهربانی ها 🍂
❇️دعبل نفس عمیقی کشید. او در اندیشه دیگری بود. در طول سفر نتوانسته بود از فکر چهره دلربایی که دیده بود، بیرون برود. نخستین بار بود که احساس متفاوتی را تجربه میکرد. پیش از آن، هیچ زنی نتوانسته بود آنگونه دلش را به خود مشغول کند. کش و قوسی به خودش داد و مشتی به سینه ستبرش کوبید. با صدایی که پر طنین و نافذ بود، گفت: بهشت، تجسم اعمال نیکوکاران باایمان است. آنجا چشمی به ما میدهند که ملکوت کارهایمان را به عیان میبینیم و لذت میبریم...
❇️دعبل به آن سوی دجله، به نقطه مرکزی شهر که محله کرخ نام داشت و قصرهای هارونالرشید در آن بود، خیره شد. دستی به یال اسب ابلقش کشید. باغها و بستانها و کاخهای کوچک و بزرگ، قصرهای هارون را چون نگینی رنگارنگ در برگرفته بود. در راه کم سخن گفته بود. فکر آن دختر اسیر، رهایش نمیکرد. از هم اکنون اندوه جدایی بر دلش فشار میآورد. در همان نخستین منزل که او را دیده بود، تصمیم گرفته بود، دیگر او را نبیند و فکرش را از سر بیرون کند اما موفق نشده بود و این موضوع او را که گمان کرده بود ارادهای پولادین دارد، عصبانی میکرد. دیگر نمیدانست چگونه میتواند نقش آن قامت موزون، چهره گلگون و چشمان پرفروغ و غمگین را از صفحه دلش پاک کند. طبیب که از دل او خبر نداشت، دنبال حرفهای خودش را گرفت...
👈روشهای تهیه کتاب:
۱.کتابفروشی های معتبر سراسر کشور و فروشگاه های کتاب به نشر
۲.پایگاه های شبکه جوانان رضوی (شجر)در سراسر کشور
۳. سایت www.m.behnashr.com
۴.ارسال عنوان کتاب به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۳۲۰۹
🔹قیمت اصلی ۲۵۰۰۰ تومان
🔸قیمت ویژه مسابقه۱۲۵۰۰تومان
#جوایز_ویژه_مرحله_نهایی
🚘یک دستگاه خودروی سواری
🕌۸ کمک هزینه سفر به کربلای معلی
☎️دبیرخانه مسابقه و پاسخگویی به سوالات ۰۵۱۳۷۶۵۲۰۰۸ داخلی۶۰۳
#کتاب #مسابقه #دعبل_و_زلفا #خودرو #جایزه #کتاب_خوب #آستان_قدس_رضوی #عاشقانه #رمان_عاشقانه
http://uupload.ir/files/p8r_photo_۲۰۱۸-۰۹-۲۲_۰۸-۴۰-۱۹.jpg
Forwarded from 📚مسابقه دعبل و زلفا📚
#همچنان_فرصت_باقی_است
📣#مسابقه_کتابخوانی_دعبل_و_زلفا
🌸از ولادت تا شهادت امام مهربانی ها 🍂
❇️دعبل نفس عمیقی کشید. او در اندیشه دیگری بود. در طول سفر نتوانسته بود از فکر چهره دلربایی که دیده بود، بیرون برود. نخستین بار بود که احساس متفاوتی را تجربه میکرد. پیش از آن، هیچ زنی نتوانسته بود آنگونه دلش را به خود مشغول کند. کش و قوسی به خودش داد و مشتی به سینه ستبرش کوبید. با صدایی که پر طنین و نافذ بود، گفت: بهشت، تجسم اعمال نیکوکاران باایمان است. آنجا چشمی به ما میدهند که ملکوت کارهایمان را به عیان میبینیم و لذت میبریم...
❇️دعبل به آن سوی دجله، به نقطه مرکزی شهر که محله کرخ نام داشت و قصرهای هارونالرشید در آن بود، خیره شد. دستی به یال اسب ابلقش کشید. باغها و بستانها و کاخهای کوچک و بزرگ، قصرهای هارون را چون نگینی رنگارنگ در برگرفته بود. در راه کم سخن گفته بود. فکر آن دختر اسیر، رهایش نمیکرد. از هم اکنون اندوه جدایی بر دلش فشار میآورد. در همان نخستین منزل که او را دیده بود، تصمیم گرفته بود، دیگر او را نبیند و فکرش را از سر بیرون کند اما موفق نشده بود و این موضوع او را که گمان کرده بود ارادهای پولادین دارد، عصبانی میکرد. دیگر نمیدانست چگونه میتواند نقش آن قامت موزون، چهره گلگون و چشمان پرفروغ و غمگین را از صفحه دلش پاک کند. طبیب که از دل او خبر نداشت، دنبال حرفهای خودش را گرفت...
👈روشهای تهیه کتاب:
۱.کتابفروشی های معتبر سراسر کشور و فروشگاه های کتاب به نشر
۲.پایگاه های شبکه جوانان رضوی (شجر)در سراسر کشور
۳. سایت www.m.behnashr.com
۴.ارسال عنوان کتاب به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۳۲۰۹
🔹قیمت اصلی ۲۵۰۰۰ تومان
🔸قیمت ویژه مسابقه۱۲۵۰۰تومان
#جوایز_ویژه_مرحله_نهایی
🚘یک دستگاه خودروی سواری
🕌۸ کمک هزینه سفر به کربلای معلی
☎️دبیرخانه مسابقه و پاسخگویی به سوالات ۰۵۱۳۷۶۵۲۰۰۸ داخلی۶۰۳
#کتاب #مسابقه #دعبل_و_زلفا #خودرو #جایزه #کتاب_خوب #آستان_قدس_رضوی #عاشقانه #رمان_عاشقانه
http://uupload.ir/files/p8r_photo_۲۰۱۸-۰۹-۲۲_۰۸-۴۰-۱۹.jpg
📣#مسابقه_کتابخوانی_دعبل_و_زلفا
🌸از ولادت تا شهادت امام مهربانی ها 🍂
❇️دعبل نفس عمیقی کشید. او در اندیشه دیگری بود. در طول سفر نتوانسته بود از فکر چهره دلربایی که دیده بود، بیرون برود. نخستین بار بود که احساس متفاوتی را تجربه میکرد. پیش از آن، هیچ زنی نتوانسته بود آنگونه دلش را به خود مشغول کند. کش و قوسی به خودش داد و مشتی به سینه ستبرش کوبید. با صدایی که پر طنین و نافذ بود، گفت: بهشت، تجسم اعمال نیکوکاران باایمان است. آنجا چشمی به ما میدهند که ملکوت کارهایمان را به عیان میبینیم و لذت میبریم...
❇️دعبل به آن سوی دجله، به نقطه مرکزی شهر که محله کرخ نام داشت و قصرهای هارونالرشید در آن بود، خیره شد. دستی به یال اسب ابلقش کشید. باغها و بستانها و کاخهای کوچک و بزرگ، قصرهای هارون را چون نگینی رنگارنگ در برگرفته بود. در راه کم سخن گفته بود. فکر آن دختر اسیر، رهایش نمیکرد. از هم اکنون اندوه جدایی بر دلش فشار میآورد. در همان نخستین منزل که او را دیده بود، تصمیم گرفته بود، دیگر او را نبیند و فکرش را از سر بیرون کند اما موفق نشده بود و این موضوع او را که گمان کرده بود ارادهای پولادین دارد، عصبانی میکرد. دیگر نمیدانست چگونه میتواند نقش آن قامت موزون، چهره گلگون و چشمان پرفروغ و غمگین را از صفحه دلش پاک کند. طبیب که از دل او خبر نداشت، دنبال حرفهای خودش را گرفت...
👈روشهای تهیه کتاب:
۱.کتابفروشی های معتبر سراسر کشور و فروشگاه های کتاب به نشر
۲.پایگاه های شبکه جوانان رضوی (شجر)در سراسر کشور
۳. سایت www.m.behnashr.com
۴.ارسال عنوان کتاب به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۳۲۰۹
🔹قیمت اصلی ۲۵۰۰۰ تومان
🔸قیمت ویژه مسابقه۱۲۵۰۰تومان
#جوایز_ویژه_مرحله_نهایی
🚘یک دستگاه خودروی سواری
🕌۸ کمک هزینه سفر به کربلای معلی
☎️دبیرخانه مسابقه و پاسخگویی به سوالات ۰۵۱۳۷۶۵۲۰۰۸ داخلی۶۰۳
#کتاب #مسابقه #دعبل_و_زلفا #خودرو #جایزه #کتاب_خوب #آستان_قدس_رضوی #عاشقانه #رمان_عاشقانه
http://uupload.ir/files/p8r_photo_۲۰۱۸-۰۹-۲۲_۰۸-۴۰-۱۹.jpg
Forwarded from 📚مسابقه دعبل و زلفا📚
#همچنان_فرصت_باقی_است
📣#مسابقه_کتابخوانی_دعبل_و_زلفا
🌸از ولادت تا شهادت امام مهربانی ها 🍂
❇️دعبل نفس عمیقی کشید. او در اندیشه دیگری بود. در طول سفر نتوانسته بود از فکر چهره دلربایی که دیده بود، بیرون برود. نخستین بار بود که احساس متفاوتی را تجربه میکرد. پیش از آن، هیچ زنی نتوانسته بود آنگونه دلش را به خود مشغول کند. کش و قوسی به خودش داد و مشتی به سینه ستبرش کوبید. با صدایی که پر طنین و نافذ بود، گفت: بهشت، تجسم اعمال نیکوکاران باایمان است. آنجا چشمی به ما میدهند که ملکوت کارهایمان را به عیان میبینیم و لذت میبریم...
❇️دعبل به آن سوی دجله، به نقطه مرکزی شهر که محله کرخ نام داشت و قصرهای هارونالرشید در آن بود، خیره شد. دستی به یال اسب ابلقش کشید. باغها و بستانها و کاخهای کوچک و بزرگ، قصرهای هارون را چون نگینی رنگارنگ در برگرفته بود. در راه کم سخن گفته بود. فکر آن دختر اسیر، رهایش نمیکرد. از هم اکنون اندوه جدایی بر دلش فشار میآورد. در همان نخستین منزل که او را دیده بود، تصمیم گرفته بود، دیگر او را نبیند و فکرش را از سر بیرون کند اما موفق نشده بود و این موضوع او را که گمان کرده بود ارادهای پولادین دارد، عصبانی میکرد. دیگر نمیدانست چگونه میتواند نقش آن قامت موزون، چهره گلگون و چشمان پرفروغ و غمگین را از صفحه دلش پاک کند. طبیب که از دل او خبر نداشت، دنبال حرفهای خودش را گرفت...
👈روشهای تهیه کتاب:
۱.کتابفروشی های معتبر سراسر کشور و فروشگاه های کتاب به نشر
۲.پایگاه های شبکه جوانان رضوی (شجر)در سراسر کشور
۳. سایت www.m.behnashr.com
۴.ارسال عنوان کتاب به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۳۲۰۹
🔹قیمت اصلی ۲۵۰۰۰ تومان
🔸قیمت ویژه مسابقه۱۲۵۰۰تومان
#جوایز_ویژه_مرحله_نهایی
🚘یک دستگاه خودروی سواری
🕌۸ کمک هزینه سفر به کربلای معلی
☎️دبیرخانه مسابقه و پاسخگویی به سوالات ۰۵۱۳۷۶۵۲۰۰۸ داخلی۶۰۳
#کتاب #مسابقه #دعبل_و_زلفا #خودرو #جایزه #کتاب_خوب #آستان_قدس_رضوی #عاشقانه #رمان_عاشقانه
http://uupload.ir/files/p8r_photo_۲۰۱۸-۰۹-۲۲_۰۸-۴۰-۱۹.jpg
📣#مسابقه_کتابخوانی_دعبل_و_زلفا
🌸از ولادت تا شهادت امام مهربانی ها 🍂
❇️دعبل نفس عمیقی کشید. او در اندیشه دیگری بود. در طول سفر نتوانسته بود از فکر چهره دلربایی که دیده بود، بیرون برود. نخستین بار بود که احساس متفاوتی را تجربه میکرد. پیش از آن، هیچ زنی نتوانسته بود آنگونه دلش را به خود مشغول کند. کش و قوسی به خودش داد و مشتی به سینه ستبرش کوبید. با صدایی که پر طنین و نافذ بود، گفت: بهشت، تجسم اعمال نیکوکاران باایمان است. آنجا چشمی به ما میدهند که ملکوت کارهایمان را به عیان میبینیم و لذت میبریم...
❇️دعبل به آن سوی دجله، به نقطه مرکزی شهر که محله کرخ نام داشت و قصرهای هارونالرشید در آن بود، خیره شد. دستی به یال اسب ابلقش کشید. باغها و بستانها و کاخهای کوچک و بزرگ، قصرهای هارون را چون نگینی رنگارنگ در برگرفته بود. در راه کم سخن گفته بود. فکر آن دختر اسیر، رهایش نمیکرد. از هم اکنون اندوه جدایی بر دلش فشار میآورد. در همان نخستین منزل که او را دیده بود، تصمیم گرفته بود، دیگر او را نبیند و فکرش را از سر بیرون کند اما موفق نشده بود و این موضوع او را که گمان کرده بود ارادهای پولادین دارد، عصبانی میکرد. دیگر نمیدانست چگونه میتواند نقش آن قامت موزون، چهره گلگون و چشمان پرفروغ و غمگین را از صفحه دلش پاک کند. طبیب که از دل او خبر نداشت، دنبال حرفهای خودش را گرفت...
👈روشهای تهیه کتاب:
۱.کتابفروشی های معتبر سراسر کشور و فروشگاه های کتاب به نشر
۲.پایگاه های شبکه جوانان رضوی (شجر)در سراسر کشور
۳. سایت www.m.behnashr.com
۴.ارسال عنوان کتاب به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۳۲۰۹
🔹قیمت اصلی ۲۵۰۰۰ تومان
🔸قیمت ویژه مسابقه۱۲۵۰۰تومان
#جوایز_ویژه_مرحله_نهایی
🚘یک دستگاه خودروی سواری
🕌۸ کمک هزینه سفر به کربلای معلی
☎️دبیرخانه مسابقه و پاسخگویی به سوالات ۰۵۱۳۷۶۵۲۰۰۸ داخلی۶۰۳
#کتاب #مسابقه #دعبل_و_زلفا #خودرو #جایزه #کتاب_خوب #آستان_قدس_رضوی #عاشقانه #رمان_عاشقانه
http://uupload.ir/files/p8r_photo_۲۰۱۸-۰۹-۲۲_۰۸-۴۰-۱۹.jpg
#تبلیغ_مردمی
https://www.instagram.com/p/Bp-rx7MnHtJwVppu102SM1Z4jWGgjXwovsyPg80/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=oyrpd0n20u5e
https://www.instagram.com/p/Bp-rx7MnHtJwVppu102SM1Z4jWGgjXwovsyPg80/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=oyrpd0n20u5e
Instagram
@_fatemeh.rezaeee
ایهاالرئوف، من "درختی خزان زده ام و یا آنچه پس از شبیخونی سخت، از قبیله ای باقی مانده، در گرگ و میش صبحدم"! تو بگو، چه کنم...؟ گویند که جوانی شعبه ای از شوریدگی ست؛ امروز شوریدگی ما را که به سرانجام می رساند؟ خوب می دانم که زمین، هیچ گاه از حجت خالی نمی ماند،…
#تبلیغ_مردمی
https://www.instagram.com/p/BqSeGlknr0l/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1otvd2xuh9011
https://www.instagram.com/p/BqSeGlknr0l/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1otvd2xuh9011
Instagram
آرام جانم حسین (ع)
#بخشی_از_کتاب📚 «... دعبل خواست بخندد که در همین لحظه دختری که چادر سفیدی با حاشیه ای طلادوزی شده به سر و لباس گران قیمتی به تن داشت، سراسیمه وارد مغازه شد. نفس نفس میزد و سعی میکرد با دستمالی ابریشمی و نقش دار ، صورتش را بپوشاند . به میوه فروش گفت : به خاطر…
#تبلیغ_مردمی
https://www.instagram.com/p/Br7KUPBgIp5/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1sp7ag5h176ga
https://www.instagram.com/p/Br7KUPBgIp5/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1sp7ag5h176ga
Instagram
مهدی ممبنی(میداوود_بختیاری)
عاشقانه ای برای زندگی کتاب #دعبل_و_زلفا خیلیا جناب مظفر #سالاری رو با کتاب #رویای_نیمه_شب می شناسند این کتاب هم به همون سبک نگارش شده دلدادگیه دِعبِل(شاعر اهل بیت) به زلفا (دختری در چنگ بردگی ) پیشنهاد ویژه برای رفقا نزدیک به ۳۵۰صفحه هم هست نثرش هم عالیه…
#دعبل_را_همچنان_مردم_می_خوانند
https://www.instagram.com/p/BkC9_W0nmfJ/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=b0pvmota7o7c
https://www.instagram.com/p/BkC9_W0nmfJ/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=b0pvmota7o7c
Instagram
📚کتابدونی من😊
#برشی_از_کتاب 📖 📚جلوی چشمان دخترکان وحشت زده و مردان خوش پوش و متعجب ، او را از پله ها پایین کشیدند و از عمارت بیرون بردند. مهتر نگهبانان کنار اصطبل از او پرسید: برای چه با این سرو وضع پریشان به این جا آمده ای؟ - من شاعری هستم که با جعفر برمکی دوستی دارم.…