@ddrreamm
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست
تنها دل منست گرفتار در غمان
یا خود در این زمانه دل شادمان کمست
زین سان که میدهد دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم عشقش مسلمست
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست
ای کاشکی میان منستی و دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
#سعدی
کارم چو زلف یار پریشان و درهمست
پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست
غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت
این شادی کسی که در این دور خرمست
تنها دل منست گرفتار در غمان
یا خود در این زمانه دل شادمان کمست
زین سان که میدهد دل من داد هر غمی
انصاف ملک عالم عشقش مسلمست
دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت
آیا چه جاست این که همه روزه با نمست
خواهی چو روز روشن دانی تو حال من
از تیره شب بپرس که او نیز محرمست
ای کاشکی میان منستی و دلبرم
پیوندی این چنین که میان من و غمست
#سعدی
❤2👍1
@ddrreamm
زندگی باید کرد
با کمی حس نسیم
با کمی واژه ی خوب
در هوای خنک استغنا
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید
در کنار چشمه
در شکاف یک سنگ
به امید فردا ها
که پر از حادثه تقدیرند
گاه باید خندید
با کمی پنجره و نور و صدا
شاد باید بود..
#سهراب_سپهری
زندگی باید کرد
با کمی حس نسیم
با کمی واژه ی خوب
در هوای خنک استغنا
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید
در کنار چشمه
در شکاف یک سنگ
به امید فردا ها
که پر از حادثه تقدیرند
گاه باید خندید
با کمی پنجره و نور و صدا
شاد باید بود..
#سهراب_سپهری
❤2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
ای بسا هندو و ترکِ هم زبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبانِ محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی خوشتراست
#عطار_نیشابوری
ای بسا هندو و ترکِ هم زبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبانِ محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی خوشتراست
#عطار_نیشابوری
👍1💯1
داد درویشی از سر تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هرچه گردیدم
درکات حجیم را دیدم
آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
ز آتش خویش هر کسی می سوخت
« شعر از محمدحسین صغیر اصفهانی »
@ddrreamm
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هرچه گردیدم
درکات حجیم را دیدم
آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
ز آتش خویش هر کسی می سوخت
« شعر از محمدحسین صغیر اصفهانی »
@ddrreamm
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
نمیدونم اسمش چیه،
نمیدونم کی ساختش ،
فیلم کوتاهی که بارها نگاه کردم ،
نه دیالوگ داره و نه بازیگر
ولی نقشِ پدر داره مثل الماس میدرخشه.
نمیدونم اسمش چیه،
نمیدونم کی ساختش ،
فیلم کوتاهی که بارها نگاه کردم ،
نه دیالوگ داره و نه بازیگر
ولی نقشِ پدر داره مثل الماس میدرخشه.
❤4😢1
@ddrreamm
زبسکه چشم تو مردم فریب ومحتال است
هزار چشم چو چشم منش بدنبال است
بغــــیر وصـــل توام نیست آرزوئی لیک
مرا همیشه فلک برخلاف آمــال است
کجــــا بدامن وصـــل تو دسترس دارد
کسیکه چو من بیچاره تیره اقبال است
ز عزم خویش بجـــان تو منصرف نشوم
اگر چه در ره عشقت هزار اشکال است
قدم گــذار ببازار حسن خویش و ببین
برای قیمت یک بوسه ات چه جنجال است
برو قوی شو ا گر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
نگر به دفتر کردار مردمان بزرگ
که عز و جاه نصیب رجال فعال است
گذشت دوره سلطان حسین و دلشادم
که روزگار بعکس مرام جهـال است
به درد گلشن بیدل کجا رسی زیرا
زبان ناطقه در شـرح هجر تو لال است"
#علی_اکبر_گلشن
زبسکه چشم تو مردم فریب ومحتال است
هزار چشم چو چشم منش بدنبال است
بغــــیر وصـــل توام نیست آرزوئی لیک
مرا همیشه فلک برخلاف آمــال است
کجــــا بدامن وصـــل تو دسترس دارد
کسیکه چو من بیچاره تیره اقبال است
ز عزم خویش بجـــان تو منصرف نشوم
اگر چه در ره عشقت هزار اشکال است
قدم گــذار ببازار حسن خویش و ببین
برای قیمت یک بوسه ات چه جنجال است
برو قوی شو ا گر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
نگر به دفتر کردار مردمان بزرگ
که عز و جاه نصیب رجال فعال است
گذشت دوره سلطان حسین و دلشادم
که روزگار بعکس مرام جهـال است
به درد گلشن بیدل کجا رسی زیرا
زبان ناطقه در شـرح هجر تو لال است"
#علی_اکبر_گلشن
👍2
@ddrreamm
بر ریشهام تیشه مزن!
حیف است افتادن من
در خشکساران شما، سبزم، بلوطم، کهنم
ای جملگی دشمن من!
جز حق چه گفتم به سخن؟
پاداش دشنام شما آهی به نفرین نزنم
انگار من زادمتان،
کژتاب و بدخوی و رمان
دست از شما گر بکشم، مهر از شما بَرنکَنم
انگار من زادمتان،
ماری که نیشـم بزند
من جز مدارا چه کنم با پارهٔ جان و تنم؟
هفتادسال این گُلهجا،
ماندم که از کف نرود
یکمتر و هفتاد صدم، گورم به خاک وطنم
#سیمین_بهبهانی
بر ریشهام تیشه مزن!
حیف است افتادن من
در خشکساران شما، سبزم، بلوطم، کهنم
ای جملگی دشمن من!
جز حق چه گفتم به سخن؟
پاداش دشنام شما آهی به نفرین نزنم
انگار من زادمتان،
کژتاب و بدخوی و رمان
دست از شما گر بکشم، مهر از شما بَرنکَنم
انگار من زادمتان،
ماری که نیشـم بزند
من جز مدارا چه کنم با پارهٔ جان و تنم؟
هفتادسال این گُلهجا،
ماندم که از کف نرود
یکمتر و هفتاد صدم، گورم به خاک وطنم
#سیمین_بهبهانی
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
در دنیایی که مهربانی اغلب به فراموشی سپرده میشود، این لحظهی دلگرمکننده یادآور میشود که شفقت، مرز گونهها را نمیشناسد. اسبی زحمتکش، که احتمالاً از یک روز طولانی در کشیدن درشکهها خسته است، برای غذا خوردن مکث میکند؛ اما بیآنکه بداند، غذایش را با دستهای کبوتر گرسنه شریک میشود. بهجای آنکه آنها را براند یا آزرده شود، آرام ادامه میدهد به خوردن، و پرندگان را کنار خود به نوکزدن وامیگذارد. این رفتار ساده و در عینحال پرمعنا، سطحی از صبر و همدلی را بازتاب میدهد که بسیاری از انسانها میتوانند از آن بیاموزند. حیوانات زبان ما را نمیفهمند، اما اعمالشان هزاران سخن در خود دارد، از احترام و همزیستی گرفته تا عشقی خاموش. وقتی به این صحنهی فروتنانه نگاه میکنی، درمییابی که گاهی مهربانترین روحها، با سُم و پر پرورش مییابند. موضوع نه هوش است و نه برتری؛ بلکه دل است، و این اسب بهراستی سرشار از آن است. بیاغراق، بسیار برتر از برخی انسانها.
در دنیایی که مهربانی اغلب به فراموشی سپرده میشود، این لحظهی دلگرمکننده یادآور میشود که شفقت، مرز گونهها را نمیشناسد. اسبی زحمتکش، که احتمالاً از یک روز طولانی در کشیدن درشکهها خسته است، برای غذا خوردن مکث میکند؛ اما بیآنکه بداند، غذایش را با دستهای کبوتر گرسنه شریک میشود. بهجای آنکه آنها را براند یا آزرده شود، آرام ادامه میدهد به خوردن، و پرندگان را کنار خود به نوکزدن وامیگذارد. این رفتار ساده و در عینحال پرمعنا، سطحی از صبر و همدلی را بازتاب میدهد که بسیاری از انسانها میتوانند از آن بیاموزند. حیوانات زبان ما را نمیفهمند، اما اعمالشان هزاران سخن در خود دارد، از احترام و همزیستی گرفته تا عشقی خاموش. وقتی به این صحنهی فروتنانه نگاه میکنی، درمییابی که گاهی مهربانترین روحها، با سُم و پر پرورش مییابند. موضوع نه هوش است و نه برتری؛ بلکه دل است، و این اسب بهراستی سرشار از آن است. بیاغراق، بسیار برتر از برخی انسانها.
❤1👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
#مولانا
تصنیف دلنشین چه_دانستم
با صدای #همایون_شجریان
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
#مولانا
تصنیف دلنشین چه_دانستم
با صدای #همایون_شجریان
👍2💯2❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
تاریخ ساخت این فیلم شاید بیش از ۵۰ سال باشه،،
ولی اکنون مایه افتخار هر ایرانیه ،
چامه سرای بزرگ ابوالقاسم فردوسی❤️👑
تاریخ ساخت این فیلم شاید بیش از ۵۰ سال باشه،،
ولی اکنون مایه افتخار هر ایرانیه ،
چامه سرای بزرگ ابوالقاسم فردوسی❤️👑
❤2
@ddrreamm
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم...
#کیوان_شاهبداغی
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم...
#کیوان_شاهبداغی
👏1
@ddrreamm
*۲۱ اوت روزشاعر است*.
شاعر،
جهانهای تازهای را در کلمات کشف میکند،
ما را با احساسات خود همراه میکند
و درهای این جان و جهان تازه را به روی ما میگشاید.
🪷🌹🪷
روز شاعر بر دوستان زرین قلم و اساتید بزرگوار گروه پربار #شاعران_معاصر و تمام شاعران ایرانزمین خجسته باد.
🪷
*۲۱ اوت روزشاعر است*.
شاعر،
جهانهای تازهای را در کلمات کشف میکند،
ما را با احساسات خود همراه میکند
و درهای این جان و جهان تازه را به روی ما میگشاید.
🪷🌹🪷
روز شاعر بر دوستان زرین قلم و اساتید بزرگوار گروه پربار #شاعران_معاصر و تمام شاعران ایرانزمین خجسته باد.
🪷
❤1🎉1