@ddrreamm

فرجام تلخ #واقعیت

سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ #یک_کشیش، #یک_وکیل_دادگستری و #یک_فیزیکدان

در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد؛ سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست ؟
گفت : خدا .خدا...خدا...
او مرا نجات خواهد داد،
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند،نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!
خدا حرفش را زده! وبه این ترتیب نجات یافت،
نوبت به وکیل دادگستری رسید؛
از او سؤال شد:آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت: من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت میدانم؛
عدالت عدالت.عدالت.
گیوتین پایین رفت،اما نزدیک گردنش ایستاد.
مردم متعجب، گفتند : آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده وکیل هم آزاد شد.
آخرکار نوبت به فیزیکدان رسید؛
سؤال شد:آخرین حرفت را بزن
گفت :من نه کشیشم که خدا را بشناسم و نه وکیلم که عدالت را بدانم.
اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه میشود!!!
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،

که ناگهان تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کرد.

چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را میگویند و به «گره ها» اشاره میكنند.

@ddrreamm


با ما ز ازل رفته قراری دگر است
این عالم اجساد دیاری دگر است

ای زاهد شبخیز تو مغرور نماز
بیرون ز نماز روزگاری دگر است

#مولانا

@ddrreamm


رنج جدایی، بیشتر از انکه از نبود دیگری باشد، از گم کردن تصویری از خودمان است که فقط در حضور او معنا داشت

#الن_دوباتن

@ddrreamm
#حافظ

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند
تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

@ddrreamm

گر قسمت‌مان باده و گر خون‌ جگر بود

‏ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم


‏#صائب_تبریزی

@ddrreamm

#سعدی

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را

هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را

@ddrreamm
#حافظ

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن

فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

@ddrreamm


           روزِ نو و شامِ نو باغِ نو و دامِ نو
  هر نَفَس اندیشهٔ نو نوخوشی و نوغَناست

      نو زِ کجا می‌رَسَد؟ کُهنه کجا می‌رَوَد؟
         گَر نَه وَرایِ نَظَرْ عالَمِ بی‌مُنْتَهاست

                     #مولانا

@ddrreamm


#حافظ

حال خونین دلان که گوید باز
و از فلک خون خم که جوید باز

شرمش از چشم می پرستان باد
نرگس مست اگر بروید باز

@ddrreamm

بانو #هایده یچیزی از زندگی میدونست که سر این اجرا گریه کرد💔