ĐŔĖĄM$
211 subscribers
9.19K photos
2.32K videos
21 files
127 links
باده از ما مست شد ؛ نی ما از او

قالب از ما هست شد؛ نی ما از او

#مولانا
@ddrreamm
Download Telegram
@ddrreamm


گر از این منزل ویران به سوی خانه روم
دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم

زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم


#حافظ
1👍1
@ddrreamm


باز آمدم ، باز آمدم ، از پیش آن یار آمدم
در من نگر، در من نگر، بهر تو غم‌خوار آمدم

شاد آمدم ، شاد آمدم ، از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم

#مولانا
👍1
@ddrreamm

#سعدی

من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم

بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همی‌گذرد روزگار مسکینم

چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه شمع پیش بالینم

هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی
چه حاجتست بگوید شکر که شیرینم
👍2
@ddrreamm

آن صداها به کجا رفت؟
صداهای بلند ،
گریه ها ، قهقهه ها ،

آن امانت ها را
آسمان آیا پس خواهد داد ؟

پس چرا حافظ گفت؟
آسمان بار امانت نتوانست کشید

نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا ؟

به کجا می رود آه
چهچهه گنجشک بر ساقه ی باد
آسمان آیا
این امانت ها را
باز پس خواهد داد ؟

#شفیعی_کدکنی
💔
💔2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm


مقدار یار همنفس ، چون من نداند هیچکس ،،،
👍3
@ddrreamm
#حافظ

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر می‌کنند

ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می‌کنند
🔥1
@ddrreamm


بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب، که قندِ فراوانم آرزوست

ای آفتابِ حُسن، برون آ، دَمی زِ ابر
کان چهره‌یِ مشعشعِ تابانم آرزوست

#مولانا
1
@ddrreamm



#حافظ » غزلیات »

غزل شمارهٔ ۱۶۹

یاری اندر کس نمی‌بینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد؟ دوست‌دار‌ان را چه شد؟

آب حیوان تیره‌گون شد، خضر فرخ‌پِی کجاست؟
خون چکید از شاخِ گل، بادِ بهار‌ان را چه شد؟

کس نمی‌گوید که «یاری داشت حقِّ دوستی»
حق‌شناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟

لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟

شهرِ یاران بود و خاکِ مهر‌بانان این دیار
مهربانی کِی سر آمد؟ شهریار‌ان را چه شد؟

گویِ توفیق و کرامت، در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید، سوار‌ان را چه شد؟

صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟

زهره سازی خوش نمی‌سازد، مگر عود‌ش بسوخت؟
کس ندارد ذوقِ مستی، مِی‌گسار‌ان را چه شد؟

حافظ اسرارِ الهی کَس نمی‌داند، خموش
از که می‌پرسی که دورِ روزگار‌ان را چه شد؟
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

لشکر توران ب قلب سرزمین ما رسید
رستم و گودرز کو؟ اسفندیاران را چ شد
خشکسالی در زمین،بیداد و غوغا میکند
بخشش هفت آسمان کو،باد و باران را چ شد
👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm


در این خاک ، در این مزرعه پاک بجز عشق نکاریم ،❤️
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

چون درختانِ عقیمیم همه بی باریم_
دست از دامنت ای عشق اگر بر داریم

سینه ای سوخته داریم اگر از بی مهری
باز هم بذرِ تو را در دلِ آن می کاریم

عاشقان شهره به دیوانه ی بی آزارند
از تو ای عشق چنین مرتبتی را داریم

زندگی راهِ پر از چالشِ تاب آوری است
تا تهِ خط همه را، جز تو زمین بگذاریم

مثلِ دندان لَقی، دردِ تو لذت بخش است
این جنون است که دنبال چنین آزاریم

ما که از طایفه ی واژه نویسان هستیم
تکه های دلِ خود را به ورق می باریم

خود فریبی یکی از خصلتِ اهلِ نظر است
هر دلِ سوخته را آینه می پنداریم

#داوود_نادعلی
👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm


امید وصل تو جانم به رقص می‌آرد
چو بادِ صبح که در گردش آورد ریحان

دو چیز حاصل عمرست، نام نیک و ثواب
وزین دو درگذری "کلُّ مَنْ عَلیها فَان"

#سعدی
👍1
@ddrreamm


رکب پشتِ رکب خوردم، ولی دم بَر نیاوردم
خودم از صبر بی‌حدِ خودم، سر در نیاوردم
 
شنیدم گرگ وحشی زاهد و عارف شده اما
به توبه کردن و ایمان او باور نیاوردم

خیالم پرت خود بود و حواسم جمع افکارم
خیال هر کسی را  بی‌هوا در سر نیاوردم

گذشتم از گذشته، زخم‌هایم را رفو کردم
برای دل بریدن با خودم خنجر نیاوردم
 
اگرچه خسته‌ام از درد بی درمان بیداری
برای چشمِ بازم قرص  خواب‌آور نیاوردم

به بند عشق پیچیدم تن عریان نفسم را
برای دیو در بند دلم، دلبر نیاوردم

ندارم قصد ماندن در دل طوفان‌ این دریا
برای  کشتی درمانده‌ام  لنگر نیاوردم

اگرچه دست‌هایم خالی اند اما پُرم از عشق
برای زندگی سرمایه‌ای دیگر نیاوردم

#معصومه_شفیعی
👏1
@ddrreamm
#حافظ

لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست

قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست

سحر کرشمه چشمت به خواب می‌دیدم
زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست
👍2
@ddrreamm


#حزین_لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین »

بخش ۹ - تمثیل

ز استاد، که باد روح او شاد
زیبا مثلی مرا بود یاد

روشن گهرانه، راز می گفت
در سلک فسانه، این گهر سفت

کز خانهٔ کدخدای دهقان
بگریخت بُزی، فراز ایوان

می گشت فراز بام نخجیر
گرگی به گذاره بود، در زیر

بُز دید چو گرگ را به ناکام
بگشاد زبان به طعن و دشنام

چون دید به حال ناگزیرش
افسوس شمرد، تا به دیرش

گرگ از سرِ وقت، گفت کای شوخ
بیداد منت مباد منسوخ

این عربده نیست از زبانت
دشنام به من دهد مکانت

بُز را نرسد به گرگ، دشنام
این طعن و سخط به ماست از بام

زین گونه، درین زمانهٔ دون
افسوس خسان بود ز گردون

هر گوشه، سپهر سفله پرور
بوزینه و بُز نموده سرور

حیزانِ زمانه را به میدان
کرده ست حریف شیرمردان

زین بُز فرمان نبود تشویر
گر بود مجال حملهٔ شیر

بز بر سر بام جا گرفته
خوش عرصه ز دست ما گرفته

تا کی به جهان، جگر توان خورد؟
فریاد ز چرخ ناجوانمرد

هر خیره سری، به کام دارد
یک بزچه؟ که صد به بام دارد
💯2