@ddrreamm
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،
زندگی جنبش و جاری شدن است،
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جایی که خدا می داند...
#سهراب_سپهری
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،
زندگی جنبش و جاری شدن است،
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جایی که خدا می داند...
#سهراب_سپهری
❤2
👍3
@ddrreamm
في الْحُبّ وَ في الحَرب،
یُقتَلُ الأبْرِياء، دائماً
در عشق و در جنگ،
همواره بیگناهان کشته میشوند...
#نجیب_محفوظ
في الْحُبّ وَ في الحَرب،
یُقتَلُ الأبْرِياء، دائماً
در عشق و در جنگ،
همواره بیگناهان کشته میشوند...
#نجیب_محفوظ
👍2
@ddrreamm
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
در راه عشق وسوسه اهرمن بسيست
پيش آی و گوش دل به پيام سروش کن
برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند
ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن
تسبيح و خرقه لذت مستی نبخشدت
همت در اين عمل طلب از می فروش کن
پيران سخن ز تجربه گويند گفتمت
هان ای پسر که پير شوی پند گوش کن
بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق
خواهي که زلف يار کشی ترک هوش کن
با دوستان مضايقه در عمر و مال نيست
صد جان فدای يار نصيحت نيوش کن
ساقی که جامت از می صافی تهی مباد
چشم عنايتی به من دُردنوش کن
سرمست در قبای زرافشان چو بگذری
يک بوسه نذر حافظ پشمينه پوش کن
#حافظ
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
در راه عشق وسوسه اهرمن بسيست
پيش آی و گوش دل به پيام سروش کن
برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند
ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن
تسبيح و خرقه لذت مستی نبخشدت
همت در اين عمل طلب از می فروش کن
پيران سخن ز تجربه گويند گفتمت
هان ای پسر که پير شوی پند گوش کن
بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق
خواهي که زلف يار کشی ترک هوش کن
با دوستان مضايقه در عمر و مال نيست
صد جان فدای يار نصيحت نيوش کن
ساقی که جامت از می صافی تهی مباد
چشم عنايتی به من دُردنوش کن
سرمست در قبای زرافشان چو بگذری
يک بوسه نذر حافظ پشمينه پوش کن
#حافظ
👌2❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
هم ابر در خیانت و هم باغبانِ پیر
هم آسمان به دشمنی و هم دمِ کویر
این باغ را چگونه توانی نجات داد
زین خشکسال و غارت و زین زخمِ ناگزیر؟
با ما چه میکنی؟
ای آسمانِ بر شده
ای پیر منحنی!
نامهای به آسمان، #شفیعی_کدکنی
تهران، ۱۴۰۲
هم ابر در خیانت و هم باغبانِ پیر
هم آسمان به دشمنی و هم دمِ کویر
این باغ را چگونه توانی نجات داد
زین خشکسال و غارت و زین زخمِ ناگزیر؟
با ما چه میکنی؟
ای آسمانِ بر شده
ای پیر منحنی!
نامهای به آسمان، #شفیعی_کدکنی
تهران، ۱۴۰۲
💔2