@ddrreamm
و من آنان را
به صدای قدم پیک بشارت دادم.
و به نزدیکی روز،
و به افزایش رنگ!
به طنین گل سرخ،
پشت پرچین سخنهای درشت.
و به آنان گفتم
هرکه در حافظهٔ چوب ببیند باغی،
صورتش در وزش بیشهٔ شور
ابدی
خواهد ماند،
#سهراب_سپهری
و من آنان را
به صدای قدم پیک بشارت دادم.
و به نزدیکی روز،
و به افزایش رنگ!
به طنین گل سرخ،
پشت پرچین سخنهای درشت.
و به آنان گفتم
هرکه در حافظهٔ چوب ببیند باغی،
صورتش در وزش بیشهٔ شور
ابدی
خواهد ماند،
#سهراب_سپهری
❤1
@ddrreamm
نردبان میخواست یا اندیشه ی دینار داشت
نفعِ خود را دید تنها، هر که با ما کار داشت
گر لباسِ پاره می بینی تنم، از فقر نیست
آستینم را بریدم بس که در خود مار داشت!
عقلِ من میگفت از معشوقِ عاقل دور باش
عقل من میگفت اما قلبِ من اصرار داشت
هرچه از «دوری» گذشتم باز «دوری» سررسید
وصلِ او_دورش بگردم_ شیوه ی پرگار داشت
از حیا میگفت و زلفش چشمها را می ربود
زیر لب اما دمادم ذکرِ یا ستّار داشت
آن صنم گرچه مسلمان بود از عمق وجود
گیسوانش نسبتی پیچیده با کفار داشت!
غیرتم جای خود اما گاه میگویم به خویش
تا که قدرم را بداند کاش قبلا یار داشت
#حسین_نادری
نردبان میخواست یا اندیشه ی دینار داشت
نفعِ خود را دید تنها، هر که با ما کار داشت
گر لباسِ پاره می بینی تنم، از فقر نیست
آستینم را بریدم بس که در خود مار داشت!
عقلِ من میگفت از معشوقِ عاقل دور باش
عقل من میگفت اما قلبِ من اصرار داشت
هرچه از «دوری» گذشتم باز «دوری» سررسید
وصلِ او_دورش بگردم_ شیوه ی پرگار داشت
از حیا میگفت و زلفش چشمها را می ربود
زیر لب اما دمادم ذکرِ یا ستّار داشت
آن صنم گرچه مسلمان بود از عمق وجود
گیسوانش نسبتی پیچیده با کفار داشت!
غیرتم جای خود اما گاه میگویم به خویش
تا که قدرم را بداند کاش قبلا یار داشت
#حسین_نادری
👌1
@ddrreamm
زنده ام اما نه در حدی که باید زنده بود
مرده ام اما نه آنقدری که در خاکم کنند
گرچه مادر مهربان و با محبت بوده است
من وصیت می کنم پیشِ پدر خاکم کنند
تا نبینم روی مردم را برای احتیاط
یک وجب هم گفته ام تا بیشتر خاکم کنند
جای خرج بیخودی خودکار خیراتم کنند
بی مراسم با عزایی مختصر خاکم کنند
گفته بودم بعد مرگم بی خبر خاکم کنند
در کنارِ عده ای اهلِ هنر خاکم کنند
منتظر ماندن برای دوستان بی فایده است
قبر کن ؛ دستی بجنبان زودتر خاکم کنند
تا نبیند هیچکس حالِ مرا در وقتِ مرگ
گفته بودم نیمه شب وقتِ سحر خاکم کنند
سر به روی شانه های کوه های دیلمان
جای قبله رو به دریایِ خزر خاکم کنند
#حسین_اظهری_ساجد
زنده ام اما نه در حدی که باید زنده بود
مرده ام اما نه آنقدری که در خاکم کنند
گرچه مادر مهربان و با محبت بوده است
من وصیت می کنم پیشِ پدر خاکم کنند
تا نبینم روی مردم را برای احتیاط
یک وجب هم گفته ام تا بیشتر خاکم کنند
جای خرج بیخودی خودکار خیراتم کنند
بی مراسم با عزایی مختصر خاکم کنند
گفته بودم بعد مرگم بی خبر خاکم کنند
در کنارِ عده ای اهلِ هنر خاکم کنند
منتظر ماندن برای دوستان بی فایده است
قبر کن ؛ دستی بجنبان زودتر خاکم کنند
تا نبیند هیچکس حالِ مرا در وقتِ مرگ
گفته بودم نیمه شب وقتِ سحر خاکم کنند
سر به روی شانه های کوه های دیلمان
جای قبله رو به دریایِ خزر خاکم کنند
#حسین_اظهری_ساجد
👌1
@ddrreamm
مسلما هدف و نیت حضرت ابراهیم
از قربانی کردن گوسفند ، بدعت گذاشتن
رسم دیرین که زنان و فرزندان را
در پیشگاه خدایانشان قربانی میکردند بوده است
و در کل روش حضرت ابراهیم برای
اثبات اهدافش پلکانی بوده
و پله به پله جامعه را متقاعد میکرد
و اگر امروزه زندگی میکرد صد البته
مانع کشتار حیوانات نیز میشد،،،
....
گرچه ابراهیم ، قربانی نمود
بدعتی بنمود در قوم ، جمود
اصطلاحا گوسفندی سر برید
تا ندَرَد کودکش را از ورید
اینچنین میخواست ، جانبانی کُند
خلق را در خواب ، مهمانی کُند
راویان اصلا نفهمیدند چیشد
درک تاریخ هم بدان حد ، در نشد
نیت ابراهیم از این کار چیست
یا که مقصود وی اش کشتار نیست
گردنِ فرزند بُردن زیر تیغ
بعد از آن افسوس آید با دریغ
خشت اول را چو او نیکو نهاد
تا قیامت زنده و پاینده باد
گر بدین بدعت نمیکرد همچنان
کودکان قربانی بودند و زنان
مطمئنا آیدش روزی دگر
یکنفر پاک و وگان و دادگر
کُشتن مرغ و خروس و گوسفند
یا که هر گُم کرده راه و دردمند
بدعتی دیگر نماید بی گمان
تا شود مخلوق عالم در امان
#مومنی از موقعی گُل خوار شد
دوست با زنبور و زاغ و سار شد
#امیر_مومنی
مسلما هدف و نیت حضرت ابراهیم
از قربانی کردن گوسفند ، بدعت گذاشتن
رسم دیرین که زنان و فرزندان را
در پیشگاه خدایانشان قربانی میکردند بوده است
و در کل روش حضرت ابراهیم برای
اثبات اهدافش پلکانی بوده
و پله به پله جامعه را متقاعد میکرد
و اگر امروزه زندگی میکرد صد البته
مانع کشتار حیوانات نیز میشد،،،
....
گرچه ابراهیم ، قربانی نمود
بدعتی بنمود در قوم ، جمود
اصطلاحا گوسفندی سر برید
تا ندَرَد کودکش را از ورید
اینچنین میخواست ، جانبانی کُند
خلق را در خواب ، مهمانی کُند
راویان اصلا نفهمیدند چیشد
درک تاریخ هم بدان حد ، در نشد
نیت ابراهیم از این کار چیست
یا که مقصود وی اش کشتار نیست
گردنِ فرزند بُردن زیر تیغ
بعد از آن افسوس آید با دریغ
خشت اول را چو او نیکو نهاد
تا قیامت زنده و پاینده باد
گر بدین بدعت نمیکرد همچنان
کودکان قربانی بودند و زنان
مطمئنا آیدش روزی دگر
یکنفر پاک و وگان و دادگر
کُشتن مرغ و خروس و گوسفند
یا که هر گُم کرده راه و دردمند
بدعتی دیگر نماید بی گمان
تا شود مخلوق عالم در امان
#مومنی از موقعی گُل خوار شد
دوست با زنبور و زاغ و سار شد
#امیر_مومنی
👍1👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
#حافظ
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
راز درون پرده چه داند فلک خموش
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست
آواز: #محمدرضا_شجریان
موسیقی: #هوشنگ_ظریف
#حافظ
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
راز درون پرده چه داند فلک خموش
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست
آواز: #محمدرضا_شجریان
موسیقی: #هوشنگ_ظریف
👍2❤1👌1
@ddrreamm
اُشو زرتشت چقدر زیبا گفت :
ﺍﮔﺮ ﮐﻠﯿﺪ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ ، ﻗﻔﻠﺶ ﻧﮑﻦ،
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ، ﺧﺮﺩﺵ ﻧﮑﻦ،
ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﯽ ، ﺭﻫﺎﯾﺶ ﻧﮑﻦ،
ﻋﺎﺷﻖ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﺎﺵ،
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ،
ﺍﺯ ﺗﻨﻔﺮ ، ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﺎﺵ،
ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ، ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯ،
ﺑﺎ ﺁﺷﺘﯽ ، ﺁﺷﺘﯽ ﮐﻦ،
ﺍﺯ ﺟﺪﺍﯾﯽ ، ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺵ،
ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺩﻟﺖ ﺑﺎﺵ ،
ﺗﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺩ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﻧﮑﻨﺪ
اُشو زرتشت چقدر زیبا گفت :
ﺍﮔﺮ ﮐﻠﯿﺪ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ ، ﻗﻔﻠﺶ ﻧﮑﻦ،
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ، ﺧﺮﺩﺵ ﻧﮑﻦ،
ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﯽ ، ﺭﻫﺎﯾﺶ ﻧﮑﻦ،
ﻋﺎﺷﻖ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﺎﺵ،
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ،
ﺍﺯ ﺗﻨﻔﺮ ، ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﺎﺵ،
ﺑﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ، ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯ،
ﺑﺎ ﺁﺷﺘﯽ ، ﺁﺷﺘﯽ ﮐﻦ،
ﺍﺯ ﺟﺪﺍﯾﯽ ، ﺟﺪﺍ ﺑﺎﺵ،
ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺩﻟﺖ ﺑﺎﺵ ،
ﺗﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺩ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﻧﮑﻨﺪ
❤2
@ddrreamm
تنگ شکر را ماند این
سودای سر را ماند این
آن سیمبر را ماند این
شادی و آسانی است این
امروز مستیم ای پدر
توبه شکستیم ای پدر
از قحط رستیم ای پدر
امسال ارزانی است این
ای مطرب داوود دم
آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم
کاین وقت سرخوانیست این
رستیم از خوف و رجا
عشق از کجا شرم از کجا
ای خاک بر شرم و حیا
هنگام پیشانی است این
گلهای سرخ و زرد بین
آشوب و بردابرد بین
در قعر دریا گرد بین
موسی عمرانی است این
#ای_عشق_قلماشیت_گو
#از_عیش_و_خوش_باشیت_گو
#کس_می_نداند_حرف_تو
#گویی_که_سریانی_است_این
آن آب بازآمد به جو
بر سنگ زن اکنون سبو
سجده کن و چیزی مگو
کاین بزم سلطانی است این
#مولانا
تنگ شکر را ماند این
سودای سر را ماند این
آن سیمبر را ماند این
شادی و آسانی است این
امروز مستیم ای پدر
توبه شکستیم ای پدر
از قحط رستیم ای پدر
امسال ارزانی است این
ای مطرب داوود دم
آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم
کاین وقت سرخوانیست این
رستیم از خوف و رجا
عشق از کجا شرم از کجا
ای خاک بر شرم و حیا
هنگام پیشانی است این
گلهای سرخ و زرد بین
آشوب و بردابرد بین
در قعر دریا گرد بین
موسی عمرانی است این
#ای_عشق_قلماشیت_گو
#از_عیش_و_خوش_باشیت_گو
#کس_می_نداند_حرف_تو
#گویی_که_سریانی_است_این
آن آب بازآمد به جو
بر سنگ زن اکنون سبو
سجده کن و چیزی مگو
کاین بزم سلطانی است این
#مولانا
👍1👏1
@ddrreamm
#وحشی_بافقی
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانهسوز اول متاع خانه را
خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحدست
قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را
هرچه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را
گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان
گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را
می ز رطل عشق خوردن کار هر بیظرف نیست
وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را
#وحشی_بافقی
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانهسوز اول متاع خانه را
خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحدست
قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را
هرچه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را
گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان
گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را
می ز رطل عشق خوردن کار هر بیظرف نیست
وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را
👍3
@ddrreamm
و این منم
زنی تنها
در آستانهی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی.
#فروغ_فرخزاد
و این منم
زنی تنها
در آستانهی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی.
#فروغ_فرخزاد
👍2