@ddrreamm
بزرگان وطن را از حماقه
نباشد بر وطن یک جو علاقه
یکی از انگلستان پند گیرد
یکی با روسها پیوند گیرد
به مغزِ جمله این فکرِ خسیس است
که ایران مال روس و انگلیس است
#ایرج_میرزا
بزرگان وطن را از حماقه
نباشد بر وطن یک جو علاقه
یکی از انگلستان پند گیرد
یکی با روسها پیوند گیرد
به مغزِ جمله این فکرِ خسیس است
که ایران مال روس و انگلیس است
#ایرج_میرزا
👌1
👌1
@ddrreamm
#دمی_با_سعدی
یکی از معروفترین داستانهای بوستان سعدی هم، روایت حمامرفتن #بایزید_بسطامی و تواضع بزرگمنشانه او است.
#سعدی علاوه بر بوستان در گلستان نیز بابی را به تواضع اختصاص داده است و این میتواند نشان از اهمیت تواضع در نگاه او داشته باشد:
شنیدم که وقتی سحرگاه عید
ز گرمابه آمد برون با یزید
یکی طشت خاکسترش بیخبر
فرو ریختند از سرایی به سر
همی گفت شولیده دستار و موی
کف دست شکرانه مالان به روی
که ای نفس من در خور آتشم
به خاکستری روی درهم کشم؟
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه
بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
به گردن فتد سرکش تند خوی
بلندیت باید بلندی مجوی
ز مغرور دنیا ره دین مجوی
خدا بینی از خویشتن بین مجوی
گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان
گمان کی برد مردم هوشمند
که در سرگرانی است قدر بلند؟
از این نامورتر محلی مجوی
که خوانند خلقت پسندیده خوی
نه گر چون تویی بر تو کبر آورد
بزرگش نبینی به چشم خرد؟
تو نیز ار تکبر کنی همچنان
نمایی، که پیشت تکبر کنان
چو استادهای بر مقامی بلند
بر افتاده گر هوشمندی مخند
بسا ایستاده درآمد ز پای
که افتادگانش گرفتند جای
گرفتم که خود هستی از عیب پاک
تعنت مکن بر من عیبناک
یکی حلقهٔ کعبه دارد به دست
یکی در خراباتی افتاده مست
گر آن را بخواند، که نگذاردش؟
وراین را براند، که باز آردش؟
نه مستظهرست آن به اعمال خویش
نه این را در توبه بستهست پیش
#بوستان
در عشق و مستی و شور
#دمی_با_سعدی
یکی از معروفترین داستانهای بوستان سعدی هم، روایت حمامرفتن #بایزید_بسطامی و تواضع بزرگمنشانه او است.
#سعدی علاوه بر بوستان در گلستان نیز بابی را به تواضع اختصاص داده است و این میتواند نشان از اهمیت تواضع در نگاه او داشته باشد:
شنیدم که وقتی سحرگاه عید
ز گرمابه آمد برون با یزید
یکی طشت خاکسترش بیخبر
فرو ریختند از سرایی به سر
همی گفت شولیده دستار و موی
کف دست شکرانه مالان به روی
که ای نفس من در خور آتشم
به خاکستری روی درهم کشم؟
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه
بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
به گردن فتد سرکش تند خوی
بلندیت باید بلندی مجوی
ز مغرور دنیا ره دین مجوی
خدا بینی از خویشتن بین مجوی
گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان
گمان کی برد مردم هوشمند
که در سرگرانی است قدر بلند؟
از این نامورتر محلی مجوی
که خوانند خلقت پسندیده خوی
نه گر چون تویی بر تو کبر آورد
بزرگش نبینی به چشم خرد؟
تو نیز ار تکبر کنی همچنان
نمایی، که پیشت تکبر کنان
چو استادهای بر مقامی بلند
بر افتاده گر هوشمندی مخند
بسا ایستاده درآمد ز پای
که افتادگانش گرفتند جای
گرفتم که خود هستی از عیب پاک
تعنت مکن بر من عیبناک
یکی حلقهٔ کعبه دارد به دست
یکی در خراباتی افتاده مست
گر آن را بخواند، که نگذاردش؟
وراین را براند، که باز آردش؟
نه مستظهرست آن به اعمال خویش
نه این را در توبه بستهست پیش
#بوستان
در عشق و مستی و شور
👍1
@ddrreamm
#طالب_آملی
صبرم سپر فکند، وگرنه به راهِ دوست
خود را به گونهگونه بلا آزمودمی
هر زخم کآمدی به دلم از خدنگِ غم
آغوش بر جراحتِ دیگر گشودمی
#طالب_آملی
صبرم سپر فکند، وگرنه به راهِ دوست
خود را به گونهگونه بلا آزمودمی
هر زخم کآمدی به دلم از خدنگِ غم
آغوش بر جراحتِ دیگر گشودمی
👍1
@ddrreamm
چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند
نیست عجب که از جنون صد چو مرا چنین کند
بال برآرد این دلم چونک غمت پرک زند
بارخدا تو حکم کن تا به ابد همین کند
چونک ستاره دلم با مه تو قران کند
اه که فلک چه لطفها از تو بر این زمین کند
باده به دست ساقیت گرد جهان همیرود
آخر کار عاقبت جان مرا گزین کند
گرچه بسی بیاورد در دل بنده سر کند
غیرت تو بسوزدش گر نفسی جز این کند
از دل همچو آهنم دیو و پری حذر کند
چون دل همچو آب را عشق تو آهنین کند
جان چو تیر راست من در کف تست چون کمان
چرخ از این ز کین من هر طرفی کمین کند
دیده چرخ و چرخیان نقش کند نشان من
زانک مرا به هر نفس لطف تو همنشین کند
سجده کنم به هر نفس از پی شکر آنک حق
در تبریز مر مرا بنده شمس دین کند
#مولانا
چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند
نیست عجب که از جنون صد چو مرا چنین کند
بال برآرد این دلم چونک غمت پرک زند
بارخدا تو حکم کن تا به ابد همین کند
چونک ستاره دلم با مه تو قران کند
اه که فلک چه لطفها از تو بر این زمین کند
باده به دست ساقیت گرد جهان همیرود
آخر کار عاقبت جان مرا گزین کند
گرچه بسی بیاورد در دل بنده سر کند
غیرت تو بسوزدش گر نفسی جز این کند
از دل همچو آهنم دیو و پری حذر کند
چون دل همچو آب را عشق تو آهنین کند
جان چو تیر راست من در کف تست چون کمان
چرخ از این ز کین من هر طرفی کمین کند
دیده چرخ و چرخیان نقش کند نشان من
زانک مرا به هر نفس لطف تو همنشین کند
سجده کنم به هر نفس از پی شکر آنک حق
در تبریز مر مرا بنده شمس دین کند
#مولانا
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
وسط جاده دیده حیوان از بی آبی حالش بده پیاده شد وبه حیوان آب داد. وسط آبخوردن حیوان ازش داشت تشکر میکرد😍❤️🥹🐶
انسان بودن نیاز به هیچ دینی ندارد🌹🌹
وسط جاده دیده حیوان از بی آبی حالش بده پیاده شد وبه حیوان آب داد. وسط آبخوردن حیوان ازش داشت تشکر میکرد😍❤️🥹🐶
انسان بودن نیاز به هیچ دینی ندارد🌹🌹
👍1
@ddrreamm
#سهراب_سپهری
ﮔﺎهگاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ میگیرد
به خودم میگویم،
در دیاری که پر از دیوار است
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ؟
#سهراب_سپهری
ﮔﺎهگاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ میگیرد
به خودم میگویم،
در دیاری که پر از دیوار است
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ؟
😢1
@ddrreamm
به مویی بسته صبرم، نغمه ی تار است پنداری
دلم از هیچ می رنجد، دل یار است پنداری
به تحریک نسیمی خاطرم آشفته می گردد
به خودرایی سر زلفین دلدار است پنداری
نه پندم می دهد سودی، نه کارم راست بهبودی
دلی دارم که هر امسال او پار است پنداری
ننوشم تا قدح بر من دری از غیب نگشاید
کلید روزنم در دست خمار است پنداری
به نوعی طعن مردم را هدف گشتم که دامانم
ز سنگ کودکان، دامان کهسار است پنداری
فلک را دیده ها بر هم نمی آید شب از کینم
چنان هشیار می خوابد که بیدار است پنداری
نظیری! بوالعجب شیرین و نازک نکته می آری
تو را شکر به خرمن، گل به خروار است پنداری
#نظیری_نیشابوری
به مویی بسته صبرم، نغمه ی تار است پنداری
دلم از هیچ می رنجد، دل یار است پنداری
به تحریک نسیمی خاطرم آشفته می گردد
به خودرایی سر زلفین دلدار است پنداری
نه پندم می دهد سودی، نه کارم راست بهبودی
دلی دارم که هر امسال او پار است پنداری
ننوشم تا قدح بر من دری از غیب نگشاید
کلید روزنم در دست خمار است پنداری
به نوعی طعن مردم را هدف گشتم که دامانم
ز سنگ کودکان، دامان کهسار است پنداری
فلک را دیده ها بر هم نمی آید شب از کینم
چنان هشیار می خوابد که بیدار است پنداری
نظیری! بوالعجب شیرین و نازک نکته می آری
تو را شکر به خرمن، گل به خروار است پنداری
#نظیری_نیشابوری
👍1