@ddrreamm
شعری از #فریدون_مشیری
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو میخواندم از لایتناهی
آوای تو میآردم از شوق به پرواز
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو ، به من میرسد از دور
دریایی و من تشنهی مهر تو ، چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم میجهد از جان
خوش میدهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق ، تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی ، هرچه تو گویی و تو خواهی
شعری از #فریدون_مشیری
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو میخواندم از لایتناهی
آوای تو میآردم از شوق به پرواز
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو ، به من میرسد از دور
دریایی و من تشنهی مهر تو ، چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم میجهد از جان
خوش میدهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق ، تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی ، هرچه تو گویی و تو خواهی
👍2
@ddrreamm
رخ به رخ
این دل شکستنی است کمی التفات کن
در حمل و نقلِ این دلِ من احتیاط کن!
دارد هوای رابطهها خوب میشود
کوشش برای وُسعتِ این ارتباط کن
ای مهربان! که قهرِ تو از حد گذشته است
فکری برای پاسخِ این شایعات کن
من با کمی نگاه و عسل خوب میشوم!
درمانِ من به داروی چای و نبات کن!
بگذر ز شاه و فیل و وزیر و سپاه و اسب
رُخ بر رُخم گُذار، مرا کیش و مات کن!
بازارِ شعر و عاطفه و گُل کساد شد
قدری کنارِ کوچهی باران بساط کن
قلبم بهدستِ توست، مبادا که بشکنی
جانِ تمامِ آینهها احتیاط کن !
#یداله_گودرزی
رخ به رخ
این دل شکستنی است کمی التفات کن
در حمل و نقلِ این دلِ من احتیاط کن!
دارد هوای رابطهها خوب میشود
کوشش برای وُسعتِ این ارتباط کن
ای مهربان! که قهرِ تو از حد گذشته است
فکری برای پاسخِ این شایعات کن
من با کمی نگاه و عسل خوب میشوم!
درمانِ من به داروی چای و نبات کن!
بگذر ز شاه و فیل و وزیر و سپاه و اسب
رُخ بر رُخم گُذار، مرا کیش و مات کن!
بازارِ شعر و عاطفه و گُل کساد شد
قدری کنارِ کوچهی باران بساط کن
قلبم بهدستِ توست، مبادا که بشکنی
جانِ تمامِ آینهها احتیاط کن !
#یداله_گودرزی
👏2👍1
@ddrreamm
تکامل بدان مفهوم نیست که در نهایت هر میمونی انسان شود .
میمون و انسان در حال حاضر به یک اندازه در حال تکامل و دگر شوی هستند ،
البته منظور تکامل آرام و بدون تنش میباشد .
اما در تکامل های جهشی ، ممکن است در مدتی کوتاه از گونه ای دیگر پدید آید و گونه های ناسازگار از صحنه هستی حذف و محو گردند ،
تکامل بدان مفهوم نیست که در نهایت هر میمونی انسان شود .
میمون و انسان در حال حاضر به یک اندازه در حال تکامل و دگر شوی هستند ،
البته منظور تکامل آرام و بدون تنش میباشد .
اما در تکامل های جهشی ، ممکن است در مدتی کوتاه از گونه ای دیگر پدید آید و گونه های ناسازگار از صحنه هستی حذف و محو گردند ،
🤔1
جان لیلی - فریدون پوررضا.mp3
@Bazmemusighi
جان لیلی
محلی گیلکی
#فریدون_پور_رضا
یک روز رفتم به جمع کردن هیزم، لیلی جان
در دل جنگل
نگاه کردم و دیدم پسر همسایه مرا تعقیب می کند و دارد به من می گوید: هیس
به او محل نگذاشتم تندتر رفتم
دوباره گفت: هیس
ترسیدم دلم تپید پا تند کردم
تندتر و تندتر و تندتر رفتم
من بدو-بدو، او بدو-بدو
او یک تکه گِل خشک برداشت
زد به میانه پشتم لیلی جان
در دل جنگل
پای نازک من گیر کرد
زیر درخت لیلیه کی خار به پایم فرو رفت
گریه کردم
به درون گیاهان و علف های جنگلی افتادم
خودش را رساند لیلی جان
در دل جنگل
آمد بالای سرم
همین جور دست هایش را به کمر زد
خندید: هارهارهار-هیرهیرهیر
لیلی جان من
به من گفت:
من اگر می دانستم تو به این زودی خواهی مُرد، طناب به گردنت می افکندم تا ببرمت به گردنه های کوه که با آن جا با هم زندگی کنیم
لیلی جان من
ادامهی حرفهای پسر: صد و بیست سال عمر می کردی، سرآخر جوان مرگ نمی شدی!
چشمش افتاد به خار
اخم هایش را پایین آورد
اخم کرد سرم را روی زانویش گذاشت
با دندان هایش خار را از پایم بیرون کشید
به پیشانی ام بوسه ای زد
طعم جوانی را به من یاد داده بود، لیلی جان
در دل جنگل، لیلی جان
لیلی جان، لیلی جان
محلی گیلکی
#فریدون_پور_رضا
یک روز رفتم به جمع کردن هیزم، لیلی جان
در دل جنگل
نگاه کردم و دیدم پسر همسایه مرا تعقیب می کند و دارد به من می گوید: هیس
به او محل نگذاشتم تندتر رفتم
دوباره گفت: هیس
ترسیدم دلم تپید پا تند کردم
تندتر و تندتر و تندتر رفتم
من بدو-بدو، او بدو-بدو
او یک تکه گِل خشک برداشت
زد به میانه پشتم لیلی جان
در دل جنگل
پای نازک من گیر کرد
زیر درخت لیلیه کی خار به پایم فرو رفت
گریه کردم
به درون گیاهان و علف های جنگلی افتادم
خودش را رساند لیلی جان
در دل جنگل
آمد بالای سرم
همین جور دست هایش را به کمر زد
خندید: هارهارهار-هیرهیرهیر
لیلی جان من
به من گفت:
من اگر می دانستم تو به این زودی خواهی مُرد، طناب به گردنت می افکندم تا ببرمت به گردنه های کوه که با آن جا با هم زندگی کنیم
لیلی جان من
ادامهی حرفهای پسر: صد و بیست سال عمر می کردی، سرآخر جوان مرگ نمی شدی!
چشمش افتاد به خار
اخم هایش را پایین آورد
اخم کرد سرم را روی زانویش گذاشت
با دندان هایش خار را از پایم بیرون کشید
به پیشانی ام بوسه ای زد
طعم جوانی را به من یاد داده بود، لیلی جان
در دل جنگل، لیلی جان
لیلی جان، لیلی جان
👍1
دختر کوردی _ ملوک ضرابی
@baritonmosighi
تصنیف "دختر کوردی"
با صدای بانو #ملوک_ضرابی
@ddrreamm
تصنیف مشهور "دختری کوردی" با صدای #ملوک_ضرابی در" مایه دشتی" که از دختر کوردی که اهل محله فیض اباد کرمانشاه است تعریف می کند.
راسته فیض آباد تنگ و تاریکه
یک یاری دارم کمر باریکه
ای خدا مرا کشته ناز او
تا کی من برقصم به ساز او
بیش از این ساقی می مده مستم
مست چشمان مست او هستم
دل به موی آن نازنین بستم
جام می همی افتد از دستم
شب رسیده و جاده باریکه
خانه دوره و کوچه تاریکه
وای از دوری جانگداز او
تا کی من برقصم به ساز او
چشم سرمستش خون کند به دل
من بیاد وی او زمن غافل
من به او عاشق دل به او مایل
دیوانه منم دلبرم عاقل
دختر کردی ، شد بلای جان
زد به جانم خوش آتش سوزان
ای خدا مرا کشته ناز او
تا کی من برقصم به ساز او
با صدای بانو #ملوک_ضرابی
@ddrreamm
تصنیف مشهور "دختری کوردی" با صدای #ملوک_ضرابی در" مایه دشتی" که از دختر کوردی که اهل محله فیض اباد کرمانشاه است تعریف می کند.
راسته فیض آباد تنگ و تاریکه
یک یاری دارم کمر باریکه
ای خدا مرا کشته ناز او
تا کی من برقصم به ساز او
بیش از این ساقی می مده مستم
مست چشمان مست او هستم
دل به موی آن نازنین بستم
جام می همی افتد از دستم
شب رسیده و جاده باریکه
خانه دوره و کوچه تاریکه
وای از دوری جانگداز او
تا کی من برقصم به ساز او
چشم سرمستش خون کند به دل
من بیاد وی او زمن غافل
من به او عاشق دل به او مایل
دیوانه منم دلبرم عاقل
دختر کردی ، شد بلای جان
زد به جانم خوش آتش سوزان
ای خدا مرا کشته ناز او
تا کی من برقصم به ساز او
👍1
❤1👍1
@ddrreamm
نمیدانم که را دیدم
که از خود میرود هوشم
جنون آهسته میگوید
«مبارک باد» در گوشم
#صائب_تبریزی
@ddrreamm
نمیدانم که را دیدم
که از خود میرود هوشم
جنون آهسته میگوید
«مبارک باد» در گوشم
#صائب_تبریزی
🎉2
@ddrreamm
#ابوسعیدابوالخیر
از بادِ صبا، دلم چو بویِ تو گرفت
بُگذاشت مرا و جستجویِ تو گرفت
اکنون ز مَنَش هیچ نمیآید یاد
بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت
#ابوسعیدابوالخیر
از بادِ صبا، دلم چو بویِ تو گرفت
بُگذاشت مرا و جستجویِ تو گرفت
اکنون ز مَنَش هیچ نمیآید یاد
بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت
👏2👍1
@ddrreamm
تا توانی رفع غم
از چهره ی غمناك كن
در جهان گریاندن آسان است،
اشكی پاك كن
#ملك_الشعرای_بهار
تا توانی رفع غم
از چهره ی غمناك كن
در جهان گریاندن آسان است،
اشكی پاك كن
#ملك_الشعرای_بهار
👍1👌1