❤3💯2
@ddrreamm
بویِ گُل و نسیمِ صبا میتوان شدن
گر بگذری زِ خویش، چها میتوان شدن
شبنم به آفتاب رسید از فتادگی
بنگر که از کجا به کجا میتوان شدن
#صائب_تبریزی
بویِ گُل و نسیمِ صبا میتوان شدن
گر بگذری زِ خویش، چها میتوان شدن
شبنم به آفتاب رسید از فتادگی
بنگر که از کجا به کجا میتوان شدن
#صائب_تبریزی
❤3👍1
@ddrreamm
دلم گرفته ایدوست، هوای گریه با من
گر ازقفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل
نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج
رها؛ رها؛ رها من
زمن هرآنکه او دور،
چو دل به سینه نزدیک
به من هرآنکه نزدیک
از او جدا، جدا من
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزون
نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ
که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم،
در آسمان ابری
دلم گرفته ایدوست،
هوای گریه بامن ،
#سیمین_بهبهانی
دلم گرفته ایدوست، هوای گریه با من
گر ازقفس گریزم، کجا روم، کجا من؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم
که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل
نه بسته دل به من کس
چو تخته پاره بر موج
رها؛ رها؛ رها من
زمن هرآنکه او دور،
چو دل به سینه نزدیک
به من هرآنکه نزدیک
از او جدا، جدا من
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزون
نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ
که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم،
در آسمان ابری
دلم گرفته ایدوست،
هوای گریه بامن ،
#سیمین_بهبهانی
💔3
@ddrreamm
فرض_کن آتش به فرمانِ پرِ پروانه باشد
پاسبانها مِی فروش و پادگان میخانه باشد
فرض کن از آهِ ما آتش به ریشِ ظالم افتد
عصر او پایان بگیرد، قصرِ او ویرانه باشد
روزگاری آرمانی را تصور کن که در آن
عهدها محکم بماند، قولها مردانه باشد
چشمهایت را ببند و تن به او بسپار، هر چند
آنکه میبوسد لبت را با غمت بیگانه باشد
شربتِ مسموم خوردن، بهتر از لب تشنه مردن
نوش جان کن گر چه شاید زهر در پیمانه باشد
سالها در گوشِ مردم قصهی موعود خواندند
من که باور کردم اما، وای اگر افسانه باشد!!!
#محمدرضا_طاهری
فرض_کن آتش به فرمانِ پرِ پروانه باشد
پاسبانها مِی فروش و پادگان میخانه باشد
فرض کن از آهِ ما آتش به ریشِ ظالم افتد
عصر او پایان بگیرد، قصرِ او ویرانه باشد
روزگاری آرمانی را تصور کن که در آن
عهدها محکم بماند، قولها مردانه باشد
چشمهایت را ببند و تن به او بسپار، هر چند
آنکه میبوسد لبت را با غمت بیگانه باشد
شربتِ مسموم خوردن، بهتر از لب تشنه مردن
نوش جان کن گر چه شاید زهر در پیمانه باشد
سالها در گوشِ مردم قصهی موعود خواندند
من که باور کردم اما، وای اگر افسانه باشد!!!
#محمدرضا_طاهری
👍3👌1
@ddrreamm
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک، اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست میمانم
من از اینجا چه میخواهم، نمیدانم
امید روشنائی گرچه در این تیرگیها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک
با دست تهی
گل بر میافشانم..
"فریدون_مشیری" 🌺🍃
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک، اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست میمانم
من از اینجا چه میخواهم، نمیدانم
امید روشنائی گرچه در این تیرگیها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه میرانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک
با دست تهی
گل بر میافشانم..
"فریدون_مشیری" 🌺🍃
❤5
@ddrreamm
فردای خاکسپاری بود؛ «ژینا» را ـ که خود معنای «زندگی» داشت ـ داده بودند به خاک؛ زیر خاک.
خالهاش، همان که میزبان خواهرزاده در تهران بود، خودش را به «آیچی» رسانده بود و زیر لب مویه میکرد. رسید به خاک «ثمر» داده زن ۲۲ ساله سقزی و زمزمه میکرد: «ژینا گیان، بقوربانیت بم…» و باز میگفت: «ژینا شرمندتیم، ژینا شرمندتیم» و اشک میریخت و به کوردی میخواند.
زنی بر مزار زنی دیگر روله روله سر داده بود.
همانجا که روز خاکسپاری، امجد امینی شعری کوردی را از شیرکو بیکس خوانده بود: «به روی هیچکس نمیخندد
تهران
که یاور مرگ است، تهران
پیراهن عزا به تن شعر پوشاند؛
و موسیقی را ول کرد
چون بیوهای تنها،
تهران.»
همانجا که مژگان ، مادر مهسا(ژینا) امینی، ساعت ۱۰ صبح که جنازه ژینا را آوردند، دستهایش را بالا برده رو به آسمانِ صافِ سقز و میگفت تو کجا و زیر این خاک کجا؟
همانجا که سقزیها، همانها که آوازهای کوردی از زبانشان نمیافتد در شادی و عزا، این بار در عزا دست میزدند و میخواندند: من رو تنها نگذارید و فریاد میزدند: «ِژن، ژیان، آزادی» (زن، زندگی، آزادی)
#الهه_محمدی
فردای خاکسپاری بود؛ «ژینا» را ـ که خود معنای «زندگی» داشت ـ داده بودند به خاک؛ زیر خاک.
خالهاش، همان که میزبان خواهرزاده در تهران بود، خودش را به «آیچی» رسانده بود و زیر لب مویه میکرد. رسید به خاک «ثمر» داده زن ۲۲ ساله سقزی و زمزمه میکرد: «ژینا گیان، بقوربانیت بم…» و باز میگفت: «ژینا شرمندتیم، ژینا شرمندتیم» و اشک میریخت و به کوردی میخواند.
زنی بر مزار زنی دیگر روله روله سر داده بود.
همانجا که روز خاکسپاری، امجد امینی شعری کوردی را از شیرکو بیکس خوانده بود: «به روی هیچکس نمیخندد
تهران
که یاور مرگ است، تهران
پیراهن عزا به تن شعر پوشاند؛
و موسیقی را ول کرد
چون بیوهای تنها،
تهران.»
همانجا که مژگان ، مادر مهسا(ژینا) امینی، ساعت ۱۰ صبح که جنازه ژینا را آوردند، دستهایش را بالا برده رو به آسمانِ صافِ سقز و میگفت تو کجا و زیر این خاک کجا؟
همانجا که سقزیها، همانها که آوازهای کوردی از زبانشان نمیافتد در شادی و عزا، این بار در عزا دست میزدند و میخواندند: من رو تنها نگذارید و فریاد میزدند: «ِژن، ژیان، آزادی» (زن، زندگی، آزادی)
#الهه_محمدی
💔2
Forwarded from ĐŔĖĄM$ (" Amir امیر_مومنی# ")
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
آواز شهرام ناظری در سوگ مهسا امینی | صوت
شهرام ناظری در سوگ #مهسا_امینی قطعه کوتاهی را با نام «آی ئازیزم» به زبان کردی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
آواز شهرام ناظری در سوگ مهسا امینی | صوت
شهرام ناظری در سوگ #مهسا_امینی قطعه کوتاهی را با نام «آی ئازیزم» به زبان کردی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
💔4
❤1💔1
@ddrreamm
#دمی_با_سعدی 📓
در وصف همنشین
گر نشیند فرشتهای با دیو
وحشت آموزد و خیانت و ریو
#گلستان
باب هشتم
نه عجب گر فرو رود نفسش
عندلیبی غراب هم قفسش
#دمی_با_سعدی 📓
در وصف همنشین
گر نشیند فرشتهای با دیو
وحشت آموزد و خیانت و ریو
#گلستان
باب هشتم
نه عجب گر فرو رود نفسش
عندلیبی غراب هم قفسش
❤1💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
تصنیف دو اوایی : *چنگ رودکی*
خواننده : *بنان/مرضیه*
آهنگ : *خالقی*
شعر : *رودکی*
(بوی جوی مولیان یاد یار مهربان)
تصنیف دو اوایی : *چنگ رودکی*
خواننده : *بنان/مرضیه*
آهنگ : *خالقی*
شعر : *رودکی*
(بوی جوی مولیان یاد یار مهربان)
❤3👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
روزی #شهریار نامه ای از ثریا دریافت کرد که روی پاکت یا داخل آن نشانی از فرستنده اش نبود،
در نامه نوشته بود
عکست را در مجله دیدم خیلی شکسته شده ای، سخت متاثر شدم. گفتم: خدای من این چهره ی دلداه ی من است؟ این همان شهریار است؟ این قیافه ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دار الفنون است؟ نه من خواب می بینم. سخت اشک ریختم
و روز بعد استاد پاسخ نامه دوست جوانیش را که پری خطاب می کرد چنین سرود
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
پیل ماه و سال را پهلو نمی کردم تهی
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری
هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان
من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری
یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید
آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری
روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری
با نواهای جـرس گاهی به فریادم برس
کین ز راه افتاده هم از کاروان است ای پری
کام درویشان نداده خـدمت پیران چه سود
پیر را گو شهریار از شبروان است ای پری
روزی #شهریار نامه ای از ثریا دریافت کرد که روی پاکت یا داخل آن نشانی از فرستنده اش نبود،
در نامه نوشته بود
عکست را در مجله دیدم خیلی شکسته شده ای، سخت متاثر شدم. گفتم: خدای من این چهره ی دلداه ی من است؟ این همان شهریار است؟ این قیافه ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دار الفنون است؟ نه من خواب می بینم. سخت اشک ریختم
و روز بعد استاد پاسخ نامه دوست جوانیش را که پری خطاب می کرد چنین سرود
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
پیل ماه و سال را پهلو نمی کردم تهی
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری
هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان
من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری
یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید
آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری
روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری
با نواهای جـرس گاهی به فریادم برس
کین ز راه افتاده هم از کاروان است ای پری
کام درویشان نداده خـدمت پیران چه سود
پیر را گو شهریار از شبروان است ای پری
❤2👍1🔥1🎉1