@ddrreamm
در کتاب «از خشت تا خشت» نوشتهی #محمود_کتیرایی آمدهاست که در گذشته بر روی ابزار و وسایل خانه شعر مینوشتهاند؛ در ادامه چند نمونه از اشعار آن آورده شدهاست.
- بر روی انبر برنج:
سوختم و سوختم و سوختم
تا روش عشق تو آموختم
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست
خام بدم پخته شدم سوختم!
- بر روی دستهی دم طاووسی قاشق:
تیشهها خوردم به سر فرهاد وار
تا رسیدم بر لب شیرین یار
یا
کمتر ز قاشقی نتوان بود در طلب
صد تیشه میخورد که رساند لبی به لب
- بر روی قلمدان:
این قلمدان را دوات از لعل و مرجان لایق است
لیقه از گیسوی یار و زلف جانان لایق است
آب حیوانش مداد و شاخهی طوبی قلم
بهر عشق نو خطان و جیب خوبان لایق است
- در کنار قاب آینه:
صورت خود چو بنگری ناز تو بیشتر شود
کاش نمیگذاشتند آینه رو به روی تو!
یا
باش چون آینه که عیب تو را
همه را دیده رو به رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته مو به مو گوید
- دور منقل:
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
- بر روی کوزهی قلیان نقره:
قلیان به دست از در درآ ای دلبر سیمین برم
با ناز قلیانم بده بیناز بنشین در برم
یا
طریق عشق را باید که از قلیان بیاموزی
که آتش بر سر و دودش به دل اشکش به دامان است!
- در حاشیهی پردهی قلمکار:
باش چون پرده رازدار کسان
تا نگردند از تو افسرده
پرده راز کسی نگفته به کس
هیچکس را ز خود نیازرده
پردهپوشی نموده عیب کسان
دیده اما به رو نیاورده
حفظ اسرار و پرده پوشی را
یاد باید گرفت از پرده
- بر روی بشقاب چینی:
بردار ز روی قاب سر پوش
تا یار کند طعام را نوش
- بر روی بدنهی کاسهی چینی و مسی:
بر مثال کاسه در هر کورهای گردیدهام
همچو قاشق دستیاری بیغرض کم دیدهام.
در کتاب «از خشت تا خشت» نوشتهی #محمود_کتیرایی آمدهاست که در گذشته بر روی ابزار و وسایل خانه شعر مینوشتهاند؛ در ادامه چند نمونه از اشعار آن آورده شدهاست.
- بر روی انبر برنج:
سوختم و سوختم و سوختم
تا روش عشق تو آموختم
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست
خام بدم پخته شدم سوختم!
- بر روی دستهی دم طاووسی قاشق:
تیشهها خوردم به سر فرهاد وار
تا رسیدم بر لب شیرین یار
یا
کمتر ز قاشقی نتوان بود در طلب
صد تیشه میخورد که رساند لبی به لب
- بر روی قلمدان:
این قلمدان را دوات از لعل و مرجان لایق است
لیقه از گیسوی یار و زلف جانان لایق است
آب حیوانش مداد و شاخهی طوبی قلم
بهر عشق نو خطان و جیب خوبان لایق است
- در کنار قاب آینه:
صورت خود چو بنگری ناز تو بیشتر شود
کاش نمیگذاشتند آینه رو به روی تو!
یا
باش چون آینه که عیب تو را
همه را دیده رو به رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته مو به مو گوید
- دور منقل:
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
- بر روی کوزهی قلیان نقره:
قلیان به دست از در درآ ای دلبر سیمین برم
با ناز قلیانم بده بیناز بنشین در برم
یا
طریق عشق را باید که از قلیان بیاموزی
که آتش بر سر و دودش به دل اشکش به دامان است!
- در حاشیهی پردهی قلمکار:
باش چون پرده رازدار کسان
تا نگردند از تو افسرده
پرده راز کسی نگفته به کس
هیچکس را ز خود نیازرده
پردهپوشی نموده عیب کسان
دیده اما به رو نیاورده
حفظ اسرار و پرده پوشی را
یاد باید گرفت از پرده
- بر روی بشقاب چینی:
بردار ز روی قاب سر پوش
تا یار کند طعام را نوش
- بر روی بدنهی کاسهی چینی و مسی:
بر مثال کاسه در هر کورهای گردیدهام
همچو قاشق دستیاری بیغرض کم دیدهام.
👍2
@ddrreamm
دل گرچه درین بادیه بسیار شتافت
یکموی ندانست ولی مویشکافت
اندر دلِ من هزارخورشید بتافت
آخر به کمالِ ذرّهای راه نیافت
#بوعلی_سینا
یکم شهریور زادروز
#حکیم_بوعلی_سینا و
#روزپزشک گرامی باد💞
دل گرچه درین بادیه بسیار شتافت
یکموی ندانست ولی مویشکافت
اندر دلِ من هزارخورشید بتافت
آخر به کمالِ ذرّهای راه نیافت
#بوعلی_سینا
یکم شهریور زادروز
#حکیم_بوعلی_سینا و
#روزپزشک گرامی باد💞
👍1