@ddrreamm
اونجا که #فروغ_فرخزاد میگه:
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم
نه درودی
نه پیامی
نه نشانی
ره خود گیرم و ره بر تو گشایم
زآنکه دیگر تو نه آنی
تو نه آنی ،،،
اونجا که #فروغ_فرخزاد میگه:
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم
نه درودی
نه پیامی
نه نشانی
ره خود گیرم و ره بر تو گشایم
زآنکه دیگر تو نه آنی
تو نه آنی ،،،
💔3
🔥3
@ddrreamm
#فردوسی_بزرگ:
جهان را بسازید همچون بهشت
مگوئید هرگز سخن های زشت
همه یک به یک مهربانی کنید
جهان را همه پاسبانی کنید
بگوئید این جمله در گوش باد
که یک تن به گیتی پریشان مباد
@ddrreamm
#فردوسی_بزرگ:
جهان را بسازید همچون بهشت
مگوئید هرگز سخن های زشت
همه یک به یک مهربانی کنید
جهان را همه پاسبانی کنید
بگوئید این جمله در گوش باد
که یک تن به گیتی پریشان مباد
❤2
@ddrreamm
کودکی پنداشتم که نوجوانی بهتر است
نوجوان گشتم بخود گفتم جوانی بهتر است
پیر گشتم دیده ام فرقی ندارد زندگی
هرزمان خوش بگذرد آن زندگانی بهتر است
#نادر_خاکباز
کودکی پنداشتم که نوجوانی بهتر است
نوجوان گشتم بخود گفتم جوانی بهتر است
پیر گشتم دیده ام فرقی ندارد زندگی
هرزمان خوش بگذرد آن زندگانی بهتر است
#نادر_خاکباز
❤1👍1👏1
شب مهتاب_ سیما بینا
@baritonmosighi
@ddrreamm
" شب مهتاب"
خواننده: بانو #سیما_بینا
شاعر و آهنگساز : #شیدا
امشب به بر من است
و تو آن مایه ناز
یارب تو چنین
به صبح در چاه انداز
ای روشنی صبح مشرق برگرد
ای ظلمت شب با من بیچاره بساز
امشب شب مهتابه
حبیبم رو میخوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو را میخوام
شعر از #علی_اکبر_شیدا
" شب مهتاب"
خواننده: بانو #سیما_بینا
شاعر و آهنگساز : #شیدا
امشب به بر من است
و تو آن مایه ناز
یارب تو چنین
به صبح در چاه انداز
ای روشنی صبح مشرق برگرد
ای ظلمت شب با من بیچاره بساز
امشب شب مهتابه
حبیبم رو میخوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو را میخوام
شعر از #علی_اکبر_شیدا
👍1
@ddrreamm
و من آنان را
به صدای قدم پیک بشارت دادم.
و به نزدیکی روز،
و به افزایش رنگ!
به طنین گل سرخ،
پشت پرچین سخنهای درشت.
و به آنان گفتم
هرکه در حافظهٔ چوب ببیند باغی،
صورتش در وزش بیشهٔ شور
ابدی
خواهد ماند،
#سهراب_سپهری
و من آنان را
به صدای قدم پیک بشارت دادم.
و به نزدیکی روز،
و به افزایش رنگ!
به طنین گل سرخ،
پشت پرچین سخنهای درشت.
و به آنان گفتم
هرکه در حافظهٔ چوب ببیند باغی،
صورتش در وزش بیشهٔ شور
ابدی
خواهد ماند،
#سهراب_سپهری
❤1
@ddrreamm
نردبان میخواست یا اندیشه ی دینار داشت
نفعِ خود را دید تنها، هر که با ما کار داشت
گر لباسِ پاره می بینی تنم، از فقر نیست
آستینم را بریدم بس که در خود مار داشت!
عقلِ من میگفت از معشوقِ عاقل دور باش
عقل من میگفت اما قلبِ من اصرار داشت
هرچه از «دوری» گذشتم باز «دوری» سررسید
وصلِ او_دورش بگردم_ شیوه ی پرگار داشت
از حیا میگفت و زلفش چشمها را می ربود
زیر لب اما دمادم ذکرِ یا ستّار داشت
آن صنم گرچه مسلمان بود از عمق وجود
گیسوانش نسبتی پیچیده با کفار داشت!
غیرتم جای خود اما گاه میگویم به خویش
تا که قدرم را بداند کاش قبلا یار داشت
#حسین_نادری
نردبان میخواست یا اندیشه ی دینار داشت
نفعِ خود را دید تنها، هر که با ما کار داشت
گر لباسِ پاره می بینی تنم، از فقر نیست
آستینم را بریدم بس که در خود مار داشت!
عقلِ من میگفت از معشوقِ عاقل دور باش
عقل من میگفت اما قلبِ من اصرار داشت
هرچه از «دوری» گذشتم باز «دوری» سررسید
وصلِ او_دورش بگردم_ شیوه ی پرگار داشت
از حیا میگفت و زلفش چشمها را می ربود
زیر لب اما دمادم ذکرِ یا ستّار داشت
آن صنم گرچه مسلمان بود از عمق وجود
گیسوانش نسبتی پیچیده با کفار داشت!
غیرتم جای خود اما گاه میگویم به خویش
تا که قدرم را بداند کاش قبلا یار داشت
#حسین_نادری
👌1