@ddrreamm

با پیرِ خِرد نهفته می‌گفتم دوش
کز من سخن از سرّ جهان هیچ مپوش

نرمک‌نرمک مرا همی گفت به گوش
دانستنی است گفتنی نیست خموش

#مولوی

@ddrreamm


غنچه خندید ولی باغ به این خنده گریست
غنچه آن روز ندانست که این گریه ز چیست !

باغ پر گل شد و هر غنچه به گل شد تبدیل
گریه باغ فزون تر شد و چون ابر گریست

باغبان آمد و یک یک همه گلها را چید
باغ عریان شد و دیدند که از گل خالی است

باغ پرسید چه سودی بری از چیدن گل ؟!
گفت : پ‍‍ژمردگی اش را نتوانم نگریست

من اگر ز روی هر شاخه نچینم گل را
چه به گلزار و چه گلدان دگر عمرش فانی است

همه محکوم به مرگند چه انسان ، چه گیاه
این چنین است همه کاره جهان تا باقی است !!!

گریه ی باغ از آن بود که او میدانست
غنچه گر گل بشود هستی او گردد نیست !!

رسم تقدیر چنین است و چنین خواهد بود
می رود عمر ولی خنده به لب باید زیست

#سهیل_کامکار

@ddrreamm

که گفت : در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

#سعدی

@ddrreamm

هنگام قول، آمرِ معروف و در عمل
از هیچ مُنکَری نبود اجتنابتان

بسیار ازین نفير نفسگیرتان گذشت
کو افعی‌ای که نعره زند در جوابتان

غوکنامه
#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی

‌
@ddrreamm

بر تواضع های دشمن
تکیه‌کردن ابلهی‌ست

پاى بوس سيل از پا افگنَد ديوار را


#غنی_کشمیری

@ddrreamm

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

#حافظ

@ddrreamm

شاخها دختر دوشیزهٔ باغ‌اند هنوز
باش تا حامله گردند به الوان ثمار

عقل حیران شود از خوشهٔ زرین عنب
فهم عاجز شود از حقهٔ یاقوت انار

#سعدی

@ddrreamm

زندگی بعد از مرگ ،،،،

@ddrreamm

#لامیا_خواننده_تونسی مدتی که به زبان شیرین ایرانی ترانه‌های قدیمی ایرانی رو بازخوانی می‌کنه

بشنویم ترانه بهار زندگی از #هایده

در بهار زندگی احساس پیری می‌کنم
با همه آزادگی حس اسیری می‌کنم...

@ddrreamm

#لامیا خواننده تونسی مدتی که به زبان شیرین ایرانی ترانه‌های قدیمی ایرانی رو بازخوانی می‌کنه

بشنویم ترانه اوستا کریم از #عهدیه

یه روز شادی یه روز غم یه روز زیاد و
یه روز کم کار اوستا کریمه...

@ddrreamm

در وعده‌گاه وصل تو
جانم به لب رسید

امید مهر دادی و
کشتی به کین مرا

#فروغی_بسطامی

@ddrreamm

همی گردم به گرد هر سرایی

نمی‌یابم نشان دوست جایی

#عراقی

@ddrreamm

غزل شماره ٣٧٨:

ما نگوييم بد و ميل به ناحق نکنيم
جامه کس سيه و دلق خود ازرق نکنيم

عيب درويش و توانگر به کم و بيش بد است
کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنيم

رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنيم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنيم

شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به مي صاف مروق نکنيم

خوش برانيم جهان در نظر راهروان
فکر اسب سيه و زين مغرق نکنيم

آسمان کشتي ارباب هنر مي شکند
تکيه آن به که بر اين بحر معلق نکنيم

گر بدي گفت حسودي و رفيقي رنجيد
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنيم

حافظ ار خصم خطا گفت نگيريم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنيم

     #حافظ

@ddrreamm

#حافظ

فلک  به  مردم  نادان  دهد  زمام  مراد


تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

@ddrreamm

تو را آنی است در خوبی

که هر کس آن نمی‌داند

#سلمان_ساوجی

@ddrreamm

#بیدل_دهلوی

از  مکافاتِ  عمل   غافل  مباش

آتش ایمن نیست از اشک کباب

@ddrreamm

تا دیر نشده بهش بگو دوسش داری

#عشق
#غرور
#جدایی


   
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@ddrreamm

گو خلق بدانند که من عاشق و مستم!!
آوازه درست است که من توبه شکستم

گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت
من فارغم از هر چه بگویند که هستم

ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود
از بند تو برخاستم و خوش بنشستم

از روی نگارین تو بیزارم اگر من
تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم

زین پیش برآمیختمی با همه مردم
تا یار بدیدم درِ اغیار ببستم

ای ساقی از آن پیش که مستم کنی از می
من خود ز نظر در قد و بالای تو مستم

شب‌ها گذرد بر من از اندیشه رویت
تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم

حیف است سخن گفتن با هر کس از آن لب
دشنام به من ده که درودت بفرستم

دیریست که سعدی به دل از عشق تو می‌گفت
این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم

بند همه غم‌های جهان بر دل من بود
در بند تو افتادم و از جمله برستم

#سعدی