@ddrreamm
عشق به یک ماده ی مخدر می ماند،
در آغاز احساس سرخوشی و تسلیم مطلق به آدم دست می دهد،
روز به روز بیشتر می خواهی،
هنوز معتاد نیستی اما از آن احساس خوشت می آید و فکر میکنی میتوانی در اختیار خودت داشته باشیش.
چند دقیقه به معشوق می اندیشی و بعد سه ساعت فراموشش میکنی.
اما کم کم به آن شخص عادت میکنی و کاملا به او وابسته میشوی،
حالا دیگر سه ساعت به او فکر می کنی و دو دقیقه فراموشش میکنی.
اگر در دسترست نباشد همان احساسی را داری که معتادهای خمار دارند.
معتاد برای به دست آوردن مواد، تن به هر کاری میدهد.
👤پائولو_کوئلیو
🌹
عشق به یک ماده ی مخدر می ماند،
در آغاز احساس سرخوشی و تسلیم مطلق به آدم دست می دهد،
روز به روز بیشتر می خواهی،
هنوز معتاد نیستی اما از آن احساس خوشت می آید و فکر میکنی میتوانی در اختیار خودت داشته باشیش.
چند دقیقه به معشوق می اندیشی و بعد سه ساعت فراموشش میکنی.
اما کم کم به آن شخص عادت میکنی و کاملا به او وابسته میشوی،
حالا دیگر سه ساعت به او فکر می کنی و دو دقیقه فراموشش میکنی.
اگر در دسترست نباشد همان احساسی را داری که معتادهای خمار دارند.
معتاد برای به دست آوردن مواد، تن به هر کاری میدهد.
👤پائولو_کوئلیو
🌹
👍1👏1
@ddrreamm
رفتم به میکده یک شب ببینمش
دیدم خدا نشسته به پیشش کنار او
گفتم مگر به خطا دیده ام ؛ ولی
دیدم خطا نبود که می شست نار او
وقتی که خلوتی به چنین خالصانه شد
بی شک زدوده و پاک است کار او
#امیر_مومنی
رفتم به میکده یک شب ببینمش
دیدم خدا نشسته به پیشش کنار او
گفتم مگر به خطا دیده ام ؛ ولی
دیدم خطا نبود که می شست نار او
وقتی که خلوتی به چنین خالصانه شد
بی شک زدوده و پاک است کار او
#امیر_مومنی
👏4💯1
@ddrreamm
پرفسور #حسابی نقل می کند:
در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گدراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم. یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای میگذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوبدستش را تکان میداد و به سمت ما میدوید، در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند،
ماشین را نگه داشتیم، چوپان به ما رسید ونفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره…
به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست…
در بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است…
من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم و به هم گفتیم: چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره…
به خانه چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود، دکتر معاینه کرد وگفت سرما خوردگی دارد دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد…
دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم…
یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود و در آن از اینکه مادر پروفسور #اعتمادی، استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران معالجه نموده اید، تشکر میکنیم…
من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟
تا یادمان به گفته های چوپان و معالجه مادرش افتادیم…
با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، واز او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟
پیرزن گفت همانکه آن روز با شما بود…
پسرم هروقت به اینجا میاید، لباس چوپانی میپوشد
و با زبان محلی صحبت میکند…
من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم هیچکس را دست کم نگیرم!
و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم...
@ddrreamm
عشق را بیمعرفت ' معنا مکن
زر نداری ' مشت خودرا وا مکن
گر نداری ' دانش ترکیب رنگ
بین گلها ' زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن ' شرط انسان بودن است
عیب را در این وآن ' پیدا مکن
دل شود روشن ' زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای ' حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل ' آگهی
هیچ کس را ' هیچ جا رسوا مکن
زر بدست طفل دادن ' ابلهیست
اشک را ' نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید ' یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
شعر از : #پریش_شهرضائی
پرفسور #حسابی نقل می کند:
در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گدراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم. یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای میگذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوبدستش را تکان میداد و به سمت ما میدوید، در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند،
ماشین را نگه داشتیم، چوپان به ما رسید ونفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره…
به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست…
در بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است…
من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم و به هم گفتیم: چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره…
به خانه چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود، دکتر معاینه کرد وگفت سرما خوردگی دارد دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد…
دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم…
یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود و در آن از اینکه مادر پروفسور #اعتمادی، استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران معالجه نموده اید، تشکر میکنیم…
من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟
تا یادمان به گفته های چوپان و معالجه مادرش افتادیم…
با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، واز او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟
پیرزن گفت همانکه آن روز با شما بود…
پسرم هروقت به اینجا میاید، لباس چوپانی میپوشد
و با زبان محلی صحبت میکند…
من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم هیچکس را دست کم نگیرم!
و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم...
@ddrreamm
عشق را بیمعرفت ' معنا مکن
زر نداری ' مشت خودرا وا مکن
گر نداری ' دانش ترکیب رنگ
بین گلها ' زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن ' شرط انسان بودن است
عیب را در این وآن ' پیدا مکن
دل شود روشن ' زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای ' حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل ' آگهی
هیچ کس را ' هیچ جا رسوا مکن
زر بدست طفل دادن ' ابلهیست
اشک را ' نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید ' یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
شعر از : #پریش_شهرضائی
❤1👍1
👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
قطعهی #دله_دامه_نی
استاد #شهرام_ناظری
شاعر #یعقوب_ماهیدشتی
مقام #ساروخانی
ضبط زنده از مراسم نکوداشت #استاد_شهرام_ناظری
به پاس سالها تلاش در راه اعتلای موسیقی ایرانی
#کرمانشاه
سال ۱۳۸۶
@ddrreamm
قطعهی #دله_دامه_نی
استاد #شهرام_ناظری
شاعر #یعقوب_ماهیدشتی
مقام #ساروخانی
ضبط زنده از مراسم نکوداشت #استاد_شهرام_ناظری
به پاس سالها تلاش در راه اعتلای موسیقی ایرانی
#کرمانشاه
سال ۱۳۸۶
👍1
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
خوش كمانچه ميكشد كان تير او
در دل عشاق دارد اضطراب
ترك و رومي و عربگر عاشق است
همزبان اوست اين بانگ صواب
#مولانا
#کیهان_کلهر
خوش كمانچه ميكشد كان تير او
در دل عشاق دارد اضطراب
ترك و رومي و عربگر عاشق است
همزبان اوست اين بانگ صواب
#مولانا
#کیهان_کلهر
👌1💯1
@ddrreamm
هر لحظه توانستی گناه و خطای خودت را ببخشی ، انگاست که دقیقا همان لحظه تمامی خطاها بخشیده خواهد شد ،
اما ، اگر وجدان اجازه دهد ،،
#امیر_مومنی
هر لحظه توانستی گناه و خطای خودت را ببخشی ، انگاست که دقیقا همان لحظه تمامی خطاها بخشیده خواهد شد ،
اما ، اگر وجدان اجازه دهد ،،
#امیر_مومنی
👏1🤔1
@ddrreamm
سالها این مثل به ما فرض است
ترک عادت ، موجب مرض است
دیده می بیند و دلش خواهد
دیده و دل همیشه در غرض است
#امیر_مومنی
سالها این مثل به ما فرض است
ترک عادت ، موجب مرض است
دیده می بیند و دلش خواهد
دیده و دل همیشه در غرض است
#امیر_مومنی
👏1👌1