👍3👏2
@ddrreamm
نازار دلی را که تو جانش باشی
معشوقهٔ پیدا و نهانش باشی
زان میترسم که از دل آزاری تو
دل خون شود و تو در میانش باشی.
#ابوسعید_ابوالخیر
نازار دلی را که تو جانش باشی
معشوقهٔ پیدا و نهانش باشی
زان میترسم که از دل آزاری تو
دل خون شود و تو در میانش باشی.
#ابوسعید_ابوالخیر
👌3
@ddrreamm
خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی
خوشا با پریچهرگان زندگانی
خوشا با رفیقان یکدل نشستن
به هم نوش کردن می ارغوانی
#فرخی_سیستانی
@ddrreamm
خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی
خوشا با پریچهرگان زندگانی
خوشا با رفیقان یکدل نشستن
به هم نوش کردن می ارغوانی
#فرخی_سیستانی
👍2
👏2💯2
👍4👏1
@ddrreamm
ای شب
به پاس صحبتِ دیرین، خدای را
با او بگو حکایت شبزندهداریام
با او بگو
چه میکِشم از درد اشــتیاق
شاید وفا کند
بشتابد به یاریام
#فریدون_مشیری
ای شب
به پاس صحبتِ دیرین، خدای را
با او بگو حکایت شبزندهداریام
با او بگو
چه میکِشم از درد اشــتیاق
شاید وفا کند
بشتابد به یاریام
#فریدون_مشیری
👍1👌1
@ddrreamm
دو ماه رفته ز پائیز و برگها همه زرد
فضای شمران ؛ از باد مهرگان؛ پُر گرد
هوای "دربند"از قرب ماهِ آذر سرد
پس از جوانی پیری بوَد چه باید کرد؟
بهارِ سبز به پائیز زرد شد منجر
به تازه اول روز است و آفتاب به ناز
فکنده در بُن اشجار ؛ سایه های دراز
روان بروی زمین ؛ برگها ز بادِ ایاز
بجای آن شبی ام ؛ بر فراز سنگی باز
نشته ام من و از وضع روزگار پکر
شعاعِ کم اثرِ آفتاب افسرده
گیاهها همگی خشک و زرد و پژمرده
تمام مرغان ؛ سر بزیرِ بالها برده
بساطِ حسن طبیعت؛ همه بهم خورده
بسان بیرق غم ؛ سرو آیدم به نظر
بجای آنکه نشینند ؛ مرغهای قشنگ
بروی شاخهِ گُل ؛ خفته اند بر سرِ سنگ
تمام درهِ دربند ؛ زعفرانی رنگ
ز قال و قیل بسی زاغهای زشت آهنگ
شدست بیشه ؛ پُر از بانگِ غلغل منکر
نحیف و خشک شده ؛ سبزه های نورسته
کلاغ روی درختانِ خشک بنشسته
ز هر درخت ؛ بسی شاخه باد بشکسته
صفا ز خطه ییلاق ؛ رخت بر بسته
ز کوهپایه همی خرمی ؛ نموده سفر
بهار هر چه نشاط آور و خوش و زیباست
بعکس پائیز افسرده است و غم افزاست
همین کتیبه ئی از بیوفائی دنیاست
از این معامله ناپایداریش پیداست
که هر چه سازد اول ؛ کند خراب آخر
نمونه ای از شعر "میرزاده عشقی"
" تابلوی دوم مریم " #ایده_آل
دو ماه رفته ز پائیز و برگها همه زرد
فضای شمران ؛ از باد مهرگان؛ پُر گرد
هوای "دربند"از قرب ماهِ آذر سرد
پس از جوانی پیری بوَد چه باید کرد؟
بهارِ سبز به پائیز زرد شد منجر
به تازه اول روز است و آفتاب به ناز
فکنده در بُن اشجار ؛ سایه های دراز
روان بروی زمین ؛ برگها ز بادِ ایاز
بجای آن شبی ام ؛ بر فراز سنگی باز
نشته ام من و از وضع روزگار پکر
شعاعِ کم اثرِ آفتاب افسرده
گیاهها همگی خشک و زرد و پژمرده
تمام مرغان ؛ سر بزیرِ بالها برده
بساطِ حسن طبیعت؛ همه بهم خورده
بسان بیرق غم ؛ سرو آیدم به نظر
بجای آنکه نشینند ؛ مرغهای قشنگ
بروی شاخهِ گُل ؛ خفته اند بر سرِ سنگ
تمام درهِ دربند ؛ زعفرانی رنگ
ز قال و قیل بسی زاغهای زشت آهنگ
شدست بیشه ؛ پُر از بانگِ غلغل منکر
نحیف و خشک شده ؛ سبزه های نورسته
کلاغ روی درختانِ خشک بنشسته
ز هر درخت ؛ بسی شاخه باد بشکسته
صفا ز خطه ییلاق ؛ رخت بر بسته
ز کوهپایه همی خرمی ؛ نموده سفر
بهار هر چه نشاط آور و خوش و زیباست
بعکس پائیز افسرده است و غم افزاست
همین کتیبه ئی از بیوفائی دنیاست
از این معامله ناپایداریش پیداست
که هر چه سازد اول ؛ کند خراب آخر
نمونه ای از شعر "میرزاده عشقی"
" تابلوی دوم مریم " #ایده_آل
👍2