@ddrreamm
صوفی ار باده به اندازه خورَد نوشش باد
ور نه اندیشهٔ این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه مِی از دست توانَد دادن
دست با شاهدِ مقصود در آغوشش باد
پیرِ ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشَش باد
شاهِ تُرکانْ سخنِ مدعیان میشِنَوَد
شرمی از مَظلَمِهٔ خونِ سیاوشش باد
گر چه از کِبرْ سخن با منِ درویش نگفت
جان فدایِ شِکَرینپستهٔ خاموشش باد
چشمم از آینهدارانِ خط و خالش گشت
لبم از بوسهرُبایانِ بَر و دوشش باد
نرگسِ مستِ نوازشکُنِ مردمدارَش
خونِ عاشق به قدح گر بِخورد نوشش باد
به غلامیِّ تو مشهورِ جهان شد حافظ
حلقهٔ بندگیِ زلفِ تو در گوشش باد
#حافظ
صوفی ار باده به اندازه خورَد نوشش باد
ور نه اندیشهٔ این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه مِی از دست توانَد دادن
دست با شاهدِ مقصود در آغوشش باد
پیرِ ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشَش باد
شاهِ تُرکانْ سخنِ مدعیان میشِنَوَد
شرمی از مَظلَمِهٔ خونِ سیاوشش باد
گر چه از کِبرْ سخن با منِ درویش نگفت
جان فدایِ شِکَرینپستهٔ خاموشش باد
چشمم از آینهدارانِ خط و خالش گشت
لبم از بوسهرُبایانِ بَر و دوشش باد
نرگسِ مستِ نوازشکُنِ مردمدارَش
خونِ عاشق به قدح گر بِخورد نوشش باد
به غلامیِّ تو مشهورِ جهان شد حافظ
حلقهٔ بندگیِ زلفِ تو در گوشش باد
#حافظ
👏2👍1
@ddrreamm
پریشان می کنی جمعیت شب زنده داران را
به زلف خود مکش ای عنبرین مو، شانه در شبها..
#صائب_تبریزی
♥️
پریشان می کنی جمعیت شب زنده داران را
به زلف خود مکش ای عنبرین مو، شانه در شبها..
#صائب_تبریزی
♥️
👌2👍1
@ddrreamm
نيک سهل است زنده بی جان كرد
كشته را باز زنده نتوان كرد
شرط عقل است صبرِ تيرانداز
كه چو رفت از كمان، نياید باز
#سعدی
#گلستان_بابهشتم
نيک سهل است زنده بی جان كرد
كشته را باز زنده نتوان كرد
شرط عقل است صبرِ تيرانداز
كه چو رفت از كمان، نياید باز
#سعدی
#گلستان_بابهشتم
👍1👏1
@ddrreamm
به گمانم فردا
روز خوبی باشد
صورت ماه به من می گوید:
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار سحر نزدیک است
#حمید_مصدق
به گمانم فردا
روز خوبی باشد
صورت ماه به من می گوید:
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار سحر نزدیک است
#حمید_مصدق
👍3
داد درویشی از سر تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هرچه گردیدم
درکات حجیم را دیدم
آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
ز آتش خویش هر کسی می سوخت
« شعر از محمدحسین صغیر اصفهانی »
@ddrreamm
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هرچه گردیدم
درکات حجیم را دیدم
آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
ز آتش خویش هر کسی می سوخت
« شعر از محمدحسین صغیر اصفهانی »
@ddrreamm
👏2👌1
@ddrreamm
شاعری وارد دانشگاه شد
دمِ دَر
ذوق خود را به نگهبانی داد ؛
شاعری بار امانت نتوانست کشید
تکیه بر بالشی از عرفان داد
با سلاح خودکار پای منقل جان داد ؛
شاعری مادر شد
پدرِ بچه ی خود را سوزاند ؛
شاعری روی دلش
مُهر " باطل شد " زد ؛
شاعری می لنگید
ناقدی نان می خورد
تاجری پسته ی خندان می خورد ؛
شاعری قبله نما را گم کرد
سجده بر مردم کرد ؛
شاعری شایعه بود
نقد تکذیبش کرد ؛
شاعرِ تشنه ز دریا می گفت
اهل بیت سخنش را
به اسارت بردند ؛
مگسی روی گُلِ لاله تقلا می کرد
شاعری ضربت خورد
تاجری شعر شناس
در تهِ حجرهِ خود
شربت خورد؛
تاجری اره برقی آورد
پای یک منظره را
امضا کرد ؛
شاعری خم می شد
منشی قبله ی عالم می شد ؛
شاعری خانه نداشت
در خیابان خوابید
شهرداری سرِ ذوق آمد و
اقدامی کرد ؛
#سید_حسن_حسینی
شاعری وارد دانشگاه شد
دمِ دَر
ذوق خود را به نگهبانی داد ؛
شاعری بار امانت نتوانست کشید
تکیه بر بالشی از عرفان داد
با سلاح خودکار پای منقل جان داد ؛
شاعری مادر شد
پدرِ بچه ی خود را سوزاند ؛
شاعری روی دلش
مُهر " باطل شد " زد ؛
شاعری می لنگید
ناقدی نان می خورد
تاجری پسته ی خندان می خورد ؛
شاعری قبله نما را گم کرد
سجده بر مردم کرد ؛
شاعری شایعه بود
نقد تکذیبش کرد ؛
شاعرِ تشنه ز دریا می گفت
اهل بیت سخنش را
به اسارت بردند ؛
مگسی روی گُلِ لاله تقلا می کرد
شاعری ضربت خورد
تاجری شعر شناس
در تهِ حجرهِ خود
شربت خورد؛
تاجری اره برقی آورد
پای یک منظره را
امضا کرد ؛
شاعری خم می شد
منشی قبله ی عالم می شد ؛
شاعری خانه نداشت
در خیابان خوابید
شهرداری سرِ ذوق آمد و
اقدامی کرد ؛
#سید_حسن_حسینی
👏1💯1
@ddrreamm
■در پاسخ به یاوه گویی های دشمنان این سرزمین :■
ترجیح می دهم کفنی بر تنم شود
تا اینکه باد، فاتح ِ پیراهنم شود
مِهرم فقط به توست، کهن مادر ای وطن !
حتّی اگر تمام جهان ، دشمنم شود
در عرض شانه های من این سینه ی ستبر
آماده است؛ تا سپرِ میهنم شود
من با کلاه-خودی از البرز آمدم
تا زاگرس به معرکه ها جوشنم شود
ای کاش ، آن دقیقه ی پایان زندگی
این خاک ِ پاک، بستر ِ جان-دادنم شود
ای کاش عاقبت، به نگهبانی از وطن
این زادگاه ِ صف-شکنان، مدفنم شود
با من بمان که مِهر تو - ای هم-تبار ِ من!
در این مسیرِ مِه-زده ، نورافکنم شود
من در هجوم ِ تیغ ِ زمان، ایستاده ام
تا ضامن ِ قوام ِ شما، گردنم شود
#سیروس_عبدی
■در پاسخ به یاوه گویی های دشمنان این سرزمین :■
ترجیح می دهم کفنی بر تنم شود
تا اینکه باد، فاتح ِ پیراهنم شود
مِهرم فقط به توست، کهن مادر ای وطن !
حتّی اگر تمام جهان ، دشمنم شود
در عرض شانه های من این سینه ی ستبر
آماده است؛ تا سپرِ میهنم شود
من با کلاه-خودی از البرز آمدم
تا زاگرس به معرکه ها جوشنم شود
ای کاش ، آن دقیقه ی پایان زندگی
این خاک ِ پاک، بستر ِ جان-دادنم شود
ای کاش عاقبت، به نگهبانی از وطن
این زادگاه ِ صف-شکنان، مدفنم شود
با من بمان که مِهر تو - ای هم-تبار ِ من!
در این مسیرِ مِه-زده ، نورافکنم شود
من در هجوم ِ تیغ ِ زمان، ایستاده ام
تا ضامن ِ قوام ِ شما، گردنم شود
#سیروس_عبدی
❤1👏1
@ddrreamm
#سعدی
پنجه با شير زدن و مشت بر شمشير، کارِ خردمندان نيست.
جنگ و زورآوری مکن با مست
پيشِ سرپنجه در بغل نِهْ دست
#گلستان
#بابهشتم
*مست به معنی خشمناک و غضبناک که زورآوری با او کار بیهوده ای است
مفهوم حکایت اشاره به انجام کارهای بیهوده و خطرناک می باشد که یکی از نشانههای انسان عاقل تن ندادن به اینگونه کارها است.
سرپنجه: کنایه از شخص پر قوت و بیباک
#سعدی
پنجه با شير زدن و مشت بر شمشير، کارِ خردمندان نيست.
جنگ و زورآوری مکن با مست
پيشِ سرپنجه در بغل نِهْ دست
#گلستان
#بابهشتم
*مست به معنی خشمناک و غضبناک که زورآوری با او کار بیهوده ای است
مفهوم حکایت اشاره به انجام کارهای بیهوده و خطرناک می باشد که یکی از نشانههای انسان عاقل تن ندادن به اینگونه کارها است.
سرپنجه: کنایه از شخص پر قوت و بیباک
👍2
@ddrreamm
چشمهایم را بستم
در دلم با خدا نجوا کردم
نذر کردم
آرزو کردم
دعا کردم
ولی انگار خدا تمام حواسش به زنی بود
که خانه اش سقف نداشت و
سفره اش نان
چشمانم را که باز کردم
خدا را عاشقانه تماشا کردم
#ایلیانوروزی 💞✌️
چشمهایم را بستم
در دلم با خدا نجوا کردم
نذر کردم
آرزو کردم
دعا کردم
ولی انگار خدا تمام حواسش به زنی بود
که خانه اش سقف نداشت و
سفره اش نان
چشمانم را که باز کردم
خدا را عاشقانه تماشا کردم
#ایلیانوروزی 💞✌️
❤1🤩1
@ddrreamm
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا
رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
قافیه و مغلطه را گو همه سیلآب ببر
پوست بود پوست بود درخور مغز شعرا
ای خمشی مغز منی پردهٔ آن نغز منی
کمتر فضل خمشی کش نبود خوف و رجا
بر دِه ویران نبود عشر زمین کوچ و قَلان
مست و خرابم مطلب در سخنم نقد و خطا
تا که خرابم نکند کی دهد آن گنج به من
تا که به سیلم ندهد کی کشدم بحر عطا
مرد سخن را چه خبر از خمشی همچو شکر
خشک چه داند چه بود ترلللا ترلللا
آینهام آینهام مرد مقالات نهام
دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما
دست فشانم چو شجر چرخزنان همچو قمر
چرخ من از رنگ زمین پاکتر از چرخ سما
عارف گوینده بگو تا که دعای تو کنم
چون که خوش و مست شوم هر سحری وقت دعا
دلق من و خرقهٔ من از تو دریغی نبوَد
وآن که ز سلطان رسدم نیم مرا نیم تو را
از کف سلطان رسدم ساغر و سغراق قدم
چشمهٔ خورشید بوَد جرعهٔ او را چو گدا
من خمشم خسته گلو عارف گوینده بگو
زآن که تو داوود دمی، من چو کهم رفته ز جا
#مولانا
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا
رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
قافیه و مغلطه را گو همه سیلآب ببر
پوست بود پوست بود درخور مغز شعرا
ای خمشی مغز منی پردهٔ آن نغز منی
کمتر فضل خمشی کش نبود خوف و رجا
بر دِه ویران نبود عشر زمین کوچ و قَلان
مست و خرابم مطلب در سخنم نقد و خطا
تا که خرابم نکند کی دهد آن گنج به من
تا که به سیلم ندهد کی کشدم بحر عطا
مرد سخن را چه خبر از خمشی همچو شکر
خشک چه داند چه بود ترلللا ترلللا
آینهام آینهام مرد مقالات نهام
دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما
دست فشانم چو شجر چرخزنان همچو قمر
چرخ من از رنگ زمین پاکتر از چرخ سما
عارف گوینده بگو تا که دعای تو کنم
چون که خوش و مست شوم هر سحری وقت دعا
دلق من و خرقهٔ من از تو دریغی نبوَد
وآن که ز سلطان رسدم نیم مرا نیم تو را
از کف سلطان رسدم ساغر و سغراق قدم
چشمهٔ خورشید بوَد جرعهٔ او را چو گدا
من خمشم خسته گلو عارف گوینده بگو
زآن که تو داوود دمی، من چو کهم رفته ز جا
#مولانا
👏2🔥1