👏2
@ddrreamm
اخرين پرنده را هم رها کردهام
امّا
چیزی در این قفسِ خالی هست
که آزاد نمیشود...
#گروس_عبدالملکیان
اخرين پرنده را هم رها کردهام
امّا
چیزی در این قفسِ خالی هست
که آزاد نمیشود...
#گروس_عبدالملکیان
@ddrreamm
تو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچهی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضبآلود به من کرد نگاه
سیب دندانزده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ...
سالها هست که در گوش من آرام آرام
خشخش گام تو تکرارکنان
میدهد آزارم
ومن اندیشهکنان٬
غرق این پندارم،
که چرا باغچهی کوچک ما سیب نداشت؟!
#حمید_مصدق
تو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره از باغچهی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضبآلود به من کرد نگاه
سیب دندانزده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ...
سالها هست که در گوش من آرام آرام
خشخش گام تو تکرارکنان
میدهد آزارم
ومن اندیشهکنان٬
غرق این پندارم،
که چرا باغچهی کوچک ما سیب نداشت؟!
#حمید_مصدق
👍1💯1
@ddrreamm
داشتم رقص زیبای تو را تصور
میکردم
که خدا آهسته به شانهام زد و گفت
یک خرده جابهجا شو من هم
ببینم
#رسول_ادهمی
@ddrreamm
داشتم رقص زیبای تو را تصور
میکردم
که خدا آهسته به شانهام زد و گفت
یک خرده جابهجا شو من هم
ببینم
#رسول_ادهمی
🤩1
@ddrreamm
■ همه کس را عقلِ خود به کمال نمايد و فرزندِ خود به جمال.
●يكى جهود و مسلمان نزاع مىكردند
●چنانكه خنده گرفت از حديثِ ايشانم
●به طِيره گفت مسلمانوگر اين قبالهی من
●درست نيست، خدايا جهود ميرانم
●جهود گفتبه تورات مىخورم سوگند
●وگر خِلاف كنم، همچو تو مسلمانم
●گر از بسیطِ زمین عقل مُنعَدِم گردد
●به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم
#گلستان ، #سعدی
#بابهشتم
■ همه کس را عقلِ خود به کمال نمايد و فرزندِ خود به جمال.
●يكى جهود و مسلمان نزاع مىكردند
●چنانكه خنده گرفت از حديثِ ايشانم
●به طِيره گفت مسلمانوگر اين قبالهی من
●درست نيست، خدايا جهود ميرانم
●جهود گفتبه تورات مىخورم سوگند
●وگر خِلاف كنم، همچو تو مسلمانم
●گر از بسیطِ زمین عقل مُنعَدِم گردد
●به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم
#گلستان ، #سعدی
#بابهشتم
👍1
@ddrreamm
هر که این سخن را با دل خود و از درون درک کرد، روزگار وصلش نزدیک است:
تن واحده
صُوَر مختلف است، وگرنه، معانی یکی است
(یعنی هر آنچه از اشکال و صورتهایی که می بینید در ظاهر و از نگاه بیرونی مختلف و جدا از همند، اما معنی آنها و باطنشان یکی و واحد است).
از مولانا به یادگار دارم از شانزده سال که می گفت که خلایق همچو اعداد انگورند،
عدد از روی صورت است،
چون بفشاری در کاسه ،
آنجا هیچ عدد هست؟
(تمام انسانها را به شکل دانه انگور ببین که در ظاهر همه از هم جدا هستند.
اما وقتی که دانه های انگور را فشردی و ظاهر انگور از میان رفت و درون همه انگورها در ظرف ریخت و یک آب انگور واحد را ساخت،
آیا باز هم اختلاف و تفاوت را میبینی یا همه در باطن یکی بودند؟
این سخن هر که را معامله شود، کار او تمام شود!!
فیه_مافیه، #مولانا
@ddrreamm
هر که این سخن را با دل خود و از درون درک کرد، روزگار وصلش نزدیک است:
تن واحده
صُوَر مختلف است، وگرنه، معانی یکی است
(یعنی هر آنچه از اشکال و صورتهایی که می بینید در ظاهر و از نگاه بیرونی مختلف و جدا از همند، اما معنی آنها و باطنشان یکی و واحد است).
از مولانا به یادگار دارم از شانزده سال که می گفت که خلایق همچو اعداد انگورند،
عدد از روی صورت است،
چون بفشاری در کاسه ،
آنجا هیچ عدد هست؟
(تمام انسانها را به شکل دانه انگور ببین که در ظاهر همه از هم جدا هستند.
اما وقتی که دانه های انگور را فشردی و ظاهر انگور از میان رفت و درون همه انگورها در ظرف ریخت و یک آب انگور واحد را ساخت،
آیا باز هم اختلاف و تفاوت را میبینی یا همه در باطن یکی بودند؟
این سخن هر که را معامله شود، کار او تمام شود!!
فیه_مافیه، #مولانا
🤔2
@ddrreamm
پشت خرمنهای گندم،
لای بازوهای بید
آفتاب زرد، كمكم رو نهفت.
بر سر گیسوی گندمزارها
بوسهی بدرود تابستان شكفت...
راستی را، بوسهی تو،
بوسهی بدرود بود؟
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا، زود بود!
#فريدون_مشيري
سي شهريور زادروز
"فريدون مشيري" شاعر معاصر
گرامي باد
پشت خرمنهای گندم،
لای بازوهای بید
آفتاب زرد، كمكم رو نهفت.
بر سر گیسوی گندمزارها
بوسهی بدرود تابستان شكفت...
راستی را، بوسهی تو،
بوسهی بدرود بود؟
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا، زود بود!
#فريدون_مشيري
سي شهريور زادروز
"فريدون مشيري" شاعر معاصر
گرامي باد
👌2👍1
@ddrreamm
چون تيغ به دست آري مردم نتوان کشت
نزديک خداوند بدي نيست فرامشت
اين تيغ نه از بهر ستمگاران کردند
انگور نه از بهر نبيدست به چرخشت
عيسي به رهي ديد يکي کشته فتاده
حيران شدو بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که «کرا کشتي تا کشته شدي زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
#ناصر_خسرو_قبادیانی
چون تيغ به دست آري مردم نتوان کشت
نزديک خداوند بدي نيست فرامشت
اين تيغ نه از بهر ستمگاران کردند
انگور نه از بهر نبيدست به چرخشت
عيسي به رهي ديد يکي کشته فتاده
حيران شدو بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که «کرا کشتي تا کشته شدي زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
#ناصر_خسرو_قبادیانی
👍1👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مهدی_تفکری
@ddrreamm
این همه آشفته حالی
این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو
از تو دارم از تو دارم
این غرور و عشق و مستی
خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم و سیه مو
از تو دارم از تو دارم
#معینی_کرمانشاهی
@ddrreamm
این همه آشفته حالی
این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو
از تو دارم از تو دارم
این غرور و عشق و مستی
خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم و سیه مو
از تو دارم از تو دارم
#معینی_کرمانشاهی
👍2
🔥1
@ddrreamm
من يقين دارم كه برگ ،
كاين چنين خود را رها كردست در آغوش باد؛
فارغ است از ياد مرگ!
آدمی هم مثل برگ،
می تواند زيست بی تشويش مرگ!
گر ندارد همچو او آغوشِ مهرِ باد را
می تواند يافت لطفِ
«هر چه بادا باد را
#فریدون_مشیری
من يقين دارم كه برگ ،
كاين چنين خود را رها كردست در آغوش باد؛
فارغ است از ياد مرگ!
آدمی هم مثل برگ،
می تواند زيست بی تشويش مرگ!
گر ندارد همچو او آغوشِ مهرِ باد را
می تواند يافت لطفِ
«هر چه بادا باد را
#فریدون_مشیری
👍1