@ddrreamm

جان چیست؟ غم و درد و بلا را هدفی
دل چیست؟ درون سینه، سوزی و تفی

القصه پی شکست ما بسته صفی
مرگ از طرفی و زندگی از طرفی

#ابوسعید_ابوالخیر

@ddrreamm

تا لحظه ای که پا به ثریا گذاشتید
بر شانه های چند نفر پا گذاشتید؟

از لطف تان کمال تشکر، که لااقل
خلق گرسنه را به خدا واگذاشتید

در شهر مصر، پیرهن هر که پاره بود
انگشت روی زخم زلیخا گذاشتید!

بابا شبیه «آ»ی بدون کلاه شد
از بس کلاه بر سر بابا گذاشتید!

فعلا که زنده ایم ولی فکر می کنم
ما را برای روز مبادا گذاشتید

«باشد که از خزانه غیبم دوا کنند»
دیگر مگر خزانه شما جا گذاشتید؟

#حسن_شاهی

@ddrreamm

رقیب گفت:
بدین در چه می‌کنی شب و روز؟

چه میکنم؟
دل گم کرده باز می‌جویم...!

#سعدی

@ddrreamm

آن صداها به کجا رفت
صداهای بلند
گریه ها قهقهه ها
آن امانت ها را

آسمان آیا پس خواهد داد ؟
پس چرا حافظ گفت؟
آسمان بار امانت نتوانست کشید
نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا ؟
به کجا می رود آه

چهچهه گنجشک بر ساقه ی باد
آسمان آیا
این امانت ها را
باز پس خواهد داد ؟

#شفیعی_کدکنی

@ddrreamm

می‌گرییم زار و یار گوید زرقست!
چون زرق بود؟ که دیده در خون غرقست!

تو پنداری که هر دلی چون دل تست؟
نی نی صنما میان دلها فرقست!

#مولانا

@ddrreamm

عبدالله بن احمد بن ابی طاهر مشهور به
#حسین_بن_منصور_حلاج ( کنیه: ابوالمغیث ) صوفی  شاعر و عارف ایرانی قرن سوم هجری بود
او در ۲۴۴ هجری به دنیا آمد
به خاطر عقایدش عده‌ای از علمای اسلامی آموزه‌هایش را مصداق کفرگویی دانسته  او را به اتهام صوفی بودن تکفیر کردند و حکم به ارتدادش دادند
قاضی شرع بغداد به دستور
ابوالفضل جعفر مقتدر، خلیفه عباسی حکم اعدامش را صادر کرد
و در ذیقعده سال ۳۰۹ هـ.ق. به جرم « کُفرگویی و الحاد »
پس از شکنجه و تازیانه در ملاعام به دار آویخته شد
فرمان قتل حلاج در ۲۴ ذی‌القعده ۳۰۹ق صادر شد
او را ابتدا هزار تازیانه زدند
دست و پایش را بریدند
و بدنش را به دار آویختند
سپس سرش را بریدند
جسدش را آتش زدند
و خاکسترش را به دجله ریختند

کتاب مجموعه آثار حلاج
طواسین
بستان المعرفه
کتاب روایت
تفسیر قرآن
اشعار
تجربیات عرفانی
و کتاب کلمات

@ddrreamm

ای سوخته ز آتش عشقت جگر مرا
وي برده درد عشق تو از خود بدر مرا

عشق تو چون قضاي ازل خواهدم بکشت
معلوم شد ز عالم غيب اين قدر مرا

عمرم گذشت و از تو خبر هم نيافتم
يا آنکه نيست در طلب از خود خبر مرا

لب خشگم از هواي تو اي جان و ديده تر
خود نيست در جهان بجز از خشک و تر مرا

روزيکه لشگر غم تو دل بتاختن
نبود بغير عشق پناه دگر مرا

گر صد هزار ناوک محنت ز دست دوست
غير از دل شکسته نباشد سپر مرا

ديوانه ام مرا ز نصيحت چه فايده
ناصح مده ز بهر خدا دردسر مرا

شيريني و حلاوت شعرم غريب نيست
کز شکر لعل تست دهن پر شکر مرا

آه حسين در دلت اي جان اثر نکرد
با آنکه سوخت آتش آه سحر مرا

#حسین_منصور_حلاج

@ddrreamm

#حافظ

دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر

از در عیش  درآ  و ، به  ره  عیب مپوی

@ddrreamm

زندگی تو ایران تو همین یه بیت شعر
#فروغی_بسطامی خلاصه شده :

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند

@ddrreamm

ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﯽﺁﻭﺭﻡ .
ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪاﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ.
ﺷﺎﯾﺪ ﮐﺸﺘﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﺘﻪ ﺑﺎﺷﻤﺶ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺷﮑﻢ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﻢ .

ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺒﺎﺵ .
ﺣﺎﻻ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩٔ ﮔﻨﺎﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺷﺪﻩ.
ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﻝ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻨﺪ .
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﺎﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﯼ ﮐﻪ
ﻣﺎﻫﯿﮕﯿﺮ ﺷﻮﯼ !

پیرمرد ودریا
#ارنست_همینگوی

@ddrreamm

این طبیعت است که سازد شکل ما
دست و پائی داده هر کس را دو تا

فیل  چون  گردن  نبود  از  بهر  آن
داده   بهر    زیستن    خرطوم   را

گردن    زرافه    زان    باشد    بلند
تا   تواند   آب   نوشد   ؛  هم   چرا

نیش   دندان   بشر   از   این   سبب
تا    بدرَد    ریشه ها    و    میوه ها

#امیرمومنی

@ddrreamm

                 کوچه‌ های شهر
            پُرِ ولگرده دل پُرِ درده
           شب پر مَرد و پُرِ نامرده

               آهای خبردار
     آهای خبردار باغ داریم تا باغ
        یکی غرق گل یکی پُرِ خار
             مرد داریم تا مرد
         یکی سَرِ کار یکی سَرِ بار
        آهای خبردار یکی سَرِ دار

#حسین_منزوی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌

@ddrreamm

#سعدی

ای مدعی
         که می‌گذری
                    بر کنار آب

ما را که غرقه‌ایم ندانی چه حالت است!

@ddrreamm


گفتم آخر خویش را من یافتم
در دو چشمش راه روشن یافتم

نقش من از چشم تو آواز داد
که منم تو ' تو منی در اتحاد

#مــولــانــا

@ddrreamm

آسمان فرصت پرواز  بلندی‌ست ولی

قصه این است چه اندازه کبوتر باشی

#فریدون‌_مشیری

@ddrreamm

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم

نه دست صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامن قرار کشم

#سعدی

@ddrreamm

این محتسبان که خسته از رندانند
ما را ز سر بریده می‌ترسانند

گر ما ز سر بریده می‌ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم

#عین‌القضات_همدانی