@ddrreamm
فلکم از تو جدا  کرد  و گمان می‌کردم

که به شمشیر مرا از تو جدا نتوان کرد

#هاتف_اصفهانی

@ddrreamm

در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه
به من کم میکنی لطفی که داری اینزمان یا نه

گمان دارند خلقی کز تو خواریها کشم آخر
عزیز من یقین خواهد شد آخر این گمان یا نه

#وحشی_بافقی

@ddrreamm
چون همه وضع جهانِ گذران،
           در گذر است
مگذر از عالم شیدایی و
           شوریده‌سری

تا شدم بی خبر از خویش،
            خبرها دارم
بی خبر شو که خبرهاست
        در این بی خبری

#فروغی_بسطامی

@ddrreamm


یار برفت و ماند دل
شب همه شب در آب و گل

تلخ و خمار می طپم
تا به صبوح وای من...!

#مولانا

@ddrreamm
#مولانا

دلدار من در باغ دی
می گشت و می گفت ای چمن

صد حور کش داری ولی
بنگر یکی داری چو من؟

‌


@ddrreamm
همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویى
چه زیان تو را كه من هم برسم به آرزویى؟!

به كسى جمال خود را ننموده‏ اى و بینم
همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى!

#فصیح‌الزمان_شیرازی

@ddrreamm
تار و پود موج این دریا
به هم پیوسته است

می زند بر هم جهان را
هر که یک دل بشکند

#صائب_تبریزی

@ddrreamm

من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها مي ترسم
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم!


#حسين_پناهي
از آلبوم سلام خداحافظ

@ddrreamm


🎶رو سر بنه به بالین...
#همایون_شجریان

@ddrreamm

سرشک من که ز طوفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست

بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

دلا طمع مبر از لطف بی‌نهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست

#حافظ

‌
@ddrreamm
دی صبحدم که عارض او بی‌نقاب بود
چیزی که در حساب نبود آفتاب بود

صد عشوه کرد لیک مرا زان میانه کُشت
نازی که در میانهٔ لطف و عتاب بود

#محتشم_کاشانی

@ddrreamm
یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند.
زندگی یعنی : یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی ؟
دلخوشی ها کم نیست.

#سهراب_سپهری

@ddrreamm

#داستانی_از_مثنوی

بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن

زاد مردی چاشتگاهی در رسید
در سرا عدل سلیمان در دوید

رویش از غم زرد و هر دو لب کبود!
پس سلیمان گفت ای خواجه چه بود؟

گفت عزرائیل در من این چنین!
یک نظر انداخت پر از خشم و کین!

گفت هین اکنون چه می‌خواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه

تا مرا زینجا به هندستان بَرَد
بوک بنده کان طرف شد جان برد

باد را فرمود تا او را شتاب
بُرد سوی قعر هندستان بر آب

روز دیگر وقت دیوان و لقا
پس سلیمان گفت عزرائیل را

کان مسلمان را به‌خشم از بهر آن
بنگریدی تا شد آواره ز خان؟

گفت من از خشم کِی کردم نظر؟
از تعجب دیدمش در ره‌گذر

که مرا فرمود حق کامروز هان
جان او را تو بهندستان ستان

از عجب گفتم گر او را صد پَرَست
او به هندستان شدن دور اندَرَست!

تو همه کار جهان را همچنین
کن قیاس و چشم بگشا و ببین!

از کی بگریزیم؟ از خود ؟ای محال!
از کی برباییم؟ از حق ؟ای وبال!

#مثنوی_دفتر_اول
 #مولانا

@ddrreamm

آیا تا به حال فکر کرده ای که چرا مردم مسیح را احمق می پنداشته اند؟
چرا فرانسیس مقدس را و همین طور
بودی دارما موسس آیین ذن در چین را ...
چرا مردم به صورت بودا تف می کردند؟
چرا سقراط را مسموم کردند؟
مردم با منصور حلاج چه کردند؟
همه می پنداشته اند که اینان احمق هستند!
ولی اینان هوشیارترین مردمِ جهان بودند.
آنان همچون آیینه عمل کردند تا تو بتوانی چهره زشت خودت را ببینی
مردم همیشه چنین اند که اگر آینه ای چهره کریه شان را بازتاب کند،
آینه را می شکنند.
آنان خواهند گفت:
این آیینه درست نیست، من شخص زیبایی هستم! این آیینه باید مشکلی داشته باشد ...
برای همین بود که مردم مسیح را مصلوب کردند، او یک آیینه بود.
وجودِ نکبت بارِ مردم را در برهنگی و زشتی نشان داده بود.
آنان سقراط را مسموم کردند:
او نیز یک آیینه بود.
یکی از بهترین آیینه ها در تاریخ

چرا مردم با این افراد این قدر خشمگین بودند؟
چون این نقطه یک آیینه است
تو را با تمامِ کثافات خود نشان می دهد و تو را با تمام انحراف هایت نشان می دهد.
ولی رشد و آگاهی یک شهامت بزرگ می خواهد.
می توانی به فراسوی تمام این انحرافات بروی،
زیرا تنها راه رفتن به فراسوی انحراف هوشیار شدن است.
شاهد بودن و نظاره گر بودن است ...
نه انکار !

#اشو

@ddrreamm
من در این تاریکی
فکرِ یک برهٔ روشن هستم
که بیاید علفِ خستگی‌ام را بچرد.

#سهراب_سپهری

@ddrreamm
#مثالی_کاشی

مدّعی چون دید دردم،
از ملامت لب ببست

ای خوش آن دردی که
تسکین ملامتگر بُوَد

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌

@ddrreamm

بار منّت بر نمی تابد دل آزاده ام
غنچه گردم گر نسیم از شاخسارم بگذرد

با خیال او قناعت می کنم، من کیستم
تا وصالش در دل امیدوارم بگذرد

#صائب_تبریزی

@ddrreamm ‌

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

#سعدى