ĐŔĖĄM$
212 subscribers
9.21K photos
2.43K videos
21 files
129 links
باده از ما مست شد ؛ نی ما از او

قالب از ما هست شد؛ نی ما از او

#مولانا
@ddrreamm
Download Telegram
@ddrreamm

زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری
پر کن قدحی بخور بمن ده دگری

زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو کوزه‌کند کوزه‌گری

#خیام
💯2🔥1
@ddrreamm


آب گر در برگه مانّد  ماندگار
مرده آبش می‌کند این روزگار

کاروان هرگز نمی ماند ز  راه
پس سریعتر میرود تا پای چاه


#امیر_مومنی
👍1👏1
@ddrreamm


میدان  تیغ بازی  برق  است  روزگار

بیچاره دانه‌ای که سر از خاک برکشید

#صائب_تبریزی
🔥1
@ddrreamm

در طَبع روزگار
وفا و کَرم مجوی

کین هر دو مدتی است
که در روزگار نیست

#عطار
👍1😢1
@ddrreamm


دل خود به روزگار جوانی کباب بود

موی سفید  شد  نمکی  بر  کباب  ما

#الهی_همدانی
#چکامه_پارسی
💯2

@ddrreamm


نداند به جز  ذاتِ  پروردگار

که فردا چه بازی کند روزگار


#فردوسی
👍2
@ddrreamm

کجا رواست که از دستِ دوست هم بکشد

کسی که این‌همه از دستِ روزگار کشید؟!


#شهریار
💔1
@ddrreamm


و چه بیخود روزگاریست که در آنیم؛
یکی عاشق یکیست و آن یک عاشق دیگری ؛
یکی دختر دیگری را به زنی میگیرد و دختر خود را به دیگری میدهد ؛
روزگار گاهی پدری عاقل و دانا را می‌گیرد و فرزند پسری ناتوان می‌دهد،
یکی فقط محبت یاد گرفته و دیگری رندِ حقه باز ؛ یکی ستم میکند و دیگری زاده شده برای مظلومیت ،
و هزاران تناقص دیگر
و عاقل از این لجن زار روزگار فقط جرعه ای برای رفع عطش مینوشد ،
و فاسدِ و نادان غرق در منجلاب مادیات ،
و با آنکه میدانند چیزی از ان را با خود نخواهد برد
و روزگار ؛
روزگار دلخواهی نیست ؛؛

👤امیر_مومنی
👌1💔1
@ddrreamm

وقتی کوچک بودم
فکر میکردم آدمها چقدر بزرگند
و ترس برم میداشت!!

بزرگ که شدم دیدم بعضی آدمها
چقدر کوچکند
و بیشتر ترسیدم!!!

👤 #آلفرد_هیچکاک
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

تو مرا آزردی ،
که خودم کوچ کنم از شهرت،
 تو خیالت راحت،
میروم از قلبت ،
میشوم دورترین خاطره در شب هایت،
 تو به من میخندی،
و به خود میگویی،
باز می آید و میسوزد از این عشق ،
ولی بر نمیگردم نه،
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد،
عشق زیباست و حرمت دارد!

#مولود_مهدی
👍3
@ddrreamm


گرما نه همه تنور سوزان باشد
ناگه ز درم درآی گرم آن باشد

چون وعده دهی نیایی سرد آن باشد
سرما نه همه سرد زمستان باشد

#مــولــانــا
👌1
@ddrreamm

#زمستان است
هوا بس ناجوانمردانه گرم است ،

زمین لب تشنه و غمگین،
     امید آسمان خاموش
نگاه مردمان بر پیکر خشکیده ای مدهوش

نه بارانی ، نه برفی ،
نمی آید ز قلب آسمان، آخر ،
   صدای نعره‌ی مستانه ای بر گوش ،

خداوندا ،تو میدانی
      گنه از بنده ات گر هست
             درختان را گناهی نیست !

خطایی گر کند این بنده‌ی ناچیز
    گناه مار و موران بیابان چیست؟

چرا بگرفته ای آغوش باران را ؟
مگر بغض زمستان را نمی بینی؟
مگر اندوه مهمان را نمی بینی؟
غبار آلوده چشم باغ و بستان را نمی بینی؟
مگر نوزادگان تشنه ی باران را نمی بینی؟
مگر جام ترک برداشته ی خالی
            میان مشت خاک آلوده‌ی
                بیچارگان را نمی بینی؟

خداوندا !!!
گناهم را ببخشای و
   مرا از هجمه ی فریاد خالی کن

جسارت کردم از پرسیدن بی جا،
 ببخشایم....خطاهای مرا نادیده انگار
تو میبینی و میدانم که دانایی و
           بر هر امر ناممکن توانایی

خداوندا...زمستان رو به نوروز است
زمین، اما...همان خاشاک
تیپا خورده ی دیروز است
رها کن مَشک باران را
بشوی اندوه انسان را
        ببخشای شبنمی دیگر
           چمن ها و درختان را
               طراوت بخش
                     این باغ و بستان را

سلامم را تو پاسخ میدهی بی شک
بپوشان بر تن دیماه خاک آلود
      کفن از جنس الطاف خداوندی

خداوندا ، زمستان است ،
 هوا بس ناجوانمردانه گرم است.

#حمید_مصدق

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌
👍2
@ddrreamm


چون تيغ به دست آري مردم نتوان کشت
نزديک خداوند بدي نيست فرامشت

اين تيغ نه از بهر ستمگاران کردند
انگور نه از بهر نبيدست به چرخشت

عيسي به رهي ديد يکي کشته فتاده
حيران شدو بگرفت به دندان سر انگشت

گفتا که «کرا کشتي تا کشته شدي زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»

انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

#ناصر_خسرو_قبادیانی
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm


انسان از خودش بیرون است،
و بعد از دیگران می پرسد
که لذت چیست،
زندگی چیست،
شادی چیست،
خدا چیست،
در حالیکه خدا همیشه در درونت در انتظار تو است،
او در تو منزل دارد.

#اشو
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm


پیوند عمر بسته به موییست هوش دار

غمخوار خویش باش غم روزگار چیست

#حافظ
👍1
@ddrreamm

تهران و بوی ذرت مکزیکی و غروب
تهران و چند خاطره‌ی افتضاح و خوب
تهران و خط متروی تجریش تا جنوب
این شهر خسته را به شما می‌سپارمش

تهرانِ سکته‌کرده‌ی از هر دوپا فلج
تهرانِ وصله‌پینه شده با خطوط کج
تهرانِ تا همیشه ترافیک تا کرج
این شهر خسته را به شما می‌سپارمش

من روزهای خونی و پر التهاب را
من سطل‌های سوخته‌ی انقلاب را
بر سنگ‌فرش کهنه بساط کتاب را
بوسیدم و برای شما جا گذاشتم

من خش‌و‌خش رفتگر از صبح زود را
سیگار بهمن و ریه‌ی غرق دود را
من هر که عاشقم شده بود و نبود را
بوسیدم و برای شما جا گذاشتم

بلوار پر درخت ولیعصر تا ونک
نوشابه‌های شیشه‌ای و تخمه و پفک
کابوس‌های هر شبه از درد مشترک
یک روز می‌رسد که فراموش می‌شوند

تنهایی‌ام نشسته میان اتاغ‌ها
بر بیست‌و‌هشت‌سالگی‌ام جای داغ‌ها
گریه نمی‌کنم… همه‌ی اتفاق‌ها
یک روز می‌رسد که فراموش می‌شوند

#فاطمه_اختصاری
👌2
@ddrreamm

#میرزاده_عشقی 
در نکوهش روزگار

آسمانت فتنه‌بار است و زمینت فتنه‌زار
دست زرعت تخم غم‌پاش است و تخم دل‌فگار

ای عجب! زین تخم‌کار و وااسف زآن تخم‌زار
تخم در دل ریخته، از دیده روید زارزار

وه ز تو ای زارع آزرم‌کار
روزگار، ای روزگار!

دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان
با بدان خوبی و با خوبان بدی ای قلتبان!

چیره سازی بدسگالان را به نیکان هر زمان
تا به کی با من رقیبی، این چنین چون این و آن

با رقیبانم همیشه یار غار
روزگار، ای روزگار!

از عدم آورده‌اند و می‌برندم در عدم
زندگی راه مزارست، از رحم در هر قدم

اندرین ره فتنه است و شور و شر و هم و غم
کاش می‌دانستمی این نکته را اندر رحم

تا که می‌کردم رحم بر خود مزار
روزگار، ای روزگار!

خیره و بی‌اعتبار و رهگذار و بد رهی
هر قدم در رهگذارت زیر پا بینم چهی

وای که گرداننده گردیدن مهر و مهی!
پرده‌دار روزگار و خیمه‌ساز شب‌گهی

چون تو تا دیدم، مداری بی‌قرار
روزگار، ای روزگار!

خوش بود گر با تو در یک جلسه، بنشینم به داد
تا مدلل سازم از تو، من جنایات زیاد

بر تو بایستی، نه بر ما، محشر یوم‌المعاد
تا جزایت با سیاست آنچه می‌بایست داد

ای جنایتکار، چرخ بد مدار
روزگار، ای روزگار!

گر تو عادل بودی، آخر خلقت ظالم چه بود؟
گر تو یکسان خلق کردی، جاهل و عالم چه بود؟

ور تو سالم بوده‌ای، این کار ناسالم چه بود؟
توده‌ای محکوم امر و آمری حاکم چه بود؟

روزگار، ای بدشعار نابه‌کار
روزگار، ای روزگار!

باز را چنگال: گنجشکان، بیازردن چراست؟
شیر را برگو که آهوی حزین خوردن چراست؟

زنده گر سازی پس از این زندگی، مردن چراست؟
خلق را در گیتی آوردن، سپس بردن چراست؟

ای سبک‌بن خانه بی‌اعتبار
روزگار، ای روزگار!

از چه روی خوبرویان را، چنین افروختی
کز شرارش قلب عشاق جهان را سوختی

از چه (عشقی) را لب آزاد گفتن، دوختی
وین قدر سر مگو: در خاطرش، اندوختی

روزگار ای تلخ‌کام ناگوار
روزگار، ای روزگار!
🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM