This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیّال فضا خش خشی میشنوی
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی؛
خانه دوست کجاست؟"
#سهراب_سپهري
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیّال فضا خش خشی میشنوی
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی؛
خانه دوست کجاست؟"
#سهراب_سپهري
👍1
❤1🔥1
🤔1
@ddrreamm
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
مینشینی روبهرویم خستگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی! گر چه میدانی که نیست
#بهرنگ_سهرابی
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
مینشینی روبهرویم خستگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی! گر چه میدانی که نیست
#بهرنگ_سهرابی
👍1
👍1
@ddrreamm
شب و روزت همه بيدار
كه آيد شايد
كور شد ديده بر اين
كوره ره شايدها
شايد اي دل
كه مسيحا نفست
آمد و رفت
باختي هستي خود
بر سر ميآيدها.
#نمیدانمها
#حسين_پناهي
شب و روزت همه بيدار
كه آيد شايد
كور شد ديده بر اين
كوره ره شايدها
شايد اي دل
كه مسيحا نفست
آمد و رفت
باختي هستي خود
بر سر ميآيدها.
#نمیدانمها
#حسين_پناهي
👍2
👍1
👍1
@ddrreamm
قاصدک !
شعر مرا از بر کن؛
برو آن گوشه باغ
سمت آن نرگسِ مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن..
یک نفر یادِ تو را،
دمی از دل نبرد...
#سهراب_سپهری
قاصدک !
شعر مرا از بر کن؛
برو آن گوشه باغ
سمت آن نرگسِ مست
و بخوان در گوشش
و بگو باور کن..
یک نفر یادِ تو را،
دمی از دل نبرد...
#سهراب_سپهری
👍1
@ddrreamm
مسلما هدف و نیت حضرت ابراهیم
از قربانی کردن گوسفند ، بدعت گذاشتن
رسم دیرین که زنان و فرزندان را
در پیشگاه خدایانشان قربانی میکردند بوده است
و در کل روش حضرت ابراهیم برای
اثبات اهدافش پلکانی بوده
و پله به پله جامعه را متقاعد میکرد
و اگر امروزه زندگی میکرد صد البته
مانع کشتار حیوانات نیز میشد،،،
....
گرچه ابراهیم ، قربانی نمود
بدعتی بنمود در قوم ، جمود
اصطلاحا گوسفندی سر برید
تا ندَرَد کودکش را از ورید
اینچنین میخواست ، جانبانی کُند
خلق را در خواب ، مهمانی کُند
راویان اصلا نفهمیدند چیشد
درک تاریخ هم بدان حد ، در نشد
نیت ابراهیم از این کار چیست
یا که مقصود وی اش کشتار نیست
گردنِ فرزند بُردن زیر تیغ
بعد از آن افسوس آید با دریغ
خشت اول را چو او نیکو نهاد
تا قیامت زنده و پاینده باد
گر بدین بدعت نمیکرد همچنان
کودکان قربانی بودند و زنان
مطمئنا آیدش روزی دگر
یکنفر پاک و وگان و دادگر
کُشنن مرغ و خروس و گوسفند
یا که هر گُم کرده راه و دردمند
بدعتی دیگر نماید بی گمان
تا شود مخلوق عالم در امان
#مومنی از موقعی گُل خوار شد
دوست با زنبور و زاغ و سار شد
#امیر_مومنی
مسلما هدف و نیت حضرت ابراهیم
از قربانی کردن گوسفند ، بدعت گذاشتن
رسم دیرین که زنان و فرزندان را
در پیشگاه خدایانشان قربانی میکردند بوده است
و در کل روش حضرت ابراهیم برای
اثبات اهدافش پلکانی بوده
و پله به پله جامعه را متقاعد میکرد
و اگر امروزه زندگی میکرد صد البته
مانع کشتار حیوانات نیز میشد،،،
....
گرچه ابراهیم ، قربانی نمود
بدعتی بنمود در قوم ، جمود
اصطلاحا گوسفندی سر برید
تا ندَرَد کودکش را از ورید
اینچنین میخواست ، جانبانی کُند
خلق را در خواب ، مهمانی کُند
راویان اصلا نفهمیدند چیشد
درک تاریخ هم بدان حد ، در نشد
نیت ابراهیم از این کار چیست
یا که مقصود وی اش کشتار نیست
گردنِ فرزند بُردن زیر تیغ
بعد از آن افسوس آید با دریغ
خشت اول را چو او نیکو نهاد
تا قیامت زنده و پاینده باد
گر بدین بدعت نمیکرد همچنان
کودکان قربانی بودند و زنان
مطمئنا آیدش روزی دگر
یکنفر پاک و وگان و دادگر
کُشنن مرغ و خروس و گوسفند
یا که هر گُم کرده راه و دردمند
بدعتی دیگر نماید بی گمان
تا شود مخلوق عالم در امان
#مومنی از موقعی گُل خوار شد
دوست با زنبور و زاغ و سار شد
#امیر_مومنی
👏1
👍1
@ddrreamm
ز یاران آنقدر بد دیده ام کز یار می ترسم
به بیکاری چنان خو کرده ام کز کار می ترسم
شاپویی ها خطرناکند و ترسیدن از آن واجب
ولی با این خطرناکی من از دستار می ترسم
نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمان شکن مردم
از آن شاهنشه بی دین خلق آزار می ترسم
نمی ترسم نه از مار و نه از شیطان نه از جادو
غم خود را به یک سو هشته از غمخوار می ترسم
چو بی اصرار کار از دست مردم بر نمی آید
چه کار آید ز دست من که از اصرار می ترسم
فراوان گفتنی ها هست و باید گفتمش اما
چه سازم دور دور دیگرست از دار می ترسم
#ایرج_میرزا
ز یاران آنقدر بد دیده ام کز یار می ترسم
به بیکاری چنان خو کرده ام کز کار می ترسم
شاپویی ها خطرناکند و ترسیدن از آن واجب
ولی با این خطرناکی من از دستار می ترسم
نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمان شکن مردم
از آن شاهنشه بی دین خلق آزار می ترسم
نمی ترسم نه از مار و نه از شیطان نه از جادو
غم خود را به یک سو هشته از غمخوار می ترسم
چو بی اصرار کار از دست مردم بر نمی آید
چه کار آید ز دست من که از اصرار می ترسم
فراوان گفتنی ها هست و باید گفتمش اما
چه سازم دور دور دیگرست از دار می ترسم
#ایرج_میرزا
👍1