@ddrreamm
دلارامی که من دانم
گر از پرده برون آید
نبینیجز به میخانه
ازین پس اهلتقوی را
#عطار_نیشابوری
دلارامی که من دانم
گر از پرده برون آید
نبینیجز به میخانه
ازین پس اهلتقوی را
#عطار_نیشابوری
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
*دوستان ، خودمونیم . اینجا کسی نیست بجز من و شما . یه سوال دارم ازتون : کجای زندگی و فرهنگ ما به اینا میخوره ؟ ما کجا و اینا کجا !! ایرانی واقعی اینها هستند .لطفا گوش کنید .* اگر ما ایرانی هستیم پس اینها کی هستن؟؟🤔🤷♂️😔👌👏🌹
*دوستان ، خودمونیم . اینجا کسی نیست بجز من و شما . یه سوال دارم ازتون : کجای زندگی و فرهنگ ما به اینا میخوره ؟ ما کجا و اینا کجا !! ایرانی واقعی اینها هستند .لطفا گوش کنید .* اگر ما ایرانی هستیم پس اینها کی هستن؟؟🤔🤷♂️😔👌👏🌹
👍2🔥2❤1
👍2
@ddrreamm
«به کسی که کتابهای دینی را میفهمد خداناباور ،
و به کسی که نمیفهمد دیندار میگویند».
#نیکولا_تسلا
#سخن_آموزنده
«به کسی که کتابهای دینی را میفهمد خداناباور ،
و به کسی که نمیفهمد دیندار میگویند».
#نیکولا_تسلا
#سخن_آموزنده
👍2
@ddrreamm
#شیخ_حسن_جهرمی میگوید: در سالی که گذارم به جندیشاپور افتاد، سخنی از #محمد_مهتاب شنیدم که تا گور بر من تازیانه میزند.
دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته، نخ میریسد و ترانه زمزمه میکند.
گفتم ای مرد خدا، مرا عاشقی بیاموز تا خدا را همچون عاشقان عبادت کنم.
محمد مهتاب گفت: نخست بگو آیا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچۀ خانهات تو را از غصههای بیشمار فارغ کرده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟ گفتم: نه. گفت: هرگز زیر نمنم باران، آواز خواندهای؟ گفتم: نه. گفت: هرگز به آسمان نگریستهای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟ گفتم: نه. گفت: هرگز خندۀ کودکی نازنین، تو را به خلسۀ شوق برده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بیخود کرده است که اگر نشستهای برخیزی و اگر ایستادهای بنشینی؟ گفتم: نه. گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا کوشش مورچهای، اشک شوق از دیدۀ تو سرازیر کرده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان است و بگریی چون دیگری گریان است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف میکنی، چشم دوختهای؟ گفتم: نه. گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شدهای؟ گفتم: نه. گفت: هرگز دست بر روی خویش کشیدهای و با چشم و گوش و ابروی خویش معاشقت کردهای؟ گفتم: نه.
گفت: از من دور شو ای ملعون که سنگ را عاشقی میتوان آموخت، تو را نه.
#شیخ_حسن_جهرمی میگوید: در سالی که گذارم به جندیشاپور افتاد، سخنی از #محمد_مهتاب شنیدم که تا گور بر من تازیانه میزند.
دیدمش که زیر آفتاب تموز نشسته، نخ میریسد و ترانه زمزمه میکند.
گفتم ای مرد خدا، مرا عاشقی بیاموز تا خدا را همچون عاشقان عبادت کنم.
محمد مهتاب گفت: نخست بگو آیا هرگز خطی خوش، تو را مدهوش کرده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز شکفتن گلی در باغچۀ خانهات تو را از غصههای بیشمار فارغ کرده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز صدایی خوش و دلربا، تو را به وجد آورده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز صورتی زیبا تو را چندان دگرگون کرده است که راه از چاه ندانی؟ گفتم: نه. گفت: هرگز زیر نمنم باران، آواز خواندهای؟ گفتم: نه. گفت: هرگز به آسمان نگریستهای به انتظار برف، تا آن را بر صورت خویش مالی و گرمای درون فرو نشانی؟ گفتم: نه. گفت: هرگز خندۀ کودکی نازنین، تو را به خلسۀ شوق برده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز غزلی یا بیتی یا سخنی فصیح، چندان تو را بیخود کرده است که اگر نشستهای برخیزی و اگر ایستادهای بنشینی؟ گفتم: نه. گفت: هرگز زلالی آب یا بلندی سرو یا نرمی گلبرگ یا کوشش مورچهای، اشک شوق از دیدۀ تو سرازیر کرده است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز شده است که بخندی چون دیگری خندان است و بگریی چون دیگری گریان است؟ گفتم: نه. گفت: هرگز بر سیبی یا اناری، بیش از زمانی که به خوردن آن صرف میکنی، چشم دوختهای؟ گفتم: نه. گفت: هرگز عاشق کتابی یا نقشی یا نگاری یا آموزگاری شدهای؟ گفتم: نه. گفت: هرگز دست بر روی خویش کشیدهای و با چشم و گوش و ابروی خویش معاشقت کردهای؟ گفتم: نه.
گفت: از من دور شو ای ملعون که سنگ را عاشقی میتوان آموخت، تو را نه.
👍1🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
تصنیف شاهکارِ ؛ فریب (دریای غم)
شاهکاری جاودانه و ماندگار از موسیقی
باصدای ؛ بانو رویا (رضوان زادهوش)
اثرِ بی بدیل ؛ استاد حبیب الله بدیعی
شعر ؛ رهی معیری
تصنیف شاهکارِ ؛ فریب (دریای غم)
شاهکاری جاودانه و ماندگار از موسیقی
باصدای ؛ بانو رویا (رضوان زادهوش)
اثرِ بی بدیل ؛ استاد حبیب الله بدیعی
شعر ؛ رهی معیری
👍2
🎉2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
اما این بهترین فیلم کوتاهی بود که میتونستم ببینم♥️
لطفا تا انتها تماشا کنید👌
بی تفاوت نباشیم...
اما این بهترین فیلم کوتاهی بود که میتونستم ببینم♥️
لطفا تا انتها تماشا کنید👌
بی تفاوت نباشیم...
❤2👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
بر گیسویت ای جان کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
بگشا ز مویت گرهی چند ای مه
تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه
تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه
دل در مویت دارد خانه
مجروح گردد چو زنی هر دم شانه
بر گیسویت ای جان کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه
بگشا ز مویت گرهی چند ای مه
تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه
تا بگشایی گرهی شاید ز دل دیوانه
دل در مویت دارد خانه
مجروح گردد چو زنی هر دم شانه
👍1👌1