@ddrreamm


دلاراما !! نگارا !! چون تو هستی

همه چیزی که باید هست ما را

#سنایی

به می عمارت دل کن
که این جهان خراب

بر آن سر است
که از خاک ما بسازد خشت

#حافظ

@ddrreamm


جان عزیز است ولی خاک وطن بیشتر است
طاقت و صبر بس است چونکه به دل نیشتر است

ای  جوانان  وطن  چند  دو دل  باید  زیست
آنچه آمد به سر کشور تو حاصل ده ریشتر است

#امیر_مومنی

@ddrreamm


چو غنچه های دگر بشکفند ما برویم
کنون بیا که صف سبزه را بیاراییم

درین دوروزه ی هستی همین فضیلت ماست
که جور می کند ایام و ما شکیباییم

ز سرد و گرم تنور قضا نمی ترسیم
برای سوختن و ساختن مهیاییم

  #پروین_اعتصامی

@ddrreamm

       او می‌رود دامن‌کشان
      من ، زهر تنهایی چشان

     دیگر مپرس از من نشان
       کز دل، نشانم می‌رود

     #سعدی

@ddrreamm

من آن دیوانه ی بندم
که دیوان را همی بندم
زبان مرغ می دانم
سلیمانم به جان تو

سخن با عشق می گویم
که او شیر و من آهویم
چه آهویم که شیران را
نگهبانم به جان تو

#مولانا

#به_اصفهان_رو
@ddrreamm
خواننده #علیرضا_قربانپور
شعر #ملک_الشعرا_بهار

به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی
به زنده رودش سلامی ز چشم ما رسانی
ببر از وفا کنار جلفا به گل چهرگان سلام ما را
شهر پر شکوه قصر چلستون کن گذر به چارباغش
گر شد از کفت یار بی وفا کن کنار پل سراغش
بنشین در کریاس یاد شاه عباس بستان از دلبر می
بستان پی در پی می از دست وی تا کی تا بتوانی
ساعتی در جهان خرم بودن بی غم بودن بی غم بودن
با بتی دلستان همدم بودن محرم بودن با هم بودن
ای بت اصفهان زان شراب جلفا ساغری در ده ما را
ما غریبیم ای مه بر غریبان رحمی کن خدا را

@ddrreamm

خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش

ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش

#حافظ

@ddrreamm


آشیان و پرِ پرواز و گل و دانه و آب

همه را داد به ما چرخ، ولی در قفسی

#طغرای_مشهدی

@ddrreamm

چون ز شب نیمی بشد
مستان همه بی خود شدند

ما بماندیم و شب و
شمع و شراب و آن نگار

#مولانا

@ddrreamm

پرسیدم: «آیا آدم‌های بد دیگری هم در کهکشان هستند، غیر از اونهایی که در زمین هستند؟»

امی : «خب، اولاً ما آدم‌ها را به خوب و بد تقسیم نمی‌کنیم.
بعضی ها پیشرفته‌ترند و بعضی‌ها نه. فقط همین!»

📗امی‌کودک‌ کهکشانی
👤 انریکه باریوس

@ddrreamm

#بایزید_بسطامی سلطان عارفان را هفت بار از شهر بسطام بیرون کرده اند با سر و رویی خونین

یکی از آنها این گونه اتفاق افتاده است که
در روزی از روزهای ماه رمضان به هنگام ظهر، کسبه بازار شهر بسطام ، بایزید را دیدند که مشغول خوردن نانی ست که در دست دارد.
مردم غضبناک و خشمگین بر سر و صورت او زدند و او را خونین به درگاه حاکم شرع بردند.

قاضی پس از استماع حرف حاضرین از بایزید می پرسد که چرا در ملا عام روزه خواری می کنی؟

بایزید می گوید:
مردمان نان نمی خورند و هر کاری که می خواهند می کنند
من نان می خورم و هیچ کار دیگری نمی کنم.

تذكرة الاولياء
#عطار_نیشابوری

@ddrreamm

چو به بودی طبیب از خود میازار
که بیماری توان بودن دگر بار

چو باران رفت بارانی میفکن
چو میوه سیر خوردی شاخ مشکن

چو خرمن برگرفتی گاو مفروش
که دون همت کند منت فراموش

منه بر روشنایی دل به یک بار
چراغ از بهر تاریکی نگه دار

وفاداری کن و نعمت شناسی
که بد فرجامی آرد نا سپاسی

جزای مردمی جز مردمی نیست
هر آنکو حق نداند آدمی نیست

وگر دانی که بدخویی کند یار
تو خوی خوب خویش از دست مگذار

تو نیکویی کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز

که پیش از ما چو تو بسیار بودند
که نیک‌اندیش و بدکردار بودند

بدی کردند و نیکی با تن خویش
تو نیکوکار باش و بد میندیش

#سعدی

@ddrreamm

                     من از بیگانگان دیگر ننالم
                     که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

گر از سلطان طمع کردم خطا بود
ور از دلبر وفا جستم جفا کرد

                   خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
                   که درد شب نشینان را دوا کرد

#حافظ