@ddrreamm
#اگر_ستیزه_کنی_روزگار_بستیزد
پذیرش به موقع شکست، میوهی فرزانگی است. از چیزهایی که آموختنش خیلی برای زندگی لازم است، یکی اینکه بدانی کی باید دست از مبارزه بکشی. کی میدان را ترک کنی. که هر چه سفتتر بگیری، درد بیشتر میشود. اغلب ما در کودکی تجربهی آمپول زدن را داریم و اینکه هر چه بیشتر تقلا میکردیم، درد بیشتر میشد.
باید آموخت که وقت مناسب برای تسلیم شدن و ستیزه نکردن کجاست. کجاست که دیگر، هر چه بیشتر کلنجار بروی، آب را آلودهتر میکنی.
کجا باید این شعرها را چون وِردهای نجات، زیر لب تکرار کنی:
اگر سپهر بگردد ز حال خود تو مگرد
وگر زمانه نسازد تو با زمانه بساز
#مسعود_سعد_سلمان
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
#حافظ
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
#حافظ
کار دنیا که تو دشوار گرفتی بر خود
گر تو بر خویشتن آسان کنی آسان گردد
#کمال_اسماعیل
خوار و دشوار جهان چون پی هم میگذرد
گر تو دشوار نگیری همه کار آسان است
#اثیر اومانی
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش
#حافظ
#اگر_ستیزه_کنی_روزگار_بستیزد
پذیرش به موقع شکست، میوهی فرزانگی است. از چیزهایی که آموختنش خیلی برای زندگی لازم است، یکی اینکه بدانی کی باید دست از مبارزه بکشی. کی میدان را ترک کنی. که هر چه سفتتر بگیری، درد بیشتر میشود. اغلب ما در کودکی تجربهی آمپول زدن را داریم و اینکه هر چه بیشتر تقلا میکردیم، درد بیشتر میشد.
باید آموخت که وقت مناسب برای تسلیم شدن و ستیزه نکردن کجاست. کجاست که دیگر، هر چه بیشتر کلنجار بروی، آب را آلودهتر میکنی.
کجا باید این شعرها را چون وِردهای نجات، زیر لب تکرار کنی:
اگر سپهر بگردد ز حال خود تو مگرد
وگر زمانه نسازد تو با زمانه بساز
#مسعود_سعد_سلمان
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
#حافظ
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
#حافظ
کار دنیا که تو دشوار گرفتی بر خود
گر تو بر خویشتن آسان کنی آسان گردد
#کمال_اسماعیل
خوار و دشوار جهان چون پی هم میگذرد
گر تو دشوار نگیری همه کار آسان است
#اثیر اومانی
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش
#حافظ
👍2
@ddrreamm
حافظ » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۷۱
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند
عرصهٔ شطرنجِ رندان را مجالِ شاه نیست
چیست این سقفِ بلندِ سادهٔ بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست
صاحبِ دیوانِ ما گویی نمیداند حساب
کاندر این طُغرا نشانِ حِسبَةً لِلّه نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کِبر و ناز و حاجِب و دربان بدین درگاه نیست
بر درِ میخانه رفتن کارِ یکرنگان بود
خودفروشان را به کویِ میفروشان راه نیست
هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست
ور نه تشریفِ تو بر بالایِ کس کوتاه نیست
بندهٔ پیرِ خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطفِ شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست
حافظ » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۷۱
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند
عرصهٔ شطرنجِ رندان را مجالِ شاه نیست
چیست این سقفِ بلندِ سادهٔ بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست
صاحبِ دیوانِ ما گویی نمیداند حساب
کاندر این طُغرا نشانِ حِسبَةً لِلّه نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کِبر و ناز و حاجِب و دربان بدین درگاه نیست
بر درِ میخانه رفتن کارِ یکرنگان بود
خودفروشان را به کویِ میفروشان راه نیست
هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست
ور نه تشریفِ تو بر بالایِ کس کوتاه نیست
بندهٔ پیرِ خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطفِ شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست
🔥1
@ddrreamm
📚 #کتاب جنگ و صلح
👤 #لئو_تولستوی
معتقد بود که سرچشمه ی همه ی عیبهای آدمی دو چیز است؛
یکی بیکاری
و دیگری اعتقاد به خرافات
و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد
یکی کار و دیگری خِرد.
📚 #کتاب جنگ و صلح
👤 #لئو_تولستوی
معتقد بود که سرچشمه ی همه ی عیبهای آدمی دو چیز است؛
یکی بیکاری
و دیگری اعتقاد به خرافات
و دو فضیلت نیز بیشتر وجود ندارد
یکی کار و دیگری خِرد.
👍2
@ddrreamm
ﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﻢ ﻋﺸﻖ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺁﯾﺪ ﺩﻝ
ﺑﺮ ﻣﺮﮐﺐ ﺁﺭﺯﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﯾﺪ ﺩﻝ
ﮔﺮ ﺩﻝ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﺠﺎ ﻭﻃﻦ ﺳﺎﺯﺩ ﻋﺸﻖ
ﻭﺭ ﻋﺸﻖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﻪﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺁﯾﺪ ﺩﻝ
#ابوسعید_ابوالخیر
ﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﻢ ﻋﺸﻖ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺁﯾﺪ ﺩﻝ
ﺑﺮ ﻣﺮﮐﺐ ﺁﺭﺯﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﯾﺪ ﺩﻝ
ﮔﺮ ﺩﻝ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﺠﺎ ﻭﻃﻦ ﺳﺎﺯﺩ ﻋﺸﻖ
ﻭﺭ ﻋﺸﻖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﻪﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺁﯾﺪ ﺩﻝ
#ابوسعید_ابوالخیر
👍1
@ddrreamm
چیست در فلسفه عشق
که دور از درک است
یک نظر دیدن و
یک عمر به فکرش بودن
#امیر_اکبرزاده
چیست در فلسفه عشق
که دور از درک است
یک نظر دیدن و
یک عمر به فکرش بودن
#امیر_اکبرزاده
👍1
@ddrreamm
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم؟
زان بیم کاشنایی و بیگانگی کنی
دل را همیشه با همه رنج آشنا کنم
#مسعود_سعد_سلمان
#چکامه_پارسی
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم؟
زان بیم کاشنایی و بیگانگی کنی
دل را همیشه با همه رنج آشنا کنم
#مسعود_سعد_سلمان
#چکامه_پارسی
👍1
@ddrreamm
کوله باریست پر از هیچ
که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست
مقصر دل دیوانه ماست .
#قیصر_امینپور
کوله باریست پر از هیچ
که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست
مقصر دل دیوانه ماست .
#قیصر_امینپور
👍1🏆1
@ddrreamm
دیده شدن پرنده افسانه ای هما در ارتفاعات #طالقان
هُما در ادبیات و تاریخ ایران نماد سعادت و خوشبختی است؛ به خاطر جمعیت کم این پرنده آنقدر به سختی دیده میشود که معروف بوده اگر سایهاش بر سر هر کس بیفتد به سعادت میرسد به همین دلیل به هُمای سعادت معروف شده.
شدت رنگ نارنجی پرهای هُما نشان سن این پرنده است.
هُمای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
#حافظ_شیرازی
دیده شدن پرنده افسانه ای هما در ارتفاعات #طالقان
هُما در ادبیات و تاریخ ایران نماد سعادت و خوشبختی است؛ به خاطر جمعیت کم این پرنده آنقدر به سختی دیده میشود که معروف بوده اگر سایهاش بر سر هر کس بیفتد به سعادت میرسد به همین دلیل به هُمای سعادت معروف شده.
شدت رنگ نارنجی پرهای هُما نشان سن این پرنده است.
هُمای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
#حافظ_شیرازی
🤩1
@ddrreamm
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
شراب عاشقانش نام کردند
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دلها که بیآرام کردند
چو گوی حسن در میدان فگندند
به یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز درِ صد آفرین است
نصیب بیدلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادند
به جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتند
به دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سرِ زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟
#عراقی
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
شراب عاشقانش نام کردند
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دلها که بیآرام کردند
چو گوی حسن در میدان فگندند
به یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز درِ صد آفرین است
نصیب بیدلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادند
به جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتند
به دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سرِ زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟
#عراقی
👍2