@ddrreamm
#حکایت
#چارلی_چاپلین مینویسد با پدرم رفتیم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با 4 تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهان رنگ صورت مرد، تغییر کرد!
نگاهی به همسرش انداخت، معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند....
ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت، سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد.
مرد که متوجه موضوع شده بود، بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:
متشکرم آقا !!!
مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچههايش شرمنده نشود، کمک پدر را پذیرفت بعد از اينکه بچه ها بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن، ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! "آنزیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم"
#حکایت
#چارلی_چاپلین مینویسد با پدرم رفتیم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با 4 تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهان رنگ صورت مرد، تغییر کرد!
نگاهی به همسرش انداخت، معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند....
ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت، سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد.
مرد که متوجه موضوع شده بود، بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:
متشکرم آقا !!!
مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچههايش شرمنده نشود، کمک پدر را پذیرفت بعد از اينکه بچه ها بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن، ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! "آنزیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم"
❤4
@ddrreamm
هرگز
دلم ز کویِ "تو" جائی دگر نرفت
یکدم خیالِ روی توام
از نظر نرفت
جان رفت
و اشتیاق "تو" از جان بِدَر نشد
سر رفت
و آرزویِ "تو" از سر بِدَر نرفت...
#عبید_زاکانی🤍
هرگز
دلم ز کویِ "تو" جائی دگر نرفت
یکدم خیالِ روی توام
از نظر نرفت
جان رفت
و اشتیاق "تو" از جان بِدَر نشد
سر رفت
و آرزویِ "تو" از سر بِدَر نرفت...
#عبید_زاکانی🤍
👍3🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
رقص در تاجیکستان اجباری شد.
همه باید برقصند تا غم فراموش شود . امامعلی رحمان رئیس جمهور تاجیکستان اعلام نمود : ما باید جشن های ایران باستان را زنده نگه داریم و شادترین مردم دنیا شویم نخستین گام پوشیدن لباس با رنگ شاد و رقص از الزامات است...درود فردوسی بر امام علی رحمان که از ایرانی هم ایرانی تره.
♥️
رقص در تاجیکستان اجباری شد.
همه باید برقصند تا غم فراموش شود . امامعلی رحمان رئیس جمهور تاجیکستان اعلام نمود : ما باید جشن های ایران باستان را زنده نگه داریم و شادترین مردم دنیا شویم نخستین گام پوشیدن لباس با رنگ شاد و رقص از الزامات است...درود فردوسی بر امام علی رحمان که از ایرانی هم ایرانی تره.
♥️
❤2👏1
@ddrreamm
۱۰ بهمن در سراسر ایران
✨ جشن سده همانند نوروز، جشنی ملی است که هزاران سال ایرانیان از تمام اقوام با هر آئینی برگذار میکردند.
✨ برای پیوند با یکدیگر و هویت ملی خودمان این جشن را سراسری برگذار میکنیم.
آغاز جشن سده به پیش از ادیان زرتشتی و یهودی بازمیگردد.
🔥 فرق آتش سده با چهارشنبه سوری : ما از روی آتش چهارشنبه آخر سال برای پاکی خودمان میپریم
ولی در سده در گرد آتش حلقه میزنیم دست به دست هم میدهیم و پایکوبی میکنیم برای ستایش خدا از خلق این عنصر حیاتی و اتحادمان را به نمایش میگذاریم.
۱۰ بهمن در سراسر ایران
✨ جشن سده همانند نوروز، جشنی ملی است که هزاران سال ایرانیان از تمام اقوام با هر آئینی برگذار میکردند.
✨ برای پیوند با یکدیگر و هویت ملی خودمان این جشن را سراسری برگذار میکنیم.
آغاز جشن سده به پیش از ادیان زرتشتی و یهودی بازمیگردد.
🔥 فرق آتش سده با چهارشنبه سوری : ما از روی آتش چهارشنبه آخر سال برای پاکی خودمان میپریم
ولی در سده در گرد آتش حلقه میزنیم دست به دست هم میدهیم و پایکوبی میکنیم برای ستایش خدا از خلق این عنصر حیاتی و اتحادمان را به نمایش میگذاریم.
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
زندگی معما نیست ،
پیچیده نیست ،
به همین سادگی .
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
پس ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ مپیج
زندگی معما نیست ،
پیچیده نیست ،
به همین سادگی .
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
پس ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ مپیج
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
#حافظ ؛
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
تفسیر:
باد در دست داشتن درظاهر برای سلیمان و حافظ یکی ست.
اما به کنایه و طنز در معنی به دو شکل بیان شده است:
حافظ به زبان طنز می گوید هم او و هم سلیمان هر دو باد در دست دارند اما باد در دست سلیمان رام و اسیر بود و به فرمان او می جنبید ولی برای حافظ باد در دست داشتن به معنی چیزی نداشتن و بی بهره بودن از وصال است.
حافظ می گوید:
حافظ از نیروی عشق تو به قدرت سلیمانی رسید،با این تفاوت که در دست حافظ به جز بادی که در اختیار سلیمان بود چیزی از وصال معشوق باقی نمانده است.
#حافظ ؛
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
تفسیر:
باد در دست داشتن درظاهر برای سلیمان و حافظ یکی ست.
اما به کنایه و طنز در معنی به دو شکل بیان شده است:
حافظ به زبان طنز می گوید هم او و هم سلیمان هر دو باد در دست دارند اما باد در دست سلیمان رام و اسیر بود و به فرمان او می جنبید ولی برای حافظ باد در دست داشتن به معنی چیزی نداشتن و بی بهره بودن از وصال است.
حافظ می گوید:
حافظ از نیروی عشق تو به قدرت سلیمانی رسید،با این تفاوت که در دست حافظ به جز بادی که در اختیار سلیمان بود چیزی از وصال معشوق باقی نمانده است.
👍2
( ahaang.com )
Mohammadreza Shajarian
@ddrreamm
قطعه بسیار زیبای شیدایی را بشنوید با صدای گوش نواز استاد #محمدرضا_شجریان،
آهنگسازی و سنتور نوازی استاد #پرویز_مشکاتیان
و نوازندگی تمبک استاد #ناصر_فرهنگفر
و شعری از #حافظ.
آهنگ ( تصنیف ) شیدایی یازدهمین قطعه از آلبوم آستان جانان محمدرضا شجریان است که سال 1364 منتشر شد.
متن آهنگ ( تصنیف ) شیدایی محمدرضا شجریان
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آئینه صافی است غباری دارد
وز خدا میطلبم صحبت روشن رایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشته هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشته هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی
قطعه بسیار زیبای شیدایی را بشنوید با صدای گوش نواز استاد #محمدرضا_شجریان،
آهنگسازی و سنتور نوازی استاد #پرویز_مشکاتیان
و نوازندگی تمبک استاد #ناصر_فرهنگفر
و شعری از #حافظ.
آهنگ ( تصنیف ) شیدایی یازدهمین قطعه از آلبوم آستان جانان محمدرضا شجریان است که سال 1364 منتشر شد.
متن آهنگ ( تصنیف ) شیدایی محمدرضا شجریان
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آئینه صافی است غباری دارد
وز خدا میطلبم صحبت روشن رایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشته هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشته هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی
👍2👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
▪️Daniel Waples
▪️Handpan
قطعهای شنیدنی با ساز «هنگدرام»
زندگی هرگز زیبا نیست، بلکه صرفاً تصویر آن در آئینهی جلابخش هنر زیباست، به ویژه در جوانی که هنوز زندگی را نشناختهایم.
#آرتور_شوپنهاور
▪️Daniel Waples
▪️Handpan
قطعهای شنیدنی با ساز «هنگدرام»
زندگی هرگز زیبا نیست، بلکه صرفاً تصویر آن در آئینهی جلابخش هنر زیباست، به ویژه در جوانی که هنوز زندگی را نشناختهایم.
#آرتور_شوپنهاور
👍1👏1
@ddrreamm
دختر صبح به دامان افق،
زلف بر چهره فرو ریخته بود
جلوهٔ خاطرهانگیز سحر،
سایه روشن به هم آمیخته بود
بوی جانپرور و افسونگر یاس
موجی از شوق بر انگیخته بود
#فریدون_مشیری
دختر صبح به دامان افق،
زلف بر چهره فرو ریخته بود
جلوهٔ خاطرهانگیز سحر،
سایه روشن به هم آمیخته بود
بوی جانپرور و افسونگر یاس
موجی از شوق بر انگیخته بود
#فریدون_مشیری
👍1
خاکم به سر، زغصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
آوخ، کلاه نیست وظن، گر که از سرم
برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم
مرد آن بود که این کُلهاش، برسر است و من
نامردم ار که بی کُله، آنی به سر کنم
من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزهگرد قضا و قدر کنم
زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم را
وی چرخ! زیر و روی تو زیر و زبر کنم
جایی است آروزی مـــن، ار من به آن رسم
از روی نعش لشکر دشمـن گذر کنم
هر آنچه میکنی بکن ای دشمن قوی!
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم
من آن نیم بـه مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن، ای عشق پاک من!
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم
عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر کنم
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان به در کنم
#میرزاده_عشقی
@ddrreamm
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
آوخ، کلاه نیست وظن، گر که از سرم
برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم
مرد آن بود که این کُلهاش، برسر است و من
نامردم ار که بی کُله، آنی به سر کنم
من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزهگرد قضا و قدر کنم
زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم را
وی چرخ! زیر و روی تو زیر و زبر کنم
جایی است آروزی مـــن، ار من به آن رسم
از روی نعش لشکر دشمـن گذر کنم
هر آنچه میکنی بکن ای دشمن قوی!
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم
من آن نیم بـه مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق عشقی ای وطن، ای عشق پاک من!
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم
عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر کنم
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان به در کنم
#میرزاده_عشقی
@ddrreamm
❤2