@ddrreamm
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی ها گفتمی
هرکه او از هم زبانی شد جدا
بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
#مولانــــا
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی ها گفتمی
هرکه او از هم زبانی شد جدا
بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
#مولانــــا
👍2👎1
@ddrreamm
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
همان يك لحظه اول، كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بي وجدان
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه در همسايه صدها گرسنه
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پيمانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم يكي عريان و لرزان، ديگري پوشيده از صد جامه رنگين
زمين و آسمان را واژگون مستانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان ، سبحه صد دانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان
هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو، آواره و ديوانه ميكردم
@ddrreamm
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپاي وجود بي وفا معشوق را، پروانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم
بعرش كبريايي، با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه ، بي صبرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كش
بجز انديشه عشق و وفا ، معدوم هر فكري
در اين دنياي پر افسانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و
تاب تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من بجاي او چو بودم
يكنفس كي عادلانه سازشي ، با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
عجب صبري خدا دارد !
#عجب_صبری_خدا_دارد
@ddrreamm
#معینی_کرمانشاهی
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
همان يك لحظه اول، كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بي وجدان
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه در همسايه صدها گرسنه
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پيمانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم يكي عريان و لرزان، ديگري پوشيده از صد جامه رنگين
زمين و آسمان را واژگون مستانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان ، سبحه صد دانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان
هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو، آواره و ديوانه ميكردم
@ddrreamm
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپاي وجود بي وفا معشوق را، پروانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد ! اگر من جاي او بودم
بعرش كبريايي، با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه ، بي صبرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كش
بجز انديشه عشق و وفا ، معدوم هر فكري
در اين دنياي پر افسانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و
تاب تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من بجاي او چو بودم
يكنفس كي عادلانه سازشي ، با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
عجب صبري خدا دارد !
#عجب_صبری_خدا_دارد
@ddrreamm
#معینی_کرمانشاهی
👍3
@ddrreamm
جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد
#عطار
🌱🌷 هشتم بهمن ماه بیاد دوست و هم سنگرم ؛
#شهید_عباس_عطایی
جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد
#عطار
🌱🌷 هشتم بهمن ماه بیاد دوست و هم سنگرم ؛
#شهید_عباس_عطایی
❤2👍1
@ddrreamm
#حکایت
#چارلی_چاپلین مینویسد با پدرم رفتیم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با 4 تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهان رنگ صورت مرد، تغییر کرد!
نگاهی به همسرش انداخت، معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند....
ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت، سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد.
مرد که متوجه موضوع شده بود، بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:
متشکرم آقا !!!
مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچههايش شرمنده نشود، کمک پدر را پذیرفت بعد از اينکه بچه ها بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن، ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! "آنزیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم"
#حکایت
#چارلی_چاپلین مینویسد با پدرم رفتیم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با 4 تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهان رنگ صورت مرد، تغییر کرد!
نگاهی به همسرش انداخت، معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند....
ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت، سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد.
مرد که متوجه موضوع شده بود، بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:
متشکرم آقا !!!
مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچههايش شرمنده نشود، کمک پدر را پذیرفت بعد از اينکه بچه ها بهمراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن، ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! "آنزیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم"
❤4
@ddrreamm
هرگز
دلم ز کویِ "تو" جائی دگر نرفت
یکدم خیالِ روی توام
از نظر نرفت
جان رفت
و اشتیاق "تو" از جان بِدَر نشد
سر رفت
و آرزویِ "تو" از سر بِدَر نرفت...
#عبید_زاکانی🤍
هرگز
دلم ز کویِ "تو" جائی دگر نرفت
یکدم خیالِ روی توام
از نظر نرفت
جان رفت
و اشتیاق "تو" از جان بِدَر نشد
سر رفت
و آرزویِ "تو" از سر بِدَر نرفت...
#عبید_زاکانی🤍
👍3🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
رقص در تاجیکستان اجباری شد.
همه باید برقصند تا غم فراموش شود . امامعلی رحمان رئیس جمهور تاجیکستان اعلام نمود : ما باید جشن های ایران باستان را زنده نگه داریم و شادترین مردم دنیا شویم نخستین گام پوشیدن لباس با رنگ شاد و رقص از الزامات است...درود فردوسی بر امام علی رحمان که از ایرانی هم ایرانی تره.
♥️
رقص در تاجیکستان اجباری شد.
همه باید برقصند تا غم فراموش شود . امامعلی رحمان رئیس جمهور تاجیکستان اعلام نمود : ما باید جشن های ایران باستان را زنده نگه داریم و شادترین مردم دنیا شویم نخستین گام پوشیدن لباس با رنگ شاد و رقص از الزامات است...درود فردوسی بر امام علی رحمان که از ایرانی هم ایرانی تره.
♥️
❤2👏1
@ddrreamm
۱۰ بهمن در سراسر ایران
✨ جشن سده همانند نوروز، جشنی ملی است که هزاران سال ایرانیان از تمام اقوام با هر آئینی برگذار میکردند.
✨ برای پیوند با یکدیگر و هویت ملی خودمان این جشن را سراسری برگذار میکنیم.
آغاز جشن سده به پیش از ادیان زرتشتی و یهودی بازمیگردد.
🔥 فرق آتش سده با چهارشنبه سوری : ما از روی آتش چهارشنبه آخر سال برای پاکی خودمان میپریم
ولی در سده در گرد آتش حلقه میزنیم دست به دست هم میدهیم و پایکوبی میکنیم برای ستایش خدا از خلق این عنصر حیاتی و اتحادمان را به نمایش میگذاریم.
۱۰ بهمن در سراسر ایران
✨ جشن سده همانند نوروز، جشنی ملی است که هزاران سال ایرانیان از تمام اقوام با هر آئینی برگذار میکردند.
✨ برای پیوند با یکدیگر و هویت ملی خودمان این جشن را سراسری برگذار میکنیم.
آغاز جشن سده به پیش از ادیان زرتشتی و یهودی بازمیگردد.
🔥 فرق آتش سده با چهارشنبه سوری : ما از روی آتش چهارشنبه آخر سال برای پاکی خودمان میپریم
ولی در سده در گرد آتش حلقه میزنیم دست به دست هم میدهیم و پایکوبی میکنیم برای ستایش خدا از خلق این عنصر حیاتی و اتحادمان را به نمایش میگذاریم.
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
زندگی معما نیست ،
پیچیده نیست ،
به همین سادگی .
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
پس ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ مپیج
زندگی معما نیست ،
پیچیده نیست ،
به همین سادگی .
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
پس ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ مپیج
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
#حافظ ؛
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
تفسیر:
باد در دست داشتن درظاهر برای سلیمان و حافظ یکی ست.
اما به کنایه و طنز در معنی به دو شکل بیان شده است:
حافظ به زبان طنز می گوید هم او و هم سلیمان هر دو باد در دست دارند اما باد در دست سلیمان رام و اسیر بود و به فرمان او می جنبید ولی برای حافظ باد در دست داشتن به معنی چیزی نداشتن و بی بهره بودن از وصال است.
حافظ می گوید:
حافظ از نیروی عشق تو به قدرت سلیمانی رسید،با این تفاوت که در دست حافظ به جز بادی که در اختیار سلیمان بود چیزی از وصال معشوق باقی نمانده است.
#حافظ ؛
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
تفسیر:
باد در دست داشتن درظاهر برای سلیمان و حافظ یکی ست.
اما به کنایه و طنز در معنی به دو شکل بیان شده است:
حافظ به زبان طنز می گوید هم او و هم سلیمان هر دو باد در دست دارند اما باد در دست سلیمان رام و اسیر بود و به فرمان او می جنبید ولی برای حافظ باد در دست داشتن به معنی چیزی نداشتن و بی بهره بودن از وصال است.
حافظ می گوید:
حافظ از نیروی عشق تو به قدرت سلیمانی رسید،با این تفاوت که در دست حافظ به جز بادی که در اختیار سلیمان بود چیزی از وصال معشوق باقی نمانده است.
👍2