@ddrreamm
اول دل من بر سر غوغا بنشست
هر دم به هزار گونه سودا بنشست
و آخر چو بدید کان همه هیچ نبود
از جمله طمع برید و تنها بنشست
#عطار_نیشابوری
اول دل من بر سر غوغا بنشست
هر دم به هزار گونه سودا بنشست
و آخر چو بدید کان همه هیچ نبود
از جمله طمع برید و تنها بنشست
#عطار_نیشابوری
👍2
@ddrreamm
غزل شماره 1094
محتسب در نیم شب جایی رسید
در بن دیوار مستی خفته دید
گفت هی مستی چه خوردستی بگو
گفت ازین خوردم که هست اندر سبو
گفت آخر در سبو واگو که چیست
گفت از آنک خوردهام گفت این خفیست
گفت آنچ خوردهای آن چیست آن
گفت آنک در سبو مخفیست آن
دور میشد این سؤال و این جواب
ماند چون خر محتسب اندر خلاب
گفت او را محتسب هین آه کن
مست هوهو کرد هنگام سخن
گفت گفتم آه کن هو میکنی
گفت من شاد و تو از غم میزنی
آه از درد و غم و بیدادیست
هوی هوی میخوارگان از شادیست
محتسب گفت این ندانم خیز خیز
معرفت متراش و بگذار این ستیز
گفت رو تو از کجا من از کجا
گفت مستی خیز تا زندان بیا
گفت مست ای محتسب بگذار و رو
از برهنه کی توان بردن گرو
گر مرا خود قوت رفتن بدی
خانهٔ خود رفتمی وین کی شدی
من اگر با عقل و با امکانمی
همچو شیخان بر سر دکانمی
#مولانــــا
غزل شماره 1094
محتسب در نیم شب جایی رسید
در بن دیوار مستی خفته دید
گفت هی مستی چه خوردستی بگو
گفت ازین خوردم که هست اندر سبو
گفت آخر در سبو واگو که چیست
گفت از آنک خوردهام گفت این خفیست
گفت آنچ خوردهای آن چیست آن
گفت آنک در سبو مخفیست آن
دور میشد این سؤال و این جواب
ماند چون خر محتسب اندر خلاب
گفت او را محتسب هین آه کن
مست هوهو کرد هنگام سخن
گفت گفتم آه کن هو میکنی
گفت من شاد و تو از غم میزنی
آه از درد و غم و بیدادیست
هوی هوی میخوارگان از شادیست
محتسب گفت این ندانم خیز خیز
معرفت متراش و بگذار این ستیز
گفت رو تو از کجا من از کجا
گفت مستی خیز تا زندان بیا
گفت مست ای محتسب بگذار و رو
از برهنه کی توان بردن گرو
گر مرا خود قوت رفتن بدی
خانهٔ خود رفتمی وین کی شدی
من اگر با عقل و با امکانمی
همچو شیخان بر سر دکانمی
#مولانــــا
👍1🔥1
@ddrreamm
حکیمی را پرسیدند
چندین درخت ناموَر که خدای عزّوجل آفریده است و برومند، هیچیک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که ثمرهاي ندارد. گویی درین چه حکمت است؟
گفت: هر درختی را ثمره معیّن است به وقتی معلوم. گاهی به وجودِ آن تازهاند و گاهی به عدم آن، پژمرده شوند و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان.
#گلستان_سعدی
حکیمی را پرسیدند
چندین درخت ناموَر که خدای عزّوجل آفریده است و برومند، هیچیک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که ثمرهاي ندارد. گویی درین چه حکمت است؟
گفت: هر درختی را ثمره معیّن است به وقتی معلوم. گاهی به وجودِ آن تازهاند و گاهی به عدم آن، پژمرده شوند و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان.
#گلستان_سعدی
👍1👏1
@ddrreamm
به فرخندگی جشن بهمن رسید
به هر بوستان یاسمن نودمید
بُوَد تا در این جشن باشی به هوش
نیوشنده باشی پیام سروش
خروس سپید است پیک سروش
که هر بامدادان برآرد خروش
که یزدان به جاندار داده است جان
مبادا به جانش رسانی زیان
«چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد:
«میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است»
«سیاه اندرون باشد و سنگ دل
که خواهد که موری شود تنگ دل»
مکن با سگ پیر آواره، جنگ
مبندش به زنجیر و قلاده، تنگ
مکش بیش از اندازه از باره کار
مکن روز حیوان بیچاره تار
مزن لانهی مرغکان را به سنگ
مشو پشتوان خروسان به جنگ
مکن صید ماهی به وقت خوشی
مکن پیشهات کار ماهی کشی
منه بار بر اسب بیمار و لنگ
مکش در پیاش چوب و الوار و سنگ
چنان بستهای تنگ راه نفس
که بلبل دهد جان به کنج قفس ؟
چرا میکنی دشمنی با ددان ؟
چرا میکنی کار نابخردان ؟
ز نامهربانی بهرام گور
تهی شد همه دشت میهن ز گور
کنون پند گیر از سرانجام او
نشد جز دل خاک انجام او
گر ایران ستایی مزن تیر کین
به قرقاول و کبک ایران زمین
تو بر شیر ایران ستم کردهای
دل مام میهن دژم کردهای
چو خالی شده بیشه از نره شیر
شده این وطن مُلک کفتار پیر
بسی ببر کشتند پتیارگان
که ناهست شد ببر مازندران
نباشد جز این پند و پیغام دین
ز پیغام دین پند نیکو گزین
همه دام و دد را ز ریز و درشت
نباید شکار و نباید بکشت
همه جیره خوارند از مور و شیر
بر این خوان گسترده بینظیر
نخواهد چنین خوار و خرد و نزار
سرانجام مخلوق، پروردگار
نگهدار، گنجینه زیست بوم
گران پایه سرمایه مرز و بوم
مبادا ز کف مفت و آسان دهی
ز خودکرده نالان و پژمان شوی
حمایت ز حیوان کسی پیشه کرد
که در زندگی، سبز اندیشه کرد
#شاهین_سپنتا
به فرخندگی جشن بهمن رسید
به هر بوستان یاسمن نودمید
بُوَد تا در این جشن باشی به هوش
نیوشنده باشی پیام سروش
خروس سپید است پیک سروش
که هر بامدادان برآرد خروش
که یزدان به جاندار داده است جان
مبادا به جانش رسانی زیان
«چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد:
«میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است»
«سیاه اندرون باشد و سنگ دل
که خواهد که موری شود تنگ دل»
مکن با سگ پیر آواره، جنگ
مبندش به زنجیر و قلاده، تنگ
مکش بیش از اندازه از باره کار
مکن روز حیوان بیچاره تار
مزن لانهی مرغکان را به سنگ
مشو پشتوان خروسان به جنگ
مکن صید ماهی به وقت خوشی
مکن پیشهات کار ماهی کشی
منه بار بر اسب بیمار و لنگ
مکش در پیاش چوب و الوار و سنگ
چنان بستهای تنگ راه نفس
که بلبل دهد جان به کنج قفس ؟
چرا میکنی دشمنی با ددان ؟
چرا میکنی کار نابخردان ؟
ز نامهربانی بهرام گور
تهی شد همه دشت میهن ز گور
کنون پند گیر از سرانجام او
نشد جز دل خاک انجام او
گر ایران ستایی مزن تیر کین
به قرقاول و کبک ایران زمین
تو بر شیر ایران ستم کردهای
دل مام میهن دژم کردهای
چو خالی شده بیشه از نره شیر
شده این وطن مُلک کفتار پیر
بسی ببر کشتند پتیارگان
که ناهست شد ببر مازندران
نباشد جز این پند و پیغام دین
ز پیغام دین پند نیکو گزین
همه دام و دد را ز ریز و درشت
نباید شکار و نباید بکشت
همه جیره خوارند از مور و شیر
بر این خوان گسترده بینظیر
نخواهد چنین خوار و خرد و نزار
سرانجام مخلوق، پروردگار
نگهدار، گنجینه زیست بوم
گران پایه سرمایه مرز و بوم
مبادا ز کف مفت و آسان دهی
ز خودکرده نالان و پژمان شوی
حمایت ز حیوان کسی پیشه کرد
که در زندگی، سبز اندیشه کرد
#شاهین_سپنتا
👍1
👍1
@ddrreamm
غم نخوری و نومید نشوی
از دراز شدنِ ظلمت
که چون تاریکی دراز آید
بعد از آن روشنی دراز آید
#شــــــــــمس_تــبــریــزے
غم نخوری و نومید نشوی
از دراز شدنِ ظلمت
که چون تاریکی دراز آید
بعد از آن روشنی دراز آید
#شــــــــــمس_تــبــریــزے
👍1🔥1
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
#در_اکنون_زندگی_کنید؛
وقتی میخورید، بخورید!
وقتی عشقبازی میکنید، عشقبازی کنید!
وقتی با کسی حرف میزنید، حرف بزنید!
وقتی به یک گل نگاه میکنید، نگاه کنید!
زیبایی لحظهها را دریابید.
#در_اکنون_زندگی_کنید؛
وقتی میخورید، بخورید!
وقتی عشقبازی میکنید، عشقبازی کنید!
وقتی با کسی حرف میزنید، حرف بزنید!
وقتی به یک گل نگاه میکنید، نگاه کنید!
زیبایی لحظهها را دریابید.
👍3
بی تو
محمد نوری
@ddrreamm
🎼 بی تو 🎼
اسطوره #محمد_نوری
گفته بودی که: بیایم
چو به جان آيي تو
من به جان آمدم اينک،
تو چرا مينايي؟
#عراقي
🎼 بی تو 🎼
اسطوره #محمد_نوری
گفته بودی که: بیایم
چو به جان آيي تو
من به جان آمدم اينک،
تو چرا مينايي؟
#عراقي
👍1
Midanam
Shams Langeroodi
@ddrreamm
✨میدانم، شامهای زیادی در پیش است
میدانم، داغهای زیادی خاموش است
میدانم، رودها و صداها خشکیده است
میدانم، برفهای گرانی باریده است
اما ،،
✨صبحهای عجیب و رودهای غریب و
آفتابِ نجیبی در راه است
میدانم، میدانم ،،
✨میدانم، قفلهای گرانی میسازند
می دانم، رنجهای من و تو همسازند
میدانم، خارهای زیادی در راه است
میدانم راههای زیادی بُنبست است
اما ،،
✨دستهای نجیب و راههای عجیب و
کلیدهای غریبی در راه است
میدانم، میدانم ،
آهنگ: میدانم
شعر و ملودی و صدا: شمس لنگرودی
✨میدانم، شامهای زیادی در پیش است
میدانم، داغهای زیادی خاموش است
میدانم، رودها و صداها خشکیده است
میدانم، برفهای گرانی باریده است
اما ،،
✨صبحهای عجیب و رودهای غریب و
آفتابِ نجیبی در راه است
میدانم، میدانم ،،
✨میدانم، قفلهای گرانی میسازند
می دانم، رنجهای من و تو همسازند
میدانم، خارهای زیادی در راه است
میدانم راههای زیادی بُنبست است
اما ،،
✨دستهای نجیب و راههای عجیب و
کلیدهای غریبی در راه است
میدانم، میدانم ،
آهنگ: میدانم
شعر و ملودی و صدا: شمس لنگرودی
@ddrreamm
غمِ تنهاییِ عالم به دوشم
درون خانه ام، خانه به دوشم
جهان مرده است و، من هم سوگوارم
لباسی رنگ شب باید بپوشم
در این کهنه سرا با هرصدایی
فقط اسم تو می آید به گوشم
تنم پوسیده از پیری بیا تا
از آغوش جوانت، جان بنوشم
نشانی های من ساده است در شهر
پرنده میخرم، گل می فروشم
#مسعود_صادقی_بروجردی
غمِ تنهاییِ عالم به دوشم
درون خانه ام، خانه به دوشم
جهان مرده است و، من هم سوگوارم
لباسی رنگ شب باید بپوشم
در این کهنه سرا با هرصدایی
فقط اسم تو می آید به گوشم
تنم پوسیده از پیری بیا تا
از آغوش جوانت، جان بنوشم
نشانی های من ساده است در شهر
پرنده میخرم، گل می فروشم
#مسعود_صادقی_بروجردی
👏1👌1
@ddrreamm
آب گر در برگه مانّد ماندگار
مرده آبش میکند این روزگار
کاروان هرگز نمی ماند ز راه
پس سریعتر میرود تا پای چاه
#امیر_مومنی
آب گر در برگه مانّد ماندگار
مرده آبش میکند این روزگار
کاروان هرگز نمی ماند ز راه
پس سریعتر میرود تا پای چاه
#امیر_مومنی
👏2