@ddrreamm
همه هستی در درون بشر جمع شده است.
شیطان هیولایی نیست که می خواهد ترا به دام بیاندازد،
او نجوایی در درون توست.
در خودت بدنبال شیطان بگرد نه دیگران ،
و فراموش مکن آن کس که شیطان خود را شناخت، خدایش را هم خواهد شناخت.
#شــــــــــمس_تــبــریــزے
همه هستی در درون بشر جمع شده است.
شیطان هیولایی نیست که می خواهد ترا به دام بیاندازد،
او نجوایی در درون توست.
در خودت بدنبال شیطان بگرد نه دیگران ،
و فراموش مکن آن کس که شیطان خود را شناخت، خدایش را هم خواهد شناخت.
#شــــــــــمس_تــبــریــزے
👍2
@ddrreamm
انسان از آغاز وجود ، خود را بسی کم شاد کردهاست ...!
برادران ؛ «گناه نخستین» همین است
و همین ؛ هرچه بیشتر خود را شاد کنیم
آزردن دیگران و در اندیشهٔ آزار بودن را بیشتر از یاد میبریم ...!
#چنین_گفت_زرتشت
#نیچه
انسان از آغاز وجود ، خود را بسی کم شاد کردهاست ...!
برادران ؛ «گناه نخستین» همین است
و همین ؛ هرچه بیشتر خود را شاد کنیم
آزردن دیگران و در اندیشهٔ آزار بودن را بیشتر از یاد میبریم ...!
#چنین_گفت_زرتشت
#نیچه
👍1
"خواب گران "
@ddrreamm
تا چند در این خواب گران ، خواب گرانید
بیهوده مدیح خوانِ خدا بیخبرانید
از خون جوانان وطن شرم ندارید
دنبال شکم باره ی این مفت خورانید
هر ظلم که بود بر سرِ همنوع تو آمد
باز از پی این بی پدران از چی دوانید !
نانی برسد بر همه کس تا که نمیرید
زهر است ز چنگ تو چنین لقمه ؛جوانید
ارزان مفروشید و می از خمره ننوشید
حیف از تو که از سنگدلانید و فلانید
انسانی و از حرمت خود پاس بدارید
ارزش به خودت گر ننهی حتم همانید
گرهمچو خزان چهره نمایید به هفت رنگ
نی اردیبهشت ، بلکه طرفدار خزانید
سودی ز تو هرگز نرسد مام وطن را
سر تا سر این عمر زیانید و زیانید
دنبال حقیقت بشتابید هم اکنون
تا خلق نگویند شما گاو چرانید
این مومنی گاه گه بدهد عبرت و پندی
خواه بشنو و خواه جهل ،دو مرکب بدوانید
@ddrreamm
#امیر_مومنی
@ddrreamm
تا چند در این خواب گران ، خواب گرانید
بیهوده مدیح خوانِ خدا بیخبرانید
از خون جوانان وطن شرم ندارید
دنبال شکم باره ی این مفت خورانید
هر ظلم که بود بر سرِ همنوع تو آمد
باز از پی این بی پدران از چی دوانید !
نانی برسد بر همه کس تا که نمیرید
زهر است ز چنگ تو چنین لقمه ؛جوانید
ارزان مفروشید و می از خمره ننوشید
حیف از تو که از سنگدلانید و فلانید
انسانی و از حرمت خود پاس بدارید
ارزش به خودت گر ننهی حتم همانید
گرهمچو خزان چهره نمایید به هفت رنگ
نی اردیبهشت ، بلکه طرفدار خزانید
سودی ز تو هرگز نرسد مام وطن را
سر تا سر این عمر زیانید و زیانید
دنبال حقیقت بشتابید هم اکنون
تا خلق نگویند شما گاو چرانید
این مومنی گاه گه بدهد عبرت و پندی
خواه بشنو و خواه جهل ،دو مرکب بدوانید
@ddrreamm
#امیر_مومنی
👏2
@ddrreamm
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم
طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست
چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم
گوهرشناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم
#شهریار
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم
طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست
چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم
گوهرشناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم
#شهریار
👍3
❤1👍1
@ddrreamm
سِرّ شدگان!
آنان که مُلک را به بلا مبتلا کنند
از رنجِ مردمان شده هرگز حیا کنند؟
خود میچپاوُلند به شادی کنار هم
ما را ولی حواله به نذر و دعا کنند!
تقسیم شد بهشت و جهنم میانِ ما
ما زجر میکشیم که آنها صفا کنند!
در آن حریم راه ندارد به جز خودی
یک عده هم خودی-نخودی را جدا کنند!
ما پایهی معاملهایم از ازل ولی
اینها فقط معامله با آشنا کنند!
موسا عصا به آب زد و نیل خشک شد
اینها همان کنند ولی بیعصا کنند!
پایی که روی خرخرههامان گذاشتند
یککم بگو که حداقل جابهجا کنند!
یارب ببخش عرشِ خودت را به این شیوخ
بلکه برون کشیده و ما را رها کنند!
ماها که سِر شدیم ولی بچههای ما
وقتش که شد دو لِنگِ شما را هوا کنند!
#شروین_سلیمانی
سِرّ شدگان!
آنان که مُلک را به بلا مبتلا کنند
از رنجِ مردمان شده هرگز حیا کنند؟
خود میچپاوُلند به شادی کنار هم
ما را ولی حواله به نذر و دعا کنند!
تقسیم شد بهشت و جهنم میانِ ما
ما زجر میکشیم که آنها صفا کنند!
در آن حریم راه ندارد به جز خودی
یک عده هم خودی-نخودی را جدا کنند!
ما پایهی معاملهایم از ازل ولی
اینها فقط معامله با آشنا کنند!
موسا عصا به آب زد و نیل خشک شد
اینها همان کنند ولی بیعصا کنند!
پایی که روی خرخرههامان گذاشتند
یککم بگو که حداقل جابهجا کنند!
یارب ببخش عرشِ خودت را به این شیوخ
بلکه برون کشیده و ما را رها کنند!
ماها که سِر شدیم ولی بچههای ما
وقتش که شد دو لِنگِ شما را هوا کنند!
#شروین_سلیمانی
👌2👏1
@ddrreamm
#زمستان است
هوا بس ناجوانمردانه گرم است ،
زمین لب تشنه و غمگین،
امید آسمان خاموش
نگاه مردمان بر پیکر خشکیده ای مدهوش
نه بارانی ، نه برفی ،
نمی آید ز قلب آسمان، آخر ،
صدای نعرهی مستانه ای بر گوش ،
خداوندا ،تو میدانی
گنه از بنده ات گر هست
درختان را گناهی نیست !
خطایی گر کند این بندهی ناچیز
گناه مار و موران بیابان چیست؟
چرا بگرفته ای آغوش باران را ؟
مگر بغض زمستان را نمی بینی؟
مگر اندوه مهمان را نمی بینی؟
غبار آلوده چشم باغ و بستان را نمی بینی؟
مگر نوزادگان تشنه ی باران را نمی بینی؟
مگر جام ترک برداشته ی خالی
میان مشت خاک آلودهی
بیچارگان را نمی بینی؟
خداوندا !!!
گناهم را ببخشای و
مرا از هجمه ی فریاد خالی کن
جسارت کردم از پرسیدن بی جا،
ببخشایم....خطاهای مرا نادیده انگار
تو میبینی و میدانم که دانایی و
بر هر امر ناممکن توانایی
خداوندا...زمستان رو به نوروز است
زمین، اما...همان خاشاک
تیپا خورده ی دیروز است
رها کن مَشک باران را
بشوی اندوه انسان را
ببخشای شبنمی دیگر
چمن ها و درختان را
طراوت بخش
این باغ و بستان را
سلامم را تو پاسخ میدهی بی شک
بپوشان بر تن دیماه خاک آلود
کفن از جنس الطاف خداوندی
خداوندا ، زمستان است ،
هوا بس ناجوانمردانه گرم است.
#حمید_مصدق
#زمستان است
هوا بس ناجوانمردانه گرم است ،
زمین لب تشنه و غمگین،
امید آسمان خاموش
نگاه مردمان بر پیکر خشکیده ای مدهوش
نه بارانی ، نه برفی ،
نمی آید ز قلب آسمان، آخر ،
صدای نعرهی مستانه ای بر گوش ،
خداوندا ،تو میدانی
گنه از بنده ات گر هست
درختان را گناهی نیست !
خطایی گر کند این بندهی ناچیز
گناه مار و موران بیابان چیست؟
چرا بگرفته ای آغوش باران را ؟
مگر بغض زمستان را نمی بینی؟
مگر اندوه مهمان را نمی بینی؟
غبار آلوده چشم باغ و بستان را نمی بینی؟
مگر نوزادگان تشنه ی باران را نمی بینی؟
مگر جام ترک برداشته ی خالی
میان مشت خاک آلودهی
بیچارگان را نمی بینی؟
خداوندا !!!
گناهم را ببخشای و
مرا از هجمه ی فریاد خالی کن
جسارت کردم از پرسیدن بی جا،
ببخشایم....خطاهای مرا نادیده انگار
تو میبینی و میدانم که دانایی و
بر هر امر ناممکن توانایی
خداوندا...زمستان رو به نوروز است
زمین، اما...همان خاشاک
تیپا خورده ی دیروز است
رها کن مَشک باران را
بشوی اندوه انسان را
ببخشای شبنمی دیگر
چمن ها و درختان را
طراوت بخش
این باغ و بستان را
سلامم را تو پاسخ میدهی بی شک
بپوشان بر تن دیماه خاک آلود
کفن از جنس الطاف خداوندی
خداوندا ، زمستان است ،
هوا بس ناجوانمردانه گرم است.
#حمید_مصدق
👍1💯1
@ddrreamm
نیک بختان به حکایت و امثال پیشینیان پند گیرند زان پیشتر که پسینیان به واقعه او مثل زنند. دزدان دست کوته نکنند تا دستشان کوته کنند.
نرود مرغ سوى دانه فراز
چو دگر مرغ بیند اندر بند
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران به تو پند
#سعدی_گلستان_باب_هشتم
#در_آداب_صحبت
نیک بختان به حکایت و امثال پیشینیان پند گیرند زان پیشتر که پسینیان به واقعه او مثل زنند. دزدان دست کوته نکنند تا دستشان کوته کنند.
نرود مرغ سوى دانه فراز
چو دگر مرغ بیند اندر بند
پند گیر از مصائب دگران
تا نگیرند دیگران به تو پند
#سعدی_گلستان_باب_هشتم
#در_آداب_صحبت
👍2
@ddrreamm
هرکجا عدل روی بنموده ست
نعمت اندر جهان بیفزوده ست
هرکجا ظلم رَخت افکنده ست
مملکت را ز بیخ برکنده ست
#حکیم_سنایی
هرکجا عدل روی بنموده ست
نعمت اندر جهان بیفزوده ست
هرکجا ظلم رَخت افکنده ست
مملکت را ز بیخ برکنده ست
#حکیم_سنایی
👍1👏1
@ddrreamm
یک چند، میان خلق کردیم درنگ
ز ایشان به وفا، نه بوی دیدیم نه رنگ
آن به که ز چشم خلق پنهان گردیم
چون آب در آبگینه، آتش در سنگ
#شیخ_بهایی
یک چند، میان خلق کردیم درنگ
ز ایشان به وفا، نه بوی دیدیم نه رنگ
آن به که ز چشم خلق پنهان گردیم
چون آب در آبگینه، آتش در سنگ
#شیخ_بهایی
👍2
#پاپک_نامه
بخشی از :
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه
#سروده_داتیس_مهرابیان
در هفدهم دی ماه ، سالروز جان باختن سردار بزرگ آریایی ، فرزند جاوید نام آذرابادگان ، بابک خُرّمدين بخشی از "بابک نامه "👇
بیت های ۱۲۸۲۴تا ۱۲۸۴۳
خیانت افشین و گرفتار شدن بابک به حیله ی او
خبر آمد از هر ولایت که شیر
سپهدار ، بابک شد آخر اسیر
چنین ، ناگهان بعدِ چند ازمَنه
به افسونِ افشین اَشْروسنه
گرفتار شد ، بابک قهرمان
امید دلِ پارسی _مردمان
برآمد ز هر سینه ای سوز و ساز
ز نو ، زخمِ کهنه ، دهان کرد باز
که گویی شکستِ نهاوند -جنگ
به تکرار تاریخ ، برگشته ننگ ...
چو آن سروِ آزاد ، قدش شکست
همای رهایی ، پر و بال بست .
...
خلیفه به تختِ غرورش در اوج
نشست و عرب _مردمان ، فوج فوج
به دیدار بابک ، سراسیمه سر
دویدند از خانه هاشان به در
که در بند ، بینند ، شیرِ اَهَر
خداوندِ بَذ را ، بدون سپر
گذشت آفتاب از سرِ نیمروز
و جمعیت منتظر ، چشم -دوز
به رخ ، سایبان کرده ، دست و کلاه
به راهی که افشین رسد با سپاه
به ناگه ، افق شد سیاه از غبار
به سمکوبِ اسبِ هزاران سوار
فضا پر شد از هلهله ، سوت و جیغ
و خورشید در میغ شد ، بر ستیغ
طنین دو صد ، طبل و شیپور و ساز
به گوش بیابان ، دهان کرد باز
جلو دار ، افشین ، به کبر و غرور
و در پس ، سپاه آمد از راه دور
...
در این بین ، بابک ، یَلِ نامدار
بر اسبی کَهَر ، خسته ، بی زین سوار
نشسته به زنجیر ، با زخمِ تَن
میان دو صد مردِ شمشیر زن
سرش، بیرقی سرفراز و بلند
چنان تیر آماده ی در خدنگ
اگر چه به زنجیر و غُل ، پای بست
حضورش ، شب تیره را می شکست.
ادامه دارد ...
📚 بن مایه ی پژوهشی شعرها ؛
تاریخ طبری
تاریخ نهضت های ملی
بابک خرمدین ؛ سعید نفیسی
دو قرن سکوت زرین کوب
#کانال_آثار_شعر_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
بخشی از :
#خرد_نامه_پایان_شاهنامه
#سروده_داتیس_مهرابیان
در هفدهم دی ماه ، سالروز جان باختن سردار بزرگ آریایی ، فرزند جاوید نام آذرابادگان ، بابک خُرّمدين بخشی از "بابک نامه "👇
بیت های ۱۲۸۲۴تا ۱۲۸۴۳
خیانت افشین و گرفتار شدن بابک به حیله ی او
خبر آمد از هر ولایت که شیر
سپهدار ، بابک شد آخر اسیر
چنین ، ناگهان بعدِ چند ازمَنه
به افسونِ افشین اَشْروسنه
گرفتار شد ، بابک قهرمان
امید دلِ پارسی _مردمان
برآمد ز هر سینه ای سوز و ساز
ز نو ، زخمِ کهنه ، دهان کرد باز
که گویی شکستِ نهاوند -جنگ
به تکرار تاریخ ، برگشته ننگ ...
چو آن سروِ آزاد ، قدش شکست
همای رهایی ، پر و بال بست .
...
خلیفه به تختِ غرورش در اوج
نشست و عرب _مردمان ، فوج فوج
به دیدار بابک ، سراسیمه سر
دویدند از خانه هاشان به در
که در بند ، بینند ، شیرِ اَهَر
خداوندِ بَذ را ، بدون سپر
گذشت آفتاب از سرِ نیمروز
و جمعیت منتظر ، چشم -دوز
به رخ ، سایبان کرده ، دست و کلاه
به راهی که افشین رسد با سپاه
به ناگه ، افق شد سیاه از غبار
به سمکوبِ اسبِ هزاران سوار
فضا پر شد از هلهله ، سوت و جیغ
و خورشید در میغ شد ، بر ستیغ
طنین دو صد ، طبل و شیپور و ساز
به گوش بیابان ، دهان کرد باز
جلو دار ، افشین ، به کبر و غرور
و در پس ، سپاه آمد از راه دور
...
در این بین ، بابک ، یَلِ نامدار
بر اسبی کَهَر ، خسته ، بی زین سوار
نشسته به زنجیر ، با زخمِ تَن
میان دو صد مردِ شمشیر زن
سرش، بیرقی سرفراز و بلند
چنان تیر آماده ی در خدنگ
اگر چه به زنجیر و غُل ، پای بست
حضورش ، شب تیره را می شکست.
ادامه دارد ...
📚 بن مایه ی پژوهشی شعرها ؛
تاریخ طبری
تاریخ نهضت های ملی
بابک خرمدین ؛ سعید نفیسی
دو قرن سکوت زرین کوب
#کانال_آثار_شعر_نقاشی_داتیس
@esmaeilmehrabiandatis
👍1