@ddrreamm
آنجا که خدا نیست خود آن شیطانی
تاریکی دل روَد ؛ اگر شود نورانی
شیطان و خدا درون ما انسانهاست
باید بکُشی یکی از ان ، پنهانی
#امیر_مومنی
آنجا که خدا نیست خود آن شیطانی
تاریکی دل روَد ؛ اگر شود نورانی
شیطان و خدا درون ما انسانهاست
باید بکُشی یکی از ان ، پنهانی
#امیر_مومنی
👍1👏1
👍2
@ddrreamm
#عشق_اول
سالیان دورِ دور بودم جوان
گشته بودم عاشقِ ما بهتران
لذت و سختی به هم آمیخته
دلهره گاهی و گه دل سوخته
آنچه میدیدم در او بودند خوب
همچنان ببینده را میکرد ذوب
چون گذشت چند سال،عاشقتر شدم
واله و مجنون و خاکستر شدم
ناز او بر ماه و بر مهتاب بود
چشمِ او سرچشمهِ آفتاب بود
قدِ او از سرو خیلی بیشتر
صورتِ نازش ز گُل مطلوبتر
من چگویم،چونکه بس کم گفته ام
یاد آن ایام ز بس آشفته ام
معنی عشق آنکسی داند رفیق
پَر گشاید همچو من ، آنهم دقیق
از دقیقت من تو را گویم سخن
دیدنش میکرد عاشق را کفن
با خودم میگفتم آیا میشود ؟
روحِ من با روحِ او یکجا روَد ؟
میشود آیا ببینم روی او ؟
یا ببویم اندکی من موی او !!
در توَهُم های خود حیران بُدم
آنچه که ناگفتنی است آن بُدم
بدخبر آوَرد از آنسو که هی
داده اند او را به یک ناکس دی
قلبِ من لرزید و پاها سُست گشت
ناامید گشتم من از این سرگذشت
روحِ خود دیدم از جسمم جدا
دود و خاکستر که میرفت بر هوا
بُغض ها در گردنم احساس بود
اشکها در کُنجِ چشمم بود ، رود
،،،
من که عشقم پاکتر از باد بود
بعدها معلوم شد کافی نبود
از خدا میخواستم او را ، ولی
با کمک از یامحمد ، یا علی
غافل از آن تکیه برخود داشتن
اندرونِ خود درست بشناختن
در درونِ هر کسی زورِ خداست
گر عمل نُبوَد او از تو جداست
خواستن کافی نباشد بی عمل
بی عمل را پای باشد توی گِل
#امیر_مومنی
#عشق_اول
سالیان دورِ دور بودم جوان
گشته بودم عاشقِ ما بهتران
لذت و سختی به هم آمیخته
دلهره گاهی و گه دل سوخته
آنچه میدیدم در او بودند خوب
همچنان ببینده را میکرد ذوب
چون گذشت چند سال،عاشقتر شدم
واله و مجنون و خاکستر شدم
ناز او بر ماه و بر مهتاب بود
چشمِ او سرچشمهِ آفتاب بود
قدِ او از سرو خیلی بیشتر
صورتِ نازش ز گُل مطلوبتر
من چگویم،چونکه بس کم گفته ام
یاد آن ایام ز بس آشفته ام
معنی عشق آنکسی داند رفیق
پَر گشاید همچو من ، آنهم دقیق
از دقیقت من تو را گویم سخن
دیدنش میکرد عاشق را کفن
با خودم میگفتم آیا میشود ؟
روحِ من با روحِ او یکجا روَد ؟
میشود آیا ببینم روی او ؟
یا ببویم اندکی من موی او !!
در توَهُم های خود حیران بُدم
آنچه که ناگفتنی است آن بُدم
بدخبر آوَرد از آنسو که هی
داده اند او را به یک ناکس دی
قلبِ من لرزید و پاها سُست گشت
ناامید گشتم من از این سرگذشت
روحِ خود دیدم از جسمم جدا
دود و خاکستر که میرفت بر هوا
بُغض ها در گردنم احساس بود
اشکها در کُنجِ چشمم بود ، رود
،،،
من که عشقم پاکتر از باد بود
بعدها معلوم شد کافی نبود
از خدا میخواستم او را ، ولی
با کمک از یامحمد ، یا علی
غافل از آن تکیه برخود داشتن
اندرونِ خود درست بشناختن
در درونِ هر کسی زورِ خداست
گر عمل نُبوَد او از تو جداست
خواستن کافی نباشد بی عمل
بی عمل را پای باشد توی گِل
#امیر_مومنی
👍1👏1
🔥2
@ddrreamm
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است
برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده است
باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده است
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده است
تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده است
تیر از جایی که فکرش را نمی کردم رسید
دوری از آن دلبر ابروکمان بی فایده است
در من ِ عاشق توان ِ ذره ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده است
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند
حرف موسی را نمی فهمد شبان، بی فایده است
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان می گردم اما همچنان بی فایده است
شعر از: کاظم بهمنی
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است
برگ می ریزد، ستیزش با خزان بی فایده است
باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده است
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده است
تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده است
تیر از جایی که فکرش را نمی کردم رسید
دوری از آن دلبر ابروکمان بی فایده است
در من ِ عاشق توان ِ ذره ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده است
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند
حرف موسی را نمی فهمد شبان، بی فایده است
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان می گردم اما همچنان بی فایده است
شعر از: کاظم بهمنی
👍1😢1
@ddrreamm
#کتاب_خوب_بخوانیم 📚
وقتی به راه رفتهی زندگی باز پس مینگریم و این " مسیر پر پیچ و خم " را از نظر میگذرانیم و ناگزیر بعضی فرصتهای از دست رفته و بد اقبالیها را میبینیم، ممکن است به آسانی در سرزنش خویش افراط کنیم. اما مسیر زندگی ما به هیچ روی حاصل کار خود ما نیست،
بلکه نتیجهی دو عامل است ،
یکی سلسلهی اتفاقات
و دیگر، سلسله ی تصمیمات ما،
که بر یکدیگر تأثیر میگذارند و یکدیگر را متقابلا تغییر میدهند.
به علاوه، افق دید ما برای دیدن این هر دو، بسیار محدود است،
زیرا تصمیماتِ خود را از راه دور نمی توان پیش بینی کرد و وقوع اتفاقات را از این هم کمتر می.توان دانست.
ما فقط به تصمیمات و اتفاقات زمان حال آگاهیم.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
مترجم: #محمد_مبشّری
#کتاب_خوب_بخوانیم 📚
وقتی به راه رفتهی زندگی باز پس مینگریم و این " مسیر پر پیچ و خم " را از نظر میگذرانیم و ناگزیر بعضی فرصتهای از دست رفته و بد اقبالیها را میبینیم، ممکن است به آسانی در سرزنش خویش افراط کنیم. اما مسیر زندگی ما به هیچ روی حاصل کار خود ما نیست،
بلکه نتیجهی دو عامل است ،
یکی سلسلهی اتفاقات
و دیگر، سلسله ی تصمیمات ما،
که بر یکدیگر تأثیر میگذارند و یکدیگر را متقابلا تغییر میدهند.
به علاوه، افق دید ما برای دیدن این هر دو، بسیار محدود است،
زیرا تصمیماتِ خود را از راه دور نمی توان پیش بینی کرد و وقوع اتفاقات را از این هم کمتر می.توان دانست.
ما فقط به تصمیمات و اتفاقات زمان حال آگاهیم.
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
مترجم: #محمد_مبشّری
👍3
@ddrreamm
گفت دانایى: که گرگى خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر !!
هر که گرگش را دراندازد به خاک،
رفته رفته مىشود انسان پاک !!
هرکه با گرگش مدارا مىکند،
خلق و خوى گرگ پیدا مىکند.
اینکه مردم یکدگر را مىدرند،
گرگهاشان رهنما و رهبرند !!
اینکه انسان هست این سان دردمند،
گرگها فرمان روایى مىکنند !!
این ستمکاران که با هم همرهند،
گرگهاشان آشنایان همند !!
گرگها همراه و انسانها غریب،
با که باید گفت این حال عجیب !!
فریدون مشیری
گفت دانایى: که گرگى خیره سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر !!
هر که گرگش را دراندازد به خاک،
رفته رفته مىشود انسان پاک !!
هرکه با گرگش مدارا مىکند،
خلق و خوى گرگ پیدا مىکند.
اینکه مردم یکدگر را مىدرند،
گرگهاشان رهنما و رهبرند !!
اینکه انسان هست این سان دردمند،
گرگها فرمان روایى مىکنند !!
این ستمکاران که با هم همرهند،
گرگهاشان آشنایان همند !!
گرگها همراه و انسانها غریب،
با که باید گفت این حال عجیب !!
فریدون مشیری
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
گفتم به خدا گر تو بروی،
امشب نزید این پیکر من!
خامش که اگر خامش نکنی؛
در بیشه فتد این آذر من!
• تصنیف : آن دلبر من
• آواز : همایون شجریان
• آلبوم : ای جان جان بی من مرو
گفتم به خدا گر تو بروی،
امشب نزید این پیکر من!
خامش که اگر خامش نکنی؛
در بیشه فتد این آذر من!
• تصنیف : آن دلبر من
• آواز : همایون شجریان
• آلبوم : ای جان جان بی من مرو
❤1👍1💯1
@ddrreamm
همه هستی در درون بشر جمع شده است.
شیطان هیولایی نیست که می خواهد ترا به دام بیاندازد،
او نجوایی در درون توست.
در خودت بدنبال شیطان بگرد نه دیگران ،
و فراموش مکن آن کس که شیطان خود را شناخت، خدایش را هم خواهد شناخت.
#شــــــــــمس_تــبــریــزے
همه هستی در درون بشر جمع شده است.
شیطان هیولایی نیست که می خواهد ترا به دام بیاندازد،
او نجوایی در درون توست.
در خودت بدنبال شیطان بگرد نه دیگران ،
و فراموش مکن آن کس که شیطان خود را شناخت، خدایش را هم خواهد شناخت.
#شــــــــــمس_تــبــریــزے
👍2