ĐŔĖĄM$
212 subscribers
9.21K photos
2.44K videos
21 files
129 links
باده از ما مست شد ؛ نی ما از او

قالب از ما هست شد؛ نی ما از او

#مولانا
@ddrreamm
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

میاز و متاز و مناز و مرنج
چه یازی به کین و چه نازی به گنج

که بهرِ تو این است از این تیرهْ‌گوی
هنر جوی و رازِ جَهان را مجوی

که گر بازیابی بپیچی ز درد
پژوهش مکن گِردِ رازش مگرد

#فردوسی
👍2👏1
@ddrreamm


ای عشق! مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه‌ی تشنه به باران برسیم

یا من برسم به یار و یا یار به من
یا هردو بمیریم و به پایان برسیم!

  #قیصر_امین‌پور
👍2🔥1
@ddrreamm

دهان صبح پر از خنده دیدم و گفتم
غنیمت است در این روزگار، خندیدن

#شفایی_اصفهانی
👍3
@ddrreamm

خاطره ای از #فریدون_مشیری :

عرض می‌شود که در طبقه دوّم منزلی که بنده زندگی می‌کنم،
آپارتمانی هست که همسایه محترم دیگری در آن زندگی می‌کند؛
یک شب، بنده که به خانه آمدم تا ماشینم را در گاراژ بگذارم، دیدم مهمان‌های همسایه محترم، ماشین‌های خود را ردیف گذاشته‌اند جلوی خانه و از قرار معلوم، دسته جمعی با میزبان رفته‌اند شمیران!!!.

من هم ناچار ماشینم را بردم تعمیرگاه و نامه ای نوشتم و جلوی یکی از ماشین‌ها گذاشتم به این مضمون؛
«امیدوارم که امشب به شما خوش گذشته باشد! اگر شما ماشینتان را چند متر جلوتر گذاشته بودید، من مجبور نبودم که چند کیلومتر تا تعمیرگاه بروم!

ارادتمند؛ فریدون مشیری»

صبح که از منزل بیرون آمدم،
دیدم یکی از مهمان‌ها که خطّاط معروفی ست و نامشان #استاد_بوذری است از قرار جزء مهمان‌ها بوده!!
با خط خوش، نامه‌ای نوشته و به در منزل من چسبانده! او نوشته بود؛
«آقای مشیری! در پاسخ ِ مرقومه عالی؛
«گر ما مقصّریم، تو دریای رحمتی!!» ودر خاتمه به عرض می‌رساند؛
اطاعت می‌کنم جانا
که از جان دوست‌تر دارند،
جوانان سعادتمند، پندِ پیرِ دانا را،

من هم برای ایشان نامه‌ای نوشتم؛ البته منظوم، به این شرح!

«هنوز خطِ خوش ِ تو، نوازش بَصَر است،
هنوز مستی این جام جانفزا
به سَر است!
فضای سینه‌ام از نامه تو
باغ گُل است،
هوای خانه‌ام، از خامه تو
مُشک ِ تَر است!
ترا به «خطِ» تو می‌بخشم،
ای خجسته قلم،
که آنچه در بَر من جلوه می‌کند
هنر است!!
جواب خط تو را هم به شعر خواهم گفت،
اگرچه خط تو از شعر من
قشنگ تر است!!
به این هنر که تو کردی، دلم اسیر تو شد
هنوز ذوق و هنر، دام و دانه بشر است!!
شبی ز راه محبّت بیا به خانه ما
ببین که دیده مشتاقِ شاعری،
به در است!!»
3👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نحوه #حمل_و_نقل مسافران در آینده‌ای نه چندان دور👌

          @ddrreamm     👈
👍1👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

زندگی رقص نجیبی ست
که از چشمه ی بودن، جاریست

رقص یک شاپرک بازیگوش
لای یک دسته گلِ یاس معطر در باغ

#سهراب_سپهری
1👍1
@ddrreamm


حرف نزن، انجامش بده!

یک روز به خودت می‌آیی که دیگر
زمانی برای کارهایی که همیشه میخواستی
انجام بدهی نداری.
پس همین حالا انجامش بده

#پائولو_کوئیلو
👍2
@ddrreamm
بیا ساقی میِ ما را بگردان
بدان مِی این قضاها را بگردان

شرابی ده که اندر جا نگنجم
چو فرمودی مرا جا را بگردان

  #مولانا
👍2
بیا ساقی
ناظری
@ddrreamm
#بیا_ساقی
   #شهرام_ناظری

شاعر : #مولانا
آهنگساز : #حسین_علیزاده

بیا ساقی می ما را بگردان
بدان می این قضاها را بگردان
👍2👌1
@ddrreamm

یه نصحیت تمام و کمال از #خواجه_نصیرالدین_طوسی بهتون بکنم؟!


"کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی

از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی."
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

@ddrreamm

باید از خودت به او برسی

برشی از برنامه #کتاب_باز
با حضور #دکتر_رشید_کاکاوند
👍3
@ddrreamm

مناظره‌ی فوق‌العاده زیبای #خسرو با #فرهاد در مورد عشق به #شیرین

نخستین بار گفتش: از کجایی؟
بگفت: از دارِ مُلکِ آشنایی

بگفت: آنجا به صنعت در چه کوشند؟
بگفت: اَندُه خرند و جان فروشند!

بگفتا: جان‌فروشی در ادب نیست
بگفت: از عشقبازان این عجب نیست

بگفت: از دل شدی عاشق بدین‌سان؟
بگفت: از دل تو می‌گویی؛ من از جان

بگفتا: عشق شیرین بر تو چون است؟
بگفت: از جان شیرینم فزون است

بگفتا: هر شبَش بینی چو مهتاب؟
بگفت: آری، چو خواب آید؛ کجا خواب؟

بگفتا: دل ز مِهرش کی کنی پاک
بگفت: آنگه که باشم خفته در خاک

#نظامی_گنجوی
👍2💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍1
@ddrreamm

زندگی اسباب بازی پر زرق و برقی است که به امانت به ما سپرده‌اند.
بعضی‌ها اسباب بازی را آن قدر جدی می‌گیرند که به خاطرش می‌گریند و پریشان می‌شوند.

بعضی‌ها هم همین که اسباب بازی را به دست می‌گیرند کمی با آن بازی می‌کنند و بعد می‌شکنندش و می‌اندازندش دور.

یا زیاده بهایش می‌دهیم یا بهایش را نمی‌دانیم.
از زیاده روی بپرهیز.
صوفی نه افراط می‌کند و نه تفریط.
صوفی همیشه میانه را بر می‌گزیند.

📕 #ملت_عشق
#الیف_شافاک
👍2
@ddrreamm

نفسم گرفت از این شب، درِ این حصار بشکن
درِ این حصارِ جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره‌ی کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لبِ زخم دیده بگشا، صف انتظار بشکن
ز برون کسی نیاید، چو به یاری تو این جا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
👍2👌1
@ddrreamm

دلا بگریز از این خانه
که دلگیرســــت و بیگانه
به گلزاری و ایوانی که فرشش آسمان باشد

بجو آن صبح صادق
را که جان بخشد خلایق را
هزاران مست عاشق را صبوحی و امان باشد

#مولانـا
👍21👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍1
@ddrreamm

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !
با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

#فریدون_مشیری
😍32
@ddrreamm

ملال پنجره را، آسمان به باران شست
چهار چشم غبارینش، از غباران شست

از این دو پنجره اما، از این دو دیده‌ی من،
مگر ملال تو را می‌شود، به باران شست؟

#حسین_منزوی
💔2