ĐŔĖĄM$
212 subscribers
9.21K photos
2.43K videos
21 files
129 links
باده از ما مست شد ؛ نی ما از او

قالب از ما هست شد؛ نی ما از او

#مولانا
@ddrreamm
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

دختر زنده یاد #گلپا
پس از درگذشت پدرشون
👏2
@ddrreamm

صبر از همه چیز و هر که عالم
کردیم و صبوری از تو نتوان

دیدی که وفا به سر نبردی
ای سخت کمان سست پیمان

پایان فراق ناپدیدار
و امید نمی‌رسد به پایان

وین گوی سعادتست و دولت
تا با که درافکنی به میدان

دل بود و به دست دلبر افتاد
جانست و فدای روی جانان

#سعدی
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

بخند ای دوست چون گلشن
مبادا خاطر دشمن

کند شادی و پندارد
که دل زین بنده برکندی

#مولانا
2👍1
@ddrreamm
آهوان را هر نفس
از تیرها فریادهاست

لیک صحرا پر ز بانگ
خنده صیادهاست

#مهدی_سهیلی
👍1💔1
@ddrreamm
‏ای بسا خنده
که از گریه غم انگیزتر است

#رهی_معیری
😢2
@ddrreamm

#حکایت

#میرزا_نعمت_الله_خان_طالبی شاعر طناز اصفهانی حکایتی  داره شنیدنی که میگه :
در عصر ماضی؛ در شهر بلخ  لطفی نامی  بود که   در بین مردم داوری می کرد ؛  من در اینجا یکی از بهترین قضاوت  هایش را نقل داستان می کنم تا حساب کار بیاید دستتان،

دزد و قاضی
@ddrreamm
راویان گفتند : دزدی نابکار  
رفت گِرد خانه‌ای در شام تار
گربه آسا بر سر دیوار شد
نردۀ ایوان گرفت و دار شد

از قضا آن نرده خیلی سست بود
زود با دزد دغَل ، آمد فرود

دزد ، محکم خورد بر روی زمین
گشت خون آلود،  از پا تا جبین

چونکه از آن خانه ناراضی برفت
لنگ لنگان ، تا بَرِ قاضی برفت

چون به قاضی گفت شرح حال خویش
قلب قاضی گشت از این قصّه ریش

گفت: می‌باید شود بالای دار
صاحب آن خانه ی بی اعتبار

آوریدش تا بپرسم کاو چرا ؟
کرده بر این دزد بیچاره جفا

پس بیاوردند صاحبخانه را
آن ز قانون نوین ، بیگانه را

چونکه قاضی خواند متن دادخواست
گفت : ای قاضی! مگو چون نارواست

نیست  تقصیر من برگشته بخت
چوب آن شاید نبوده خوب و سخت

باید آن نجّار آید پای دار
چونکه او چوب بدی برده به کار

گفت قاضی: حرف او باشد درست
باید آن نجّار را ، فِی الفور جُست

گزمه ها رفتند و او را یافتند
زود سوی محکمه ، بشتافتند

مثل مرغ گیر کرده ، بین تور
در عدالتخانه بردندش به زور

کرد قاضی بد نگاهی سوی او
کز نگاهش سیخ شد هر موی او

گفت : ای نجّار ، مُردن حقّ توست
نرده می‌سازی چرا با چوب سست؟

گفت آن نجّار : هستم بی گناه
در قضاوت می‌نمایید اشتباه

چوب سست و بد کجا بردم به کار
بوده جنس نرده ، از چوب چنار

لیک وقتی نرده را ، می‌ساختم
چون به محکم کاری‌اش پرداختم

ماهرویی کرد ، از آن جا عبور
جامه بر تن داشت همرنگ سمور

بس لباسش بود خوش رنگ و قشنگ
رفت از سر، هوش و از رُخ رفت، رنگ

چونکه من هم شاکی‌ام از این عذاب
گو : بیاید او دهد  ما را جواب

با نشانی ها که آن نجّار ، داد
گزمه ای آورد او را همچو باد

دید قاضی وه چه زیبا منظری ست
راستی کاو دلربا و دلبری ست

گفت: ای زیبا رخ و رنگین لباس
مایۀ اخلال در هوش و حواس

دانی از نجّار ، بُردی  آبرو ؟
میخ ها را جا به جا کرده فرو

زآن لباس نو که بر تن کرده‌ای
خلق را درگیر ، با من کرده‌ای

در جواب او بگفت آن ماهرو :
هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو

از قد و اندام و چشمان و دهان
بنده هم هستم به مثل دیگران

گر لباسم اندکی زیباتر است
پاسخش با مردمان دیگر است

رنگرز این‌گونه رنگش کرده است
بیشتر از حد قشنگش کرده است

گفت آن قاضی: از این هم بگذرید
رنگرز را ، زود اینجا آورید

پس در آن دَم گزمه ها بشتافتند
رنگرز را ، در پسِ خُم یافتند

گزمه‌ای سیلی بزد بر گوش او
جَست برق از گوش و از سر هوش او

گزمه‌ای آنقدر گوشش را کشید
تا به نزد قاضی عادل رسید

چون سلام از رنگرز قاضی شنفت
نه جوابش داد ، با فریاد گفت:

جامه ی نسوان ملوّن می‌کنی؟
بنده را با دزد ، دشمن می‌کنی؟

هیچ میدانی طناب و چوب دار
هست بهر گردنت ، در انتظار؟

رنگرز با این سخن ، از هوش رفت
بر زمین افتاد و رنگ از روش رفت

گفت قاضی : زود بیرونش کنید
تا که بیهوش است، بر دارش زنید

گزمه ها بردند او را ، پای دار
تا بماند عدل و قانون ، پایدار

رنگرز چون روی کرسی ایستاد
گزمه‌ای چشمش به قد او فتاد

داد زد : ای گزمگان! این نابکار
گردنش بالاتر است از چوب دار

گزمه چون اعدام را دشوار دید
بی تأمّل تا بر قاضی ، دوید

گفت: قربانت شوم، این بی تبار
کلّه اش بالاتر است از چوب دار

گفت قاضی: بردی از ما آبروی
زودتر یک فرد کوته تر ، بجوی

رنگرز پیدا نشد یک رنگ کار
یک نفر باید شود ، بالای دار
زودتر معدوم کن یک زنده را
تا که بربندیم ، این پرونده را

آری آن پرونده ، این‌سان بسته شد
(طالبی) بس کن که دستت خسته شد

آری واقعا چقدر این داستان‌ها آشناست
👏2👌1
@ddrreamm

چونک زاغان خیمه بر بهمن زدند
بلبلان پنهان شدند و تن زدند

زانک بی گلزار بلبل خامشست
غیبت خورشید بیداری‌کشست

#مولانا
👍1👏1💯1
@ddrreamm

من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم

ور باورت نمی‌کند از بنده این حدیث
از گفته " کمال " دلیلی بیاورم

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم

#حافظ
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

در نبندیم به نور
در نبندیم به آرامشِ پُر مهرِ نسیم !
زندگی رسمِ پذیرایی از تقدیر است
وزنِ خوشبختی من ،
وزنِ رضایت‌مندیست

#سهراب_سپهری

   
👍1😍1
@ddrreamm


آنان که چراغ عشق افروخته‌اند
صدبار به آتشِ بلا سوخته‌اند

آسوده‌دلان نه درخورِ وصل تواَند
کاین جامه به قدّ عاشقان دوخته‌اند

#عصمت_بخاری
👍1🔥1👏1
@ddrreamm


در این میخانه خاموش و دور افتاده و خلوت
تن تنها نشسته نرم نرمک باده مینوشم
کم و کم کم
من و خلوت
لبی تر میکنیم آهسته و نم نم
و من با خویش میکوشم
که با هرجام
بلورین خلعتی بر قامت هر لحظه ای پوشم
حریفم
خلوت و ساقی، سکوتِ ساکتِ صحرا
و من خاموش خاموشم
و چشم اندازِ من تا چشم بیند دشت
و بازیهای خاک و باد گهگاهی وزان با نور
در این تنهایی و گلگشت
همین بازیست ،
گر باری تماشاییست ،،،

#اخوان_ثالث
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

عاشق آن نیست
که هر لحظه زند لاف محبت
مرد آن است
که لب بندد و بازو بگشاید

#قاآنی
👍1
@ddrreamm

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست
یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست
بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست

آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان
چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست
پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی
باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست

زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست
چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجلست
من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
دوستان معذور داریدم که پایم در گلست

باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان
ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست
آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همی‌بیند ز معنی غافلست

ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست
چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلست
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
همچنانش در میان جان شیرین منزلست

سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی
لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست

#سعدی
👍2👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

خوش‌خبر می آیم ای غم،
از دلم پرواز کن

خرمنی گل را به‌دامن
می‌کشم، ره باز کن

#معینی_کرمانشاهی
👍1👏1
@ddrreamm

صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد

          بنگر به سوی دردی
          که ز کس دوا ندارد


#مولانا
👍2👌1