@ddrreamm
جنگ #پُل تنها نبردی بود که با پیروزی ساسانیان بر مسلمانان پایان یافت. سردار سپاه ايران در این جنگ #بهمن_جادویه بود که طی آن سپاه ایران توانست 8000 نفر از دشمن را به هلاکت برساند و حتی سردار عرب ها #ابوعبید_ثقفی نیز زخم مهلکی برداشت.
فرمانده اعراب #ابوعبید_ثقفی پدر فریبرز عرب نیا #مختار_ثقفی بود
در عوض سپاه ایران تنها 600 تن کشته و زخمی داد.
مسلمانان براى عبور از رود فرات و حضور در جنگ از قايق ها پلى ساختند و از آن عبور كردند اما نهايتا به شكست آنان منجر شد. به همين خاطر اين نبرد به نبرد پُل يا جَسْر معروف است.
جنگ #پُل تنها نبردی بود که با پیروزی ساسانیان بر مسلمانان پایان یافت. سردار سپاه ايران در این جنگ #بهمن_جادویه بود که طی آن سپاه ایران توانست 8000 نفر از دشمن را به هلاکت برساند و حتی سردار عرب ها #ابوعبید_ثقفی نیز زخم مهلکی برداشت.
فرمانده اعراب #ابوعبید_ثقفی پدر فریبرز عرب نیا #مختار_ثقفی بود
در عوض سپاه ایران تنها 600 تن کشته و زخمی داد.
مسلمانان براى عبور از رود فرات و حضور در جنگ از قايق ها پلى ساختند و از آن عبور كردند اما نهايتا به شكست آنان منجر شد. به همين خاطر اين نبرد به نبرد پُل يا جَسْر معروف است.
👍2👏1
@ddrreamm
هیچوقت عوض نشو !
رفتم توی مغازه کامپیوتری گفتم:
ببخشید این تبلت من یهویی خاموش شد
مغازهدار گفت:
باشه یه نگاهی بهش میندازم. ممکنه Lcd سوخته باشه. اگه سوخته بود عوضش کنم؟
گفتم
بله لطفاً، خیلی احتیاج دارم
گفت
فردا بعد از ظهر بیایید تحویل بگیرین.
با خودم گفتم
خوب یه ۷۰۰ ۸۰۰ تومنی افتادم تو خرج
و روز بعدش رفتم و خلاصه تبلت رو سالم بهم تحویل داد.
گفتم:
هزینهش چقدر میشه
گفت:
هیچی، چیز مهمی نبود فقط کابل فِلَتش شل شده بود، سفت کردم همین،
تشکر کردم و اومدم بیرون... نشستم تو ماشین ولی دلم طاقت نیاورد. میتونست هر هزینهای رو به من اعلام کنه و منم خودم رو آماده کرده بودم،
کنار پاساژ یک شیرینی فروشی بود. یک بسته شکلات گرفتم و دوباره رفتم پیشش. گذاشتم رو پیشخوان و بهش گفتم:
دنیا به آدمهایی مثل شما نیاز داره... لطفاً هیچوقت عوض نشو،
از بالای عینکش یه نگاهی بهم انداخت و متوجه موضوع شد.
گفت؛ حرف پدرم رو بهم زدی که چند وقت پیش فوت شد اونم میگفت
همیشه خوب باش و عوض نشو حتی اگه همه بهت بدی کنن
در راه برگشت به این فکر میکردم که تغییر در آدمها به تدریج اتفاق میافته. تنها چیزی که میتونه ما رو در مسیر درستکاری و امانتداری حفظ کنه یک جمله ساده از عزیزترین آدم زندگیمونه،
آدمِ خوب! هیچ وقت عوض نشو،
از هزاران، یکنفر اهل دل اند
مابقی تندیسی از آب و گِل اَند
تقدیم به تمام خوبان و کسانی که در مسیر خوبی هستند.
هیچوقت عوض نشو !
رفتم توی مغازه کامپیوتری گفتم:
ببخشید این تبلت من یهویی خاموش شد
مغازهدار گفت:
باشه یه نگاهی بهش میندازم. ممکنه Lcd سوخته باشه. اگه سوخته بود عوضش کنم؟
گفتم
بله لطفاً، خیلی احتیاج دارم
گفت
فردا بعد از ظهر بیایید تحویل بگیرین.
با خودم گفتم
خوب یه ۷۰۰ ۸۰۰ تومنی افتادم تو خرج
و روز بعدش رفتم و خلاصه تبلت رو سالم بهم تحویل داد.
گفتم:
هزینهش چقدر میشه
گفت:
هیچی، چیز مهمی نبود فقط کابل فِلَتش شل شده بود، سفت کردم همین،
تشکر کردم و اومدم بیرون... نشستم تو ماشین ولی دلم طاقت نیاورد. میتونست هر هزینهای رو به من اعلام کنه و منم خودم رو آماده کرده بودم،
کنار پاساژ یک شیرینی فروشی بود. یک بسته شکلات گرفتم و دوباره رفتم پیشش. گذاشتم رو پیشخوان و بهش گفتم:
دنیا به آدمهایی مثل شما نیاز داره... لطفاً هیچوقت عوض نشو،
از بالای عینکش یه نگاهی بهم انداخت و متوجه موضوع شد.
گفت؛ حرف پدرم رو بهم زدی که چند وقت پیش فوت شد اونم میگفت
همیشه خوب باش و عوض نشو حتی اگه همه بهت بدی کنن
در راه برگشت به این فکر میکردم که تغییر در آدمها به تدریج اتفاق میافته. تنها چیزی که میتونه ما رو در مسیر درستکاری و امانتداری حفظ کنه یک جمله ساده از عزیزترین آدم زندگیمونه،
آدمِ خوب! هیچ وقت عوض نشو،
از هزاران، یکنفر اهل دل اند
مابقی تندیسی از آب و گِل اَند
تقدیم به تمام خوبان و کسانی که در مسیر خوبی هستند.
👍5
@ddrreamm
چه کسی گفته خدا پنهان است
چه کسی گفته خدا را نتوان دید به چشم
من خدا را امروز
کاملا واضح و روشن دیدم...
اول صبح خدا را بخدا
داخل قطره ی باران دیدم...
آسمان ، ابر ، زمین
همه جا عطر خدا جاری بود
داشت در کوچه قدم میزد و حتی دیدم
لحظه ای دست تکان داد به من...
من خدا را دیدم
همره رفتگری پیر خیابان ها را
داشت جارو می زد...
من خدا را امروز
اینچنین هم دیدم
مادری خسته که در گوشه ی تاریک اتاق
عکس فرزند سفر کرده ی خود را بوسید
بوسه اش بوی خدا را می داد...
من خدا را دیدم
دست یک پیر زنی در دستش
از خیابان رد شد
پیرزن داشت دعایش می کرد
که خداوند نگهدارت باد
بی خبر بود خدا بین همین خوبیهاست...
من خدا را دیدم
داخل کاسه ی یک دخترکی نابینا
سکه ای را انداخت...
من خدا را دیدم
داشت خون میداد...
من خدا را دیدم
داشت نان می پخت...
من خدا را حتی
روی لبهای ترک خورده ی یک فاحشه هم میبینم...
من خدا را دیدم
داخل هر نفسم
بین رگهای تنم
وچه احساس قشنگی ست خدا را دیدن...
چشم خود را تو اگر باز کنی
همه جا هست خدا
از خودت دور نشو
در همین نزدیکی ست...
وَ خدا یعنی تو
یعنی من
یعنی این رابطه هایی که میان من و توست...
من خدا را امروز
کاملا واضح و روشن دیدم...
@ddrreamm
#مسعودمحمدپور
#شعر_ناب_بخوانیم
چه کسی گفته خدا پنهان است
چه کسی گفته خدا را نتوان دید به چشم
من خدا را امروز
کاملا واضح و روشن دیدم...
اول صبح خدا را بخدا
داخل قطره ی باران دیدم...
آسمان ، ابر ، زمین
همه جا عطر خدا جاری بود
داشت در کوچه قدم میزد و حتی دیدم
لحظه ای دست تکان داد به من...
من خدا را دیدم
همره رفتگری پیر خیابان ها را
داشت جارو می زد...
من خدا را امروز
اینچنین هم دیدم
مادری خسته که در گوشه ی تاریک اتاق
عکس فرزند سفر کرده ی خود را بوسید
بوسه اش بوی خدا را می داد...
من خدا را دیدم
دست یک پیر زنی در دستش
از خیابان رد شد
پیرزن داشت دعایش می کرد
که خداوند نگهدارت باد
بی خبر بود خدا بین همین خوبیهاست...
من خدا را دیدم
داخل کاسه ی یک دخترکی نابینا
سکه ای را انداخت...
من خدا را دیدم
داشت خون میداد...
من خدا را دیدم
داشت نان می پخت...
من خدا را حتی
روی لبهای ترک خورده ی یک فاحشه هم میبینم...
من خدا را دیدم
داخل هر نفسم
بین رگهای تنم
وچه احساس قشنگی ست خدا را دیدن...
چشم خود را تو اگر باز کنی
همه جا هست خدا
از خودت دور نشو
در همین نزدیکی ست...
وَ خدا یعنی تو
یعنی من
یعنی این رابطه هایی که میان من و توست...
من خدا را امروز
کاملا واضح و روشن دیدم...
@ddrreamm
#مسعودمحمدپور
#شعر_ناب_بخوانیم
❤4👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
در آسودگی زندگی کن!
لازم نیست از چیزی محافظت کنی و لازم نیست به چیزی بچسبی!
آنچه که هست خواهد بود، چه به آن بچسبی و چه نچسبی و آنچه که نیست، نمی تواند باقی بماند چه بچسبی چه نچسبی..
سخت نگیر
اُشو
در آسودگی زندگی کن!
لازم نیست از چیزی محافظت کنی و لازم نیست به چیزی بچسبی!
آنچه که هست خواهد بود، چه به آن بچسبی و چه نچسبی و آنچه که نیست، نمی تواند باقی بماند چه بچسبی چه نچسبی..
سخت نگیر
اُشو
👍3
@ddrreamm
با هرچه نشینی و با هرچه باشی، خوی او گیری؛ در کاه نگری در تو پَژمردگی در آید، در سبزه و گل نگری، تازگی درآید؛ زیرا همنشین، تو را در عالَمِ خویشتن کِشَد.
#مقالات_شمس_تبریزی
با هرچه نشینی و با هرچه باشی، خوی او گیری؛ در کاه نگری در تو پَژمردگی در آید، در سبزه و گل نگری، تازگی درآید؛ زیرا همنشین، تو را در عالَمِ خویشتن کِشَد.
#مقالات_شمس_تبریزی
🏆3👍1
@ddrreamm
کمتر از ذره نِهای، پَست مشو، مِهر بوَرز
تا به خلوتگهِ خورشـــید رسـی چرخزنان
دامنِ دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شـــــــــو و فارغ گذر از اهرِمنان
#حافظ
(حافظ در كلام بزرگان)
#گوته: "حافظ" در شعر خويش حقيقت غير قابل انکار را به شيوه اي محو ناشدني بيان کرده است. حافظ يگانه و بي نظير است.
#امرسون: "حافظ" همواره از اين که در جايگاهي نامناسب و ناجور قرارش دهند ابا داشت،از هيچ چيز در بيم و هراس نبود. حافظ ماوراء را مي ديد، و ديدش نافذ بود. او تنها انساني است که من آرزوي ديدارش را دارم و دلم مي خواست جاي او مي بودم
#بیستم_مهر_روز_بزرگداشت_حافظ🌾🪷🌸
کمتر از ذره نِهای، پَست مشو، مِهر بوَرز
تا به خلوتگهِ خورشـــید رسـی چرخزنان
دامنِ دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شـــــــــو و فارغ گذر از اهرِمنان
#حافظ
(حافظ در كلام بزرگان)
#گوته: "حافظ" در شعر خويش حقيقت غير قابل انکار را به شيوه اي محو ناشدني بيان کرده است. حافظ يگانه و بي نظير است.
#امرسون: "حافظ" همواره از اين که در جايگاهي نامناسب و ناجور قرارش دهند ابا داشت،از هيچ چيز در بيم و هراس نبود. حافظ ماوراء را مي ديد، و ديدش نافذ بود. او تنها انساني است که من آرزوي ديدارش را دارم و دلم مي خواست جاي او مي بودم
#بیستم_مهر_روز_بزرگداشت_حافظ🌾🪷🌸
👍4
@ddrreamm
می باری ای باران و می شویی زمین را
اما نمی شویی دل اندوهگین را
رگباری و سیلی ولی دانم که هرگز
آبی بر آتش نیستی ، جان حزین را
سنگین ترینی ، بی شک اما اندکی نیز
تسکین نخواهی داد ، این غمگین ترین را
باران دیگر باید و از ابر دیگر
تا شوید از دل های ما ، این خشم و کین را
بارانی از شمشیر و آن گه سیلی از خون
سیلی که خواهد کَند ، بیخ ظالمین را
سیلی که خواهد بُرد از ذهن چلیپا
یاد یهودا را و شام واپسین را
آن گونه بارانی که خواهد شست با خون ،
ناچار ، خون ناحق ِ آن نازنین را
آری همان باران که خواهد داشت در پی
آفاق آبی ، و آفتاب راستین را..
#حسین_منزوی
می باری ای باران و می شویی زمین را
اما نمی شویی دل اندوهگین را
رگباری و سیلی ولی دانم که هرگز
آبی بر آتش نیستی ، جان حزین را
سنگین ترینی ، بی شک اما اندکی نیز
تسکین نخواهی داد ، این غمگین ترین را
باران دیگر باید و از ابر دیگر
تا شوید از دل های ما ، این خشم و کین را
بارانی از شمشیر و آن گه سیلی از خون
سیلی که خواهد کَند ، بیخ ظالمین را
سیلی که خواهد بُرد از ذهن چلیپا
یاد یهودا را و شام واپسین را
آن گونه بارانی که خواهد شست با خون ،
ناچار ، خون ناحق ِ آن نازنین را
آری همان باران که خواهد داشت در پی
آفاق آبی ، و آفتاب راستین را..
#حسین_منزوی
👌2💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
#ترانه_فتح_بابل،
با صداى بانوى آواز ايران : #مرضيه✨
به فراخور سالروز درگذشت خدیجه اشرفالسادات مرتضایی با نام مستعار مَرضیه (زادهٔ ۱ فروردین ۱۳۰۳ خورشیدی – درگذشتهٔ ۲۱ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی)
#مرضیه سالهای پایانی عمرش را در پاریس گذراند.[نیازمند منبع] در فروردین ۱۳۸۹ دخترش هنگامه امینی را که مبتلا به بیماری سرطان بود از دست داد و چندی بعد خود نیز ظهر روز چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۹، در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان آمریکاییها در شهر پاریس درگذشت🥀
تنها پسر او که حاصل ازدواج دوم اوست در آمریکا زندگی میکند. همچنین نوهٔ دختری او جانان خرم ترانههایی خوانده که از جملهٔ آن میتوان به ترانهٔ دختر کولی که سالها پیش مادربزرگش خوانده بود اشاره کرد. جانان هماکنون در پاریس زندگی میکند،
#ترانه_فتح_بابل،
با صداى بانوى آواز ايران : #مرضيه✨
به فراخور سالروز درگذشت خدیجه اشرفالسادات مرتضایی با نام مستعار مَرضیه (زادهٔ ۱ فروردین ۱۳۰۳ خورشیدی – درگذشتهٔ ۲۱ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی)
#مرضیه سالهای پایانی عمرش را در پاریس گذراند.[نیازمند منبع] در فروردین ۱۳۸۹ دخترش هنگامه امینی را که مبتلا به بیماری سرطان بود از دست داد و چندی بعد خود نیز ظهر روز چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۹، در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان آمریکاییها در شهر پاریس درگذشت🥀
تنها پسر او که حاصل ازدواج دوم اوست در آمریکا زندگی میکند. همچنین نوهٔ دختری او جانان خرم ترانههایی خوانده که از جملهٔ آن میتوان به ترانهٔ دختر کولی که سالها پیش مادربزرگش خوانده بود اشاره کرد. جانان هماکنون در پاریس زندگی میکند،
👍2❤1