ĐŔĖĄM$
210 subscribers
9.21K photos
2.39K videos
21 files
128 links
باده از ما مست شد ؛ نی ما از او

قالب از ما هست شد؛ نی ما از او

#مولانا
@ddrreamm
Download Telegram
@ddrreamm

#حافظ

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی

امروز که بازارت پرجوش خریدار است
دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی

چون شمع نکورویی در رهگذر باد است
طرف هنری بربند از شمع نکورویی
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

قطعه ماندگار «شمس الضحی»
شاعر ، #مولانا
آهنگساز #محسن_نفر
خواننده #سیدحسام_الدین_سراج،
ارکستراسیون #پویا_سرایی
مدیریت تولید #سیدمحمدحسین_تفرشی
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

مولانا » دیوان شمس » غزلیات »

غزل شمارهٔ ۱۵۳۵

بیا تا قدرِ یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

چو مؤمن آینه‌یْ مؤمن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم؟

کریمان جان فدایِ دوست کردند
سگی بگذار، ما هم مردمانیم

فسون قل اعوذ و قل هو الله
چرا در عشق همدیگر نخوانیم؟

غرض‌ها تیره دارد دوستی را
غرض‌ها را چرا از دل نرانیم؟

گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مرده‌پرست و خصمِ جانیم؟

چو بعدِ مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم

کنون پندار مُردم، آشتی کن
که در تسلیم، ما چون مردگانیم

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رُخم را بوسه ده، کاکنون همانیم

خمش کن مرده‌وار ای دل، ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

هرچندکه سرسخت‌تر از سنگ صبوریم
اما همه دلتنگ‌‌تر از تُنگ بلوریم...
👍2
@ddrreamm
ندارد حاصلی غیر  از پریشان  کردن  دلها

نهان در خاک کن زنهار تخمِ خرده گیری را

#صائب_تبريزی
👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM


@ddrreamm

شاید نیاز داشتیم یکی این حرف‌ها رو بهمون بگه....👏👏
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

تراپی ؟
نه ممنون ، هر روز اینو نگاه میکنم 😍
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

۲۱ مهرماه  سالروز درگذشت جاوید نام
بانو #مرضیه💕🍂
خواننده خوش صدا ، محبوب
و توانای موسیقی ایرانی

(زاده ۱ فروردین ۱۳۰۳
درگذشته ۲۱ مهر ۱۳۸۹ )

روحش شاد و یادش مانا🌹🪷🤍
3
@ddrreamm

در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت

ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت

من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت

#مولانا
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست

آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مقیم افتادست

حافظ گمشده را با غمت ای یار عزیز
اتحادیست که در عهد قدیم افتادست

#حافظ
2
@ddrreamm

من نمی‌دانم آدم خوبی هستم یانه
ولی می‌دانم بیش از سهمم رنج می‌برم.

#ایوان_کلیما
نویسنده و روشنفکر برجسته اهل چک
💔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

هیچ وقت زیادی نباشید....

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@ddrreamm

ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته‌ای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است؟

چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است

#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm

#مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول »

بخش ۱ - سرآغاز

بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جدایی‌ها حکایت می‌کند

کز نِیِستان تا مرا بُبریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شَرحه شَرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصلِ خویش
باز جوید روزگارِ وصل خویش

من به هر جمعیّتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هر کسی از ظّن خود شد یار من
از درون من نجُست اسرار من

سرِّ من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دیدِ جان دستور نیست

آتش است این بانگِ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر میْ فتاد

نی حریف هر که از یاری بُرید
پرده‌هااَش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تَریاقی که دید
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید

نی حدیثِ راهِ پُر خون می‌کند
قصّه‌های عشقِ مجنون می‌کند

محرم این هوش جُز بی‌هوش نیست
مر زبان را مُشتری جز گوش نیست

در غمِ ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حالِ پُخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسّلام

بندْ بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
چند گنجد‌ قسمتِ یک روزه‌ای

کوزه‌ٔ چشم حریصان پُر نشد
تا صدف قانع نشد پُر دُر نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیبْ کُلّی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیبِ جمله علّت‌های ما

ای دوای نَخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشقْ جانِ طور آمد عاشقا!
طور مست و "خَرَّ مُوسیٰ‏ صَعِقا"

با لبِ دمسازِ خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا
بی‌زبان شد گرچه دارد صد نوا

چون که گُل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سَرگذشت

جمله معشوق است و عاشق پَرده‌ای
زنده معشوق است و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی‌ پَرْ وایِ او

من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نورِ یارم پیش و پس

عشق خواهد کاین سخن بیرون بود
آینه غمّاز نبود چون بود

آینه‌ت دانی چرا غمّاز نیست
زآن که زنگار از رخش مُمتاز نیست

@ddrreamm