This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#حافظ
@ddrreamm
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمیخواهیم ننگ و نام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
@ddrreamm
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمیخواهیم ننگ و نام را
محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینم ز خاص و عام را
با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را
👍2👌1
@ddrreamm
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست؟
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
#حافظ
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست؟
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
#حافظ
👍1👌1
@ddrreamm
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
#سهراب_سپهری
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
#سهراب_سپهری
👍1💯1
@ddrreamm
دل در پیِ عشق دلبران است هنوز !
وز عمرِ گذشته در گمان است هنوز ...
گفتیم که ما و او به هم پیر شویم ؛
ما پیر شدیم و دل جوان است هنوز ...!
#عبید_زاکانی
دل در پیِ عشق دلبران است هنوز !
وز عمرِ گذشته در گمان است هنوز ...
گفتیم که ما و او به هم پیر شویم ؛
ما پیر شدیم و دل جوان است هنوز ...!
#عبید_زاکانی
@ddrreamm
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
اینهمه رفتند و مای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار
ای که وقتی نطفه بودی بیخبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوار
مدتی بالا گرفتی تا بلوغ
سرو بالایی شدی سیمین عذار
همچنین تا مرد نامآور شدی
فارس میدان و صید و کارزار
آنچه دیدی بر قرار خود نماند
وینچه بینی هم نماند بر قرار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبار
اینهمه هیچست چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار
سال دیگر را که میداند حساب؟
یا کجا رفت آنکه با ما بود پار؟
#سعدی
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
اینهمه رفتند و مای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار
ای که وقتی نطفه بودی بیخبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوار
مدتی بالا گرفتی تا بلوغ
سرو بالایی شدی سیمین عذار
همچنین تا مرد نامآور شدی
فارس میدان و صید و کارزار
آنچه دیدی بر قرار خود نماند
وینچه بینی هم نماند بر قرار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبار
اینهمه هیچست چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار
سال دیگر را که میداند حساب؟
یا کجا رفت آنکه با ما بود پار؟
#سعدی