@ddrreamm
میدانم نور زنی است
شبیه عکسهای مادرم، توی قاب
که بر حافظهی شب میریزد
و زن
صبحهای آینده است
و ظهری که میرسد به آزادی
#بیتا_ملکوتی
میدانم نور زنی است
شبیه عکسهای مادرم، توی قاب
که بر حافظهی شب میریزد
و زن
صبحهای آینده است
و ظهری که میرسد به آزادی
#بیتا_ملکوتی
❤2
  @ddrreamm
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان
هرگز نباشد بیسبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بی درد دل رخ زعفران رخ زعفران
حاصل درآمد زاغ غم در باغ و میکوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان
کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن
کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان
#مولانا
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان
هرگز نباشد بیسبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بی درد دل رخ زعفران رخ زعفران
حاصل درآمد زاغ غم در باغ و میکوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان
کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن
کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان
#مولانا
👌4
  @ddrreamm
گفتی:
سپیده دم چـه دل انگیز و دلرباست
گفتم تبسم تو بسی دلرباتر است ،
گفتی:
چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است
#فریدون_مشیری
گفتی:
سپیده دم چـه دل انگیز و دلرباست
گفتم تبسم تو بسی دلرباتر است ،
گفتی:
چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است
#فریدون_مشیری
👏2❤1👍1
  This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  @ddrreamm
#صادق_هدایت: من صادق هدایتم.
از انزوای خودخواستهام در پاریس سخن میگویم.
«افسوس که تمام روابط انسانی نیاز به نوعی نقاب دارند، و تنهایی، آخرین گریزگاه انسانهای صادق است.»
«در طی تجربیات زندگی به این مطلب برخوردم که چه ورطهی هولناکی میان من و دیگران وجود دارد... »
این شکاف، نه فقط میان من و دیگران،
که میان حقیقت و آن چیزی است که جامعه میخواهد باور کند.
«در این مملکت، مردم چیزی را که نفهمند فوراً مقدس میکنند.»
«هرچه چرندتر باشد، بیشتر طرفدار دارد.»
خانهایست پر از تاریکی،
که کسی پنجرهاش را باز نمی کند.
«من از این جامعه وحشت دارم؛ وحشت...»
این وحشت، نه از آدمها،
که از سایهی سنگین جهل و عادت است؛
«مثل اینکه روی زندگی من سایهای افتاده است؛ سایهای که همیشه دنبال من میاید
#صادق_هدایت: من صادق هدایتم.
از انزوای خودخواستهام در پاریس سخن میگویم.
«افسوس که تمام روابط انسانی نیاز به نوعی نقاب دارند، و تنهایی، آخرین گریزگاه انسانهای صادق است.»
«در طی تجربیات زندگی به این مطلب برخوردم که چه ورطهی هولناکی میان من و دیگران وجود دارد... »
این شکاف، نه فقط میان من و دیگران،
که میان حقیقت و آن چیزی است که جامعه میخواهد باور کند.
«در این مملکت، مردم چیزی را که نفهمند فوراً مقدس میکنند.»
«هرچه چرندتر باشد، بیشتر طرفدار دارد.»
خانهایست پر از تاریکی،
که کسی پنجرهاش را باز نمی کند.
«من از این جامعه وحشت دارم؛ وحشت...»
این وحشت، نه از آدمها،
که از سایهی سنگین جهل و عادت است؛
«مثل اینکه روی زندگی من سایهای افتاده است؛ سایهای که همیشه دنبال من میاید
👍4
  @ddrreamm
سحر گاهان که باد صبح سر کرد
سر انگشت خــــود با ژالــــه تر کرد
ورق زد دفتــــر گـــــل پیش بلبل
که برخوان درس عشــق از دفتر گل
خروســــــان متفقّ بـــر بام ایوان
طلــــــوع صبـــح را کردنـــــد اعلان
چنان خورشید بر مــه اشتلم کرد
که زهــره دست و پای خویش کم کرد
#صادق_سرمد
سحر گاهان که باد صبح سر کرد
سر انگشت خــــود با ژالــــه تر کرد
ورق زد دفتــــر گـــــل پیش بلبل
که برخوان درس عشــق از دفتر گل
خروســــــان متفقّ بـــر بام ایوان
طلــــــوع صبـــح را کردنـــــد اعلان
چنان خورشید بر مــه اشتلم کرد
که زهــره دست و پای خویش کم کرد
#صادق_سرمد
❤3
  @ddrreamm
ای لاله رُخ آ ، عزیزِ ما ، ایرانا
مردم همگی ز درد تو خون پالا
از بس که ستم به تو روا گردیده است
از بعدِ مسلمان شدن ات ، تا حالا
#امیر_مومنی
ای لاله رُخ آ ، عزیزِ ما ، ایرانا
مردم همگی ز درد تو خون پالا
از بس که ستم به تو روا گردیده است
از بعدِ مسلمان شدن ات ، تا حالا
#امیر_مومنی
❤1👏1
  @ddrreamm
دوش آن بت من
دست در آغوشم کرد
بگرفت و به قهر
حلقه در گوشم کرد
گفتم صنما
ز عشق تو بخروشم
لب بر لب من نهاد
و خاموشم کرد
#عین_القضات_همدانی
دوش آن بت من
دست در آغوشم کرد
بگرفت و به قهر
حلقه در گوشم کرد
گفتم صنما
ز عشق تو بخروشم
لب بر لب من نهاد
و خاموشم کرد
#عین_القضات_همدانی
👍2