Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
گروه ارکستر ترک ، به چه زیبایی این شعر زیبای مولانا را اجرا کرده اند .
مولانای جان می گوید : دو جهان در من نمی گنجد !!!!!!!!!
کی بود #مولانا و چه کرد #شمس_تبریزی با او ؟ موی بر تن افراخته میگردد
🌺🍃
گروه ارکستر ترک ، به چه زیبایی این شعر زیبای مولانا را اجرا کرده اند .
مولانای جان می گوید : دو جهان در من نمی گنجد !!!!!!!!!
کی بود #مولانا و چه کرد #شمس_تبریزی با او ؟ موی بر تن افراخته میگردد
🌺🍃
👍1🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
هزاران شکر می باید خدا را
چه زیبا خلق کرده این دو پا را
نفس در سینه حبس آید هر آنکس
ببیند مستی و این حال ما را
#امیر_مومنی
هزاران شکر می باید خدا را
چه زیبا خلق کرده این دو پا را
نفس در سینه حبس آید هر آنکس
ببیند مستی و این حال ما را
#امیر_مومنی
👏4❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
گهی باشی چو دل اندر میانه
گهی آیی نشینی بر کناره
گهی از دور دور استاده باشی
که من مرد غریبم در نظاره
گهی چون چاره غمها را بسوزی
گهی گویی که این غم را چه چاره
تو پاره میکنی و هم بدوزی
که دل آن به که باشد پاره پاره
#مولانا
گهی باشی چو دل اندر میانه
گهی آیی نشینی بر کناره
گهی از دور دور استاده باشی
که من مرد غریبم در نظاره
گهی چون چاره غمها را بسوزی
گهی گویی که این غم را چه چاره
تو پاره میکنی و هم بدوزی
که دل آن به که باشد پاره پاره
#مولانا
👍1👌1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
"رقص سماع"
موسیقی متن: تصنیف "من چه دانم"
(آلبوم مولویه)
هنرمندان
خواننده: #شهرام_ناظری
بربط: #محمد_فیروزی
سهتار: #حافظ_ناظری
دف: #سیاوش_ناظری
کمانچه آلتو و کمانچه: #شروین_مهاجر
تنبک و دمام: #پژهام_اخواص
مرا گویی که رایی؟ من چه دانم
چنین مجنون چرایی؟ من چه دانم
مرا گویی بدین زاری که هستی؟
به عشقم چون برآیی؟ من چه دانم
"رقص سماع"
موسیقی متن: تصنیف "من چه دانم"
(آلبوم مولویه)
هنرمندان
خواننده: #شهرام_ناظری
بربط: #محمد_فیروزی
سهتار: #حافظ_ناظری
دف: #سیاوش_ناظری
کمانچه آلتو و کمانچه: #شروین_مهاجر
تنبک و دمام: #پژهام_اخواص
مرا گویی که رایی؟ من چه دانم
چنین مجنون چرایی؟ من چه دانم
مرا گویی بدین زاری که هستی؟
به عشقم چون برآیی؟ من چه دانم
👍1
@ddrreamm
شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش جویی و بس
مکن تا توانی دل خلق ریش
وگر میکنی میکنی بیخ خویش
گزند کسانش نیاید پسند
که ترسد که در ملکش آید گزند
وگر در سِرشتِ وی این خوی نیست
در آن کشور آسودگی بوی نیست
دگر کشور آباد بیند به خواب
که دارد دل اهل کشور خراب
خرابی و بدنامی آید ز جور
رسد پیش بین این سخن را به غور
بسی بر نیاید که بنیاد خود
بِکَند آن که بنهاد بنیاد بد
ریاست به دست کسانی خطاست
که از دستشان دستها برخداست
نکو کار پرور نبیند بدی
چو بد پروری خصم خون خودی
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید!
#سعدی
شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش جویی و بس
مکن تا توانی دل خلق ریش
وگر میکنی میکنی بیخ خویش
گزند کسانش نیاید پسند
که ترسد که در ملکش آید گزند
وگر در سِرشتِ وی این خوی نیست
در آن کشور آسودگی بوی نیست
دگر کشور آباد بیند به خواب
که دارد دل اهل کشور خراب
خرابی و بدنامی آید ز جور
رسد پیش بین این سخن را به غور
بسی بر نیاید که بنیاد خود
بِکَند آن که بنهاد بنیاد بد
ریاست به دست کسانی خطاست
که از دستشان دستها برخداست
نکو کار پرور نبیند بدی
چو بد پروری خصم خون خودی
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید!
#سعدی
❤1👍1
@ddrreamm
#حرف_نزن_انجامش_بده
یک روز به خودت میآیی که دیگر
زمانی برای کارهایی که همیشه میخواستی
انجام بدهی نداری.
پس همین حالا انجامش بده ،،،
#پائولو_کوئیلو
@ddrreamm
#حرف_نزن_انجامش_بده
یک روز به خودت میآیی که دیگر
زمانی برای کارهایی که همیشه میخواستی
انجام بدهی نداری.
پس همین حالا انجامش بده ،،،
#پائولو_کوئیلو
👍1👏1
@ddrreamm
این چه قرن است چونکه در خوابند بیداران همه
وین چه دور است چونکه سرمستند هشیاران همه
عمر مار و کرکس و زاغ و زُغن چند صد سال
کوته عمْرٍ طاووس و گنجشک و هم ساران همه
آدمِ بد ذات ، امروزه به کامِ دل رسد
مسخره است در فقر باشد این نکوکاران همه
عشق پاکِ این جهانِ پست ، نمی آید به دست
بلکه تحمیلیست هم خوابیِ این یاران همه
در مصافِ عقل و دانش با خر ِ نابخردان
بی خرد پیروز بینی و سیاه کاران همه
شیر چون تنها و بیکس گشته بود از بخت بد
حالیا جنگل فتاده دستِ کفتاران همه
داغ لاله گفته دارد گرچه گُل شد بی زبان
شرمسار و شرمگین باد این زبان داران همه
قاتلانِ پول پرست چون در شفا بندند کمر
پولِ خونِ آدمی گیرند در تیمار بیماران همه
سیب چید آدم. به زیر ِ برگ انجیری که بود
ناگهان حسِ حسادت گشته شد فوران همه
مومنی حور و بهشتِ آخرت ارزانی رنگ و ریا
جوی ودکا و شراب و باکره نقدِ ریا کاران همه
#امیر_مومنی
این چه قرن است چونکه در خوابند بیداران همه
وین چه دور است چونکه سرمستند هشیاران همه
عمر مار و کرکس و زاغ و زُغن چند صد سال
کوته عمْرٍ طاووس و گنجشک و هم ساران همه
آدمِ بد ذات ، امروزه به کامِ دل رسد
مسخره است در فقر باشد این نکوکاران همه
عشق پاکِ این جهانِ پست ، نمی آید به دست
بلکه تحمیلیست هم خوابیِ این یاران همه
در مصافِ عقل و دانش با خر ِ نابخردان
بی خرد پیروز بینی و سیاه کاران همه
شیر چون تنها و بیکس گشته بود از بخت بد
حالیا جنگل فتاده دستِ کفتاران همه
داغ لاله گفته دارد گرچه گُل شد بی زبان
شرمسار و شرمگین باد این زبان داران همه
قاتلانِ پول پرست چون در شفا بندند کمر
پولِ خونِ آدمی گیرند در تیمار بیماران همه
سیب چید آدم. به زیر ِ برگ انجیری که بود
ناگهان حسِ حسادت گشته شد فوران همه
مومنی حور و بهشتِ آخرت ارزانی رنگ و ریا
جوی ودکا و شراب و باکره نقدِ ریا کاران همه
#امیر_مومنی
👏2❤1👌1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@ddrreamm
توخود جان و جهانی جان جانان
ز چشمانم تویی ، گل در بهاران
اگر از من بپرسند خلق ، گویم
شعاع آفتابی فصل باران
#امیر_مومنی
توخود جان و جهانی جان جانان
ز چشمانم تویی ، گل در بهاران
اگر از من بپرسند خلق ، گویم
شعاع آفتابی فصل باران
#امیر_مومنی
❤2👍2🔥1👏1
@ddrreamm
#کمال_خجندی » غزلیات »
شمارهٔ ۵۰۵
ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیالست که دیدن نگذارند!
صد شربت شیرین ز لبت خستهدلان را
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
گفتم شنود مژده دشنام تو گوشم
آن نیز شنیدم که شنیدن نگذارند
زلف تو چه امکانِ کشیدن که رقیبان
سر در قدمت نیز کشیدن نگذارند
بخشای بر آن مرغ که خونش گه بسمل
بر خاک بریزند و طپیدن نگذارند
دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعرهزدن و جامهدریدن نگذارند
مگریز کمال از سر زلفش که درین دام
مرغی که درافتاد پریدن نگذارند
#کمال_خجندی » غزلیات »
شمارهٔ ۵۰۵
ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیالست که دیدن نگذارند!
صد شربت شیرین ز لبت خستهدلان را
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
گفتم شنود مژده دشنام تو گوشم
آن نیز شنیدم که شنیدن نگذارند
زلف تو چه امکانِ کشیدن که رقیبان
سر در قدمت نیز کشیدن نگذارند
بخشای بر آن مرغ که خونش گه بسمل
بر خاک بریزند و طپیدن نگذارند
دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعرهزدن و جامهدریدن نگذارند
مگریز کمال از سر زلفش که درین دام
مرغی که درافتاد پریدن نگذارند
❤1🔥1