@ddrreamm
بخشای بر آن مرغ که خـونش گه بسمل
بر خاک بریزند و تپیدن نگذارند
دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعره زدن و جامه دریدن نگذارند
#کمال_خجندی
بخشای بر آن مرغ که خـونش گه بسمل
بر خاک بریزند و تپیدن نگذارند
دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعره زدن و جامه دریدن نگذارند
#کمال_خجندی
💔3
ترانه ها و خاطره ها
به کجا چنین شتابان ـ شهرام ناظری
@ddrreamm
#به_کجا_چنین_شتابان
#شهرام_ناظری
#شعر_از_شفیعی_کدکنی
«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#به_کجا_چنین_شتابان
#شهرام_ناظری
#شعر_از_شفیعی_کدکنی
«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم...»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
👍2
🤔1
@ddrreamm
#وحشی_بافقی
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نِشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم
#وحشی_بافقی
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نِشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم
💯2🕊1
@ddrreamm
#آئینه
آنانکه جام مِیْ نچشیده شدندمست
جزحیله هیچ نفهمند هرکه هست
بالاف ِ هیچ وپوچ قناعت نموده اند
بی مایگان و بی خردانِ دنی وپست
نابخردانِ پوچ به دستار سرخوشند
ازسینه آنکه کینه کُندپاک ،صادق است
راحت نمی شود که کنی پاک، خاک را
وقتی غبار بر سر آیینه ات نشست
بامکروحیله شیوهٔ عزلت گزیده اند
هرگز ندید آینه را پاک ،خود پرست
تا دل به عشق یار نبندی نمی شود
بر زلف یار چنگ زنی یابری تو دست
باید مراقبت کنی از شیشهٔ دلت
نه آن زمان زدست تو افتاده و شکست
#نادر_خاکباز
#آئینه
آنانکه جام مِیْ نچشیده شدندمست
جزحیله هیچ نفهمند هرکه هست
بالاف ِ هیچ وپوچ قناعت نموده اند
بی مایگان و بی خردانِ دنی وپست
نابخردانِ پوچ به دستار سرخوشند
ازسینه آنکه کینه کُندپاک ،صادق است
راحت نمی شود که کنی پاک، خاک را
وقتی غبار بر سر آیینه ات نشست
بامکروحیله شیوهٔ عزلت گزیده اند
هرگز ندید آینه را پاک ،خود پرست
تا دل به عشق یار نبندی نمی شود
بر زلف یار چنگ زنی یابری تو دست
باید مراقبت کنی از شیشهٔ دلت
نه آن زمان زدست تو افتاده و شکست
#نادر_خاکباز
👍3