👏3
👍2💔1
@ddrreamm
من از خدا کـــه تــو را آفرید ، ممنونم
از آن که روح به ؛ جسمت دمید، ممنونم
از آن که مثل؛ بت کوچکی تراشت داد
از آن که طــرح؛ تنت را کشید ممنونم
تو راه می روی؛ اندام شهر می لرزد
من از تمــام ؛ درختان بیـــد، ممنونم
در این غروب ، در این روزهای تنهایـی
از اینکه عشق؛ به دادم رسید، ممنونم
من از کسی که؛ عزیز مرا به چاه انداخت
و آن کـه آمد؛ و او را خریـد ، ممنونــم
من از نگاه؛ پریشان آن زلیخـــایی
که خواب پیرهنم، را درید ، ممنونم
چقدر خوب و قشنگی! چقدر زیبایی !
من از خدا کــه؛ تــو را آفرید، ممنونم
#فرامرز_عرب_عامری
من از خدا کـــه تــو را آفرید ، ممنونم
از آن که روح به ؛ جسمت دمید، ممنونم
از آن که مثل؛ بت کوچکی تراشت داد
از آن که طــرح؛ تنت را کشید ممنونم
تو راه می روی؛ اندام شهر می لرزد
من از تمــام ؛ درختان بیـــد، ممنونم
در این غروب ، در این روزهای تنهایـی
از اینکه عشق؛ به دادم رسید، ممنونم
من از کسی که؛ عزیز مرا به چاه انداخت
و آن کـه آمد؛ و او را خریـد ، ممنونــم
من از نگاه؛ پریشان آن زلیخـــایی
که خواب پیرهنم، را درید ، ممنونم
چقدر خوب و قشنگی! چقدر زیبایی !
من از خدا کــه؛ تــو را آفرید، ممنونم
#فرامرز_عرب_عامری
👏1
@ddrreamm
گر درختی از خزان بی برگ شد
یا کرخت از سورت سرمای سخت
هست امیدی که ابر فرودین
برگ ها رویاندش از فر بخت
بر درخت زنده بی برگی چه غم
وای بر احوال برگ بی درخت
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
گر درختی از خزان بی برگ شد
یا کرخت از سورت سرمای سخت
هست امیدی که ابر فرودین
برگ ها رویاندش از فر بخت
بر درخت زنده بی برگی چه غم
وای بر احوال برگ بی درخت
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
👍1
@ddrreamm
پشت خرمنهای گندم، لای بازوهای بید
آفتاب زرد، کم کم رو نهفت.
بر سر گیسوی گندمزارها
بوسهی بدرود تابستان شکفت.
از تو بود ای چشمهی جوشان تابستان گرم
گر به هر سو، خوشهها جوشید و خرمنها رسید،
از تو بود از گرمی آغوش تو،
هر گلی خندید و هر برگی دمید...
این همه شهد و شکر از سینهی پر شور توست
در دل ذرات هستی نور توست
مستی ما از طلایی خوشهی انگور توست...
راستی را، بوسهی تو، بوسهی بدرود بود؟
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا، زود بود!
#فریدون_مشیری
پشت خرمنهای گندم، لای بازوهای بید
آفتاب زرد، کم کم رو نهفت.
بر سر گیسوی گندمزارها
بوسهی بدرود تابستان شکفت.
از تو بود ای چشمهی جوشان تابستان گرم
گر به هر سو، خوشهها جوشید و خرمنها رسید،
از تو بود از گرمی آغوش تو،
هر گلی خندید و هر برگی دمید...
این همه شهد و شکر از سینهی پر شور توست
در دل ذرات هستی نور توست
مستی ما از طلایی خوشهی انگور توست...
راستی را، بوسهی تو، بوسهی بدرود بود؟
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا، زود بود!
#فریدون_مشیری
💯1
@ddrreamm
پرسید کسی منزل آن مهر گسل
گفتم که: دل منست او را منزل
گفتا که: دلت کجاست؟ گفتم: بر او
پرسید که: او کجاست؟ گفتم: در دل
#ابوسعید_ابوالخیر
@ddrreamm
پرسید کسی منزل آن مهر گسل
گفتم که: دل منست او را منزل
گفتا که: دلت کجاست؟ گفتم: بر او
پرسید که: او کجاست؟ گفتم: در دل
#ابوسعید_ابوالخیر
👍2
@ddrreamm
در خانقاه نصرالدین وزیر، جمیع شیوخ علماء و عرفا و اُمرا و اعیان حاضر بودند. و هر یکی در انواع علوم و فنون و حکم کلمات میگفتند و بحثهای شگرف میکردند. در گوشهای مراقب نشسته بودم و هیچ نمیگفتم.
از ناگاه بانگ بر ایشان زدم که تا کی به عصای دیگران به پای روید؟ این سخنان که گویید سخنان مردم آن زمان است. و چون شما مردان این عهد شمایید، اسرار و سخنان شما کو؟
#شــــــــــمس_تــبــریــزے
در خانقاه نصرالدین وزیر، جمیع شیوخ علماء و عرفا و اُمرا و اعیان حاضر بودند. و هر یکی در انواع علوم و فنون و حکم کلمات میگفتند و بحثهای شگرف میکردند. در گوشهای مراقب نشسته بودم و هیچ نمیگفتم.
از ناگاه بانگ بر ایشان زدم که تا کی به عصای دیگران به پای روید؟ این سخنان که گویید سخنان مردم آن زمان است. و چون شما مردان این عهد شمایید، اسرار و سخنان شما کو؟
#شــــــــــمس_تــبــریــزے
👍1
👍1
💔1
@ddrreamm
عاشق به شوربختی من نیست در جهان
برخاستم ز جا ، نمکم از کنار ریخت
#صائب_تبریزی
#شعر_خوب_بخوانیم
عاشق به شوربختی من نیست در جهان
برخاستم ز جا ، نمکم از کنار ریخت
#صائب_تبریزی
#شعر_خوب_بخوانیم
👍1
@ddrreamm
پدرش نامِ او را تُرنج نهاده بود
مادرش اما بهآر صدایش میکرد..
میگفت وقتی میخندد انگار شکوفهها از ابتدا متولد میشوند
و انگار خانهام در جای دیگریست..
پدرش اما یک کلام، میگفت: تُرنج!
حالا او، معشوقهی مردی است که او را دنیآ خطاب میکند
میگوید: پیش از او اصلا زندگی نکرده بودم، حالا اما دنیآ را به من دادهاند..
مادرش دستش را گرفت، و آرام گفت:
" هر زنی باید هزاران نام داشته باشد، تا با هر کدامشان جآن بگیرد، زنان با خطاب کردن نامشان حجم عشق را پی میبرند، اصلا بهشت نامِ کوچكِ هر زنی است!"
#سپيده_اميدی
پدرش نامِ او را تُرنج نهاده بود
مادرش اما بهآر صدایش میکرد..
میگفت وقتی میخندد انگار شکوفهها از ابتدا متولد میشوند
و انگار خانهام در جای دیگریست..
پدرش اما یک کلام، میگفت: تُرنج!
حالا او، معشوقهی مردی است که او را دنیآ خطاب میکند
میگوید: پیش از او اصلا زندگی نکرده بودم، حالا اما دنیآ را به من دادهاند..
مادرش دستش را گرفت، و آرام گفت:
" هر زنی باید هزاران نام داشته باشد، تا با هر کدامشان جآن بگیرد، زنان با خطاب کردن نامشان حجم عشق را پی میبرند، اصلا بهشت نامِ کوچكِ هر زنی است!"
#سپيده_اميدی
❤1👍1
@ddrreamm
زندگی بوی خوش نسترن است
بوی یاسی است که گل کرده به دیوار
نگاهِ من و تو...
زندگی خاطره است...
زندگی خنده یک شاه پرک است بر گل ناز
زندگی رقص دل انگیز خطوط لب توست
زندگی شیرین است...
#سهراب_سپهرى
زندگی بوی خوش نسترن است
بوی یاسی است که گل کرده به دیوار
نگاهِ من و تو...
زندگی خاطره است...
زندگی خنده یک شاه پرک است بر گل ناز
زندگی رقص دل انگیز خطوط لب توست
زندگی شیرین است...
#سهراب_سپهرى
❤1👍1
👍1